علم معصوم به خدا: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۷: خط ۷:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
{{اصلی|آیا علم به کنه ذات الهی یا علم به ذات و صفات خدا علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)}}
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیا علم به کنه ذات الهی یا علم به ذات و صفات خدا علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|آیا علم به کنه ذات الهی یا علم به ذات و صفات خدا علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[علم معصوم (پرسش)|(پرسمان علم معصوم)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F۸FBF۹| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
[[غیب]] بر دو قسم است: مطلق و نسبی؛ [[غیب مطلق]] آن است که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده و مستور است؛ مانند [[ذات خداوند]] که [[معرفت]] کنه ذات او برای احدی مقدور نیست و نسبت به همگان غیب است، گرچه برای خودش مشهود است: {{متن قرآن|لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ}}<ref>چشم‌ها او را در نمی‌یابند؛ سوره انعام، آیه ۱۰۳.</ref> و نه قابل احاطه و اکتناه با [[قلب]] و [[فکر]]: {{متن حدیث|يَا مَنْ لَا تَحْوِيهِ الْفِكَرُ}}<ref>[[ای کسی که فکرها و ذهن‌ها توانایی در بر گرفتن آن را ندارند؛ مهج الدعوات، ص۱۵۴.</ref>، {{متن حدیث|يَا مَنْ لَا تُحِيطُ بِهِ الْفِكَرُ}}<ref>ای کسی که فکرها و ذهن‌ها توانایی احاطه کردن آن را ندارند؛ بحار الأنوار، ج۸۳، ص۳۳۵.</ref>؛ {{متن حدیث|لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَلَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ}}<ref>نفوس دارای همت‌های بلند توانایی درک او را ندارند، و تلاش و غور فطرت‌ها توانایی دستیابی به او را ندارند؛ نهج البلاغه خطبه ۱.</ref>. آری، [[مشاهده]] [[قلبی]] او به کمک نیروی [[ایمان]] که منافاتی با غیب بودن معلوم ندارد، ممکن است: {{متن حدیث|وَلَكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الاِيِمَانِ}}<ref>ولی دلها با حقیقت ایمان، توانایی درک کردن او را دارند؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۹.</ref>. البته [[ذات اقدس الهی]] برای خودش مشهود است. از این جهت، غیب مطلق بدین معنا که برای خود همان شیء نیز غیب باشد، وجود ندارد<ref>[[عبدالله جوادی آملی]]، [[ادب فنای مقربان ج۳ (کتاب)|ادب فنای مقربان ج۳]]، ص۴۱۴.</ref>. غیب مطلق، که حتی برای خودِ همان شیء نیز غیب باشد، هرگز وجود ندارد.
 
[[غیب نسبی]] آن است که در برخی مقاطع وجودی و یا برای برخی افراد غیب است؛ مانند [[اخبار]] گذشتگان: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}}<ref> این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم؛ سوره آل عمران، آیه ۴۴.</ref> و یا [[قیامت]] و [[فرشتگان]]؛ زیرا قیامت مشهود برخی انسان‌هاست. [[فرشته]] نیز تمثّلش برای برخی [[انسان‌ها]] ممکن است: {{متن قرآن|فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا}}<ref> چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت؛ سوره مریم، آیه ۱۷.</ref>. و مشاهده‌اش میسور [[انبیا]] و [[اولیای الهی]] است. البته همگان، حتی [[کافران]] در [[حال]] [[احتضار]] و در [[برزخ]] و [[قیامت]]، بعضی از [[فرشتگان]] را [[مشاهده]] می‌‌کنند: {{متن قرآن|يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ}}<ref> روزی که فرشتگان را ببینند آن روز، هیچ مژده‌ای برای گناهکاران نخواهد بود؛ سوره فرقان، آیه ۲۲.</ref>.
 
در برابر [[غیب مطلق]] و نِسبی، [[شهادت]] مطلق و نسبی است. شهادت مطلق، نظیر اصل [[واقعیت]] است که نسبت به هیچ موجودی غایب و محجوب نیست. اما موجودهای مادی محسوس، گرچه وجود آنها در نشئه شهادت قرار دارد، لکن چون برخی از موجودهای نشئه مزبور از برخی دیگر غایب است همه شهادت‌های عالم [[حسّ]] از یک غیبِ نسبی برخوردار است. لازم است توجه شود که تقسیم موجود به [[غیب و شهادت]]، به لحاظ [[معرفت]] است، نه به لحاظ اصل ذات خود شیء؛ یعنی، نظیر تقسیم موجود به [[واجب]] و ممکن نیست، که امر عینی است، نه [[معرفتی]]؛ چون اگر معرفت اصلاً مطرح نباشد، تقسیم موجود به غیب و شهادت نیز روا نیست. البته ملزوم آن، یعنی تقسیم موجود به مجرّد و مادی، یک امر نفسی و عینی است، نه نِسبی و [[علمی]]، ولی لازمِ تجرّد و [[مادیّت]] که غیب و شهادت است، امری معرفتی و علمی است<ref>[[عبدالله جوادی آملی]]، [[تفسیر تسنیم (کتاب)|تفسیر تسنیم]]، ج ۲، ص۱۷۲.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۱ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۲۱

مقدمه

غیب بر دو قسم است: مطلق و نسبی؛ غیب مطلق آن است که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده و مستور است؛ مانند ذات خداوند که معرفت کنه ذات او برای احدی مقدور نیست و نسبت به همگان غیب است، گرچه برای خودش مشهود است: ﴿لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ[۱] و نه قابل احاطه و اکتناه با قلب و فکر: «يَا مَنْ لَا تَحْوِيهِ الْفِكَرُ»[۲]، «يَا مَنْ لَا تُحِيطُ بِهِ الْفِكَرُ»[۳]؛ «لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَلَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ»[۴]. آری، مشاهده قلبی او به کمک نیروی ایمان که منافاتی با غیب بودن معلوم ندارد، ممکن است: «وَلَكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الاِيِمَانِ»[۵]. البته ذات اقدس الهی برای خودش مشهود است. از این جهت، غیب مطلق بدین معنا که برای خود همان شیء نیز غیب باشد، وجود ندارد[۶]. غیب مطلق، که حتی برای خودِ همان شیء نیز غیب باشد، هرگز وجود ندارد.

غیب نسبی آن است که در برخی مقاطع وجودی و یا برای برخی افراد غیب است؛ مانند اخبار گذشتگان: ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ[۷] و یا قیامت و فرشتگان؛ زیرا قیامت مشهود برخی انسان‌هاست. فرشته نیز تمثّلش برای برخی انسان‌ها ممکن است: ﴿فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا[۸]. و مشاهده‌اش میسور انبیا و اولیای الهی است. البته همگان، حتی کافران در حال احتضار و در برزخ و قیامت، بعضی از فرشتگان را مشاهده می‌‌کنند: ﴿يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ[۹].

در برابر غیب مطلق و نِسبی، شهادت مطلق و نسبی است. شهادت مطلق، نظیر اصل واقعیت است که نسبت به هیچ موجودی غایب و محجوب نیست. اما موجودهای مادی محسوس، گرچه وجود آنها در نشئه شهادت قرار دارد، لکن چون برخی از موجودهای نشئه مزبور از برخی دیگر غایب است همه شهادت‌های عالم حسّ از یک غیبِ نسبی برخوردار است. لازم است توجه شود که تقسیم موجود به غیب و شهادت، به لحاظ معرفت است، نه به لحاظ اصل ذات خود شیء؛ یعنی، نظیر تقسیم موجود به واجب و ممکن نیست، که امر عینی است، نه معرفتی؛ چون اگر معرفت اصلاً مطرح نباشد، تقسیم موجود به غیب و شهادت نیز روا نیست. البته ملزوم آن، یعنی تقسیم موجود به مجرّد و مادی، یک امر نفسی و عینی است، نه نِسبی و علمی، ولی لازمِ تجرّد و مادیّت که غیب و شهادت است، امری معرفتی و علمی است[۱۰].

منابع

پانویس

  1. چشم‌ها او را در نمی‌یابند؛ سوره انعام، آیه ۱۰۳.
  2. [[ای کسی که فکرها و ذهن‌ها توانایی در بر گرفتن آن را ندارند؛ مهج الدعوات، ص۱۵۴.
  3. ای کسی که فکرها و ذهن‌ها توانایی احاطه کردن آن را ندارند؛ بحار الأنوار، ج۸۳، ص۳۳۵.
  4. نفوس دارای همت‌های بلند توانایی درک او را ندارند، و تلاش و غور فطرت‌ها توانایی دستیابی به او را ندارند؛ نهج البلاغه خطبه ۱.
  5. ولی دلها با حقیقت ایمان، توانایی درک کردن او را دارند؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۹.
  6. عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان ج۳، ص۴۱۴.
  7. این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم؛ سوره آل عمران، آیه ۴۴.
  8. چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت؛ سوره مریم، آیه ۱۷.
  9. روزی که فرشتگان را ببینند آن روز، هیچ مژده‌ای برای گناهکاران نخواهد بود؛ سوره فرقان، آیه ۲۲.
  10. عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج ۲، ص۱۷۲.