عقل: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۹: | خط ۹: | ||
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | ||
== | ===چیستی و [[ارزش]] عقل=== | ||
*عقل | *"عقل"، به معنای قوۀ [[درک]] کنندۀ حقایق و مرکز تشخیص خوبی از [[بدی]]، و همچنین ابزار تحلیل مفاهیم، در وجود [[انسان]] به [[امانت]] گذاشته شده است و اصلیترین وجه تمایز [[انسان]] از سایر موجودات داشتن عقل است که از [[جایگاه]] و [[شرافت]] بالایی در [[دین]] برخوردار است<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۵. </ref>.[[انسان]] در صورت بهکارگیری آن به [[شناخت]] و [[معرفت]] [[دست]] مییابد و در [[مسیر کمال]] قرار میگیرد. | ||
*[[قرآن کریم]] در سیصد [[آیه]] بر عقل و [[تعقل]] و دوری از تقلیدهای غیر منطقی تأکید کرده است، [[امام علی]]{{ع}} [[انسانیت]] [[انسان]] را با عقلش میسنجد و فقدان عقل را با فقدان [[زندگی]] برابر میداند و با تعبیرهای چون مرکب [[علم]]، مایۀ انسانیَت، [[فرستاده خدا]]، ملاک هر چیز و [[رهبر]] [[فکر]]، از [[ضرورت]] حیاتی عقل و [[تعقل]] در [[زندگی]] آدمیخبر میدهد<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص۵۶۷- ۵۶۸؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۴۹۸.</ref>. | |||
*[[روایات]] نیز به بیانهای مختلف به [[ارزش]] و اهمیت عقل از جنبههای مختلف پرداختهاند که [[بهترین]] نمونه آن، کتاب العقل و الجهل [[کتاب]] [[اصول کافی]] است که از جمله [[احادیث]] آن [[حدیث قدسی]]: «[[خداوند]] [[آفریده]] ای محبوبتر از عقل نیافریده است»<ref>{{متن حدیث|مَا خَلَقْتُ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْک}}؛ کافی، ج۱، کتاب عقل و جهل، ص۱۰.</ref> است. بالاتر اینکه عقل بال دیگر [[دین]] است؛ همانگونه که فرمودند: «در مقابل [[پیامبران]] و [[امامان]] که حجتهای بیرونی هستند، عقل [[حجت]] درونی است»<ref>{{متن حدیث|یَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حُجَّتَیْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ{{ع}}وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ}}؛ کافی، ج۱، کتاب عقل و جهل، ص۶۰.</ref>، به واسطۀ آن [[خداوند]] پرستیده میشود و [[انسان]] را سزاوار رفتن به [[بهشت]] مینماید<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۵؛ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان. ص ۴۲۶.</ref>. | |||
===عقل، [[رسول باطنی]]=== | |||
*[[امام صادق]]{{ع}} در تعریفی عقل را همان [[نور]] و [[نیروی درونی]] میداند که [[خداپرستان]]، [[خدا]] را به واسطه آن میپرستند و میشناسند. بر این اساس، عقل، [[حجت]] میان [[خدا]] و [[بندگان]] و [[رجوع]] به آن در مسائل گوناگون، امری اساسی و بنیادین است که [[مکتب اسلام]] آدمیرا از گوش ندادن به ندای درونی آن به شدت برحذر میدارد. لغزشها و غفلتها در طول [[زندگی]] [[انسان]]، از دلالت عقل میکاهند لذا فعالسازی عقل [[نیازمند]] [[رسول ظاهری]] ([[الهی]]) است. از اینرو [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] میفرماید: «اگر نمیدانید از [[اهل ذکر]] بپرسید»<ref>{{متن قرآن|فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}«اگر نمیدانید از اهل دانش بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} نقش [[پیامبران]] را زدودن [[غفلت]] از عقل [[آدمیان]] و استخراج گنجینههای [[پنهان]] برمیشمرد<ref>{{متن حدیث|وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱.</ref>.<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۶۷- ۵۶۸.</ref> | |||
===عقل در [[اندیشه]] [[اسلامی]]=== | |||
*در مجموعه اندیشههای [[اسلامی]]، سه نوع عقل جهت [[فهم]] حقایق [[دینی]] میتوان برشمرد: | |||
# [[عقل نظری]] و [[معارف]] بنیادین: جنبه ای از عقل است که به [[کشف]] واقعیتها و هست و نیستها، مانند [[خداشناسی]] و [[انسانشناسی]] میپردازد. چه در اصل [[خداشناسی]] که [[امام صادق]]{{ع}} در اینباره میفرماید: «[[بندگان]] به سبب عقل، [[خداوند]] را میشناسند و میفهمند که خود [[آفریده]] هستند»<ref>{{متن حدیث|فَبِالْعَقْلِ عَرَفَ الْعِبَادُ خَالِقَهُمْ وَ أَنَّهُمْ مَخْلُوقُون}}؛ کافی، ج۱، ص۲۹.</ref> و چه در [[ثبات]] و ماندگاری [[اعتقادات]] که [[امام علی]]{{ع}} میفرماید: «با خردها [[شناخت خدا]] پایدار میگردد»<ref>{{متن حدیث|بِالْعُقُولِ تُعْتَقَدُ مَعْرِفَتُه}}؛ تحف العقول، ص۶۲.</ref>.<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۶.</ref> | |||
# [[عقل عملی]] و [[حسن و قبح]] [[اخلاقی]]: وظیفۀ "[[عقل عملی]]"، [[شناخت]] بایدها و نبایدها، مانند تشخیص [[فضایل]] و [[رذایل اخلاقی]] و عمل به [[دستورهای الهی]] است. [[امام صادق]]{{ع}} دربارۀ این جنبه عقل میفرماید: «عقل آن است که [[عمل]] [[نیکو]] را از عمل [[قبیح]] باز میشناسند»<ref>{{متن حدیث|عَرَفُوا بِهِ الْحَسَنَ مِنَ الْقَبِیحِ}}؛ کافی، ج۱، ص۲۹.</ref>.<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۶.</ref> | |||
#عقلِ ابزاری و [[مدیریت]] [[زندگی]]: "عقل ابزاری"، وسیلهای برای سامان دادن به [[زندگی]]، مانند [[مدیریت]] سازمانی، [[برنامهریزی]] درست، تشخیص سود و زیان و پیدا کردن مسیر درست برای دستیابی به اهداف [[زندگی]] است<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۶.</ref>. | |||
*جمع میان روایاتی که به [[تبیین]] حدود و برخی ناتواناییهای عقل پرداخته است، گویای رویکرد اعتدالی به عقل در [[نگاه]] [[مفسران]] [[وحی]] است. برخلاف دو رویکرد [[عقلگرایی]] حداکثری و حداقلی در عالم [[اسلام]] که به ترتیب [[معتزله]] و [[اشاعره]] بر آنها بودند<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۵.</ref>. | |||
===عقل در [[اندیشه]] غربی=== | |||
*[[عقلگرایی]] در دنیای [[غرب]]، سه [[هویت]] معنایی را پشت سر گذاشته که عبارتند از: | |||
# [[عقلگرایی]] [[فلسفی]] که در برابر اصطلاح [[تجربهگرایی]] قرار دارد؛ یعنی عقل برخلاف تجربه، میتواند نظامهای نظری و [[فلسفی]] را بنیان کند<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۷.</ref>. | |||
# [[عقلگرایی]] کلامیکه در برابر ایمانگرایی قرار دارد و گرایشی است که بر اثبات حقایق [[دینی]] به وسیلۀ [[براهین]] [[عقلی]] تأکید دارد<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۷.</ref>. | |||
# [[عقلگرایی]] عصر روشنگری که در برابر [[تفکر]] سنتی [[کلیسا]]، [[جمودگرایی]] و خرافهپرستی قرار میگیرد و به نحوی عقل در همۀ حوزههای [[زندگی دنیوی]] [[بشر]]، اعم از [[علم]]، [[دین و اخلاق]] و غیر آن [[مرجع]] و منبع تصمیمگیری و جهتدهی است<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۷.</ref>. | |||
*در قرون وسطی و [[عهد]] [[قدرت]] [[کلیسا]]، میان عقل و گزارههای [[الهی]] تعارضی به چشم نمیخورد. [[عقلگرایی]] در قرن شانزدهم و هفدهم در برابر [[تجربهگرایی]] و مدافع جدی [[دین]] بود. رویکرد [[عقلگرایی]] کلامینیز از دو قالب حداکثری و انتقادی بیرون نبوده است. اما اوج [[قدرت]] نمایی عقل و [[تقابل]] آن با [[دین]] در قرن هجدهم و نوزدهم (عصر عقل و روشنگری) است؛ که عقل در این دورۀ [[حاکمیت]] بیچون و چرا یافت و [[حس]] تنفر از [[دین]] [[وحیانی]] رواج یافته و "[[دین]] طبیعی" جایگزین [[دین]] آسمانی و [[الهی]] شد و عقل در [[دین]] و همه امور طبیعی و ماورای طبیعی فصلالخطاب و محور شد<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۸.</ref>. | |||
===عقل در [[عصر ظهور]]=== | |||
*یکی از [[نشانههای آخرالزمان]] کم شدن [[عقول]] [[مردم]] است. البته این کم شدن [[عقول]] به معنای [[جنون]] و دیوانگی نیست، یعنی [[مردم]] در ظاهر بسیار آراسته و متشخص هستند، اما اثرات عقل که همان [[پرستش]] [[خداوند]] و ترجیح [[آخرت]] است کمرنگ میشود. [[مردم]] سراسیمه به دنبال [[دنیا]] میروند و جز [[دنیاطلبی]] هیچ اندیشهای ندارند. [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: «فتنهای روی خواهد داد که در آن [[عقلها]] برداشته شود، تا جایی که مرد عاقلی را نمیبینید»<ref>ملاحم، ص ۲۳.</ref>. در چنین زمانی [[ظهور حضرت مهدی]]{{ع}} به وقوع خواهد پیوست. [[حضرت]] با دست [[الهی]] خود [[عقول]] [[مردم]] را کامل خواهد نمود. یکی از خصوصیات [[زمان ظهور]] کامل شدن [[عقول]] [[مردم]] به [[برکت]] [[حضرت]] است. او دست مبارکش را بر سر [[مؤمنین]] مینهد و [[کینه]] و حسدی که از زمان [[قابیل]] در [[دل]] [[بشر]] کاشته شده است از بین خواهد رفت و [[علم]] و [[حکمت]] در میان [[مردم]] رواج مییابد<ref>ر.ک: تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۴۹۸.</ref>. [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: «هرگاه [[حضرت قائم]]{{ع}} [[ظهور]] نماید، [[دست]] مبارکش را بر سر [[بندگان]] نهاده و بدین سبب [[عقول]] [[مردم]] جمع میشود و [[خرد]] آنان کامل میگردد»<ref>{{متن حدیث|إِذَا قَامَ قَائِمُنَا{{ع}}وَضَعَ یَدَهُ عَلَی رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ کَمَلَتْ بِهَا أَحْلَامُهُمْ}}؛ کمال الدین، ج۲، ص۶۷۵.</ref>.<ref>ر.ک: حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان. ص ۴۲۶.</ref> | |||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |
نسخهٔ ۱۴ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۴۸
- مدخلهای وابسته به این بحث:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عقل (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
چیستی و ارزش عقل
- "عقل"، به معنای قوۀ درک کنندۀ حقایق و مرکز تشخیص خوبی از بدی، و همچنین ابزار تحلیل مفاهیم، در وجود انسان به امانت گذاشته شده است و اصلیترین وجه تمایز انسان از سایر موجودات داشتن عقل است که از جایگاه و شرافت بالایی در دین برخوردار است[۱].انسان در صورت بهکارگیری آن به شناخت و معرفت دست مییابد و در مسیر کمال قرار میگیرد.
- قرآن کریم در سیصد آیه بر عقل و تعقل و دوری از تقلیدهای غیر منطقی تأکید کرده است، امام علی(ع) انسانیت انسان را با عقلش میسنجد و فقدان عقل را با فقدان زندگی برابر میداند و با تعبیرهای چون مرکب علم، مایۀ انسانیَت، فرستاده خدا، ملاک هر چیز و رهبر فکر، از ضرورت حیاتی عقل و تعقل در زندگی آدمیخبر میدهد[۲].
- روایات نیز به بیانهای مختلف به ارزش و اهمیت عقل از جنبههای مختلف پرداختهاند که بهترین نمونه آن، کتاب العقل و الجهل کتاب اصول کافی است که از جمله احادیث آن حدیث قدسی: «خداوند آفریده ای محبوبتر از عقل نیافریده است»[۳] است. بالاتر اینکه عقل بال دیگر دین است؛ همانگونه که فرمودند: «در مقابل پیامبران و امامان که حجتهای بیرونی هستند، عقل حجت درونی است»[۴]، به واسطۀ آن خداوند پرستیده میشود و انسان را سزاوار رفتن به بهشت مینماید[۵].
عقل، رسول باطنی
- امام صادق(ع) در تعریفی عقل را همان نور و نیروی درونی میداند که خداپرستان، خدا را به واسطه آن میپرستند و میشناسند. بر این اساس، عقل، حجت میان خدا و بندگان و رجوع به آن در مسائل گوناگون، امری اساسی و بنیادین است که مکتب اسلام آدمیرا از گوش ندادن به ندای درونی آن به شدت برحذر میدارد. لغزشها و غفلتها در طول زندگی انسان، از دلالت عقل میکاهند لذا فعالسازی عقل نیازمند رسول ظاهری (الهی) است. از اینرو خداوند در قرآن کریم میفرماید: «اگر نمیدانید از اهل ذکر بپرسید»[۶]. امام علی(ع) نقش پیامبران را زدودن غفلت از عقل آدمیان و استخراج گنجینههای پنهان برمیشمرد[۷].[۸]
عقل در اندیشه اسلامی
- عقل نظری و معارف بنیادین: جنبه ای از عقل است که به کشف واقعیتها و هست و نیستها، مانند خداشناسی و انسانشناسی میپردازد. چه در اصل خداشناسی که امام صادق(ع) در اینباره میفرماید: «بندگان به سبب عقل، خداوند را میشناسند و میفهمند که خود آفریده هستند»[۹] و چه در ثبات و ماندگاری اعتقادات که امام علی(ع) میفرماید: «با خردها شناخت خدا پایدار میگردد»[۱۰].[۱۱]
- عقل عملی و حسن و قبح اخلاقی: وظیفۀ "عقل عملی"، شناخت بایدها و نبایدها، مانند تشخیص فضایل و رذایل اخلاقی و عمل به دستورهای الهی است. امام صادق(ع) دربارۀ این جنبه عقل میفرماید: «عقل آن است که عمل نیکو را از عمل قبیح باز میشناسند»[۱۲].[۱۳]
- عقلِ ابزاری و مدیریت زندگی: "عقل ابزاری"، وسیلهای برای سامان دادن به زندگی، مانند مدیریت سازمانی، برنامهریزی درست، تشخیص سود و زیان و پیدا کردن مسیر درست برای دستیابی به اهداف زندگی است[۱۴].
- جمع میان روایاتی که به تبیین حدود و برخی ناتواناییهای عقل پرداخته است، گویای رویکرد اعتدالی به عقل در نگاه مفسران وحی است. برخلاف دو رویکرد عقلگرایی حداکثری و حداقلی در عالم اسلام که به ترتیب معتزله و اشاعره بر آنها بودند[۱۵].
عقل در اندیشه غربی
- عقلگرایی فلسفی که در برابر اصطلاح تجربهگرایی قرار دارد؛ یعنی عقل برخلاف تجربه، میتواند نظامهای نظری و فلسفی را بنیان کند[۱۶].
- عقلگرایی کلامیکه در برابر ایمانگرایی قرار دارد و گرایشی است که بر اثبات حقایق دینی به وسیلۀ براهین عقلی تأکید دارد[۱۷].
- عقلگرایی عصر روشنگری که در برابر تفکر سنتی کلیسا، جمودگرایی و خرافهپرستی قرار میگیرد و به نحوی عقل در همۀ حوزههای زندگی دنیوی بشر، اعم از علم، دین و اخلاق و غیر آن مرجع و منبع تصمیمگیری و جهتدهی است[۱۸].
- در قرون وسطی و عهد قدرت کلیسا، میان عقل و گزارههای الهی تعارضی به چشم نمیخورد. عقلگرایی در قرن شانزدهم و هفدهم در برابر تجربهگرایی و مدافع جدی دین بود. رویکرد عقلگرایی کلامینیز از دو قالب حداکثری و انتقادی بیرون نبوده است. اما اوج قدرت نمایی عقل و تقابل آن با دین در قرن هجدهم و نوزدهم (عصر عقل و روشنگری) است؛ که عقل در این دورۀ حاکمیت بیچون و چرا یافت و حس تنفر از دین وحیانی رواج یافته و "دین طبیعی" جایگزین دین آسمانی و الهی شد و عقل در دین و همه امور طبیعی و ماورای طبیعی فصلالخطاب و محور شد[۱۹].
عقل در عصر ظهور
- یکی از نشانههای آخرالزمان کم شدن عقول مردم است. البته این کم شدن عقول به معنای جنون و دیوانگی نیست، یعنی مردم در ظاهر بسیار آراسته و متشخص هستند، اما اثرات عقل که همان پرستش خداوند و ترجیح آخرت است کمرنگ میشود. مردم سراسیمه به دنبال دنیا میروند و جز دنیاطلبی هیچ اندیشهای ندارند. رسول خدا(ص) فرمود: «فتنهای روی خواهد داد که در آن عقلها برداشته شود، تا جایی که مرد عاقلی را نمیبینید»[۲۰]. در چنین زمانی ظهور حضرت مهدی(ع) به وقوع خواهد پیوست. حضرت با دست الهی خود عقول مردم را کامل خواهد نمود. یکی از خصوصیات زمان ظهور کامل شدن عقول مردم به برکت حضرت است. او دست مبارکش را بر سر مؤمنین مینهد و کینه و حسدی که از زمان قابیل در دل بشر کاشته شده است از بین خواهد رفت و علم و حکمت در میان مردم رواج مییابد[۲۱]. امام باقر(ع) فرمود: «هرگاه حضرت قائم(ع) ظهور نماید، دست مبارکش را بر سر بندگان نهاده و بدین سبب عقول مردم جمع میشود و خرد آنان کامل میگردد»[۲۲].[۲۳]
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۵.
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص۵۶۷- ۵۶۸؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۴۹۸.
- ↑ «مَا خَلَقْتُ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْک»؛ کافی، ج۱، کتاب عقل و جهل، ص۱۰.
- ↑ «یَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حُجَّتَیْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ(ع)وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ»؛ کافی، ج۱، کتاب عقل و جهل، ص۶۰.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۵؛ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان. ص ۴۲۶.
- ↑ ﴿فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾«اگر نمیدانید از اهل دانش بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.
- ↑ «وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱.
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۶۷- ۵۶۸.
- ↑ «فَبِالْعَقْلِ عَرَفَ الْعِبَادُ خَالِقَهُمْ وَ أَنَّهُمْ مَخْلُوقُون»؛ کافی، ج۱، ص۲۹.
- ↑ «بِالْعُقُولِ تُعْتَقَدُ مَعْرِفَتُه»؛ تحف العقول، ص۶۲.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۶.
- ↑ «عَرَفُوا بِهِ الْحَسَنَ مِنَ الْقَبِیحِ»؛ کافی، ج۱، ص۲۹.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۶.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۶.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۵.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۷.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۷.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۷.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۸.
- ↑ ملاحم، ص ۲۳.
- ↑ ر.ک: تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۴۹۸.
- ↑ «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا(ع)وَضَعَ یَدَهُ عَلَی رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ کَمَلَتْ بِهَا أَحْلَامُهُمْ»؛ کمال الدین، ج۲، ص۶۷۵.
- ↑ ر.ک: حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان. ص ۴۲۶.