|
|
خط ۲۲: |
خط ۲۲: |
| *"لطف محصِّل" عبارت از اموری است که راه [[اطاعت]] از [[خداوند]] و [[امتثال]] [[اوامر الهی]] را به [[انسانها]] ارائه میکند و در نتیجه، [[انسان]] مکلّف میتواند با [[اختیار]] خود موفّق به انجام امرالهی شود. مصداق چنین الطافی، کتب [[وحی]] و [[انبیاء الهی]] و اوصیای آنان{{عم}} در میان [[مردم]] است که راه [[سعادت]] و [[شقاوت]] و چگونگی [[امتثال]] [[اوامر الهی]] را برای [[انسانها]] بیان میکنند. | | *"لطف محصِّل" عبارت از اموری است که راه [[اطاعت]] از [[خداوند]] و [[امتثال]] [[اوامر الهی]] را به [[انسانها]] ارائه میکند و در نتیجه، [[انسان]] مکلّف میتواند با [[اختیار]] خود موفّق به انجام امرالهی شود. مصداق چنین الطافی، کتب [[وحی]] و [[انبیاء الهی]] و اوصیای آنان{{عم}} در میان [[مردم]] است که راه [[سعادت]] و [[شقاوت]] و چگونگی [[امتثال]] [[اوامر الهی]] را برای [[انسانها]] بیان میکنند. |
| *به این ترتیب میتوان گفت که در تعریف لطف، عبارت "امری که [[مکلف]] را به [[اطاعت]] از [[اوامر الهی]] [[دعوت]] میکند" به منزله جنس منطقی است و "امری که مکلّف را [[ترغیب]] به [[امتثال]] [[اوامر و نواهی]] [[الهی]] مینماید و یا زمینه آن را فراهم میکند" فصل برای لطف [[مقرّب]] است و عبارت "اموری که راه [[اطاعت]] از [[خداوند]] و [[امتثال]] امرالهی را به [[انسانها]] ارائه میکند" به منزله فصل برای لطف محصّل است<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۴۸-۱۴۹.</ref> | | *به این ترتیب میتوان گفت که در تعریف لطف، عبارت "امری که [[مکلف]] را به [[اطاعت]] از [[اوامر الهی]] [[دعوت]] میکند" به منزله جنس منطقی است و "امری که مکلّف را [[ترغیب]] به [[امتثال]] [[اوامر و نواهی]] [[الهی]] مینماید و یا زمینه آن را فراهم میکند" فصل برای لطف [[مقرّب]] است و عبارت "اموری که راه [[اطاعت]] از [[خداوند]] و [[امتثال]] امرالهی را به [[انسانها]] ارائه میکند" به منزله فصل برای لطف محصّل است<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۴۸-۱۴۹.</ref> |
|
| |
| == تعاریف و تقریرات گوناگون از [[قاعده لطف]] و [[اثبات]] آن==
| |
| هرچند [[قاعده لطف]] در میان همه [[مذاهب اسلامی]] معنایی نزدیک به هم دارد، اما در طول [[تاریخ]] [[علم کلام]]، تعریفهای متفاوتی از آن ارائه شده است. [[استدلال]] متکلّمین امامیّه در باب [[وجوب لطف بر خداوند]]، غالباً مبتنی بر [[پذیرش]] [[حسن و قبح عقلی]] و اقتضاء [[حکمت الهی]] است. این موضع، با بیانهای مختلف مطرح گردیده که در این جا به ذکر برخی از دیدگاههای بزرگان [[علم]] [[کلام شیعه]] میپردازیم. هرچند بنای کتاب حاضر، [[تبیین]] [[عقائد]] [[امامیه]] در خصوص [[امامت عامه]] است، ولی به [[دلیل]] اهمیت [[قاعده لطف]] در [[علم کلام]]، نظر برخی از اهل عامّه نیز به عنوان نمونه ذکر میگردد.
| |
| * گفتار اوّل - تقریر [[شیخ مفید]]
| |
| [[شیخ مفید]] درباره [[قاعده لطف]] مقرّر میدارد:
| |
| {{عربی|اللطف ما یقرب المکلف معه الی الطاعه و یبعد عن المعصیه}}
| |
| لطف آن [[توفیق الهی]] است که به واسطه آن، راه [[امتثال]] امرالهی برای مکلّف هموار میشود و او را به [[فعل طاعت]] نزدیک و از [[معصیت]] دور میکند.
| |
| ایشان در مورد [[دلیل]] [[وجوب لطف]] تصریح مینماید:
| |
| {{عربی|و الدلیل علی وجوبه توقف غرض المکلف (خالق) علیه، فیکون واجبا فی الحکمه}}<ref>النکت الاعتقادیه (ط. المؤتمر العالمی للشیخ المفید، ۱۴۱۳ ه.ق.)، ص۳۵، الفصل الثالث فی النبوه.</ref>.
| |
| [[دلیل]] بر [[وجوب لطف]] از سوی [[خداوند]]، توقّف [[هدف]] [[خداوند]] از [[خلقت انسان]] بر فراهم نمودن ابزار آن است. در نتیجه، بنا برحکمت [[الهی]] (و اینکه [[حکیم]] کار [[عبث]] انجام نمیدهد)، لطف بر [[خداوند]] [[واجب]] است.
| |
|
| |
| * گفتار دوم - تقریر سیّد [[مرتضی]] علمالهدی
| |
| مرحوم سیّد [[مرتضی]] [[علم الهدی]] [[شاگرد]] برجسته شیخ مفید، در معنای لطف ابراز داشته است:
| |
| {{عربی|ان اللطف ما دعا الی فعل الطاعه و ینقسم الی ما یختار المکلّف عنده فعل الطاعه و لولاه لم یختره و الی ما یکون اقرب الی اختیارها وکلا القسمین یشمله کونه داعیاً}}<ref>الذخیره فی علم الکلام (ط مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۱ ه.ق.)، ص۱۸۶.</ref>.
| |
| مستنبط از این تعبیر، [[لطف الهی]]، امری است که مکلّف را به [[اطاعت از خدا]] [[دعوت]] میکند و به دو قسم لطف محصّل و [[مقرّب]] تقسیم میشود. لطف محصّل عبارت است از آنچه مکلّف به واسطه آن موفق به [[امتثال]] ارادی و اختیاری [[فرمان الهی]] میگردد؛ به گونهای که اگر آن امر نبود، نمیتوانست آن [[طاعت]] را انجام دهد. لطف [[مقرّب]] عبارت از امری است که تنها زمینه نزدیک شدن مکلّف به [[اطاعت]] از [[امر الهی]] را فراهم میآورد.
| |
| با تحلیل تعریف سیّد [[مرتضی]]، چنین به دست میآید که در تعریف لطف، عبارت {{عربی|ما دعا الی فعل الطاعه}} به منزله جنس در تعریف [[قاعده لطف]] است و همه اموری که [[مردم]] را به انجام [[اوامر الهی]] و [[پرهیز]] از منهیّات [[دعوت]] میکند را شامل میشود؛ همچنانکه عبارت: {{عربی|ما یختار المکلف عنده فعل الطاعه و لولاه لم یختره}} فصل برای لطف محصِّل است که با وجود آن، راه برای مکلّف درامتثال [[اوامر الهی]] هموار میشود؛ و از جانب دیگر، عبارت: {{عربی|ما یکون اقرب الی اختیارها}} فصل برای لطف [[مقرّب]] است که مکلّف را [[ترغیب]] به انجام [[اوامر الهی]] مینماید.
| |
| چنانکه در هر دو تعریف پیداست، در لطف [[مقرّب]]، نفس [[تکلیف]] بیان نمیشود، ولی زمینه برای [[ترغیب]] و [[تشویق]] [[تکلیف]] به وجود میآید؛ مانند [[وعده]] و وعیدهای [[الهی]] در [[قرآن]] و بیانات و [[کرامات]] [[معصومین]]{{عم}}. و با لطف محصّل، اصل [[تکلیف]] برای مکلّفین بیان میشود؛ مانند [[بیان احکام]] [[نماز]] و سایر [[عبادات]] که در [[تعالیم]] [[معصومان]]{{عم}} مقرّر است. بنابراین، وجود [[انبیاء]] و اوصیای آنان{{عم}} و [[کتب آسمانی]] میتواند مصداق هر دو گونه لطف باشند؛ زیرا آنان علاوه بر آنکه [[مردم]] را [[تشویق]] به [[امتثال]] [[اوامر الهی]] مینمایند، روشنگر راه [[امتثال]] نیز هستند<ref>آیتالله سبحانی، با بیانی روشنتر به تفکیک این دو قسم لطف پرداختهاند. در این جا بیان ایشان از لطف محصّل را از متن کتاب و لطف [[مقرّب]] را از حاشیه آن [[نقل]] میکنیم:
| |
| {{عربی|اللطف المحصّل عباره عن القیام بالمبادی و المقدمات التی یتوقّف علیها تحقّق غرض الخلقه، وصونها عن العبث و اللغو، بحیث لولا القیام بهذه المبادی و المقدمات من جانبه سبحانه، لصار فعله فارغا عن الغایه، و ناقض حکمته التی تستلزم التحرز عن العبث. وذلک کبیان تکالیف الإنسان، و اعطائه القدره علی امتثالها. و من هذا الباب بعث الرسل لتبیین طریق السعاده، و تیسیر سلوکها. و قد عرفت فی الأدله السابقه، أن الإنسان أقصر من أن ینال المعارف الحقه، أو یهتدی إلی طریق السعاده فی الحیاه، بالاعتماد علی عقله، و الاستغناء عن التعلیم السماوی}}.
| |
| ایشان سپس درباره لطف [[مقرّب]] مینویسند:
| |
| {{عربی|عرف اللطف المقرب بأنه هیئه مقربه إلی الطاعه و مبعده عن المعصیه من دون أن یکون له حظّ فی التمکین و حصول القدره، و لا یبلغ حدّ الإلجاء. فخرج بالقید الأول (لم یکن له حظّ). اللطف المحصّل، فإن له دخاله فی تمکین المکلّف من الفعل، بحیث لولاه لانتفت القدره. و خرج بالقید الثانی (لایبلغ حدّ الإلجاء)، الإکراه و الإلزام علی الطاعه و الاجتناب عن المعصیه، فإنّ ذلک ینافی التکلیف الذی یتطلب الحریه الاختبار فی المکلّف (لاحظ کشف المراد، ص۲۰۱، ط صیدا)... ذلک کالوعد، و الوعید، و الترغیب و الترهیب، التی تتّبع رغبه العبد إلی العمل، و بعده عن المعصیه و هذا النوع من اللطف لیس دخیلا فی تمکین العبد من الطاعه، بل هو قادر علی الطاعه و ترک المخالفه سواء أکان هناک وعد أم لا}}. الإلهیات [[علی]] [[هدی]] الکتاب و السنه و العقل (ط. المرکز العالمی للدراسات الإسلامیه، ۱۴۱۲ ه.ق)، ج۳، ص۵۳؛ الذخیره [[فی علم الکلام ]](ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۱ ق.)، ص۱۸۶).</ref>.
| |
| * گفتار سوم - تقریر [[خواجه نصیرالدین طوسی]]
| |
| محقّق [[طوسی]] در تعریف لطف ابراز داشته است:
| |
| {{عربی|اللطف عباره عن جمیع ما یقرّب العبد الی الطاعه و یبعده عن المعصیه حیث لایؤدّی الی الالجاء}}<ref>تلخیص المحصّل (ط. دارالاضواء، ۱۴۰۵ ه.ق.)، ص۳۴۲.</ref>.
| |
| لطف عبارت است از مجموعه آنچه که راه را برای [[اطاعت خداوند]] برای مکلّف فراهم میکند و او به واسطه آنها به [[اطاعت]] نزدیک و از [[معصیت]] دور میشود؛ گرچه این دوری یا نزدیکی، اجباری نیست. ایشان همچنین در مورد [[وجوب لطف]] چنین [[استدلال]] مینماید:
| |
| {{عربی|و اللطف واجب لیحصُل الغرض به}}<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد (ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۳ ه.ق.)، ص۳۲۴.</ref>.
| |
| یعنی لطف بر [[خداوند]] [[واجب]] است؛ چون غرض از [[خلقت]] با آن حاصل میشود.
| |
| در توضیح این عبارت میتوان گفت که چون غرض از [[خلقت]]، کمال [[توحیدی]] [[انسان]] است و ابزار آن [[ارسال رسل]] و [[انزال کتب]] میباشد، اگر [[خداوند]] ابزار لازم برای انجام [[تکالیف]] را برای [[بندگان]] خود- که کمال آنها و ورودشان به [[بهشت]] و [[سعادت ابدی]] متوقّف بر آن است - فراهم نکند، گویی آنان را به [[بهشت]] [[دعوت]] نموده (لطف [[مقرّب]])، ولی دربِ آن را به روی [[بندگان]] قفل نموده است (عدم لطف محصّل) و ترکیب چنین فعل و ترک فعلی از [[حکیم]] عقلاً مذموم است و از [[خداوند]] [[فعل قبیح]] عقلاً صادر نمیشود.
| |
| * گفتار چهارم - تقریر [[علامه]] حلّی
| |
| [[علامه]] حلّی، محقّق بزرگ [[شیعه]] و [[شاگرد]] محقّق [[طوسی]]، [[کاملترین]] تعریف از [[قاعده لطف]] را بیان کرده است. وی در این زمینه چنین میگوید:
| |
| {{عربی|مرادنا باللطف هو ما کان المکلّف معه اقرب الی الطاعه و ابعد من فعل المعصیه و لم یبلُغ حد الالجاء. و قد یکون مقرّباً او محصّلاً و هو ما یحصل عنده الطاعه من المکلّف علی سبیل الاختیار}}<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد (ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۳ ه.ق.)، ص۳۲۵: المسأله الثانیه عشره فی اللطف و ماهیته و احکامه.</ref>.
| |
| چنانکه ملاحظه میشود، قسمت اوّل تقریر علامّه حلّی، همسو با بیان محقّق [[طوسی]] است؛ و البته [[علامه]] در بخش دوم اضافه میکند که لطف یا محصِّل و یا مقرِّب است {{عربی|قد یکون مقرّباً او محصّلاًّ...}} همچنین در تعریف علّامه، ابتدا لطف [[مقرّب]] با این عبارت تعریف شده: {{عربی|ما کان المکلف معه اقرب الی الطاعه وابعد من فعل المعصیه}}، ولی تنها لطف محصّل را توضیح داده است. از این رو، طبق بیانی که [[گذشت]]، در لطف محصّل است که مکلّف میتواند [[تکلیف الهی]] را [[فهم]] و دریافت نموده و در نتیجه به واسطه آن، [[امر الهی]] را [[امتثال]] نماید.
| |
| بنابر تعریف [[علامه]] حلّی، لطف امری است که مکلّف با وجود آن به [[اطاعت الهی]] نزدیک و از [[معصیت]] دور میشود و در عین حال، جزء شروط تحقّق [[تکلیف]] نیست. مثلاً اگر استطاعت، شرط [[وجوب]] [[حج]] بر [[عبد]] است و تا برای بندهای فراهم نشود [[حج]] بر او [[واجب]] نمیگردد، تحصیل آن بر [[خداوند]] [[واجب]] نیست. از همین قبیل است شروط عامی مانند [[اختیار]] و [[قدرت]] و مانند آن، که هرچند این امور شرط [[امتثال]] [[تکلیف]] از سوی [[عبد]] است، اما تحصیل آن بر [[خداوند]] [[واجب]] نیست و در قلمرو [[قاعده لطف]] نمیگنجد و تنها هرگاه آن شرایط فراهم گردد، راه [[عبادت]] بر [[عبد]] هموار میشود.
| |
| قید دومی که [[مرحوم علامه]] حلّی - مانند سایرین - در [[قاعده لطف]] تأکید میکند آن است که لطف نباید مکلّف را مجبور به [[امتثال امر الهی]] بنماید؛ برعکس، آنچه زمینه را برای [[امتثال]] امرالهی برای [[عبد]] با [[اختیار]] فراهم میکند، لطف نام دارد.
| |
|
| |
| * گفتار پنجم - تقریر [[ابواسحاق نوبختی]] (۳۴۰ ه. ق.)
| |
| [[ابواسحاق نوبختی]]، از متکلّمین امامیّه، در تعریف لطف میگوید:
| |
| {{عربی|اللطف أمر یفعله الله تعالی بالمکلّف لاضرر فیه، یعلم عند وقوع الطاعه منه و لولاه لم یطع}}<ref>القواعد الکلامیه (ط مؤسسه الإمام الصادق{{ع}}، ۱۴۱۸ ه.ق.)، ص۹۸: اللطف المحصّل و المقرّب.</ref>.
| |
| یعنی لطف عنایتی است که [[خداوند]] درباره مکلّفین انجام میدهد و ضرری برای آنان ندارد (به این معنی که آنان را به [[گناه]] [[ترغیب]] نمینماید) و اگر واقع نشود، مکلّف نمیتواند [[اطاعت الهی]] را با [[اختیار]] خود انجام دهد.
| |
| البته از این بیان روشن میشود که ایشان در تعریف خود تنها به لطف محصّل اشاره داشته؛ زیرا در تعریف بیان شده میگوید: {{عربی|یعلم عند وقوع الطاعه منه و لولاه لم یطع}}
| |
| [[ابواسحاق]] همچنین از طریق [[برهان]] [[خلف]]، تقریر دیگری از [[برهان لطف]] را نیز بیان داشته است. تعبیر وی از این زاویه [[جدید]] اینگونه است:
| |
| {{عربی|إن ترک اللطف، لطف فی ترک الطاعه، و اللطف فی المفسده قبیح}}<ref>القواعد الکلامیه (ط مؤسسه الإمام الصادق{{ع}}، ۱۴۱۸ ه.ق.)، ص۱۰۷.</ref>
| |
| یعنی واگذاری [[انسانها]] به خودشان و ترک لطف در [[حقّ]] آنها، در [[حقیقت]] [[ترغیب]] مکلّف به [[گناه]] است و جریان لطف در اموری که برای مکلّف [[مفسده]] دارد، با [[هدف خلقت]] ناسازگار است و از [[خداوند حکیم]] عقلاً [[فعل قبیح]] صادر نمیشود. هرچند زیربنای این تقریر "[[برهان]] [[خلف]]" است، اما چون مبنای آن همان [[ضرورت]] [[حکمت الهی]] در تقریر قبلی است، [[برهان]] جدیدی محسوب نمیشود. مبنای [[استدلال]] در این [[برهان]] به صورت [[قیاس]] استثنایی است؛ به این ترتیب که:
| |
| اگر [[لطف الهی]] بر [[بندگان]] ترک شود، زمینه [[فساد]] و ترک [[طاعت]] [[پروردگار]] برای آنها فراهم میگردد، ولی [[خداوند]] هرگز کسی را به [[گناه]] و [[فساد]] [[دعوت]] نمیکند، پس هرگز در [[هدایت]] بندگانش ترک لطف نمینماید. توضیح تلازم به این ترتیب است که:
| |
| اوّلاً، [[خداوند]] هرگز کسی را به [[گناه]] امر نمیکند:
| |
| {{متن قرآن|قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ}}<ref>«بگو: بیگمان خداوند به کار زشت فرمان نمیدهد» سوره اعراف، آیه ۲۸.</ref>.
| |
| ثانیاً، [[خداوند]] هیچگاه برای هیچیک از [[بندگان]]، زمینه [[گناه]] فراهم نمیآورد و اگر در [[قرآن]] به کسی اسناد [[اضلال الهی]] داده شده، به [[دلیل]] زمینه شقاوتی است که برای خود فراهم کرده بوده است؛ چنانکه میفرماید:
| |
|
| |
|
| |
| {{متن قرآن|يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ}}<ref>«با آن بسیاری را بیراه و بسیاری (دیگر) را رهیاب میکند. و جز نافرمانان را با آن بیراه نمیگرداند» سوره بقره، آیه ۲۶.</ref>
| |
| به عبارت دیگر، او خود، [[ولایت طاغوت]] و نه [[ولایت]] [[پروردگار]] را بر خود [[برگزیده]] است:
| |
| {{متن قرآن|...وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«اما سروران کافران، طاغوتهایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگیها بیرون میکشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>.
| |
| [[اضلال الهی]] در این موارد، به معنای آن است که [[خداوند]] او را به حال خود واگذار نموده و [[عنایت]] و [[رحمت]] خود را از او برداشته است:
| |
| {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَى لَهُمْ}}<ref>«این از آن روست که خداوند یاور مؤمنان است و کافران یاوری ندارند» سوره محمد، آیه ۱۱.</ref>
| |
| * گفتار ششم - تقریر ابنمیثم [[بحرانی]]
| |
| ابنمیثم [[بحرانی]] بیان دیگری در [[برهان لطف]] دارد. ایشان اظهارداشته است: اولاً، جزء [[واجب]]، [[واجب]] است و نیز میدانیم که [[امتثال]] [[اوامر]] [[مولی]] [[واجب]] است. بنابراین، جزء التمکین ([[امتثال]] امرالهی)، [[واجب]] است؛ یعنی اگر برای [[امتثال]] امرالهی چیزی لازم باشد، آن نیز [[واجب]] میشود. ثانیاً، [[نصب]] (و وجود) [[امام]]، جزء التمکین است، تا از طریق او [[امتثال]] صحیح محقّق گردد. در نتیجه، [[نصب امام]] [[واجب]] است.
| |
| * گفتار هفتم - تعریف [[حمصی رازی]]
| |
| حمصی - از [[متکلمان]] [[قرن هفتم]] [[هجری]] - نیز لطف را چنین تعریف نمود:
| |
| {{عربی|اللطف هو ما یختار المکلّف عنده فعل الطاعه و التجنّب عن المعصیه أو أحدهما، و لولاه ما کان یختارهما و لا واحدا منهما، أو یکون عنده أقرب إلیهما أو إلی أحدهما و یسمی اللطف مصلحه فی الدین}}<ref>القواعد الکلامیّه (ط مؤسسه الإمام الصادق{{ع}}، ۱۴۱۸ ه.ق.)، ص۹۹.</ref>.
| |
| یعنی لطف امری است که مکلّف با وجود آن، بر [[اختیار]] [[اطاعت الهی]] و یا [[پرهیز از گناه]] [[اختیار]] پیدا میکند؛ به گونهای که اگر چنین امری نباشد، نمیتواند آن دو را انجام دهد. نوع دیگر لطف آن است که مکلّف را [[تشویق]] به [[امتثال امر الهی]] مینماید که لطف [[مقرّب]] نام دارد. همچنین، لطف به امری که [[مصلحت]] [[دین]] در آن است نیز اطلاق شده است.
| |
|
| |
| <ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۴۶-۱۴۸.</ref>
| |
|
| |
|
| ==منابع== | | ==منابع== |