بحث:دلیل عقلی علم تام امامان چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۰۸: خط ۱۰۸:


==محمد صادق عظیمی==
==محمد صادق عظیمی==
در پایان نامه سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی
{{جمع شدن|۹. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعه المصطفی العالمیه).}}
 
[[پرونده:11742.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد صادق عظیمی|عظیمی]]]]
ادله عقلي بر عموميت علم امام  
::::::آقای '''[[محمد صادق عظیمی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
نجفي لاري، علاوه براستدلال به آيات و روايات، دو دليل عقلي نيز بر عموميت علم امام آورده است:
::::::«ادله عقلی بر عمومیت علم امام:
دليل اول  
نجفی لاری، علاوه بر استدلال به آیات و روایات، دو دلیل عقلی نیز بر عمومیت علم [[امام]]{{ع}} آورده است:
او مي‌گويد: اگر امام(ع) برخي از علوم و صنعت‌ها را نداند، لازم مي‌آيد که در آن علوم و صنعت‌ها محتاج ديگران باشد و احتياج نقص است و نقص در انساني که خودش کامل است و براي به کمال رساندن ديگران آفريده شده است، محال است، پس امام به همة علوم و صنعت‌ها آشنا است.(نجفی لاری، عبدالحسین، رسالة وجیزة فی کمیة علم الامام و کیفیته، چاپ شده در کتاب «علم امام» محمدحسن نادم، ص 103.)
::::::'''دلیل اول''': او می‌گوید: اگر امام{{ع}} برخی از علوم و صنعت‌ها را نداند، لازم می‌آید که در آن علوم و صنعت‌ها محتاج دیگران باشد و احتیاج نقص است و نقص در انسانی که خودش کامل است و برای به کمال رساندن دیگران آفریده شده است، محال است، پس امام{{ع}} به همه علوم و صنعت‌ها آشنا است.<ref>نجفی لاری، عبدالحسین، رساله وجیزه فی کمیه علم الامام و کیفیته، چاپ شده در کتاب «علم امام» محمدحسن نادم، ص ۱۰۳.</ref>
 
::::::'''دلیل دوم''': وی می‌نویسد: انسان کامل که مصداق اتم آن امام{{ع}} است، مظهر کامل اسماء و صفات باری تعالی و آیینه تمام‌ نمای کمالات اوست و اصلاً آفریده شده است تا به وسیله او، خداوند متعال شناخته شود، پس باید از هرگونه نقص و عیب، که بزرگ‌ترین آن جهل است، به دور باشد، زیرا نقص در سایه، نقص در صاحب سایه و نقص در مظهر، نقص در ظاهر است، و این با غرض و هدف خدای حکیم از خلق انسان کامل منافات دارد. <ref>همان، ص ۱۰۴.</ref>
دليل دوم  
شیخ محمدحسین مظفر (م۱۳۸۱)  
وي مي‌نويسد: انسان کامل که مصداق اتم آن امام است، مظهر کامل اسماء و صفات باري تعالي و آيينه تمام‌نماي کمالات اوست و اصلاً آفريده شده است تا به وسيله او، خداوند متعال شناخته شود، پس بايد از هرگونه نقص و عيب، که بزرگ‌ترين آن جهل است، به دور باشد، زيرا نقص در سايه، نقص در صاحب سايه و نقص در مظهر، نقص در ظاهراست، و اين با غرض و هدف خداي حکيم از خلق انسان کامل منافات دارد. (همان، ص 104.)
::::::'''عمومیت علم امام'''
 
::::::وی از طرفداران احاطه علمی امامان{{ع}} به همه معلومات است و در این رابطه می‌نویسد: "مراد از علم امام{{ع}} در این مقام، آگاهی از موضوعات خارجی جزئی محض است، نه آگاهی از موضوعات احکام کلی، زیرا جهل امام{{ع}} به آنها موجب نقص در رتبه امامت و تنزّل از آن مقام می‌باشد، افزون بر آنکه بیان آنها از ویژگی‌های امام{{ع}} و وظایف اوست. همچنین مراد از علم امام{{ع}} در این بحث اطلاع وی از احکام نیست، زیرا علم امام{{ع}} به آنها باید حضوری باشد، چرا که روا نیست حکمی ازاو بپرسند و امام{{ع}} آن را نداند که در این صورت حجت بربندگان نبوده بلکه امامتش باطل می‌شود. علم امام{{ع}} شامل اطلاع از زمان رستاخیز و اجل‌ها و مرگ‌ها و دیگر اموری که به ظاهر اختصاص به خداوند متعال دارد، نیز می‌گردد، حتی مواردی که آیه ذیل بیان کرده است {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ}}﴾}}<ref>لقمان۳۴ ،بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد</ref>زیرا روایات خاص، با صراحت بیان می‌کنند که خداوند امامان ما را بر اموری از این قبیل نیز آگاه کرده است، بلکه برخی از آیات شریفه قرآن نیز بر این مطلب دلالت دارند، به طور نمونه آیات ۲۶ و ۲۷ سوره جن. ما با توجه به این آیات و احادیث از ظاهر آن دسته از آیات و روایات که بر اختصاص این علوم به خداوند دلالت دارند، دست برمیداریم و یا آنها را بر علم ذاتی حمل می‌کنیم نه عرضی. <ref>مظفر، محمدحسین، علم الامام، ص ۱۲ - ۱۳.شیروانی، علی، ترجمه این کتاب، ص ۲۸ - ۲۹. </ref>
شيخ محمدحسين مظفر (م1381)  
::::::'''استدلال بر عمومیت علم امام''': مرحوم مظفر بر احاطه علمی ائمه{{ع}} به همه امور و آگاهی آنان از جمیع حوادث برهان عقلی زیبایی اقامه کرده است که خلاصه آن را در ذیل می‌خوانیم: "از آن جایی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به سوی همه عالم و تمام انسان‌های روی زمین، مبعوث شده است، برای سامان دادن به امور و تساوی در حقوق و اجرای عدالت در میان امت، نیاز به علمی از ناحیه خداوند دارد که بر ریز و درشت و کوچک و بزرگ حوادثی که در سرزمین دور یا نزدیک تحت حکومت او می‌گذرد، احاطه داشته باشد تا جبران ستم‌ها و رفع ظلم و انتقام از تجاوزکاران در اولین زمان برای او میسور باشد. و اگر این علم محیط و توان بر اجرا نباشد، رسالت کمبود داشته و اصلاح امور و اجرای عدالت که از وظایف رسالت است، به خوبی تحقق پیدا نمی‌کند، پس آگاهی رسول به امور عالم و احاطه‌اش به آنچه در آن رخ می‌دهد و توانش بر اصلاح عمومی نسبت به نزدیک و دور، شهری و بیابانی، از پایه‌های آن رسالت فراگیر و اصول لازم برای عملی کردن آن آیین جهان‌شمول می‌باشد. حال با توجه با آنکه زمان رسول هر چه هم طولانی باشد، سرانجام سپری می‌شود، لازم است او را جانشینی باشد که همگان را زیر پرچم یگانه‌ای گرد آورد و نظام شریعت را اجرا کند و همان عدالت‌گستری و سامان‌دهی به امور مردم و ایجاد امنیت را که پیامبر{{صل}} اقدام به آن کرده بود، دنبال کند. پس خلافت وظیفه‌ای است که نیابت از رسالت کرده و بارگران آن را جز مقام نبوت و قانون‌گذاری، به دوش می‌کشد لذا پس از سپری شدن دوره رسالت، اجرای آنچه [[پیامبر اکرم|رسول اکرم]]{{صل}} آشکارا بیان کرد، نیاز به انسانی دارد که در هر وقت و زمانی به آن احکام، همان‌گونه که نازل شده، آگاه باشد و آن نظام را همان‌گونه که رسول بیان کرده بود، بداند و نیز از آنچه در عالم می‌گذرد، هم چون [[پیامبر اکرم|رسول اکرم]]{{صل}}، با خبر باشد. و آن فرد آگاه، همان امام{{ع}} است که هیچ زمانی از او خالی نخواهد بود". وی همین برهان را با بیان دیگر در چکیده بحث مطرح کرده می‌نویسد: با توجه به نیاز مبرم مردم به وجود هدایت‌گری که امور آنها را اصلاح کند و به عدالت در میان آنها حکومت نماید و به دیگر اموری که سعادت دنیا و آخرت‌شان را تأمین می‌کند بپردازد، برهان عقلی دلالت می‌کند بر این که بر خداوند سبحان لازم است، از باب لطف به بندگانش، کسی را در میان آنها قرار دهد "قرار هم داده" که آگاه به همه امور و مطلع از جمیع علوم و فنون بوده، و به همه آن کمالات آراسته باشد تا بارزترین فرد زمان خود بوده و صلاحیت قیام برای ارشاد و هدایت همه عالم را داشته باشد. چنان‌ که ملاحظه شد ایشان بر این عقیده است که احاطه علمی امام{{ع}} آن چنان گسترده است که حتی شامل علم الساعه و روز قیامت و... هم می‌شود و بر این احاطه علمی علاوه بر آیات و روایات دالّ بر عمومیت، برهان عقلی نیز اقامه کرده است.
عموميت علم امام
علامه طباطبایی
وي از طرفداران احاطة علمي امامان(ع) به همة معلومات است و در اين رابطه مي‌نويسد: «مراد از علم امام در اين مقام، آگاهي از موضوعات خارجي جزئي محض است، نه آگاهي از موضوعات احکام کلي، زيرا جهل امام به آنها موجب نقص در رتبه امامت و تنزّل از آن مقام مي‌باشد، افزون بر آنکه بيان آنها از ويژگي‌هاي امام و وظايف اوست. همچنين مراد از علم امام در اين بحث اطلاع وي از احکام نيست، زيرا علم امام به آنها بايد حضوري باشد، چرا که روا نيست حکمي ازاو بپرسند و امام آن را نداند که در اين صورت حجت بربندگان نبوده بلکه امامتش باطل مي‌شود.  
::::::'''عمومیت علم امام''':
 
::::::[[علامه طباطبایی]] مفسر بزرگ قرآن کریم، در رابطه با علم امام{{ع}} و قلمرو آن نکات برجسته و اشارات راه‌گشایی دارد. وی در کتاب شریف المیزان اعتقاد خود را به علم غیب پیامبر{{صل}} و امام{{ع}} مطرح کرده و اشکالات منکران علم غیب پیامبر{{صل}} و امام{{ع}} را پاسخ داده است. و در تفسیر آیاتی که علم غیب را از غیر خدا نفی می‌کند، چنین گفته است: "خداوند ذاتاً از غیب آگاه است و هر کس جز او از غیب آگاه باشد به تعلیم او خواهد بود و هر جا پیامبر{{صل}} آگاهی خود از غیب را انکار می‌کند و می‌گوید: علم غیب ندارم به این معنا است که مستقلاً و ذاتاً عالم به غیب نیستم و هر چه را می‌دانم از جانب خدا به من آموخته شده است". ایشان نیز همچون نجفی لاری و مرحوم مظفر، بر این باور است که شعاع علم امام{{ع}} تا آنجا امتداد دارد که حتی موارد پنج‌گانه که در آیه کریمه {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ}}﴾}} <ref>لقمان ۳۴</ref>علم آنها ویژه خدای متعال دانسته شده است را نیز دربر می‌گیرد. وی در ذیل همین آیه، روایتی را نقل می‌کند که نشان از اختصاص علم این امور به خدای تعالی است، سپس میگوید: "در عین حال، روایات فراوانی از وجود مقدس [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، رسیده که این حضرات از آینده حال خود و از زمان مرگ‌شان و این که در چه سرزمینی از دنیا می‌روند، خبر داده‌اند، و این روایات بسیار، روایات بالا و نظایر آن را تقیید می‌زند، و حاصل مجموع روایات این می‌شود، که علم این پنچ امر، مخصوص خدا است و به کسی نداده، مگر آن کس که خود به وی تعلیم نموده است. البته در بین روایات حصر، روایاتی هست که قابل تقیید نیست، اما به این روایات نباید اعتنا کرد، برای این که روایات پیشگویی‌های ائمه{{ع}} و رسول خدا{{صل}}، آن قدر زیاد است که نمی‌شود به خاطر یک روایت از همه آنها چشم پوشید". <ref>طباطبایی، المیزان، ج ۱۶، ص ۲۴۰.</ref> نزدیک به این مطلب را سیوطی در خصوص علم پیامبر{{صل}} از بعضی علمای اهل سنت نقل می‌کند: "ذهب بعضهم الی انّه{{صل}} أوتی علم الخمس ایضًا و علم الساعه و الروح و انه امر بکتم ذلک"؛ برخی معتقدند که علم به این پنج موضوع [مراد پنج چیزی است که در آخر سوره لقمان آمده است] نیز به [[پیامبر اکرم|پیامبر]]{{صل}} داده شده است وآن حضرت علم به قیامت و روح نیز دارد؛ ولی مأمور به کتمان آنها است<ref>صفحه ۱۹۱ تا ۱۹۷</ref>.<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۳۰.</ref>.
علم امام شامل اطلاع از زمان رستاخيز و اجل‌ها و مرگ‌ها و ديگر اموري که به ظاهر اختصاص به خداوند متعال دارد، نيز مي‌گردد، حتي مواردي که آيه ذيل بيان کرده است «انّ الله عنده علم الساعة وينزل الغيث و يعلم ما في الارحام و ما تدري نفس ما ذا تکسب غدا و ما تدري نفس بأيّ ارض تموت»(لقمان34)زيرا روايات خاص، با صراحت بيان مي‌کنند که خداوند امامان ما را بر اموري از اين قبيل نيز آگاه کرده است، بلکه برخي از آيات شريفه قرآن نيز بر اين مطلب دلالت دارند، به طور نمونه آيات 26 و 27 سوره جن.
{{پایان جمع شدن}}
ما با توجه به اين آيات و احاديث از ظاهرآن دسته از آيات و روايات که بر اختصاص اين علوم به خداوند دلالت دارند، دست برمي‌داريم و يا آنها را برعلم ذاتي حمل مي‌کنيم نه عرضي». (مظفر، محمدحسین، علم الامام، ص 12 - 13.شیروانی، علی، ترجمه این کتاب، ص 28 - 29. )
استدلال بر عموميت علم امام :
 
مرحوم مظفر بر احاطة علمي ائمه(ع) به همة امور و آگاهي آنان از جميع حوادث برهان عقلي زيبايي اقامه کرده است که خلاصة آن را در ذيل مي‌خوانيم: «از آن جايي که پيامبراکرم(ص) به سوي همة عالم و تمام انسان‌هاي روي زمين، مبعوث شده است، براي سامان دادن به امور و تساوي در حقوق و اجراي عدالت در ميان امت، نياز به علمي از ناحيه خداوند دارد که بر ريز و درشت و کوچک و بزرگ حوادثي که در سرزمين دور يا نزديک تحت حکومت او مي‌گذرد، احاطه داشته باشد تا جبران ستم‌ها و رفع ظلم و انتقام از تجاوزکاران در اولين زمان براي او ميسور باشد. و اگر اين علم محيط و توان بر اجرا نباشد، رسالت کمبود داشته و اصلاح امور و اجراي عدالت که از وظايف رسالت است، به خوبي تحقق پيدا نمي‌کند، پس آگاهي رسول به امور عالم و احاطه‌اش به آنچه در آن رخ مي‌دهد و توانش بر اصلاح عمومي نسبت به نزديک و دور، شهري و بياباني، از پايه‌هاي آن رسالت فراگير و اصول لازم براي عملي کردن آن آيين جهان‌شمول مي‌باشد.
حال با توجه با آنکه زمان رسول هرچه هم طولاني باشد، سرانجام سپري مي‌شود، لازم است او را جانشيني باشد که همگان را زير پرچم يگانه‌اي گردآورد و نظام شريعت را اجرا کند و همان عدالت‌گستري و سامان‌دهي به امور مردم و ايجاد امنيت را که پيامبر اقدام به آن کرده بود، دنبال کند.  
پس خلافت وظيفه‌اي است که نيابت از رسالت کرده و بارگران آن را جز مقام نبوت و قانون‌گذاري، به دوش مي‌کشد لذا پس از سپري شدن دوره رسالت، اجراي آنچه رسول اکرم آشکارا بيان کرد، نيازبه انساني دارد که در هر وقت و زماني به آن احکام، همان‌گونه که نازل شده، آگاه باشد و آن نظام را همان‌گونه که رسول بيان کرده بود، بداند و نيز از آنچه در عالم مي‌گذرد، هم چون رسول اکرم، باخبر باشد. و آن فرد آگاه، همان امام است که هيچ زماني از او خالي نخواهد بود».
وي همين برهان را با بيان ديگر در چکيدة بحث مطرح كرده مي‌نويسد: با توجه به نياز مبرم مردم به وجود هدايت‌گري که امور آنها را اصلاح کند و به عدالت در ميان آنها حکومت نمايد و به ديگر اموري که سعادت دنيا و آخرت‌شان را تأمين مي‌‌کند بپردازد، برهان عقلي دلالت مي‌کند بر اين که بر خداوند سبحان لازم است، از باب لطف به بندگانش، کسي را در ميان آنها قرار دهد قرار هم داده که آگاه به همة امور و مطلع از جميع علوم و فنون بوده، وبه همة آن کمالات آراسته باشد تا بارزترين فرد زمان خود بوده و صلاحيت قيام براي ارشاد و هدايت همة عالم را داشته باشد.
چنان‌که ملاحظه شد ايشان بر اين عقيده است که احاطه علمي امام آن چنان گسترده است که حتي شامل علم الساعة و روز قيامت و... هم مي‌شود و بر اين احاطه علمي علاوه بر آيات و روايات دالّ بر عموميت، برهان عقلي نيز اقامه کرده است.  
 
علامه طباطبايي
عموميت علم امام
علامه طباطبايي مفسر بزرگ قرآن کريم، در رابطه با علم امام و قلمرو آن نکات برجسته و اشارات راه‌گشايي دارد . وي در کتاب شريف الميزان اعتقاد خود را به علم غيب پيامبر و امام مطرح كرده و اشكالات منكران علم غيب پيامبر و امام را پاسخ داده است. و در تفسير آياتي که علم غيب را از غير خدا نفي مي‌کند، چنين گفته است: «خداوند ذاتاً از غيب آگاه است و هرکس جز او از غيب آگاه باشد به تعليم او خواهد بود و هرجا پيامبر آگاهي خود از غيب را انکار مي‌کند و مي‌گويد: علم غيب ندارم به اين معنا است که مستقلاً و ذاتاً عالم به غيب نيستم و هرچه را مي‌دانم از جانب خدا به من آموخته شده است».
ايشان نيز همچون نجفي لاري و مرحوم مظفر، بر اين باور است که شعاع علم امام تا آنجا امتداد دارد که حتي موارد پنج‌گانه که در آية کريمه «انّ الله عنده علم الساعة و...»  علم آنها ويژه خداي متعال دانسته شده است را نيز دربر مي‌گيرد.  
وي در ذيل همين آيه، روايتي را نقل مي‌کند که نشان از اختصاص علم اين امور به خداي تعالي است، سپس مي‌گويد: «در عين حال، روايات فراواني از وجود مقدس پيامبر اکرم(ص) و ائمه معصومين صلوات الله عليهم اجمعين، رسيده که اين حضرات از آينده حال خود و از زمان مرگ‌شان و اين که در چه سرزميني از دنيا مي‌روند، خبر داده‌اند، و اين روايات بسيار، روايات بالا و نظاير آن را تقييد مي‌زند، و حاصل مجموع روايات اين مي‌شود، که علم اين پنچ امر، مخصوص خدا است و به کسي نداده، مگر آن کس که خود به وي تعليم نموده است. البته در بين روايات حصر، رواياتي هست که قابل تقييد نيست، اما به اين روايات نبايد اعتنا کرد، براي اين که روايات پيشگويي‌هاي ائمه و رسول خدا(ص)، آن قدرزياد است که نمي‌شود به خاطر يک روايت از همه آنها چشم پوشيد». (طباطبایی، المیزان، ج 16، ص 240.)
نزديك به اين مطلب را سيوطي در خصوص علم پيامبر(ص) از بعضي علماي اهل سنت نقل مي‌كند: «ذهب بعضهم الي انّه(ص) أوتي علم الخمس ايضًا و علم الساعة و الروح و انه امر بكتم ذلك»؛ برخي معتقدند كه علم به اين پنج موضوع [مراد پنج چيزي است كه در آخر سورة لقمان آمده است] نيز به پيامبر(ص) داده شده است وآن حضرت علم به قيامت و روح نيز دارد؛ ولي مأمور به كتمان آنها است.
 
 
 
 
 
 
صفحه 191تا197
[[رده:پاسخ‌هایی برای بازنویسی]]

نسخهٔ ‏۸ فوریهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۰:۴۶

سید عبدالحسین لاری

گل‌افشان پارسانسب

سید امین موسوی

مجید معارف

در بحث بماند

در پایان نامه علم غیب پیامبر و ائمه

1 ـ قلمرو وسيع مأموريت پيامبر و ائمه صلوات الله عليهم دامنة مأموريت اولياء الهي بسيار گسترده است آنان بايد علم و آگاهي کامل حاصل از اصول و فروع دين اسباب سعادت و شقاوت، هدايت و حکومت بر انسان داشته باشند و قلمرو مأموريت آنها شامل ظاهر و باطن، گذشته، آينده، جسم و جان و آخرت تا قيامت مي¬شود. مأموريت وسيع نيازمند ابزار وسيع است تا بتواند ايفاي وظيفه نمايند و گر نه نقض غرض بوده وهدف خداوند برآورده نمي¬شود. دانش آنان بايد از خطا مصون بوده و گرنه جلب اعتبار نخواهند کرد و اعتماد مطلق در گرو عصمت آنان است. (ناصر مکارم، شيرازي و همکاران، پيام قرآن، ج 9 ، ص115.)

در نتيجه مأموريت اولياء الهي مقتضاي آگاهي غيبي اين است كه از جهات گوناگون علم غيب داشته باشند (عبدالحسين، اميني، الغدير، ج 2، ص82.) و محتواي رسالتشان، چه از قبيل معارف اعتقادي، شرائع ديني، قصص، حکمت و مواعظ ديني باشد يا معجزاتي باشد که صداقت آنان را در ادعا ثابت کند مانند اخبار غيبي پيامبران و ائمه صلوات الله عليهم، در هر موردي که محقق شدن مأموريت آنها منوط به علم غيب باشد اين علم را خواهند داشت. (محمد حسين، طباطبائي، الميزان في تفسيرالقرآن، ترجمه محمد باقر موسوي همداني، قم: جامعه مدرسين حوزه علميه قم، بي‌تا، ج 20، ص89. )

و درباره قلمرو وسيع مأموريت معصومين عليهم السلام امام صادق عليه السلام مي¬فرمايد: ما من شيء و لا من آدمي و لا انسي و جنّي و لا ملک في السماوات الا و نحن الحجج عليهم. (محمد باقر، مجلسي، مرآت العقول، ج 2، ص263. فضل بن حسن، الطبرسي، مجمع البيان، ج 5، ص171.) و در بعضي دعاها نيز ائمه عليهم السلام به عنوان حجت خدا بر تمام عالم معرفي شده¬اند. (محمد باقر، مجلسي، بحارالانوار، ج 11، ص503.)

2 ـ ضرورت امامت وجود امام ضروري است و عقل ضرورت آن را درک مي¬کند و از دليل ضرورت امام، علم خدادادي «غيب» ثابت مي¬شود زيرا قبلاً گفته شد امام تمام مقامات پيامبر به جز وحي را دارد. پس لوازم آن مقام را نيز داشته باشد. مصونيت قرآن را از تحريف خداوند ضمانت کرده اما هيچ ضمانتي درباره مصونيت بيانات پيامبر از تحريف وجود ندارد لذا راويان گاهي مطالب متفاوتي را در يک موضوع از پيامبر نقل مي¬کنند بنابراين ما نيازمند تبيين جديد هستيم اگر شخص بيان کننده و داراي علم عادي باشد دچار خطا خواهد شد و بيان او حجت نخواهد بود. پس شخص بيان کننده بعد از پيامبر بايد معصوم و داراي علم غيب باشد و الّا ختم نبوت بر خلاف حکمت است.(محمد تقي، مصباح يزدي، آموزش عقائد، ص64. راهنما شناسي، ص346- 349.)

3 ـ افاضه خداوند خداوند فياض مطلق است و بر کسانيکه قابليت مطلق دارند بايد افاضه کنند و الا لازم مي¬آيد که محتاج و بخيل باشد، آنچه را که علت مفيضه افاضه مي¬کند اثر واحد و مطلق است اما استعداد و قابليت گيرندگان فيض مختلف است که يکي فيض را نمي¬پذيرد يکي از اندکي قبول نموده و ديگري را قبول مي¬کنند مانند نور آفتاب که يک نور است ولي اجسام در نورگيري و استفاده از آن مختلف است از آيه 24 سورة تکويز نيز مي¬توان به اين دليل عقلي که همان افاضه خداوند است پي برد زيرا در اين آيه آمده است «و ما هو علي الغيب بضنين» که چه مرجع ضمير خداوند باشد يا پيامبر در هر دو صورت مطلب قابل اثبات است زيرا در صورت اول معنا اين مي¬شود که خداوند بر غيب بخيل نيست و بر افراد قابل افاضه مي¬کند و در هر دو صورت دوم مطلب جاليز استفاده مي¬شود زيرا ثابت مي¬کند که پيامبر علم غيب دارد و الا بخل معنا نداشت چون بايد علم غيبي داشته باشد تا بگوئيم بخيل است يا نيست.(محمد حسين، طباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، ترجمه محمد باقر موسوي همداني، ج 4، ص104.)

4 ـ افضليت: مرحوم شيخ مفيد مي¬فرمايد «و واجب علمهم بجمع ما يتولونه و فضلهم علي رعاياهم لاستحالة رئاسة المفضول علي الفاضل الامام. علامه حلي مي-فرمايد: «يجب ان يکون افضل من رعية لانّه اما ان يکون ساوياً لهم او النقض منهم او افضل و الثالث هو المطلوب و يدخل تحت هذا الحکم کون الامام الفضل في العلم» واجب است امام افضل از رعيت باشد چون امام از نظر فضائل يا مساوي با رعيت يا ناقص از آنها است يا افضل از آنهاست و تحت اين حکم داخل مي¬شود که امام از نظر علم بايد افضل باشد که همين درست است زيرا صورت اوّل ترجيح بلا مرجح و صورت دوّم باعث مقدم شدن مفضول «ناقص در کمالات» بر فااضل «کامل در کمالات» مي¬شود.(علامه حلي، کشف المراد في شرح تجريد اعتقاد، قم: موسسه نشر اسلامي ص389. محمد آصف، محسني، صراط الحق، ج 3، ص34.) «وتقريره ان علياً اخبر بالغيب في مواضع کثيرة و لم تحصل هذه المرتبة احد من الصحابه فيکون افضل منهم قطعاً» (کشف المراد في شرح تجريد اعتقاد، ص390.) علي عليه‌السلام در موارد زيادي از غيب خبر دارد و اين مرتبه براي هيچ يک از صحابه حاصل نشده پس علي عليه‌السلام حتماً از آنها افضل است. دليل امامت عين دليل نبوت است بنابراين امام بايد بعنوان قائم مقام پيامبر در جميع شئون به جز وحي داراي صفات کمال مانند شجاعت و کرم و عفو و صدق و تدبير و عقل و حکمت باشد. و همچنين بايد اکمل و افضل از غيرخودش باشد تا بتواند آنها را هدايت نموده و مردم نيز در يادگيري و اشکال مطيع او باشد و گر نه نيابت محقق نشده و نقض غرض مي¬گردد. (محسن، خرازي، بدآية المعارف في شرح عقائد اماميه، قم: موسّسه نشر اسلامي، چاپ داوزدهم، ج 2، ص44.)

ص19تا21

محمد رضا بهدار

سید محمد فائز باقری

--Abedi (بحث) ‏۷ فوریهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۲۰:۳۰ (UTC)==قاسم علی شیخ‌زاده==

محمد صادق عظیمی

  1. بقره، ۱۹۴
  2. بقره،۱۹۰
  3. آگاهی‌های آسمانی، ص ۲۹.
  4. مظفر، محمدحسین، علم امام، ترجمه: علی شیروانی هرندی، بی چا، انتشارات الزهرا، بی جا، بی تا، ص ۳۹ الی ۴۷
  5. پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا، ص۴۴ الی۴۶
  6. غررالحکم، عبدالواحد آمدی، ص۵۶۶، دارالکتب الاسلامی/ قم، ۱۴۱۰
  7. الفیه علی هامش علم الائمة، محمد گیلانی، ص۱۵۶، دارالنشر اسلامی/ قم، بی‌تا/ اول.
  8. الفیه علی هامش علم الائمة، ص۱۶۱
  9. گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۲۷۸
  10. کلینی، ۱۳۶۳: ۱ / ۲۰۰
  11. ص۴۱
  12. مظفر، ۱۳۸۵ : ۵۰
  13. گستره علم امام(ع) در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، شماره ۳، ص۵۴.
  14. بقره ۳۰ زمانی‌ که ‌پروردگارت ‌به ‌فرشتگان ‌گفت‌ : من ‌در زمین ‌جانشین ‌قرار می‌دهم‌.
  15. نسا ۴۱ تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم
  16. نسا ۱۵۹ ؛ در روز رستخیز بر آنان گواه است.
  17. مائده ۱۱۷، تا در میان ایشان به‌سر می‌بردم بر آنها گواه بودم
  18. حج ۷۸، تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید
  19. بررسی علم اولیای الهی، ص ۶۳.
  20. صفحه ۳۶ تا ۴۰
  21. رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا؛
  22. نجفی لاری، عبدالحسین، رساله وجیزه فی کمیه علم الامام و کیفیته، چاپ شده در کتاب «علم امام» محمدحسن نادم، ص ۱۰۳.
  23. همان، ص ۱۰۴.
  24. لقمان۳۴ ،بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد
  25. مظفر، محمدحسین، علم الامام، ص ۱۲ - ۱۳.شیروانی، علی، ترجمه این کتاب، ص ۲۸ - ۲۹.
  26. لقمان ۳۴
  27. طباطبایی، المیزان، ج ۱۶، ص ۲۴۰.
  28. صفحه ۱۹۱ تا ۱۹۷
  29. محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۳۰.