مقام دریافت دین به چه معناست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۸ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۲۶
، ۸ ژانویهٔ ۲۰۲۲جایگزینی متن - ':::::#' به '#'
جز (جایگزینی متن - '{{پرسش غیرنهایی}} {{جعبه اطلاعات پرسش' به '{{جعبه اطلاعات پرسش') |
جز (جایگزینی متن - ':::::#' به '#') |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
'''ادله اثبات شأن دریافت دین]]:''' برخی روایاتی که در نگاه نخست، بیانگر اثبات شأن دریافت و ابلاغ دین برای امامان هستند، عبارتاند از: | '''ادله اثبات شأن دریافت دین]]:''' برخی روایاتی که در نگاه نخست، بیانگر اثبات شأن دریافت و ابلاغ دین برای امامان هستند، عبارتاند از: | ||
#'''روایات حاکی از سخن گفتن خدا با امام:''' در برخی روایات آمده است که امام{{ع}} هرگز از روی نظر خود سخن نمیگوید؛ بلکه همواره با بینهای که خداوند آن را برای او آشکار ساخته، سخن میگوید؛ همان بینهای که خداوند آن را برای رسولش آشکار ساخته است. برای نمونه، امام باقر{{ع}} در روایتی صحیح به فضیل بن یسار فرمودند: «همانا ما براساس بینهای از جانب خداوند که آن را برای پیامبرش و سپس برای ما آشکار کرد [سخن میگوییم]. پس اگر غیر از این بود، ما هم مانند مردم بودیم».<ref>محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۳۰۱.</ref> دستکم سه روایت دیگر نیز دراینباره وجود دارد که همگی همین مضمون را تأیید میکنند.<ref>همان، ص۲۹۹ و ۳۰۰.</ref> در روایت دیگری - که البته به لحاظ سندی معتبر نیست<ref>در سلسله راویان این روایت، محمد بن عثمان وجود دارد که وثاقتش ثابت نشده است.</ref> - در کنار مضمون یادشده، مضمونی دیگر نیز آمده است. محمد بن شریح از امام صادق{{ع}} نقل میکند که فرمودند: "...ما براساس رأی خود سخن نمیگوییم و چیزی نمیگویم مگر آنکه خداوند گفته باشد و اصولی نزد ماست که از آن نگهبانی میکنیم؛ چنانکه مردم از طلا و نقره خود نگهبانی میکنند".<ref>محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۳۰۱.</ref> در بررسی این روایات باید گفت: مضمون این روایات بیانگر آن است که علم امامان{{عم}} مطابق با واقع و براساس بینهای از جانب خداوند است؛ اما این آموزه اثبات نمیکند که خداوند سبحان احکامی را که به پیامبر نگفته، به امامان فرموده تا ابلاغ کنند. بیش از این نیست که امام{{ع}} براساس دلیلی که خداوند برای او نشان داده است، سخن میگوید. این مضمون اصلاً حاکی از گفتوگوی خدا با ایشان نیست؛ بلکه در پی القای این مطلب است که سخن امام از خودش نیست؛ بلکه از خداوند است. | |||
#'''روایات حاکی از نبودن همه چیز در قرآن و سنت:''' از برخی روایات استفاده میشود که حکم برخی مسائل در قرآن و سنت وجود ندارد. این مسئله در روایاتی به نام معضلات بازتاب یافته است. براساس آن روایات، امام{{ع}} با رأی و نظر خود چیزی میفرمود که به واقع اصابت میکرد. [[امام باقر]]{{ع}} دراینباره فرمودهاند: "وقتی مسئلهای بر [[امام علی]]{{ع}} وارد میشد که در کتاب و سنت چیزی درباره آن نازل نشده بود، قرعه میزد؛ پس به واقع اصابت میکرد. آنها معضلات بودند".<ref>همان، ص۳۸۹.</ref> در برخی دیگر از روایات، این مسئله درباره قضاوتهای آن حضرت مطرح شده است.<ref>{{عربی|"كَانَ عَلِيٌّ{{ع}} يَقْضِي بِكِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ. فَإِذَا جَاءَهُ مَا لَيْسَ فِي الْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ رَجَمَ فَأَصَابَ وَ هِيَ الْمُعْضِلَاتُ"}} (همان).</ref> مرحوم صفار، هفت روایت دراینباره ذکر میکند که البته شش روایت آن را تنها یک نفر، به نام عبدالرحيم القصير (که به لحاظ رجالی مورد وثوق نیست) از [[امام باقر]]{{ع}} نقل میکند، و بقیه از او نقل کردهاند. روایت دیگر نیز از موسی حلبی از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده است که البته سند آن مقطوع بوده و تنها دو راوی از راویان این حدیث در سند ذکر شدهاند. بنابراین، در مجموع دو حدیث دراینباره وجود دارد که هیچیک به لحاظ سندی معتبر نیستند؛ ازاینرو صدور آنها از معصوم قطعی نیست. افزون بر آن، این روایات در تعارض جدی با روایات معتبری است که تصریح میکنند هیچ حکمی نیست؛ مگر آنکه در قرآن و سنت بیان شده است.<ref>پیشتر، این روایات نقل شدند (برای نمونه، ر.ک: همان، ص۳۸۸).</ref> به علاوه، مضمون روایت آن است که امام{{ع}} از راه قرعه، نتیجه را معلوم میکردند که به واقع اصابت میکرد.<ref>{{عربی|"إِنَّ عَلِيّاً{{ع}} إِذَا وَرَدَ عَلَيْهِ أَمْرٌ لَمْ يَجِئْ بِهِ كِتَابٌ وَ لَا سُنَّةٌ رَجَمَ بِهِ يَعْنِي سَاهَمَ فَأَصَابَ. ثُمَّ قَالَ: يَا عَبْدَ الرَّحِيمِ وَ تِلْكَ الْمُعْضِلَاتُ"}} (همان، ص۳۸۹).</ref> روشن است که قرعه یکی از راههای تعیین حکم شرعی نیست؛ بلکه آنگاه به کار میرود که حكمْ روشن است و منشأ شبهه، سرگردانی در تطبیق حکم بر موضوع و مصداق خارجی است؛<ref>محمد علی کاظمی خراسانی، فوائد الأصول (تقریرات درس محمد حسین غروی نائینی)، ج۴، ص۶۷۹.</ref> چنانکه در قرآن کریم نیز دراینباره آیهای آمده است.<ref>خداوند متعال درباره ماجرای تعیین عهدهدار امر حضرت مریم{{س}} میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ}} (آل عمران، ۴۴).</ref> چنین فرایندی عموماً در جایی به کار میرود که قاضی در محکمه در باب موضوعات و مصادیق خارجی به قطع نمیرسد و آنگاه از قرعه استفاده میکند. ممکن است محتوای روایات نیز ناظر به بحث قضاوت باشند؛ به ویژه آنکه در یکی از روایات ذکر شده، به این امر تصریح شده است که امام علی{{ع}} این کار را در هنگام قضاوت انجام داده<ref>محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۳۸۹.</ref> و براساس مبانی قضایی شیعه نیز در مواردی که قاضی در موضوعات و مصادیق خارجی دچار مشکل شود، یکی از راههای شرعی برای صدور حکم، قرعه است.<ref>آیتالله فاضل لنکرانی دراینباره مینویسد: وأمّا قولهم فی مطاوی كتبهم الفقهية: القرعة لكل أمر مجهول أو مشتبه... فان مراده من الأمر المجهول هو الأمر الذی يرجع الى الحاكم، ومن الحكم المشتبه هو الحكم الذی هو وظيفة القاضی لا الحكم الشرعی الكلى (ر.ک: محمد فاضل موحدی لنکرانی، القواعد الفقهية، ص۴۳۱ و ۴۳۲). گفتنی است علامه مجلسی در توجیه این روایات، دو احتمال بیان میکند: یکی آنکه قرعه در امور جزئی باشد، نه حکم کلی؛ و دوم آنکه قرعه در همان حکم کلی باشد، و از اختصاصات امام{{ع}} آن باشد که از راه قرعه، به حکم کلی دست یابد؛ با این توضیح که قرعه امام همواره به واقع اصابت میکند. ایشان تصریح میکند که احتمال اول موافق اصول بوده؛ هرچند احتمال دوم اظهر است (محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۲، ص۱۷۷). گفتنی است علامه مجلسی شاهدی برای احتمال دوم ذکر نمیکند و به نظر میرسد در روایات نیز شاهدی ندارد.</ref> | |||
#'''روایات مربوط به [[الهام]] و [[تحديث]]:''' در روایاتی پرشمار بیان میشود که امامان{{عم}} افرادی محدَّثاند و به آنها الهام میشود یا از سوی [[روح القدس]] تأیید و تسدید میشوند<ref>برای نمونه، ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۷۰ و ۲۷۱؛ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۳۱۹-۳۲۱.</ref> که در مبحث شأن ولایت تشریعی به آن اشاره شد. در برخی روایات نیز تأکید میشود که علومی به امام افزوده میشود. برای نمونه، در روایتی آمده است که شبهای جمعه بر علم [[ائمه]]{{عم}} افزوده میشود و در حالی صبح میکنند که علوم بسیاری به آنان الهام شده است.<ref>همو، بصائر الدرجات، ص۱۳۰.</ref> ممکن است گفته شود از این روایات دانسته میشود که خداوند متعال علوم را به آنها القا میکند. این روایات مطلق بوده، شامل علوم مربوط به اصل دین نیز میشود. پس میتوان گفت که آنها معارف اصیل دین را به صورت مستقیم از خداوند دریافت میکنند. به نظر میرسد این روایات هم برای اثبات مدعا ناکارآمدند؛ زیرا در هیچیک از این روایات نیامده که محتوای علوم الهامی، احکام شرعی دین است تا بتوان از طریق آن، مدعا را اثبات کرد. | |||
'''ادله انکار شأن دریافت دین:''' کسی که منکر شأن دریافت مستقیم دین از خداوند باشد، محکوم به ارائه دلیل نیست و با خدشه در ادله مدعی این شأن میتواند به مطلوبش دست یابد. با وجود این، او میتواند یک دلیل ارائه کند: | '''ادله انکار شأن دریافت دین:''' کسی که منکر شأن دریافت مستقیم دین از خداوند باشد، محکوم به ارائه دلیل نیست و با خدشه در ادله مدعی این شأن میتواند به مطلوبش دست یابد. با وجود این، او میتواند یک دلیل ارائه کند: |