عامر بن شراحیل شعبی کوفی: تفاوت میان نسخهها
(←مقدمه) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{امامت}} | {{امامت}} | ||
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | ||
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[عامر بن شراحیل شعبی کوفی در | <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[عامر بن شراحیل شعبی کوفی در علوم قرآنی]]</div> | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== |
نسخهٔ ۲۳ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۰۶
مقدمه
ذهبی - رجالشناس معروف اهل تسنن - از ابو عمرو عامر بن شراحیل شعبی کوفی[۱] با عنوان "الامام، علامة العصر" یاد کرده و خبر داده که طبق روایتی در سال ششم حکومت عمر بن خطاب به دنیا آمده است... امام علی(ع) را دیده و پشتسر آن حضرت نماز خوانده، و از عدهای از بزرگان صحابه حدیث شنیده است[۲].
ابن حجر با تعبیر "الکوفي من شعب همدان" او را اهل کوفه و از قبیله همدان معرفی و از وی نقل کرده است که من پانصد نفر از صحابه را درک کردهام[۳].
برای وی کتابی به نام الکفایة فی العبادة و الطاعة ذکر کرده[۴] و عنوان فقیه در موردش به کار بردهاند[۵]، ولی کتابی تفسیری برایش ذکر نکرده و عنوان مفسر نیز در موردش به کار نبردهاند و ازاینرو، دلیل مفسر بودن وی تنها روایات و آرای تفسیری نقل شده از وی در تفاسیر شیعه و سنی است [۶]. نمونه آرای تفسیری وی چنین است:
شیخ طوسی در تفسیر آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۷] از وی نقل کرده که "ضعیفا" را به احمق معنا کرده است[۸].
در تفسیر ﴿لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ...﴾[۹] پس از بیان دلالت آیه بر وجوب پرداخت مال زکات گفته است: در قول شعبی وجبایی بر وجوب غیر آن - از آنچه سبب وجوبی دارد مانند انفاق بر کسی که نفقهاش بر او واجب است و انفاق بر کسی که در وقت خوف تلف، سدرمق او بر این شخص واجب است و آنچه از نذرها و کفارات که به عهدۀ وی آمده است - نیز دلالت دارد[۱۰].
در تفسیر ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾[۱۱] از وی نقل کرده که گفته است: [روزۀ] ماه رمضان را بر ما واجب کرد؛ همانگونه که بر نصاری روزه ماه رمضان را واجب کرده است[۱۲]. نمونههای دیگر را در مصادر ذکر شده در پاورقی بنگرید[۱۳].
روایات تفسیری وی بسیار اندک و نمونه آن این است که در تفسیر ﴿وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ﴾[۱۴] از وی نقل شده که وی از ابن عباس نقل کرده که گفته است: از ولایت علی بن ابی طالب(ع) پرسیده میشوند[۱۵].
وثاقت: وی در نزد اهل تسنّن وثاقت او مسلّم است؛ زیرا ابن حجر او را از راویان صحاح سته معرفی و ثقه بودن او را از ابن معین، ابو زرعه و برخی دیگر نقل کرده[۱۶] و خود دربارهاش گفته است: «ثقة مشهور»[۱۷]، ولی در نزد شیعه وثاقت وی ثابت نیست؛ زیرا هیچیک از رجالشناسان شیعه او را توثیق نکردهاند. ابن داوود او را در قسم اول کتاب رجالش آورده که در بیان افراد ممدوح (تعریف شده) و کسانی که دانشمندان شیعه آنان را تضعیف نکردهاند، میباشد[۱۸]؛ اما سید تفرشی او را در نزد شیعه مذموم (نکوهش شده) دانسته [۱۹] و آیتالله خویی کار ابن داوود را که او را در قسم اول کتابش آورده، شگفتانگیز دانسته و گفته است: "هو الخبیث الفاجر الکذاب المعلن بعدائه لامیر المؤمنین(ع)"[۲۰]؛ او خبیث، گنهکار، بسیار دروغگو و آشکارکننده دشمنیاش با امیر مؤمنان(ع) است».
مذهب: در برخی روایات و آرای تفسیری نقل شده از وی از ولایت علی بن ابی طالب(ع) یاد و آیات به آن تفسیر و تأویل شده است؛ برای مثال، در تفسیر ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَ﴾[۲۱] از وی نقل شده که گفته است: "اقولها و لا اخاف الّا الله؛ هي و الله! ولایة علي بن ابی طالب (ع)"[۲۲]؛ این را میگویم و از هیچکس جز خدا نمیترسم؛ به خدا قسم! این امانتی که در این آیه خدا به ادای آن فرمان میدهد ولایت علی بن ابی طالب است».
همچنین در ذکر نمونۀ روایات تفسیری نقل شده از وی، روایتی از ابن عباس در تفسیر یا تأویل آیه ﴿وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ﴾[۲۳] به ولایت علی بن ابی طالب(ع) از وی نقل شد[۲۴].
اینگونه روایات گویای اعتقاد و التزام وی به امامت علی بن ابی طالب(ع) است، ولی نمیتوان آنها را دلیل تشیّع و اعتقاد وی به ولایت علی بن ابی طالب(ع) دانست؛ زیرا:
- آن روایات سند معتبری ندارند.
- در مقابل آنها از وی نقل کردهاند که گفته است: دوستی ابو بکر و عمر و شناخت فضیلت آنها از سنت است[۲۵]، و در ذیل روایت کشّی، ابوعمرو بزاز نقل کرده که شعبی به من گفت: دوستی او علی(ع) برای تو نفعی ندارد و دشمنی با او برایت ضرری ندارد[۲۶]، حتی آیتالله خویی به استناد روایت کشی و اخباری که در تعلیقه ۲ البیان در خصوصیات شعبی آورده[۲۷]، وی را آشکارکننده دشمنی با امیر مؤمنان(ع) توصیف کرده است[۲۸]، ولی در صورتی میتوان او را ناصبی و دشمن امام علی(ع) دانست که صحت آن اخبار و روایات به لحاظ وثاقت ناقلان و یا احتفاف به قراین قطعی یا کثرت طرق محرز باشد و چون صحت آن اخبار نیز محرز نیست نمیتوان قاطعانه او را دشمن امام علی(ع) دانست و ازاینرو، مذهب وی در نظر ما نامعلوم است.[۲۹]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ در بسیاری از کتابهای رجالی شیعه نام پدر وی شرحبیل ذکر شده است (ر.ک: اردبیلی، جامع الرواة، ج۱، ص۴۲۷؛ تفرشی، نقد الرجال، ص۱۷۷؛ قهبایی، مجمع الرجال، ج۳، ص۲۳۸؛ ابن داوود، کتاب الرجال، ص۱۱۳، رقم ۸۰۳؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۱۹۳، رقم ۹۰۸۵) فقط از رجال کبیر میرزا محمد استرآبادی شراحیل نقل شده است (ر.ک: خویی، معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۱۹۳، رقم ۹۰۸۵). تاریخ فوق در تولد و وفات وی طبق قول ابو حاتم است (ر.ک: ابو حاتم، کتاب الثقات، ج۵، ص۱۸۵) اقوال دیگر در تولد وی ۱۷، ۲۱ و ۲۸ و در وفات وی ۱۰۳، ۱۰۴، ۱۰۵، ۱۰۷ و ۱۱۰ ه. ق است (ر.ک: ابو حاتم، کتاب الثقات، ج۵، ص۱۸۵؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۵، ص۵۹؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۲۹۵ و ۳۰۸).
- ↑ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۲۹۵ و ۲۹۶.
- ↑ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۵، ص۵۷ و ۵۹.
- ↑ ر.ک: بغدادی، هدیة العارفین اسماء المؤلفین و آثار المصنّفین من کشف الظنون، ج۵، ص۴۳۵؛کحاله، معجم المؤلفین، ج۵، ص۵۴.
- ↑ ابن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۴۶۱؛ معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۱۹۳، رقم ۶۰۸۵.
- ↑ براساس برنامه رایانهای معجم فقهی، موارد ذکر الشعبی در کل تفاسیر شیعه و سنی ۲۰۴۹ مورد در ۱۵۶ جلد و موارد ذکر عامر الشعبی ۸۱ مورد در ۴ جلد و عامر بن شراحیل ۱۲ مورد در ۸ جلد و عامر بن شراحیل الشعبی ۵ مورد در ۳ جلد است.
- ↑ «ای مؤمنان! چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید و باید نویسندهای میان شما دادگرانه بنویسد و هیچ نویسندهای نباید از نوشتن به گونهای که خداوند بدو آموخته است سر، باز زند پس باید بنویسد و آنکه وامدار است باید املا کند و از خداوند، پروردگار خویش، پروا بدارد و چیزی از آن کم ننهد و امّا اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند و دو تن از مردانتان را نیز گواه بگیرید و اگر دو مرد نباشند یک مرد و دو زن از گواهان مورد پسند خود (گواه بگیرید) تا اگر یکی از آن دو زن از یاد برد دیگری به یاد او آورد و چون گواهان (برای گواهی) فرا خوانده شوند نباید سر، باز زنند و تن نزنید از اینکه آن (وام) را چه خرد و چه کلان به سر رسید آن بنویسید، این نزد خداوند دادگرانهتر و برای گواهگیری، استوارتر و به اینکه دچار تردید نگردید، نزدیکتر است؛ مگر داد و ستدی نقد باشد که (دست به دست) میان خود میگردانید پس گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید و چون داد و ستد میکنید گواه بگیرید؛ و نویسنده و گواه نباید زیان بینند و اگر چنین کنید (نشان) نافرمانی شماست و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش میدهد؛ و خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
- ↑ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۷۲.
- ↑ «نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راهماندگان و کمکخواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
- ↑ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۹۶.
- ↑ «ای مؤمنان! روزه بر شما مقرّر شده است چنان که بر پیشینیان شما مقرّر شده بود، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۸۳.
- ↑ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۱۵.
- ↑ ر.ک: طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۷ و ج۲، ص۱۵۴، ۲۴۶، ۲۷۴، ۴۴۳، ۵۰۶ و ۵۷۸ و ج۶، ص۱۱۱؛ تفسیر العیاشی، ج۲، ص۷۹، رقم ۲۷؛ کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص۸۶، ح۱۲-۶۴، ص۸۷، ح۳۸-۶۵، ص۱۰۷، ح۱۳-۱۰۳.
- ↑ «و آنان را باز دارید، که آنان بازخواست خواهند شد» سوره صافات، آیه ۲۴.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، ص۳۵۵، ح۴-۴۸۳.
- ↑ ر.ک: ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۵، ص۵۷ و ۵۹.
- ↑ ابن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۴۶۱.
- ↑ ر.ک: ابن داوود حلّی، کتاب الرجال، ص۱۱۳، رقم ۸۰۳.
- ↑ ر.ک: تفرشی، نقد الرجال، ص۱۷۷.
- ↑ خویی، معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۱۹۳، رقم ۶۰۸۵.
- ↑ «خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحب آنها باز گردانید» سوره نساء، آیه ۵۸.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، ص۱۰۷، ح۱۳-۱۰۳.
- ↑ «و آنان را باز دارید، که آنان بازخواست خواهند شد» سوره صافات، آیه ۲۴.
- ↑ همین کتاب، ص۱۸۱.
- ↑ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۳۱۰.
- ↑ خویی، معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۱۹۴.
- ↑ ر.ک: طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ص۵۰۰-۵۰۳.
- ↑ خویی، معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۱۹۳.
- ↑ بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۱۸۰-۱۸۲.