بشر بن معاویة بن ثور بکائی: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان مدخل وابسته}} +{{پایان مدخل وابسته}})) |
|||
خط ۴: | خط ۴: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
چون بنی البکاء از تیره [[ربیعة بن عامر بن صعصعه]]<ref>ابن سلام، ص۲۶۳.</ref> از قبیله [[قیس عیلان بن مضر]] بودند<ref>ابن حزم، ص۲۷۲.</ref>، وی را باید «مضری» دانست. نیز گفتهاند از [[بنی کلاب بن عامر بن صعصعه]] بود<ref>ابونعیم، ج۱، ص۳۹۳؛ و اختلاف در نسب او را بنگرید: ابن اثیر، ج۱، ص۳۹۰.</ref> از این رو، او را «کلابی»<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۵۰.</ref> و چون او را [[اهل | چون بنی البکاء از تیره [[ربیعة بن عامر بن صعصعه]]<ref>ابن سلام، ص۲۶۳.</ref> از قبیله [[قیس عیلان بن مضر]] بودند<ref>ابن حزم، ص۲۷۲.</ref>، وی را باید «مضری» دانست. نیز گفتهاند از [[بنی کلاب بن عامر بن صعصعه]] بود<ref>ابونعیم، ج۱، ص۳۹۳؛ و اختلاف در نسب او را بنگرید: ابن اثیر، ج۱، ص۳۹۰.</ref> از این رو، او را «کلابی»<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۵۰.</ref> و چون او را [[اهل حجاز]] میدانند<ref>ابن حبان، ج۳، ص۳۰؛ ابونعیم، ج۱، ص۳۹۳؛ ابن حجر، ج۱، ص۴۳۷.</ref>، «حجازی»<ref>طوسی، ص۲۸.</ref> خواندهاند. نام وی در شمار [[صحابه]] آمده است. او در سال نهم همراه پدرش که در آن [[زمان]] صد سال داشت به همراه هیئتی سه<ref>یا سی، ر.ک: ابن کثیر، ج۴، ص۱۷۵.</ref> نفره از بنی البکاء [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} آمد. آن [[حضرت]] دستور داد آنان را [[منزل]] دهند و [[پذیرایی]] کنند. سپس به آنان هدایایی دادند و با آنان [[مهربانی]] کردند، سپس ایشان به [[قبیله]] خود بازگشتند. در این [[دیدار]] پدر بِشر، [[معاویة بن ثور]] که [[کهنسال]] و [[رئیس]] این هیئت بود، به رسول خدا{{صل}} گفت: این پسرم با من [[مهربان]] است، به چهره او دستی بکشید. رسول خدا{{صل}} به چهره بِشر دست کشید و چند بز سفید به او بخشید<ref>ابن سعد، ج۱، ص۲۳۱؛ و با اندکی تغییر ر.ک: ابن اثیر، ج۱، ص۳۹۰.</ref>. پدر بِشر پیش از ورود بر رسول خدا{{صل}}، به پسرش سفارش کرد هنگام دیدار با آن حضرت، این سه جمله را بیکم و کاست بگوید: {{عربی|"السلام عليك يا رسول الله؛ اتيتك يا رسول الله لأسلم عليك و نسلم اليك، وتدعو لي بالبركه}} <ref>یا اسلم، ر.ک: ابن قانع، ج۱، ص۸۰.</ref>؛ «[[سلام]] بر تو ای رسول خدا{{صل}}، نزد تو آمدهام تا [[اسلام]] بیاورم و [[تسلیم]] تو باشم، و تو برای من [[برکت]] بخواهی»، بِشر گوید: چنین کردم و رسول خدا{{صل}} به سرم دست کشید و برایم [[دعا]] کرد<ref>ابونعیم، ج۱، ص۳۹۳ و ۳۹۴.</ref>. | ||
گفتهاند چه بسا پر بنیالبکاء دچار [[خشکسالی]] میشدند، اما از [[برکت]] دعای [[رسول خدا]]{{صل}} [[خانواده]] معاویة بن ثور آسیب نمیدیدند<ref>ابن سعد، ج۱، ص۲۳۱.</ref>. [[محمد]]، پسر بِشر با سرودن شعری در این باره، به این [[دیدار]] [[افتخار]] کرده است<ref>ابن سعد، ج۱، ص۲۳۱؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۹۱.</ref>. گفتهاند جای دست رسول خدا{{صل}} بر چهره بشر چون سفیدی میدرخشید. براساس خبری دیگر، در این دیدار رسول خدا{{صل}} [[سوره یاسین]]، [[سوره حمد]]، سوره معوذتین، [[سوره توحید]] و شروع کردن با {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}}<ref>«به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.</ref> و بلند گفتن آن در [[نماز]] و قرائت را به بِشر و پدرش آموخت<ref>ابونعیم، ج۱، ص۳۹۴.</ref>. برخی منابع، بدون اشاره به [[وفد]] بنیالبکاء، گفتهاند بِشر و پدرش نزد رسول خدا{{صل}} رفتند<ref>ابن اثیر، ج۱، ص۳۹۱.</ref> که نباید داستانی جدای از خبر بالا باشد. با آنکه گفتهاند نواده وی، [[عمران بن ماعز بن علاء بن بشر]] خبر یاد شده را نقل کرده<ref>ابن اثیر، ج۱، ص۳۹۱.</ref>، اما [[ابن ابی حاتم]]<ref>ابن ابی حاتم، ج۲، ص۳۶۵.</ref> او و عمران را ناشناخته دانسته است.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «بشر بن معاویة بن ثور بکائی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۲۴۳-۲۴۴.</ref> | گفتهاند چه بسا پر بنیالبکاء دچار [[خشکسالی]] میشدند، اما از [[برکت]] دعای [[رسول خدا]]{{صل}} [[خانواده]] معاویة بن ثور آسیب نمیدیدند<ref>ابن سعد، ج۱، ص۲۳۱.</ref>. [[محمد]]، پسر بِشر با سرودن شعری در این باره، به این [[دیدار]] [[افتخار]] کرده است<ref>ابن سعد، ج۱، ص۲۳۱؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۹۱.</ref>. گفتهاند جای دست رسول خدا{{صل}} بر چهره بشر چون سفیدی میدرخشید. براساس خبری دیگر، در این دیدار رسول خدا{{صل}} [[سوره یاسین]]، [[سوره حمد]]، سوره معوذتین، [[سوره توحید]] و شروع کردن با {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}}<ref>«به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.</ref> و بلند گفتن آن در [[نماز]] و قرائت را به بِشر و پدرش آموخت<ref>ابونعیم، ج۱، ص۳۹۴.</ref>. برخی منابع، بدون اشاره به [[وفد]] بنیالبکاء، گفتهاند بِشر و پدرش نزد رسول خدا{{صل}} رفتند<ref>ابن اثیر، ج۱، ص۳۹۱.</ref> که نباید داستانی جدای از خبر بالا باشد. با آنکه گفتهاند نواده وی، [[عمران بن ماعز بن علاء بن بشر]] خبر یاد شده را نقل کرده<ref>ابن اثیر، ج۱، ص۳۹۱.</ref>، اما [[ابن ابی حاتم]]<ref>ابن ابی حاتم، ج۲، ص۳۶۵.</ref> او و عمران را ناشناخته دانسته است.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «بشر بن معاویة بن ثور بکائی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۲۴۳-۲۴۴.</ref> |
نسخهٔ ۴ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۳۶
مقدمه
چون بنی البکاء از تیره ربیعة بن عامر بن صعصعه[۱] از قبیله قیس عیلان بن مضر بودند[۲]، وی را باید «مضری» دانست. نیز گفتهاند از بنی کلاب بن عامر بن صعصعه بود[۳] از این رو، او را «کلابی»[۴] و چون او را اهل حجاز میدانند[۵]، «حجازی»[۶] خواندهاند. نام وی در شمار صحابه آمده است. او در سال نهم همراه پدرش که در آن زمان صد سال داشت به همراه هیئتی سه[۷] نفره از بنی البکاء خدمت رسول خدا(ص) آمد. آن حضرت دستور داد آنان را منزل دهند و پذیرایی کنند. سپس به آنان هدایایی دادند و با آنان مهربانی کردند، سپس ایشان به قبیله خود بازگشتند. در این دیدار پدر بِشر، معاویة بن ثور که کهنسال و رئیس این هیئت بود، به رسول خدا(ص) گفت: این پسرم با من مهربان است، به چهره او دستی بکشید. رسول خدا(ص) به چهره بِشر دست کشید و چند بز سفید به او بخشید[۸]. پدر بِشر پیش از ورود بر رسول خدا(ص)، به پسرش سفارش کرد هنگام دیدار با آن حضرت، این سه جمله را بیکم و کاست بگوید: "السلام عليك يا رسول الله؛ اتيتك يا رسول الله لأسلم عليك و نسلم اليك، وتدعو لي بالبركه [۹]؛ «سلام بر تو ای رسول خدا(ص)، نزد تو آمدهام تا اسلام بیاورم و تسلیم تو باشم، و تو برای من برکت بخواهی»، بِشر گوید: چنین کردم و رسول خدا(ص) به سرم دست کشید و برایم دعا کرد[۱۰].
گفتهاند چه بسا پر بنیالبکاء دچار خشکسالی میشدند، اما از برکت دعای رسول خدا(ص) خانواده معاویة بن ثور آسیب نمیدیدند[۱۱]. محمد، پسر بِشر با سرودن شعری در این باره، به این دیدار افتخار کرده است[۱۲]. گفتهاند جای دست رسول خدا(ص) بر چهره بشر چون سفیدی میدرخشید. براساس خبری دیگر، در این دیدار رسول خدا(ص) سوره یاسین، سوره حمد، سوره معوذتین، سوره توحید و شروع کردن با ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾[۱۳] و بلند گفتن آن در نماز و قرائت را به بِشر و پدرش آموخت[۱۴]. برخی منابع، بدون اشاره به وفد بنیالبکاء، گفتهاند بِشر و پدرش نزد رسول خدا(ص) رفتند[۱۵] که نباید داستانی جدای از خبر بالا باشد. با آنکه گفتهاند نواده وی، عمران بن ماعز بن علاء بن بشر خبر یاد شده را نقل کرده[۱۶]، اما ابن ابی حاتم[۱۷] او و عمران را ناشناخته دانسته است.[۱۸]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ابن سلام، ص۲۶۳.
- ↑ ابن حزم، ص۲۷۲.
- ↑ ابونعیم، ج۱، ص۳۹۳؛ و اختلاف در نسب او را بنگرید: ابن اثیر، ج۱، ص۳۹۰.
- ↑ ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۵۰.
- ↑ ابن حبان، ج۳، ص۳۰؛ ابونعیم، ج۱، ص۳۹۳؛ ابن حجر، ج۱، ص۴۳۷.
- ↑ طوسی، ص۲۸.
- ↑ یا سی، ر.ک: ابن کثیر، ج۴، ص۱۷۵.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۲۳۱؛ و با اندکی تغییر ر.ک: ابن اثیر، ج۱، ص۳۹۰.
- ↑ یا اسلم، ر.ک: ابن قانع، ج۱، ص۸۰.
- ↑ ابونعیم، ج۱، ص۳۹۳ و ۳۹۴.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۲۳۱.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۲۳۱؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۹۱.
- ↑ «به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.
- ↑ ابونعیم، ج۱، ص۳۹۴.
- ↑ ابن اثیر، ج۱، ص۳۹۱.
- ↑ ابن اثیر، ج۱، ص۳۹۱.
- ↑ ابن ابی حاتم، ج۲، ص۳۶۵.
- ↑ خانجانی، قاسم، مقاله «بشر بن معاویة بن ثور بکائی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۲۴۳-۲۴۴.