سعد بن خیثمه انصاری در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '</div> <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">' به '</div>') |
جز (جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن ') |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
۱. براساس [[نقل]] [[عکرمه]]، [[ابورافع]] در پی [[دستور پیامبر]]{{صل}} شروع به کشتن سگها کرد تا به منطقه [[عوالی]] رسید که [[سعد بن خیثمه]] و [[عاصم بن عدی]] (هر دو از [[بنیعمرو بن عوف]]) برای دانستن [[دلیل]] کشتن سگها نزد [[پیامبر]] آمدند تا [[حکم]] نگهداری سگ در [[دین اسلام]] را از خود [[پیامبر]] بشنوند<ref>جامع البیان، ج۶، ص۵۷.</ref>. | ۱. براساس [[نقل]] [[عکرمه]]، [[ابورافع]] در پی [[دستور پیامبر]]{{صل}} شروع به کشتن سگها کرد تا به منطقه [[عوالی]] رسید که [[سعد بن خیثمه]] و [[عاصم بن عدی]] (هر دو از [[بنیعمرو بن عوف]]) برای دانستن [[دلیل]] کشتن سگها نزد [[پیامبر]] آمدند تا [[حکم]] نگهداری سگ در [[دین اسلام]] را از خود [[پیامبر]] بشنوند<ref>جامع البیان، ج۶، ص۵۷.</ref>. | ||
از سوی دیگر در گزارش دیگری از [[ابورافع]]، خود او [[مأمور]] شده بود همه سگهای [[مدینه]] را بکشد و حتی سگ پیرزنی را که تنها وسیله او برای حراست از خانهاش بود نیز کشت<ref>جامع البیان، ج۶، ص۵۷.</ref>. این گزارشها نشان میدهند که [[پرسش]] صورت گرفته درباره سگهای ولگرد یا شکاری نیست، بلکه بیشتر ناظر به سگهای [[نگهبانی]] است که برای حراست از گلّه، باغ و [[حریم]] [[خانهها]] از آنها استفاده میشود. در پی [[پرسش]] سعد از [[پیامبر]]، [[آیه]] {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللَّهُ فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ}}<ref>«از تو میپرسند که چه بر آنها حلال است؟ بگو (همه) چیزهای پاکیزه بر شما حلال است و (نیز) آنچه با جانوران شکاری دستآموز به دست میآورید- که از آنچه خداوند به شما آموخته است به آنها میآموزید- پس، از آنچه (این جانوران شکاری) برای شما (گرفته و) نگه داشتهان» سوره مائده، آیه ۴.</ref> نازل شد<ref>جامع البیان، ج۶، ص۵۷.</ref>. که نیمه دوم آن درباره [[حکم]] صید حیوانات شکاری است، در نتیجه بخش نخست [[آیه]] در پاسخ [[پرسش]] افرادی چون [[سعد بن خیثمه]] نازل شده است. در این بخش چنین آمده است که "پاکیزهها برای شما حلالاند" که پاسخی روشن به [[پرسش]] سعد نیست؛ | از سوی دیگر در گزارش دیگری از [[ابورافع]]، خود او [[مأمور]] شده بود همه سگهای [[مدینه]] را بکشد و حتی سگ پیرزنی را که تنها وسیله او برای حراست از خانهاش بود نیز کشت<ref>جامع البیان، ج۶، ص۵۷.</ref>. این گزارشها نشان میدهند که [[پرسش]] صورت گرفته درباره سگهای ولگرد یا شکاری نیست، بلکه بیشتر ناظر به سگهای [[نگهبانی]] است که برای حراست از گلّه، باغ و [[حریم]] [[خانهها]] از آنها استفاده میشود. در پی [[پرسش]] سعد از [[پیامبر]]، [[آیه]] {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللَّهُ فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ}}<ref>«از تو میپرسند که چه بر آنها حلال است؟ بگو (همه) چیزهای پاکیزه بر شما حلال است و (نیز) آنچه با جانوران شکاری دستآموز به دست میآورید- که از آنچه خداوند به شما آموخته است به آنها میآموزید- پس، از آنچه (این جانوران شکاری) برای شما (گرفته و) نگه داشتهان» سوره مائده، آیه ۴.</ref> نازل شد<ref>جامع البیان، ج۶، ص۵۷.</ref>. که نیمه دوم آن درباره [[حکم]] صید حیوانات شکاری است، در نتیجه بخش نخست [[آیه]] در پاسخ [[پرسش]] افرادی چون [[سعد بن خیثمه]] نازل شده است. در این بخش چنین آمده است که "پاکیزهها برای شما حلالاند" که پاسخی روشن به [[پرسش]] سعد نیست؛ لکن دانسته است که [[پیامبر]] در اوایل حضور خود در [[مدینه]] به سبب شیوع گونهای تب و برای ریشهکن کردن آن، [[دستور]] داد سگهای [[مدینه]] را بکشند<ref>مسند احمد، ج۲، ص۱۴۴.</ref>. | ||
براین اساس میتوان گفت کشتن سگهای [[مدینه]] اقدامی موردی بوده و به نگهداری سگ در [[اسلام]] ربطی ندارد و در این صورت بخش نخست این [[آیه]] را میتوان اینگونه معنا کرد که محیط [[پاکیزه]] و پیراسته از [[آلودگی]]، در خور [[مؤمنان]] است. ممکن است به قرینه [[آیه]] [[گمان]] شود که مقصود [[آیه]]، مجاز دانستن نگهداری سگهای شکاری است؛ | براین اساس میتوان گفت کشتن سگهای [[مدینه]] اقدامی موردی بوده و به نگهداری سگ در [[اسلام]] ربطی ندارد و در این صورت بخش نخست این [[آیه]] را میتوان اینگونه معنا کرد که محیط [[پاکیزه]] و پیراسته از [[آلودگی]]، در خور [[مؤمنان]] است. ممکن است به قرینه [[آیه]] [[گمان]] شود که مقصود [[آیه]]، مجاز دانستن نگهداری سگهای شکاری است؛ لکن در [[شأن نزول]] [[آیه]] چنین پرسشی از [[حکم]] سگهای شکاری نشده است. | ||
۲. بنابر [[روایت]] [[ابنعباس]]، در پی [[روابط]] یهودیانی چون [[حجاج بن عمرو]] همپیمان [[کعب بن اشرف]]، [[ابن ابی الحقیق]] و [[قیس بن زید]] با برخی از [[انصار]]، [[سعد بن خیثمه]] و تنی دیگر از [[انصار]] از آنها خواستند که از [[یهودیان]] فاصله بگیرند تا در [[دین]] خود تردید نکنند؛ ولی آنها سخنان سعد را نپذیرفتند که [[آیه]] {{متن قرآن|لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ}}<ref>«مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطهای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونهای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا میدهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref> نازل شد و [[مسلمانان]] را از [[دوستی]] با [[یهود]] برحذر داشت و کسانی را که از این کار دست برندارند [[محروم]] از رابطه با [[خدا]] شناساند. | ۲. بنابر [[روایت]] [[ابنعباس]]، در پی [[روابط]] یهودیانی چون [[حجاج بن عمرو]] همپیمان [[کعب بن اشرف]]، [[ابن ابی الحقیق]] و [[قیس بن زید]] با برخی از [[انصار]]، [[سعد بن خیثمه]] و تنی دیگر از [[انصار]] از آنها خواستند که از [[یهودیان]] فاصله بگیرند تا در [[دین]] خود تردید نکنند؛ ولی آنها سخنان سعد را نپذیرفتند که [[آیه]] {{متن قرآن|لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ}}<ref>«مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطهای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونهای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا میدهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref> نازل شد و [[مسلمانان]] را از [[دوستی]] با [[یهود]] برحذر داشت و کسانی را که از این کار دست برندارند [[محروم]] از رابطه با [[خدا]] شناساند. |
نسخهٔ ۸ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۰۸
مقدمه
سعدالخیر [۱] ابو عبداللّه یا ابوخیثمه پسر خیثمة بن حارث از طایفه اوسی بنیالسلم بن امرء القیس است[۲] و از آنجا که بنیالسلم مطابق قراردادی به طایفه بنیعمرو بن عوف پیوسته بود،[۳] ابناسحاق او را از طایفه بنی عمرو بن عوف دانسته است[۴].
خانه سعد بن خیثمه نیز مانند خانههای طایفه بنیعَمرو بن عَوف در قبا بود.[۵] مادرش هند دختر اوس بن عدی از طایفه اوسی بنیخطمه[۶] و همسرش دختر ابوعامر راهب هر دو با پیامبر بیعت کردند، هر چند پدر همسرش از مخالفان بزرگ حضور پیامبر(ص) در مدینه و از منافقان مدینه به شمار میآمد[۷].
عبدالله فرزند سعد در پیمان عقبه دوم کنار پدر بود و در نبرد بدر، صلح حدیبیه و نبرد خیبر حضور داشت[۸]. با توجه به ۱۷ ساله بودن او در نبرد خیبر[۹]، در نبرد بدر به عنوان جنگجو حضور نداشت، چنان که در غزوه احد همراه مادرش حضور داشت[۱۰].
از زندگی پیش از اسلام سعد اطلاع چندانی در دست نیست. سعد بن خیثمه یکی از ۷۰ و اندی اهالی مدینه بود که در بیعت عقبه دوم با پیامبر اکرم(ص) بیعت کرد[۱۱]. پیامبر در آن بیعت ۱۲ نفر را نقیب طوایف و نماینده خود در مدینه برگزید که سه تن از آنان از اوس بودند و سعد یکی از آنان بود و نقیب طایفه بنی عمرو بن عوف شناخته شد[۱۲]. شاید از همین رو بود که در قبا خانهای در اختیار مهاجرانی که خانواده نداشتند یا با خانواده خود مهاجرت نکرده بودند، قرار داد که به "بیت العُزّاب" (خانه مجرّدها) معروف شد[۱۳]. بنابر گزارشی، سعد خود مجرد بود و از همین رو مجردها در خانه او راحت بودند [۱۴]؛ ولی این گفته با گزارشهایی که از حضور فرزندش عبدالله و همسرش در برخی نبردها خبر میدهند ناسازگار است؛ به ویژه که برخی خانه او را ویژه مردان مجرّد ندانسته و گفتهاند که زینب و ام حبیبه دختران جحش، ام قیس دختر محصن، ام حبیبه دختر نباته، ام سخبره دختر نعیم و امیه دختر رقیش پس از مهاجرت، به خانه سعد بن خیثمه رفتند[۱۵].
مطابق روایت عاصم بن عمر، مهاجرانی چون حمزة بن عبدالمطلب[۱۶]، زید بن حارثه[۱۷]، ابومرثد غنوی و پسرش مرثد،[۱۸] اَنسَه مولی رسول الله[۱۹] ابوکَبشَه مولی رسول الله[۲۰]، عبدالله بن مسعود[۲۱] ذوالشمالین عمیر بن عبد عمرو[۲۲] صهیب بن سنان رومی[۲۳]، بِلال حبشی[۲۴] و عامر بن فُهَیرَه[۲۵] پس از هجرت در آنجا مستقر شدند[۲۶].
پیامبر اکرم(ص) پس از مهاجرت و اقامت در قبا نخست به خانه کلثوم بن هَدم از طایفه بنیعمرو بن عوف رفت و پس از درگذشت وی، به خانه سعد منتقل شد.[۲۷] در مدتی که پیامبر(ص) در خانه کلثوم بن هدم ساکن بود، در خانه سعد بن خیثمه با دیگران ملاقات میکرد[۲۸]. در همان هنگام که پیامبر(ص) در قبا بود، سعد به درخواست آن حضرت به اسعد بن زراره خزرجی "جِوار" داد تا وی بتواند بدون نگرانی از امنیت خود به قلمرو اوسیان رفت و آمد کرده و پیامبر را زیارت کند.
نخستین نماز جمعه در مدینه و پیش از مهاجرت پیامبر(ص) نیز به امامت مصعب بن عمیر و در خانه سعد بن خیثمه برگزار شد[۲۹] به آن بخش از خانه سعد که پیامبر در آن نماز جماعت میگزارد، «مسجدِ خانه سعد بن خیثمه» گفته شده است.
کنار خانه سعد چاهی به نام "غرس" بود که آبی گوارا داشت و از آنِ سعد بن خیثمه بود و پیامبر از آن آب مینوشید و بعدها با آب آن جنازه پیامبر را غسل دادند[۳۰]. قطعه زمینی در کنار خانه سعد بود که وی متکفل بنای مسجدی در آن شد و بعدها به "مسجد قبا" شهرت یافت[۳۱]. خانه سعد و مسجد قبا تا سدهها وجود داشتند و زائران بیت الله در زمان اقامتشان در مدینه از آن دیدن میکردند[۳۲].
پیامبر که برای حمایت از مهاجران، میان آنان و مؤمنان مدینه پیمان اخوت میبست، سعد را برادر ابوسلمه، (همسر امسلمه که بعدها با پیامبر ازدواج کرد)، تعیین کرد[۳۳]. سعد در ازدواج فاطمه(س) دو رأس شتر هدیه آورد[۳۴].
در پی فراخوانی پیامبر اکرم(ص) جهت حضور در جنگ بدر در سال دوم هجری، سعد و پدرش خیثمه هر دو اعلام آمادگی کردند. پدر، او را به ماندن برای سرپرستی خانواده دعوت کرد؛ ولی او نپذیرفت و به پدر گفت چون سخن از بهشت است شما را بر خود مقدم نمیکنم و بنا بر قرعهای میان پدر و پسر [۳۵]، سعد روانه میدان پیکار بدر شد [۳۶]. در این نبرد، سپاهیان مسلمان دو اسب داشتند که ۴ تن از جمله سعد بن خیثمه به تناوب بر آنها سوار میشدند[۳۷]. سعد بن خیثمه در این نبرد به دست عمرو بن عبدود یا طُعیمة بن عدی به شهادت رسید[۳۸]. عویم بن ساعده جنازه او را به مدینه آورد و سهم او از غنایم بدر به خانوادهاش داده شد[۳۹]. پدرش خیثمه نیز یک سال بعد در نبرد احد به شهادت رسید[۴۰].[۴۱].
سعد در شأن نزول
مفسران، آیاتی را درباره جمعی دانستهاند که سعد از جمله آنها بوده است:
۱. براساس نقل عکرمه، ابورافع در پی دستور پیامبر(ص) شروع به کشتن سگها کرد تا به منطقه عوالی رسید که سعد بن خیثمه و عاصم بن عدی (هر دو از بنیعمرو بن عوف) برای دانستن دلیل کشتن سگها نزد پیامبر آمدند تا حکم نگهداری سگ در دین اسلام را از خود پیامبر بشنوند[۴۲].
از سوی دیگر در گزارش دیگری از ابورافع، خود او مأمور شده بود همه سگهای مدینه را بکشد و حتی سگ پیرزنی را که تنها وسیله او برای حراست از خانهاش بود نیز کشت[۴۳]. این گزارشها نشان میدهند که پرسش صورت گرفته درباره سگهای ولگرد یا شکاری نیست، بلکه بیشتر ناظر به سگهای نگهبانی است که برای حراست از گلّه، باغ و حریم خانهها از آنها استفاده میشود. در پی پرسش سعد از پیامبر، آیه ﴿يَسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللَّهُ فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ﴾[۴۴] نازل شد[۴۵]. که نیمه دوم آن درباره حکم صید حیوانات شکاری است، در نتیجه بخش نخست آیه در پاسخ پرسش افرادی چون سعد بن خیثمه نازل شده است. در این بخش چنین آمده است که "پاکیزهها برای شما حلالاند" که پاسخی روشن به پرسش سعد نیست؛ لکن دانسته است که پیامبر در اوایل حضور خود در مدینه به سبب شیوع گونهای تب و برای ریشهکن کردن آن، دستور داد سگهای مدینه را بکشند[۴۶].
براین اساس میتوان گفت کشتن سگهای مدینه اقدامی موردی بوده و به نگهداری سگ در اسلام ربطی ندارد و در این صورت بخش نخست این آیه را میتوان اینگونه معنا کرد که محیط پاکیزه و پیراسته از آلودگی، در خور مؤمنان است. ممکن است به قرینه آیه گمان شود که مقصود آیه، مجاز دانستن نگهداری سگهای شکاری است؛ لکن در شأن نزول آیه چنین پرسشی از حکم سگهای شکاری نشده است.
۲. بنابر روایت ابنعباس، در پی روابط یهودیانی چون حجاج بن عمرو همپیمان کعب بن اشرف، ابن ابی الحقیق و قیس بن زید با برخی از انصار، سعد بن خیثمه و تنی دیگر از انصار از آنها خواستند که از یهودیان فاصله بگیرند تا در دین خود تردید نکنند؛ ولی آنها سخنان سعد را نپذیرفتند که آیه ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ﴾[۴۷] نازل شد و مسلمانان را از دوستی با یهود برحذر داشت و کسانی را که از این کار دست برندارند محروم از رابطه با خدا شناساند.
۳. غزوه بدر با شهادت ۱۴ تن از مسلمانان (۶ تن از مهاجران و ۸ تن از انصار از جمله سعد بن خیثمه) و کشته شدن ۷۰ نفر و اسیر شدن همین تعداد از مشرکان به پایان رسید[۴۸]. به روایت ابنعباس، برخی براساس پندارهای خود درباره شهدای بدر میگفتند "فلانی مُرد و از دنیا بهرهای نبرد" که آیه ﴿وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ﴾[۴۹] در رد گفتههای آنان نازل شد[۵۰] و از مؤمنان خواست کسانی را که در راه خدا کشته شدهاند مرده نخوانند. آنان زندهاند؛ ولی دیگران زندگی آنها را درنمییابند.[۵۱].
منابع
پانویس
- ↑ الجرح والتعدیل، ج۴، ص۸۱؛ الاستیعاب، ج۲، ص۵۸۸.
- ↑ النسب، ص۲۷۶؛ جمهرة انساب العرب، ص۳۴۵؛ اسدالغابه، ج۲، ص۱۹۴.
- ↑ جمهرة النسب، ج۲، ص۴۰۳.
- ↑ سیره ابن اسحاق، ج۳، ص۲۸۹؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۳۱۲؛ الثقات، ج۳، ص۱۴۸.
- ↑ المسالک و الممالک، ابن خرداذبه، ص۱۳۰.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۶۶، ۴۵۶؛ الطبقات، خلیفه، ص۱۵۰.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۲۶۰.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۶۶؛ التاریخ الکبیر، ج۴، ص۴۹؛ تاریخ الاسلام، ج۵، ص۴۴۸.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۵، ص۴۴۸.
- ↑ جمهرة النسب، ج۲، ص۴۰۳.
- ↑ صفة الصفوه، ج۱، ص۵۸؛ الاصابه، ج۳، ص۴۶؛ بحارالانوار، ج۱۵، ص۳۷۰.
- ↑ المصنف، ابن ابی شیبه، ج۸، ص۵۸۷؛ الخصال، ج۲، ص۴۹۱-۴۹۲؛ اعلام الوری، ج۱، ص۱۴۳.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۳۴۰-۳۴۱.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۳۳۰؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۸۲.
- ↑ الثقات، ج۱، ص۱۳۳.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۶؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۲، ص۲۲۴.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۲؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۲، ص۲۲۴.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۵؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۲، ص۲۲۴.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۵؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۲، ص۲۲۴.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۶؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۲، ص۲۲۴.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۱۲.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۱۲۵.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۱۷۲.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۱۷۶.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۹۴؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۱۷۳.
- ↑ الکامل، ج۲، ص۱۰۶؛ البدایة و النهایه، ج۳، ص۱۵۶.
- ↑ المعارف، ص۱۵۲؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۱.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۳۴۱.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۸۸؛ انساب الاشراف، ج۹، ص۴۰۷.
- ↑ تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۶۲؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج۸، ص۵۶۷؛ وفاء الوفاء، ج۳، ص۱۴۴.
- ↑ فتوح البلدان، ص۱۳؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص۵۴-۵۵.
- ↑ وفاءالوفاء، ج۳، ص۷۱.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۷۱؛ المحبر، ص۷۳؛ المنتظم، ج۳، ص۷۳.
- ↑ روض الجنان، ج۱۴، ص۲۶۱.
- ↑ الجهاد، عبدالله بن مبارک، ص۱۰۰؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۶۷.
- ↑ السیره النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۸۹؛ الطبقات، خلیفه، ص۱۵۰.
- ↑ دلائل النبوه، ج۳، ص۱۱۰؛ تاریخ الاسلام، ج۲، ص۱۰۸.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۱۴۶؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۹۶؛ اسد الغابه، ج۲، ص۱۹۴.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۱۰۲.
- ↑ اسدالغابه، ج۱، ص۶۳۰.
- ↑ اسماعیلی و گودرزی، مقاله «سعد بن خیثمه انصاری»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵.
- ↑ جامع البیان، ج۶، ص۵۷.
- ↑ جامع البیان، ج۶، ص۵۷.
- ↑ «از تو میپرسند که چه بر آنها حلال است؟ بگو (همه) چیزهای پاکیزه بر شما حلال است و (نیز) آنچه با جانوران شکاری دستآموز به دست میآورید- که از آنچه خداوند به شما آموخته است به آنها میآموزید- پس، از آنچه (این جانوران شکاری) برای شما (گرفته و) نگه داشتهان» سوره مائده، آیه ۴.
- ↑ جامع البیان، ج۶، ص۵۷.
- ↑ مسند احمد، ج۲، ص۱۴۴.
- ↑ «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطهای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونهای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا میدهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۱۲-۱۳؛ المغازی، ج۱، ص۱۴۵-۱۵۲.
- ↑ «و کسانی را که در راه خداوند کشته میشوند مرده نخوانید که زندهاند امّا شما درنمییابید» سوره بقره، آیه ۱۵۴.
- ↑ مجمع البیان، ج۱، ص۴۳۳؛ روض الجنان، ج۲، ص۲۳۶-۲۳۷؛ التفسیر الکبیر، ج۲، ص۱۲۵.
- ↑ اسماعیلی و گودرزی، مقاله «سعد بن خیثمه انصاری»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵.