مقام برهان الهی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
{{مقام معصوم}}
{{مقام معصوم}}


*از جمله مقامات [[امامان معصوم]]{{عم}} [[مقام]] [[صادقین]] که در [[زیارت جامعه کبیره]] با عبارت {{عربی|اندازه=150%|"وَ نُورِهِ وَ بُرْهَانِهِ‏ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ‏ وَ بَرَكَاتُهُ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref> شهادت می‌دهم که شما در زمره صادقانید</ref> آمده است<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۲۴.</ref>.
*از جمله مقامات [[امامان معصوم]]{{عم}} [[مقام]] [[صادقین]] که در [[زیارت جامعه کبیره]] با عبارت {{عربی|اندازه=150%|"بُرْهَانِهِ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref> شهادت می‌دهم که شما در زمره صادقانید</ref> آمده است<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۲۴.</ref>.


==[[امامان معصوم]]{{عم}}؛ برهان‌های خداوند==
==واژه شناسی لغوی==
از ویژگی‌هایی که در [[زیارت جامعه کبیره]] [[امامان معصوم]]{{عم}} را به آن می‌خوانیم "برهان" است: {{عربی|اندازه=150%|" وَ نُورِهِ وَ بُرْهَانِهِ‏ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ‏ وَ بَرَكَاتُهُ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} اینک باید ببینیم مقصود از "برهان" چیست؟</ref> آمده است<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۲۴.</ref>.
 
==معنای واژه برهان==
*برخی واژه "برهن" که ریشه "برهان" است را رباعی مجرّد دانسته و "نون" را اصلی می‌دانند و بعضی دیگر آن را از ریشه "بره، یبره" دانسته و "نون" را زاید می‌دانند. این دو قول را مصباح المنیر فیّومی آورده است<ref>المصباح المنیر، ج۱، ص:۴۶؛ والبرهان الحجّة وایضاحها وقیل النون زائدة وقیل اصلیّة.</ref></ref> آمده است<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۲۴.</ref>.
*برخی واژه "برهن" که ریشه "برهان" است را رباعی مجرّد دانسته و "نون" را اصلی می‌دانند و بعضی دیگر آن را از ریشه "بره، یبره" دانسته و "نون" را زاید می‌دانند. این دو قول را مصباح المنیر فیّومی آورده است<ref>المصباح المنیر، ج۱، ص:۴۶؛ والبرهان الحجّة وایضاحها وقیل النون زائدة وقیل اصلیّة.</ref></ref> آمده است<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۲۴.</ref>.
*این تفاوت در ریشه، تأثیری در معنای آن ندارد؛ زیرا اکثر اهل لغت "برهان" را به معنای "دلیل روشن" گرفته‌اند<ref> به عنوان نمونه ر.ک: اساس البلاغه، ص:۳۸؛ والبرهان بیان الحجّة وایضاحها؛ کتاب العین، ج۴، ص:۴۹؛ القاموس المحیط، ج۴، ص:۲۰۱.</ref>.راغب اصفهانی آن را "محکمترین دلیل گرفته است"<ref>المفردات، ص:۴۵؛ ...فالبرهان اوکد الأدلّة.</ref></ref> آمده است<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۲۴.</ref>.
*این تفاوت در ریشه، تأثیری در معنای آن ندارد؛ زیرا اکثر اهل لغت "برهان" را به معنای "دلیل روشن" گرفته‌اند<ref> به عنوان نمونه ر.ک: اساس البلاغه، ص:۳۸؛ والبرهان بیان الحجّة وایضاحها؛ کتاب العین، ج۴، ص:۴۹؛ القاموس المحیط، ج۴، ص:۲۰۱.</ref>.راغب اصفهانی آن را "محکمترین دلیل گرفته است"<ref>المفردات، ص:۴۵؛ ...فالبرهان اوکد الأدلّة.</ref></ref> آمده است<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۲۴.</ref>.
*در صورتی که واژه "برهان" را از "بره، یبره" بگیریم -آن‌چنان که مؤلّف "التحقیق" به آن گرایش دارد<ref>التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص:۲۶۲.</ref>، برگرفته از سفید و روشن گشتن است<ref>المفردات، ص:۴۵. نیز ر.ک: المعجم فی فقه القرآن و سرّ بلاغته، ج۵، ص:۴۵۲ - ۴۳۳؛ المنطق، ص:۱۳؛ فرهنگ علوم عقلی، ص:۱۲۲.</ref>. و اشتقاق "برهان" از آن روست که با آن، مدّعا روشن می‌گردد</ref> آمده است<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۲۵.</ref>.
*در صورتی که واژه "برهان" را از "بره، یبره" بگیریم -آن‌چنان که مؤلّف "التحقیق" به آن گرایش دارد<ref>التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص:۲۶۲.</ref>، برگرفته از سفید و روشن گشتن است<ref>المفردات، ص:۴۵. نیز ر.ک: المعجم فی فقه القرآن و سرّ بلاغته، ج۵، ص:۴۵۲ - ۴۳۳؛ المنطق، ص:۱۳؛ فرهنگ علوم عقلی، ص:۱۲۲.</ref>. و اشتقاق "برهان" از آن روست که با آن، مدّعا روشن می‌گردد</ref> آمده است<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۲۵.</ref>.


==معنای واژه برهان در منطق==
==برهان در منطق==
*"برهان" به عنوان یکی از صناعات خمس در منطق، عبارت است از قیاسی که تشکیل یافته از یقینیّات است و قهراً نتیجه یقینی را هم در پی‌ خواهد داشت آمده است<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۲۵.</ref>.
*"برهان" به عنوان یکی از صناعات خمس در منطق، عبارت است از قیاسی که تشکیل یافته از یقینیّات است و قهراً نتیجه یقینی را هم در پی‌ خواهد داشت آمده است<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۲۵.</ref>.
*[[خواجه نصیرالدین طوسی]] در اساس الاقتباس گوید: "برهان، قیاسی بُوَد مؤلّف از یقینیّات تا نتیجه یقینی از او لازم آید بالذات و به اضطرار؛ چه لازم از مقدّمات یقینی که مؤلّف باشد به تألیفی یقینی بالذات و بالاضطرار هم یقین بُوَد"<ref>اساس الاقتباس، ص:۳۶۰.</ref><ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۲۵.</ref>.
*[[خواجه نصیرالدین طوسی]] در اساس الاقتباس گوید: "برهان، قیاسی بُوَد مؤلّف از یقینیّات تا نتیجه یقینی از او لازم آید بالذات و به اضطرار؛ چه لازم از مقدّمات یقینی که مؤلّف باشد به تألیفی یقینی بالذات و بالاضطرار هم یقین بُوَد"<ref>اساس الاقتباس، ص:۳۶۰.</ref><ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۲۵.</ref>.


==معنای واژه برهان در قرآن==
==برهان در قرآن==
*این واژه در قرآن به معنای "دلیل روشن و روشنگر است، چه برگرفته از مقدّمات یقینی باشد یا نه"، با این خصوصیّت، "برهان" در قرآن وسیع‌تر از آن است که در منطق مطرح است، گرچه در نتیجه - که مفید علم قطعی بودن است-  با آن یکسان است. این واژه هشت بار در قرآن آمده است<ref> سوره نساء، آیه:۱۷۴؛ سوره یوسف، آیه:۲۴؛ سوره مؤمنون، آیه:۱۱۷؛ سوره بقره، آیه:۱۱۱؛ سوره انبیاء، آیه:۲۴؛ سوره نمل، آیه:۶۴؛ سوره قصص، آیه:۷۵ و ۳۲.</ref>. در پنج آیه "برهان" به معنای "حجّت" است؛ به عنوان نمونه:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَن يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لا بُرْهَانَ لَهُ }}﴾}}<ref> و هرکس معبود دیگری را با خدا بخواند، مسلّماً هیچ دلیلی بر آن نخواهد داشت؛ سوره مؤمنون، آیه:۱۱۷.</ref><ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۲۵.</ref>.
*این واژه در قرآن به معنای "دلیل روشن و روشنگر است، چه برگرفته از مقدّمات یقینی باشد یا نه"، با این خصوصیّت، "برهان" در قرآن وسیع‌تر از آن است که در منطق مطرح است، گرچه در نتیجه - که مفید علم قطعی بودن است-  با آن یکسان است. این واژه هشت بار در قرآن آمده است<ref> سوره نساء، آیه:۱۷۴؛ سوره یوسف، آیه:۲۴؛ سوره مؤمنون، آیه:۱۱۷؛ سوره بقره، آیه:۱۱۱؛ سوره انبیاء، آیه:۲۴؛ سوره نمل، آیه:۶۴؛ سوره قصص، آیه:۷۵ و ۳۲.</ref>. در پنج آیه "برهان" به معنای "حجّت" است؛ به عنوان نمونه:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَن يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لا بُرْهَانَ لَهُ }}﴾}}<ref> و هرکس معبود دیگری را با خدا بخواند، مسلّماً هیچ دلیلی بر آن نخواهد داشت؛ سوره مؤمنون، آیه:۱۱۷.</ref><ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۲۵.</ref>.
*مشرکان، استناد به دلایل واهی همچون تقلید کورکورانه از نیاکان و خرافات دیگر دارند و برهان ندارند.
*مشرکان، استناد به دلایل واهی همچون تقلید کورکورانه از نیاکان و خرافات دیگر دارند و برهان ندارند.

نسخهٔ ‏۳۱ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۲:۴۹


واژه شناسی لغوی

  • برخی واژه "برهن" که ریشه "برهان" است را رباعی مجرّد دانسته و "نون" را اصلی می‌دانند و بعضی دیگر آن را از ریشه "بره، یبره" دانسته و "نون" را زاید می‌دانند. این دو قول را مصباح المنیر فیّومی آورده است[۳]</ref> آمده است[۴].
  • این تفاوت در ریشه، تأثیری در معنای آن ندارد؛ زیرا اکثر اهل لغت "برهان" را به معنای "دلیل روشن" گرفته‌اند[۵].راغب اصفهانی آن را "محکمترین دلیل گرفته است"[۶]</ref> آمده است[۷].
  • در صورتی که واژه "برهان" را از "بره، یبره" بگیریم -آن‌چنان که مؤلّف "التحقیق" به آن گرایش دارد[۸]، برگرفته از سفید و روشن گشتن است[۹]. و اشتقاق "برهان" از آن روست که با آن، مدّعا روشن می‌گردد</ref> آمده است[۱۰].

برهان در منطق

  • "برهان" به عنوان یکی از صناعات خمس در منطق، عبارت است از قیاسی که تشکیل یافته از یقینیّات است و قهراً نتیجه یقینی را هم در پی‌ خواهد داشت آمده است[۱۱].
  • خواجه نصیرالدین طوسی در اساس الاقتباس گوید: "برهان، قیاسی بُوَد مؤلّف از یقینیّات تا نتیجه یقینی از او لازم آید بالذات و به اضطرار؛ چه لازم از مقدّمات یقینی که مؤلّف باشد به تألیفی یقینی بالذات و بالاضطرار هم یقین بُوَد"[۱۲][۱۳].

برهان در قرآن

  • این واژه در قرآن به معنای "دلیل روشن و روشنگر است، چه برگرفته از مقدّمات یقینی باشد یا نه"، با این خصوصیّت، "برهان" در قرآن وسیع‌تر از آن است که در منطق مطرح است، گرچه در نتیجه - که مفید علم قطعی بودن است- با آن یکسان است. این واژه هشت بار در قرآن آمده است[۱۴]. در پنج آیه "برهان" به معنای "حجّت" است؛ به عنوان نمونه:﴿﴿ وَمَن يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لا بُرْهَانَ لَهُ [۱۵][۱۶].
  • مشرکان، استناد به دلایل واهی همچون تقلید کورکورانه از نیاکان و خرافات دیگر دارند و برهان ندارند.

﴿﴿ أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ [۱۷][۱۸].

  • در برخی آیات، "برهان" به معنای "معجزه" است که خود دلیلی بزرگ و یقین‌آور است؛ به عنوان نمونه:﴿﴿ اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَاضْمُمْ إِلَيْكَ جَنَاحَكَ مِنَ الرَّهْبِ فَذَانِكَ بُرْهَانَانِ مِن رَّبِّكَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ [۱۹][۲۰].
  • این دو معجزه عصا و ید بیضا برهان روشن از پروردگارت به سوی فرعون و اطرافیان اوست که آنان قومی فاسق‌اند[۲۱].
  • در این آیه، از دو معجزه حضرت موسی(ع) به صراحت به عنوان ﴿﴿«بُرْهَانَانِ یاد شده است[۲۲][۲۳].
  • و در برخی از آیات، از "علم شهودی" به عنوان "برهان" یاد شده است:﴿﴿ وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ [۲۴][۲۵].
  • "برهان ربّ" یوسف را از غلتیدن در وادی گناه رهانید، این برهان همان دلیل روشن الهی است که نوعی "علم شهودی" است[۲۶].
  • سؤال: آیا "معجزه" و "علم شهودی"، از مقدّمات یقینی نیست؟! پس چرا این موارد را "برهان منطقی" ننامیم؟![۲۷].
  • پاسخ: "آنچه قابل نقل و انتقال ذهنی و صالح برای نقد و گفتگوی علمی است و می‌تواند در مواجهه با دیگران، مطلبی را اثبات یا ابطال کند، دانشی است که از راه مبادی عقلی، یا مبانی نقلی، یا تلفیقی از این دو حاصل شود و به صورت "برهان منطقی" با "جدال احسن" درآید، اما اگر به صورت علم شهودی، تجربه باطنی و مانند آن حاصل شود و واجد شرایط باشد، تنها می‌تواند مطلب را برای خود مشاهده‌گر و تجربه کننده، مبرهن و مستدل کند و بدون تبدیل به علم حصولی، قابل نقل و انتقال نیست؛ یعنی نمی‌توان به دیگری گفت: چون من در مشاهدات عرفانی و تجربیّات باطنی‌ام چنین یافتم، پس تو نیز بدان معتقد باش[۲۸].
  • آری، خودش می‌تواند پس از عرضه مشاهدات و تجربیّات خود بر وحی قرآنی، یا سنّت قطعی معصومان(ع) به محتوای آن، یقین حاصل کند و به مضمون آن معتقد شود[۲۹][۳۰].

امامان معصوم(ع)؛ برهان‌های توحید و دین خداوند

  • امامان معصوم(ع) برهان خداوند، برهان توحید ذات مقدّس ربوبی و برهان دین او هستند. در کتاب شریف اصول کافی، بابی تحت این عنوان آورده است که:" بَابُ أَنَ‏ الْآيَاتِ‏ الَّتِي‏ ذَكَرَهَا اللَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ هُمُ الْأَئِمَّةُ (ع)‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۳۱][۳۲].
  • مقصود این است که تأویل برخی از آن آیات، امامان معصوم(ع) هستند[۳۳].
  • داوود رقّی گوید:" از امام صادق(ع) پرسیدم: مراد از این آیه چیست؟ ﴿﴿ وَمَا تُغْنِي الآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَن قَوْمٍ لاَّ يُؤْمِنُونَ [۳۴]. امام صادق(ع) فرمود:آیات، امامانند و بیم دهندگان، پیامبران" [۳۵][۳۶].
  • واضح است که امامان معصوم(ع) آیات الله العظمی می‌باشند، وظیفه پیغمبران بیم دادن مردم است از عواقب سوئی که بر گناهانشان مترتّب می‌شود و وجود امامان معصوم(ع) و بیم دادن پیغمبران برای اهل ایمان و افراد شایسته، سودمند و برای مردم سرسختی که ایمان نیاورند، سودی ندارد[۳۷].
  • در روایتی دیگر ابو حمزه گوید:"به امام باقر(ع) عرض کردم: قربانت گردم! شیعه از شما تفسیر آیه: ﴿﴿ عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ[۳۸] را می‌پرسند، حضرت فرمود: اختیار این با من است اگر بخواهم تفسیر آن را می‌گویم و اگر نخواهم نه[۳۹] سپس فرمود: ولی من تفسیرش را برای تو می‌گویم[۴۰] پرسیدم: از چه از یکدیگر می‌پرسند؟ این آیه درباره امیرالمؤمنین علی(ع) است، آن حضرت مکرّر می‌فرمود: خدا را آیه‌ای بزرگتر از من نیست و خدا را خبری بزرگتر از من نیست"[۴۱][۴۲].
  • در روایتی آمده است: "روز جنگ صفّین، مردی از لشکر شام در حالی که سلاح بر تن پوشیده و قرآنی حمایل کرده بود و سوره ﴿﴿ عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ[۴۳] را تلاوت می‌کرد، مولا علی(ع) شخصاً به میدان او رفت و فرمود: آیا می‌دانی نبأ عظیمی که در آن اختلاف دارند چیست؟ امام فرمود: و الله! آن نبأ عظیم منم که درباره آن اختلاف دارید و در ولایت من به نزاع برخاسته‌اید، شما از ولایت من بازگشتید بعد از آنکه پذیرفتید ... و در قیامت خواهید دانست که چه عملی انجام داده‌اید"[۴۴][۴۵].
  • آری، به حق، امیرمؤمنان علی(ع) آیتی بزرگ از آیات الهی است، امامان معصوم(ع) هم تجلّی آن حضرت هستند که ولایت در وجودشان جلوه‌گر شده است[۴۶].
  • نقش آیه این است که انسان را به "ذوالآیه" می‌رساند و "ذوالآیه" ذات مقدّس ربوبی است. انسان وقتی در دریای فضایل و کمالات مولا علی(ع) سیر می‌کند، از این مخلوق وارسته، می‌تواند خالق را بشناسد و درک کند که خداوند، جامع جمیع صفات کمال و جلال است یعنی چه؟ وقتی مخلوق این است، پس خالق برتر از اندیشه و وَهم و خیال است[۴۷].
  • آری، بزرگمردی که در عرصه تمامی فضایل در قلّه بوده؛ چنان‌که خود فرمود:"سیل علوم از دامن کوهسار وجود من جاری است و مرغان دور پروازِ اندیشه‌ها به بلندای ارزش من نتوانند پرواز کرد"[۴۸][۴۹].
  • بزرگمردی که در عرصه زهد و ساده‌زیستی، عدالت و امانتداری، شجاعت، سخاوت، گذشت، عبادت و بندگی خداوند، علم و قضاوت و ... در قلّه بود و فرزندان معصومش نیز در همان قلّه بودند. در این‌جا دریغم می‌آید که برخی از کتاب‌های جامع پیرامون امیرمؤمنان علی(ع) نگاشته شده، یاد نکنم[۵۰]:
  • الف) موسوعة الامام علی ابن ابی‌طالب(ع)، تألیف آقای محمد محمدی ری‌شهری در یازده جلد که به فارسی به نام دانشنامهٔ امیرالمؤمنین‌ بر پایهٔ قرآن، حدیث و تاریخ ترجمه شده است[۵۱].
  • ب) الفصول المهمّه، تألیف آقای ناظم‌زاده قمی، در پنج جلد[۵۲].
  • ج) دانشنامه امام علی که به همّت آقای علی اکبر رشاد در دوازده جلد سامان یافته است[۵۳].
  • د) امام علی از نگاه دانشوران که به همّت آقای مهدی مهریزی و هادی ربانی در سه جلد سامان یافته است[۵۴].
  • هـ) حکومت‌نامه امام علی(ع) که به همّت آقای کاظم قاضی‌زاده در چهار جلد سامان یافته است[۵۵].

اعتراف بزرگان اهل سنت به فضیلت علی(ع)

  • در این‌جا مناسب می‌دانم فضیلت این "قلّه فضیلت" را از زبان بزرگان اهل سنت نقل کنم[۵۶]:
  • ١. احمد حنبل؛ پیشوای مذهب حنبلی می‌گوید: "آن همه فضیلت‌ها که برای علی ابن ابی‌ طالب بوده و نقل شده برای هیچ یک از اصحاب رسول‌ الله نبوده است"[۵۷][۵۸].
  • ۲. زمخشری، مؤلّف تفسیر کشّاف گوید:"من چه بگویم درباره مردی که فضایل او را دشمنانش از راه کینه‌جویی و حسد انکار کردند و دوستانش از ترس و بیم پنهان داشتند، باز از این میان آن قدر فضیلت‌های وی انتشار یافت که خاور و باختر را فرا گرفت..."[۵۹][۶۰].
  • ٣. عبدالفتاح عبدالمقصود؛ استاد دانشگاه اسکندریّه گوید:"... امام، برترین مردی است که مادر روزگار تا پایان عمر خود چون او نزاید و اوست که هرگاه هدایت‌طلبان به جستجوی اخبار و گفتارش برآیند، از هر چیزی برای آنان شعاعی می‌درخشد. آری، او مجسّمه‌ای از کمال است که در قالب بشریّت ریخته شده است..."[۶۱][۶۲].
  • این اعترافات تنها قطره‌ای از دریای اعترافات است...[۶۳]. آری، امام علی(ع) و فرزندان معصومش(ع) برهان ذات مقدّس ربوبی هستند[۶۴].

منابع

پانویس

  1. شهادت می‌دهم که شما در زمره صادقانید
  2. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۲۴.
  3. المصباح المنیر، ج۱، ص:۴۶؛ والبرهان الحجّة وایضاحها وقیل النون زائدة وقیل اصلیّة.
  4. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۲۴.
  5. به عنوان نمونه ر.ک: اساس البلاغه، ص:۳۸؛ والبرهان بیان الحجّة وایضاحها؛ کتاب العین، ج۴، ص:۴۹؛ القاموس المحیط، ج۴، ص:۲۰۱.
  6. المفردات، ص:۴۵؛ ...فالبرهان اوکد الأدلّة.
  7. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۲۴.
  8. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص:۲۶۲.
  9. المفردات، ص:۴۵. نیز ر.ک: المعجم فی فقه القرآن و سرّ بلاغته، ج۵، ص:۴۵۲ - ۴۳۳؛ المنطق، ص:۱۳؛ فرهنگ علوم عقلی، ص:۱۲۲.
  10. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۲۵.
  11. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۲۵.
  12. اساس الاقتباس، ص:۳۶۰.
  13. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۲۵.
  14. سوره نساء، آیه:۱۷۴؛ سوره یوسف، آیه:۲۴؛ سوره مؤمنون، آیه:۱۱۷؛ سوره بقره، آیه:۱۱۱؛ سوره انبیاء، آیه:۲۴؛ سوره نمل، آیه:۶۴؛ سوره قصص، آیه:۷۵ و ۳۲.
  15. و هرکس معبود دیگری را با خدا بخواند، مسلّماً هیچ دلیلی بر آن نخواهد داشت؛ سوره مؤمنون، آیه:۱۱۷.
  16. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۲۵.
  17. آیا آنان جز خدا معبودانی برای خود انتخاب کرده‌اند؟ بگو:دلیل خود را بیاورید؛ سوره انبیاء، آیه:۲۴؛ نیز ر.ک: سوره نمل:، آیه:۶۴؛ سوره بقره، آیه:۱۱۱؛ سوره قصص، آیه:۷۵.
  18. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۲۵.
  19. دست در گریبان خویش فرو بر (و برآور) تا سپید بی‌آسیب بیرون آید و (در پرهیز) از بیم ، بازویت را به خویش بفشر که این دو (معجزه) ، دو برهان از پروردگار تو برای فرعون و سرکردگان اوست، بی‌گمان آنان قومی نافرمانند؛ سوره قصص، آیه:۳۲.
  20. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۲۶.
  21. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۲۶.
  22. نیز ر.ک: سوره نساء، آیه:۱۷۴.
  23. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۲۷.
  24. و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد؛ سوره یوسف، آیه:۲۴.
  25. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۲۷.
  26. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۲۷.
  27. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۲۷.
  28. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۲۷.
  29. ادب فنای مقرّبان، ج۳، ص:۱۱۹.
  30. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۲۷.
  31. این‌که مراد به آیاتی که خداوند در کتابش فرموده، ائمه(ع) هستند.
  32. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۲۸.
  33. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۲۸.
  34. آیات و انذارها به حال کسانی که به‌خاطر لجاجت، ایمان نمی‌آورند، مفید نخواهد بود؛ سوره یونس، آیه:۱۰۱.
  35. " الْآيَاتُ‏ هُمُ‏ الْأَئِمَّةُ وَ النُّذُرُ هُمُ‏ الْأَنْبِيَاءُ(ع)‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ اصول کافی، ج۱، ص:۲۰۷، ح ۱.
  36. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۲۸.
  37. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۲۸.
  38. از همدیگر از چه می‌پرسند؟ از آن خبر سترگ ؛ سوره نبأ، آیه:۱ - ۲.
  39. " ذَلِكَ‏ إِلَيَ‏ إِنْ‏ شِئْتُ‏ أَخْبَرْتُهُمْ‏ وَ إِنْ‏ شِئْتُ‏ لَمْ‏ أُخْبِرْهُمْ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏".
  40. " لَكِنِّي أُخْبِرُكَ بِتَفْسِيرِهَا ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏".
  41. " فَقَالَ هِيَ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَقُولُ مَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آيَةٌ هِيَ أَكْبَرُ مِنِّي وَ لَا لِلَّهِ مِنْ نَبَإٍ أَعْظَمُ مِنِّي‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛اصول کافی، ج۱، ص:۲۰۷، ح ۳. نیز ر.ک: مرآة العقول، ج۲، ص:۴۱۵؛ الکافی، الاصول والروضه (شرح ملّا صالح مازندرانی)، ج۵، ص:۳۱۱.
  42. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۲۹.
  43. از همدیگر از چه می‌پرسند؟ از آن خبر سترگ ؛ سوره نبأ، آیه:۱ - ۲.
  44. "أَ تَعْرِفُ النَّبَأَ الْعَظِيمَ الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ‏؛ أَنَا وَ اللَّهِ النَّبَأُ الْعَظِيمُ الَّذِي فِيَّ اخْتَلَفْتُمْ وَ عَلَى وَلَايَتِي تَنَازَعْتُمْ وَ عَنْ وَلَايَتِي رَجَعْتُمْ بَعْدَ مَا قَبِلْتُمْ وَ بِبَغْيِكُمْ هَلَكْتُمْ بَعْدَ مَا بِسَيْفِي نَجَوْتُمْ وَ يَوْمَ الْغَدِيرِ قَدْ عَلِمْتُمْ وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تَعْلَمُونَ مَا عَلِمْتُمْ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص:۴۲۰، ح ۹؛ بحارالأنوار، ج۳۶، ص۲ (با اندکی تفاوت)؛ مرآة العقول، ج۲، ص:۴۱۶؛ تفسیر نمونه، ج۲۶، ص:۱۰؛ احقاق الحق، ج۳، ص:۵۰۲ – ۴۸۴.
  45. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۳۰.
  46. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۳۰.
  47. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۳۰.
  48. " يَنْحَدِرُ عَنِّي‏ السَّيْلُ‏ وَ لَا يَرْقَى‏ إِلَيَ‏ الطَّيْرُ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ نهج البلاغه: خطبه ۳.
  49. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۳۰.
  50. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۳۰.
  51. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۳۰.
  52. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۳۰.
  53. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۳۰.
  54. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۳۰.
  55. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۳۰.
  56. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۳۱.
  57. المراجعات، مراجعه ۴۹، ص:۲۹۷.
  58. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۳۱.
  59. زندگانی امیرالمؤمنین (ع)، ص:۵.
  60. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۳۱.
  61. الغدیر (تقریظ عبد الفتاح عبدالمقصود)، ج۶، ص ح.
  62. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۳۱.
  63. ر.ک: مقاله کلمات بزرگان و نویسندگان درباره علی (ع)، امام علی (ع) از نگاه دانشوران، ج۱، ص:۲۲۴ - ۲۰۷. این مقاله برگرفته از حسّاس‌ترین فراز تاریخ یا داستان غدیر که ترجمه و نگارش جمعی از دبیران است.
  64. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص:۱۳۱.