ابن زبعری: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۱) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۲) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
با [[ظهور اسلام]] و آغاز [[دعوت]] آشکار [[پیامبر]]{{صل}} او در شمار [[دشمنان اسلام]] قرار گرفت و با [[شعر]] و [[شمشیر]] با [[اسلام]] و [[مسلمانان]] به [[ستیز]] برخاست.<ref>المنمّق، ص ۵۰ و ۵۱.</ref> گفتهاند: او یکی از سه [[شاعری]] است که پیامبر{{صل}} را در مکّه هجو کرده است.<ref>الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۴.</ref> وی در بازداری دیگران از [[گرایش]] به اسلام نیز میکوشید؛<ref> سیره ابنهشام، ج ۳، ص ۲۷۸.</ref> ازاینرو برخی او را از بزرگترین دشمنان اسلام شمردهاند.<ref>البدایة و النهایه، ج ۴، ص ۲۴۷.</ref> | با [[ظهور اسلام]] و آغاز [[دعوت]] آشکار [[پیامبر]]{{صل}} او در شمار [[دشمنان اسلام]] قرار گرفت و با [[شعر]] و [[شمشیر]] با [[اسلام]] و [[مسلمانان]] به [[ستیز]] برخاست.<ref>المنمّق، ص ۵۰ و ۵۱.</ref> گفتهاند: او یکی از سه [[شاعری]] است که پیامبر{{صل}} را در مکّه هجو کرده است.<ref>الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۴.</ref> وی در بازداری دیگران از [[گرایش]] به اسلام نیز میکوشید؛<ref> سیره ابنهشام، ج ۳، ص ۲۷۸.</ref> ازاینرو برخی او را از بزرگترین دشمنان اسلام شمردهاند.<ref>البدایة و النهایه، ج ۴، ص ۲۴۷.</ref> | ||
[[نقل]] است که گاهی از طرف سران قریش مورد [[بیمهری]] قرار میگرفت؛ چنانکه وقتی خواست به [[دارالندوه]] درآید تا [[مشورت]] بنیقصی را بشنود، مانعش شدند؛ بدین روی، شعری در [[نکوهش]] و هجو آنان بر در دارالندوه نوشت که آزارش را در پی داشت و در نهایت به ناچار در [[ستایش]] آنان نیز اشعاری سرود.<ref>المنمّق، ص ۳۴۳ و ۳۴۴.</ref> ابنزبعری تا سال [[فتح مکّه]] (۸ [[هجری]]) در [[سپاه مشرکان]] بود و در تقویت آنان و [[تضعیف]] [[سپاه اسلام]] [[شعر]] میگفت. پس از [[جنگ بدر]]، برای کشتهشدگان [[قریش]] مرثیهای خواند که [[مشرکان]] را به [[تدارک]] نیرو و انتقامجویی برانگیخت و حتّی با سه تن دیگر [[مأموریت]] یافت تا دیگر تیرههای اطراف [[مکّه]] را نیز به [[مبارزه]] با [[مسلمانان]] فراخواند.<ref> المغازی، ج ۱، ص ۲۰۱.</ref> در [[جنگ احد]] نیز شرکت کرد و [[مسلمانی]] را کشت <ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۰۲.</ref> و پس از [[پیروزی]] قریش، با اظهار [[خشنودی]] از کشته شدن بعضی مسلمانان چون [[حمزه]]، اشعاری سرود که البتّه از طرف [[حسان بن ثابت]] بیپاسخ نماند <ref>سیره ابنهشام، ج ۳، ص ۱۳۶ و ۱۳۷.</ref>. وی در [[جنگ احزاب]] نیز حضور داشت و پس از دیدن محاصره [[مدینه]]، به وجد آمد و قصیدهای در ستایش سران [[احزاب]] و [[خوشحالی]] از پایان کار مسلمانان سرود؛ امّا پس از پیروزی مسلمانان و [[شکست]] مشرکان، وی آن را مرهون [[خندق]] دانسته، گفت: اگر خندق نبود، از مسلمانان جز کشتههایی برای پرندگان بیابان و گرگها چیزی باقی نمیماند.<ref>سیره ابن هشام، ج ۳، ص ۲۵۷ و ۲۵۸.</ref> ابنزبعری در سال فتح مکّه، به اتفاق [[هبیرة بن ابیوهب مخزومی]] به [[نجران]] گریخت <ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۶۲؛ الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۶.</ref> و به نجرانیان درباره خطر [[حمله]] [[پیامبر]]{{صل}} به آنجا هشدار داد.<ref> المغازی، ج ۲، ص ۸۴۷.</ref> وی مدّتی در آنجا اقامت گزید تا حسان بن ثابت، شاعر [[مسلمان]]، در یک [[بیت]] پیامی بدین مضمون برای او فرستاد: مردمی را که [[دشمنی]] با آنان، تو را به [[زندگی]] سخت در نجران واداشت، از دست مده <ref> الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۷.</ref> و بدین طریق از او خواست تا [[اسلام]] آورد. گویی وی پس از دریافت [[نامه]]، در همین سال اسلام آورد و در [[امان]] [[پیامبر]]{{صل}} قرار گرفت<ref> الاغانی، ج ۱۵، ص ۱۷۴؛ الاصابه، ج ۴، ص ۷۶.</ref> و با اظهار [[پشیمانی]] از گذشته، در ضمن اشعاری، انگیزههای [[مخالفت]] خود را با پیامبر، قساوتِ [[قلب]] و [[پیروی از هوای نفس]] و [[شیطان]] برشمرد <ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۷.</ref>. از وی جملههایی هنگام [[پذیرش اسلام]] [[نقل]] شده که از پشیمانی او حکایت دارد.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۸۴۷ و ۸۴۸.</ref> او پس از [[مسلمانی]]، در حوادث بعدی با پیامبر{{صل}} بود.<ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۸.</ref> پس از آن، اطلاعی از او در دست نیست؛ ولی گویا [[خلافت عمر]] را [[درک]] کرد. از ابنزبعری [[فرزندی]] نماند<ref>جمهرة انسابالعرب، ص ۱۶۵؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۲۴۰.</ref> | [[نقل]] است که گاهی از طرف سران قریش مورد [[بیمهری]] قرار میگرفت؛ چنانکه وقتی خواست به [[دارالندوه]] درآید تا [[مشورت]] بنیقصی را بشنود، مانعش شدند؛ بدین روی، شعری در [[نکوهش]] و هجو آنان بر در دارالندوه نوشت که آزارش را در پی داشت و در نهایت به ناچار در [[ستایش]] آنان نیز اشعاری سرود.<ref>المنمّق، ص ۳۴۳ و ۳۴۴.</ref> ابنزبعری تا سال [[فتح مکّه]] (۸ [[هجری]]) در [[سپاه مشرکان]] بود و در تقویت آنان و [[تضعیف]] [[سپاه اسلام]] [[شعر]] میگفت. پس از [[جنگ بدر]]، برای کشتهشدگان [[قریش]] مرثیهای خواند که [[مشرکان]] را به [[تدارک]] نیرو و انتقامجویی برانگیخت و حتّی با سه تن دیگر [[مأموریت]] یافت تا دیگر تیرههای اطراف [[مکّه]] را نیز به [[مبارزه]] با [[مسلمانان]] فراخواند.<ref> المغازی، ج ۱، ص ۲۰۱.</ref> در [[جنگ احد]] نیز شرکت کرد و [[مسلمانی]] را کشت <ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۰۲.</ref> و پس از [[پیروزی]] قریش، با اظهار [[خشنودی]] از کشته شدن بعضی مسلمانان چون [[حمزه]]، اشعاری سرود که البتّه از طرف [[حسان بن ثابت]] بیپاسخ نماند <ref>سیره ابنهشام، ج ۳، ص ۱۳۶ و ۱۳۷.</ref>. وی در [[جنگ احزاب]] نیز حضور داشت و پس از دیدن محاصره [[مدینه]]، به وجد آمد و قصیدهای در ستایش سران [[احزاب]] و [[خوشحالی]] از پایان کار مسلمانان سرود؛ امّا پس از پیروزی مسلمانان و [[شکست]] مشرکان، وی آن را مرهون [[خندق]] دانسته، گفت: اگر خندق نبود، از مسلمانان جز کشتههایی برای پرندگان بیابان و گرگها چیزی باقی نمیماند.<ref>سیره ابن هشام، ج ۳، ص ۲۵۷ و ۲۵۸.</ref> ابنزبعری در سال فتح مکّه، به اتفاق [[هبیرة بن ابیوهب مخزومی]] به [[نجران]] گریخت <ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۶۲؛ الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۶.</ref> و به نجرانیان درباره خطر [[حمله]] [[پیامبر]]{{صل}} به آنجا هشدار داد.<ref> المغازی، ج ۲، ص ۸۴۷.</ref> وی مدّتی در آنجا اقامت گزید تا حسان بن ثابت، شاعر [[مسلمان]]، در یک [[بیت]] پیامی بدین مضمون برای او فرستاد: مردمی را که [[دشمنی]] با آنان، تو را به [[زندگی]] سخت در نجران واداشت، از دست مده <ref> الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۷.</ref> و بدین طریق از او خواست تا [[اسلام]] آورد. گویی وی پس از دریافت [[نامه]]، در همین سال اسلام آورد و در [[امان]] [[پیامبر]]{{صل}} قرار گرفت<ref> الاغانی، ج ۱۵، ص ۱۷۴؛ الاصابه، ج ۴، ص ۷۶.</ref> و با اظهار [[پشیمانی]] از گذشته، در ضمن اشعاری، انگیزههای [[مخالفت]] خود را با پیامبر، قساوتِ [[قلب]] و [[پیروی از هوای نفس]] و [[شیطان]] برشمرد <ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۷.</ref>. از وی جملههایی هنگام [[پذیرش اسلام]] [[نقل]] شده که از پشیمانی او حکایت دارد.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۸۴۷ و ۸۴۸.</ref> او پس از [[مسلمانی]]، در حوادث بعدی با پیامبر{{صل}} بود.<ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۸.</ref> پس از آن، اطلاعی از او در دست نیست؛ ولی گویا [[خلافت عمر]] را [[درک]] کرد. از ابنزبعری [[فرزندی]] نماند<ref>جمهرة انسابالعرب، ص ۱۶۵؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۲۴۰.</ref><ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[ابن زبعری (مقاله)|مقاله «ابن زبعری»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱.</ref> | ||
==ابن زبعری در [[شأن نزول]]== | ==ابن زبعری در [[شأن نزول]]== |
نسخهٔ ۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۰:۴۱
مقدمه
وی از شعرای بنام عصر جاهلی بود، و برخی او را بدیعگویترین شاعر مکّه دانستهاند؛ هر چند برخی دیگر، چون زبیر بن بکار، چنین باوری ندارند.[۱] وی اشعاری در ستایش و سرزنش افراد و اقوام داشت و همین امر، گاه او یا قومش را دچار مشکل میکرد؛ چنانکه شعرش در ستودن هاشم بن عبدمناف و اطعام او در خشکسالی، حسادت امیة بن عبدشمس را برانگیخت و نزاعی را پیش آورد و نیز هجوی که درباره بنی قصی بن کلاب سرود، برای او درد سر آفرید [۲]. اشعار وی گاه مایه صلح و مانع انتقامجویی نیز میشد؛[۳] به هر روی، سرودههای ابنزبعری درباره تاریخ جاهلیّت، از مستندات مورّخان است[۴]. شعرهای او گاهی در محاورهها نیز به کار میآمد؛ چنانکه یزید، پس از واقعه کربلا، بهشعری از وی در بزرگی شیوخ مکّه و قریش استناد کرد: "ليت اشياخي ببدر شهدوا".[۵] اینکه ابنزبعری در جاهلیّت از چه موقعیّتی برخوردار بوده، در تاریخ روشن نیست. فقط گفتهاند که در "حِلْفُ المُطَیّبین" شرکت داشت و همیشه پایبندی خود را به آن نشان میداد [۶].
با ظهور اسلام و آغاز دعوت آشکار پیامبر(ص) او در شمار دشمنان اسلام قرار گرفت و با شعر و شمشیر با اسلام و مسلمانان به ستیز برخاست.[۷] گفتهاند: او یکی از سه شاعری است که پیامبر(ص) را در مکّه هجو کرده است.[۸] وی در بازداری دیگران از گرایش به اسلام نیز میکوشید؛[۹] ازاینرو برخی او را از بزرگترین دشمنان اسلام شمردهاند.[۱۰]
نقل است که گاهی از طرف سران قریش مورد بیمهری قرار میگرفت؛ چنانکه وقتی خواست به دارالندوه درآید تا مشورت بنیقصی را بشنود، مانعش شدند؛ بدین روی، شعری در نکوهش و هجو آنان بر در دارالندوه نوشت که آزارش را در پی داشت و در نهایت به ناچار در ستایش آنان نیز اشعاری سرود.[۱۱] ابنزبعری تا سال فتح مکّه (۸ هجری) در سپاه مشرکان بود و در تقویت آنان و تضعیف سپاه اسلام شعر میگفت. پس از جنگ بدر، برای کشتهشدگان قریش مرثیهای خواند که مشرکان را به تدارک نیرو و انتقامجویی برانگیخت و حتّی با سه تن دیگر مأموریت یافت تا دیگر تیرههای اطراف مکّه را نیز به مبارزه با مسلمانان فراخواند.[۱۲] در جنگ احد نیز شرکت کرد و مسلمانی را کشت [۱۳] و پس از پیروزی قریش، با اظهار خشنودی از کشته شدن بعضی مسلمانان چون حمزه، اشعاری سرود که البتّه از طرف حسان بن ثابت بیپاسخ نماند [۱۴]. وی در جنگ احزاب نیز حضور داشت و پس از دیدن محاصره مدینه، به وجد آمد و قصیدهای در ستایش سران احزاب و خوشحالی از پایان کار مسلمانان سرود؛ امّا پس از پیروزی مسلمانان و شکست مشرکان، وی آن را مرهون خندق دانسته، گفت: اگر خندق نبود، از مسلمانان جز کشتههایی برای پرندگان بیابان و گرگها چیزی باقی نمیماند.[۱۵] ابنزبعری در سال فتح مکّه، به اتفاق هبیرة بن ابیوهب مخزومی به نجران گریخت [۱۶] و به نجرانیان درباره خطر حمله پیامبر(ص) به آنجا هشدار داد.[۱۷] وی مدّتی در آنجا اقامت گزید تا حسان بن ثابت، شاعر مسلمان، در یک بیت پیامی بدین مضمون برای او فرستاد: مردمی را که دشمنی با آنان، تو را به زندگی سخت در نجران واداشت، از دست مده [۱۸] و بدین طریق از او خواست تا اسلام آورد. گویی وی پس از دریافت نامه، در همین سال اسلام آورد و در امان پیامبر(ص) قرار گرفت[۱۹] و با اظهار پشیمانی از گذشته، در ضمن اشعاری، انگیزههای مخالفت خود را با پیامبر، قساوتِ قلب و پیروی از هوای نفس و شیطان برشمرد [۲۰]. از وی جملههایی هنگام پذیرش اسلام نقل شده که از پشیمانی او حکایت دارد.[۲۱] او پس از مسلمانی، در حوادث بعدی با پیامبر(ص) بود.[۲۲] پس از آن، اطلاعی از او در دست نیست؛ ولی گویا خلافت عمر را درک کرد. از ابنزبعری فرزندی نماند[۲۳][۲۴]
ابن زبعری در شأن نزول
منابع
پانویس
- ↑ الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۶.
- ↑ الطبقات، ج ۱، ص ۶۲.
- ↑ المنمّق، ص ۱۹۶ و ۱۹۷.
- ↑ سیره ابنهشام، ج ۳، ص ۱۳۶ به بعد؛ البدایة و النهایه، ج ۸، ص ۱۷۹ به بعد.
- ↑ البدایة و النهایه، ج ۸، ص ۱۷۹.
- ↑ المنمّق، ص۵۰ و ۵۱؛ سیره ابنهشام، ج۳، ص ۲۷۸.
- ↑ المنمّق، ص ۵۰ و ۵۱.
- ↑ الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۴.
- ↑ سیره ابنهشام، ج ۳، ص ۲۷۸.
- ↑ البدایة و النهایه، ج ۴، ص ۲۴۷.
- ↑ المنمّق، ص ۳۴۳ و ۳۴۴.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۲۰۱.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۰۲.
- ↑ سیره ابنهشام، ج ۳، ص ۱۳۶ و ۱۳۷.
- ↑ سیره ابن هشام، ج ۳، ص ۲۵۷ و ۲۵۸.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۶۲؛ الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۶.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۸۴۷.
- ↑ الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۷.
- ↑ الاغانی، ج ۱۵، ص ۱۷۴؛ الاصابه، ج ۴، ص ۷۶.
- ↑ الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۷.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۸۴۷ و ۸۴۸.
- ↑ الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۸.
- ↑ جمهرة انسابالعرب، ص ۱۶۵؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۲۴۰.
- ↑ واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابن زبعری»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱.