بدعت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۷ اکتبر ۲۰۱۸، ساعت ۰۹:۳۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل بدعت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
  • بدعت: داخل کردن چیزی که جزء دین نیست، در دین[۱]
  • بدعت سنت و بدعت از مسائل مورد بحث میان شیعه و اهل سنت و نسبت ناروای بدعت به برخی کارهای پیروان اهل بیت(ع) از سوی وهابیان، موضوع بدعت و سنّت است. سنّت به معنای روش و سیره است. در اصطلاح فقهی، سنت عبارت است از قول، فعل و تقریر پیامبر(ص) یا امام(ع).

مقدمه

  • از آنجا که پیامبر(ص) و ائمه(ع) معصومند، سخن و رفتارشان برای مردم حجت است و سنت به شمار می‌رود و عمل به آن جایز است. البته سنت به مضای مستحب هم به کار می‌رود که خارج از این بحث است. بدعت به معنای نوآوری و احداث یک پدیدۀ بی‌سابقه است. در اصطلاح، هرکار و حرف و مرامی که در دین اسلام سابقه ندارد و انجام آن برخلاف شریعت و سنّت نبوی است، بدعت شمرده می‌شود. ازاین‌رو بدعت در مقابل شریعت و سنت است، یعنی چیزهای نوظهوری که ریشه در دین و شرع ندارد، چه به‌صورت افزودن در دین یا کاستن از آن بدون مستند شرعی. پیامبر خدا(ص) فرمود: " كُلُ‏ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ، وَ كُلُ‏ ضَلَالَةٍ فِي‏ النَّارِ‏‏‏‏‏‏‏‏"[۲]، حضرت امیر(ع) نیز تقابل سنت و بدعت را چنین فرموده است: " مَا أَحَدٌ ابْتَدَعَ‏ بِدْعَةً إِلَّا تَرَكَ‏ بِهَا سُنَّةً‏‏‏‏‏‏‏‏"[۳] تا اینجای مسأله، اتفاقی است و بدعت در میان همۀ فرق اسلامی نکوهیده است و بدعت‌گذار ملعون است و عالمان دین در مقابل بدعتگذار باید علم خود را آشکار کنند، و گرنه ملعونند و امام حسین(ع) به آن جهت قیام کرد که سنّت‌ها مرده و بدعت‌ها زنده شده بود. مهم آن است که کدام کار سنّت است و کدام کار بدعت؟ و آیا می‌توان هرکاری را به راحتی بدعت نامید و انجام‌دهنده را طرد کرد یا تفکیر و تفسیق نمود؟ وهابیون که خودشان ترک سنت می‌کنند و افکار بدعت‌آلود را منتشر می‌سازند، شیعه را به بدعت نسبت می‌دهند. کارهایی همچون: زیارت، توسل، تبرک، سجده بر تربت اولیاء، جشن گرفتن برای میلاد پیامبر(ص) و ائمه(ع)، برگزاری مراسم سوگواری و نوحه‌خوانی، ساختن قبّه و حرم بر قبور امامان و اولیا، تبرک جستن به کعبه و ضریح معصومین و مقام ابراهیم، بوسیدن حرم‌ها و ضریح‌ها و... بسیاری از این قبیل کارها را بدعت می‌پندارند و به شیعیان نسبت شرک می‌دهند، در حالی که در بسیاری از منابع خود اهل سنت، روایات فراوان و نیز عمل پیامبر و اصحاب نقل شده که زیارت و توسّل و تبرک می‌جستند و جشن می‌گرفتند و این سنّت‌ها ریشۀ قرآنی، حدیثی و سیره‌ای دارد و عالمان و محققان در این زمینه کتاب‌های بسیار نوشته‌اند و مشروعیت و سنّت بودن آنها را بر اساس منابع قطعی و فراوان اثبات کرده‌اند[۴] از سوی دیگر، بزرگترین بدعت‌ها را پیشوایان اهل سنت بنیان نهاده‌اند. در مورد کارهای خلیفۀ دوم، بدعت‌هایی همچون: تحریم متعه و تمتّع در حج، سه طلاقه‌کردن زن در یک جلسه، به جماعت خواندن نمازهای مستحبی در شبهای رمضان "تراویح"، هشتاد ضربه شلاق برای شراب‌خوار، گفتن " الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ‏ النَّوْم‏‏‏‏‏‏‏‏‏" در اذان صبح "تثویب" و... یادکردنی است. بدعت‌های معاویه نیز نباید مخفی بماند[۵] اگر ملاک سنّت، عمل به سنن دینی و فرموده‌های رسول خدا(ص) است و اگر بدعت، ترک سنّت و واردکردن غیر دین به دین است، معادله عوض می‌شود و متّهمین به بدعت از سوی وهابیون، عاملان به سنّت می‌شوند و مدعیان سنّت‌گرایی، مبتدعان سنّت‌گریز. با این حساب، آیا شیعه بیش از دیگر فرقه‌ها به سنت نبوی پایبند نیست؟ تشیّع علوی، سنّی‌ترین نهضت و فرقۀ اسلامی است، سنّی‌ترین یعنی وفادارترین فرقه‌ها نسبت به سنّت پیغمبر...[۶] شگفتا که شیعه به عنوان بدعت‌ستیزترین جناح اسلام ناب، که عاشورایی با انگیزۀ مبارزه با بدعت دارد، به بدعت متّهم گردد![۷] سنّت معنای دیگری نیز دارد، قوانین تخلف‌ناپذیر الهی در آفرینش و سرنوشت مردم و امّتها که در آیات قرآن مکرّر یاد شده است[۸] معنای دیگر سنّت اعمال و رفتار پایه‌گذاری شده توسّط مردم است که دیگران به آن عمل می‌کنند، یا سنّت زشت، یا سنّت نیکو، که از سنّت‌های بد به عنوان بدعت هم یاد می‌شود. به فرمودۀ حضرت امیر(ع): " أَظْلَمُ‏ النَّاسِ‏ مَنْ‏ سَنَ‏ سُنَنَ‏ الْجَوْرِ وَ مَحَا سُنَنَ‏ الْعَدْلِ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۹][۱۰].
  • بدعت در لغت به معنای نوآوری یا اختراع چیزی بدون نمونه پیشین است[۱۱] و در اصطلاح متون و منابع اسلامی عبارت است از عملی که اصل و پایه‌ای در شریعت نداشته باشد[۱۲] یا وارد ساختن چیزی که جزء دین به شمار نمی‌رود در دین[۱۳]. برخی دیگر بدعت را اعم از زیاد کردن چیزی در دین یا کم کردن از آن دانسته‌اند[۱۴]. برخی‌ فقیهان اهل سنت هرگونه نوآوری را بدعت شمرده، آن را به بدعت پسندیده و ناپسند تقسیم‌ کرده‌اند[۱۵]. گروهی دیگر از اینان بدعت را به‌ ۵ قسم واجب، حرام، مکروه، مستحب و مباح تقسیم کرده‌اند[۱۶]؛ ولی در روایات فراوانی که از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده به گونه مطلق هر بدعتی عامل گمراهی[۱۷] و دور شدن از سنت به شمار رفته[۱۸] و مسلمانان به برائت جستن از آنها مأمور گشته‌اند[۱۹]، بر این اساس، باید تقسیمات یاد شده را به بدعت لغوی مربوط دانست؛ نه بدعت اصطلاحی، زیرا نوآوری گاهی پسندیده و گاهی ناپسند است[۲۰]، چنان‌که از نظر تکلیفی نیز می‌تواند یکی از احکام پنج‌گانه مذکور را داشته باشد؛ اما افزودن چیزی بر دین همواره ناپسند و حرام است[۲۱]. برخی علت این تقسیم‌بندی را توجیه سخن خلیفه دوم درباره نماز تراویح دانسته‌اند که پس از امر به جماعت خواندن آن این کار را بدعتی نیکو شمرد[۲۲]. درباره اینکه بدعت فقط اعتقادات و احکام عبادی را در برمی‌گیرد یا شامل امور عادی نیز می‌شود فقها اختلاف نظر دارند؛ از سخن برخی برمی‌آید که نوآوری در امور عادی زندگی نیز در صورتی که منتسب به شریعت نباشد، بدعت است[۲۳]؛ ولی برخی دیگر این‌گونه نوآوریها را بدعت ندانسته و گفته‌اند: در صورتی که نوآوری در امور عادی با آنچه خداوند منع کرده مخالف باشد، شخص تنها مرتکب عمل حرام گردیده است؛ نه بدعت، زیرا نوآوری او به نام دین نبوده است[۲۴][۲۵]

بدعت در قرآن

  • بدعت در قرآن با واژه‌ها و تعبیرهای گوناگونی آمده است؛ از جمله واژه "بدع" و مشتقات آن که در ۴ آیه به کار رفته است که در سه آیه﴿﴿بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ [۲۶]؛ ﴿﴿بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنَّى يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَكُن لَّهُ صَاحِبَةٌ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ [۲۷]؛ ﴿﴿ قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلاَّ نَذِيرٌ مُّبِينٌ[۲۸] معنای لغوی بدعت مراد است؛ ولی در آیه﴿﴿ ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الإِنجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلاَّ ابْتِغَاء رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ[۲۹]: ﴿﴿ وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا دو قول وجود دارد: برخی مقصود از آن را روشی جدید در پرستش خداوند "معنای لغوی" دانسته‌اند[۳۰]؛ اما شماری دیگر آن را از مصادیق بدعت اصطلاحی شمرده‌اند[۳۱]
  • مفهوم بدعت با تعابیری دیگر مانند حلال کردن یا حرام کردن: ﴿﴿ إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُواْ يُحِلُّونَهُ عَامًا وَيُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِّيُوَاطِؤُواْ عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّواْ مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۳۲]، ﴿﴿ قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُواْ أَوْلادَهُمْ سَفَهًا بِغَيْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُواْ مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَاء عَلَى اللَّهِ قَدْ ضَلُّواْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ[۳۳]، ﴿﴿قوَلاَ تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلالٌ وَهَذَا حَرَامٌ لِّتَفْتَرُواْ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لاَ يُفْلِحُونَ[۳۴]، نوشتن کتاب از جانب خود و انتساب آن به خدا: ﴿﴿فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللَّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ[۳۵] و عبارات دیگر، مانند﴿﴿وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاء نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ[۳۶]. نیز در قرآن مطرح شده است؛ همچنین در برخی آیات به برخی مصادیق بدعت به ویژه در شرایع پیشین اشاره شده است. در این آیات قرآن ضمن اشاره به عوامل و انگیزه‌های بدعت‌گذاری، از آثار و پیامدهای دنیوی و اخروی این عمل نیز سخن به میان آورده و برخی احکام فقهی بدعت را هم یادآوری کرده است[۳۷]

بدعت‌گذاری در شرایع و ملل پیشین

بدعتهای اهل کتاب

  • یهود و نصارا بدعتهای اعتقادی و عملی متعددی در شریعت خود پدید آوردند که قرآن به برخی از آنها اشاره کرده است؛‌ از جمله:
  1. فرزند خدا دانستن عُزَیر: از بدعتهای یهود آن بود که عُزَیر را فرزند خدا شمردند ﴿﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ[۳۸] به نظر بسیاری از مفسران، این بدعت زمانی در میان یهود پدید آمد که آن حضرت تورات را پس از مفقود شدن، دوباره گردآوری و احیا کرد[۳۹]. مردم این کار را امری خارق‌العاده شمردند که از دست بشر عادی ساخته نیست و ازاین‌رو او را فرزند خدا دانستند[۴۰].
  2. تثلیث و فرزند خدا دانستن [[حضرت عیسی(ع): نصارا نیز پس از گذشت مدتی از غیبت [[حضرت عیسی(ع) از توحید رویگردان شده، به تثلیث روی آوردند: ﴿﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاثَةٌ انتَهُواْ خَيْرًا لَّكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَات وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً [۴۱] و نیز ﴿﴿لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِن لَّمْ يَنتَهُواْ عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۴۲] مراد از ﴿﴿ ثَلاثَةٌ عبارت است از خدای پدر، خدای پسر "[[حضرت عیسی(ع)" و روح القدس[۴۳]؛ همچنین آنان [[حضرت عیسی(ع) را فرزند خداوند خواندند ﴿﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ[۴۴] برخی برآن‌اند که نصارا اندیشه فرزند خدا بودن [[حضرت عیسی(ع) و نیز تثلیث را از بت‌پرستان پیش از خود گرفته، آنها را وارد شریعت عیسی کردند[۴۵]. به نظر برخی محققان نخستین کسی که به این کار اقدام کرد "پولس" بود که پس از مطرح‌کردن این عقاید باطل، به ترویج آن در‌میان مسیحیان پرداخت[۴۶][۴۷].
  3. محدود بودن زمان عذاب: از عقاید بدعت‌آمیز یهود[۴۸] آن بود که معتقد بودند خداوند آنان را جز مدتی محدود به آتش دوزخ کیفر نخواهد داد. قرآن این عقیده آنان را نیز باطل دانسته است ﴿﴿وَقَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّامًا مَّعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِندَ اللَّهِ عَهْدًا فَلَن يُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ [۴۹][۵۰].
  4. تحریف تورات: یکی از بدعتهای عالمان یهود تغییر و تحریف تورات است[۵۱]. آنان گاهی مطالبی را از جانب خود می‌نوشتند و به نام تورات در میان پیروانشان ترویج می‌کردند: ﴿﴿فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللَّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ[۵۲]، ﴿﴿أَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُواْ لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ [۵۳]، ﴿﴿وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقًا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۵۴]، ﴿﴿فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِ وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىَ خَائِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمُ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ[۵۵] برخی گفته‌اند که آنان حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال کرده، آن را به عنوان حکم تورات و دستور الهی برای مردم قلمداد می‌کردند[۵۶]. به نظر برخی دیگر، مراد تغییر دادن نام و اوصاف پیامبر اکرم(ص) در تورات و جایگزینی آن با اوصاف دیگری برای انکار نبوت پیامبر اسلام(ص) بوده است[۵۷][۵۸].
  5. تجویز خیانت در امانت: یهود خیانت کردن در مورد امانت اعراب و غیر همکیشان خود را مباح دانسته، آن را حکمی الهی می‌شمردند[۵۹]: ﴿﴿وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لاَّ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاَّ مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ [۶۰] برخی گفته‌اند: مراد آیه شریفه، فَنْحاص‌ بن عازوراء از یهودیان مدینه بود که با این اعتقاد امانت مردی از قریش را غصب کرد[۶۱]؛ اما نظر دیگر این است که مراد همه یهودیان‌اند[۶۲][۶۳].
  6. تحریم برخی خوراکیها: قرآن از حرام شمردن برخی از خوراکیها از سوی یهود یاد کرده و آن را افترا بر خداوند دانسته است: ﴿﴿كُلُّ الطَّعَامِ كَانَ حِلاًّ لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ إِلاَّ مَا حَرَّمَ إِسْرَائِيلُ عَلَى نَفْسِهِ مِن قَبْلِ أَن تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ قُلْ فَأْتُواْ بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ[۶۴]، ﴿﴿فَمَنِ افْتَرَىَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ مِن بَعْدِ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۶۵] طبق برخی روایات، یعقوب(علیه السلام)خوردن گوشت شتر را به جهت ناسازگار بودن آن با مزاج خویش بر خود ممنوع کرد[۶۶]؛ ولی یهود به تبعیت از آن حضرت گوشت شتر یا برخی خوراکیهای دیگر را بر خود حرام کرده، آن را به خدا نسبت دادند[۶۷][۶۸].
  7. رهبانیت: قرآن در آیه ۲۷ سوره حدید به ابداع روش رهبانیت از سوی نصارا اشاره کرده است: ﴿﴿ ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الإِنجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلاَّ ابْتِغَاء رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ[۶۹] در تفسیر این روش نقل شده که آنان به قصد عبادت بیشتر، ارتباط مشروع با زنان یا اختلاط با افراد جامعه را رها کردند و به کنیسه‌ها یا کوهها و بیابانها پناه بردند[۷۰]. بنابر نقلی دیگر پس از آنکه حاکمان قوانین تورات و انجیل را تغییر دادند، گروهی از مسیحیان لباس پشمین پوشیده، در اطراف زمین منتشر گردیدند[۷۱]. نظر دیگر آن است که برخی مسیحیان که توان جنگیدن با دشمنان یا امر به معروف و نهی از منکر را در خود نمی‌دیدند، از جامعه جدا شده، به کوهها و بیابانها رفتند[۷۲]. در ادامه آیه شریفه آمده که آنان پس از ابداع رهبانیت، حق آن را به درستی ادا نکردند: ﴿﴿ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا؛ یعنی آنان یا نسلهای بعدیشان این روش ابداعی را با شرک و آموزه‌های غیر الهی درهم آمیختند[۷۳]. به نظر برخی، مراد از رعایت نکردن حق رهبانیت، ایمان نیاوردن بیشتر آنان به پیامبر اسلام بود، چنان‌که ادامه آیه که به ایمان آورندگان از آنان وعده پاداش داده مؤید این نظر است[۷۴]: ﴿﴿ فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ برخی مفسران ابداع چنین روشی از سوی نصارا را از آن رو که مجوز شرعی از جانب خداوند نداشت امری ناپسند و بدعتی حرام دانسته‌اند[۷۵]؛ ولی شماری دیگر این امر را نوآوری پسندیده‌ای شمرده‌اند که در ابتدا مورد رضایت الهی بود[۷۶]، هرچند بعدها به انحراف کشیده شد. بنابر تفسیر اخیر مراد از ماده بدعت در آیه مذکور معنای لغوی آن است[۷۷][۷۸].

بدعتهای عصر جاهلیت

  • اعراب جاهلی نیز اموری را از جانب خود حلال یا حرام شمرده، آن را به خدا یا شریعت الهی نسبت می‌دادند؛ از جمله:
  1. طواف کردن با بدن برهنه: در جاهلیت مشرکان با بدن برهنه طواف کرده، این کار را فرمان خداوند می‌شمردند[۷۹]: ﴿﴿ وَإِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً قَالُواْ وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ[۸۰] توجیه آنان این بود که در لباسی که در آن مرتکب گناه شده‌ایم، نباید خانه خدا را طواف کرد[۸۱]؛ ولی قرآن این عمل آنان را فاحشه و نوعی افترا بر خداوند خواند که او هیچ‌گاه به آن فرمان نمی‌دهد: ﴿﴿ وَإِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً قَالُواْ وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ[۸۲][۸۳][۸۴]
  2. تغییر دادن ماههای حرام:اعراب جاهلی طبق سنت حضرت ابراهیم(ع) ۴ ماه از سال را ماه حرام می‌شمردند؛ ولی هرگاه حرمت این ماهها با منافع آنان ناسازگار بود آن را تغییر داده، ماه حلال را حرام و ماه حرام را حلال می‌کردند[۸۵]: ﴿﴿ إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُواْ يُحِلُّونَهُ عَامًا وَيُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِّيُوَاطِؤُواْ عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّواْ مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۸۶]. قول دیگر این است که مراد از تغییر ماهها در آیه، تأخیر انداختن ماههای حج است، زیرا آنان در هر سال حج را در ماهی غیر ثابت به‌جا می‌آوردند[۸۷][۸۸].
  3. تحریم برخی چارپایان و خوراکیها:از دیگر بدعتهای عصر جاهلیت آن بود که آنان سوار شدن بر برخی حیوانات یا خوردن گوشت آنها را بر خود حرام کرده بودند و این کار را به خداوند نسبت می‌دادند؛ از جمله "بحیره" یعنی شتری که ۵‌ شکم زاییده و پنجمین آن نر بود؛ همچنین "سائبه" یعنی شتری که پس از بازگشت از سفر یا بهبودی یافتن از بیماری برای خدا یا بتها وقف و رها می‌شد، یا شتری که ۱۰ شکم زاییده بود، و نیز "وصیله" یعنی جفت نر گوسفند دوقلو که آن را برای خدا رها می‌کردند و ذبح آن ممنوع بود و بالأخره "حام" یعنی شتر نری که از آن ۱۰ شتر به وجود آمده بود[۸۹]. قرآن تحریم این حیوانات را افترا بر خداوند دانست و آنان را از این کار منع کرد: ﴿﴿مَا جَعَلَ اللَّهُ مِن بَحِيرَةٍ وَلاَ سَائِبَةٍ وَلاَ وَصِيلَةٍ وَلاَ حَامٍ وَلَكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَأَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ[۹۰] آنان همچنین برخی محصولات کشاورزی یا برخی چارپایان را وقف خداوند و بتهایشان می‌کردند و از تناول این خوراکیها و گوشت این حیوانات یا سوار شدن بر این چارپایان امتناع می‌کردند: ﴿﴿وَجَعَلُواْ لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَالأَنْعَامِ نَصِيبًا فَقَالُواْ هَذَا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَهَذَا لِشُرَكَائِنَا فَمَا كَانَ لِشُرَكَائِهِمْ فَلاَ يَصِلُ إِلَى اللَّهِ وَمَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلَى شُرَكَائِهِمْ سَاء مَا يَحْكُمُونَ [۹۱] گاه نیز این خوراکیها یا حیوانات را بر آنان که می‌خواستند حلال و بر برخی دیگر حرام می‌کردند: ﴿﴿وَقَالُواْ هَذِهِ أَنْعَامٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لاَّ يَطْعَمُهَا إِلاَّ مَن نَّشَاء بِزَعْمِهِمْ وَأَنْعَامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَأَنْعَامٌ لاَّ يَذْكُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا افْتِرَاء عَلَيْهِ سَيَجْزِيهِم بِمَا كَانُواْ يَفْتَرُونَ[۹۲] مراد از افرادی که این خوراکیها بر آنان حرام بود زنان[۹۳] یا همه افراد به جز خادمان بتها بودند[۹۴]؛ همچنین آنان جنین چارپایان را در صورتی که زنده متولد می‌شد بر زنان حرام کرده بودند؛ اما اگر مرده متولد می‌شد بر همگان حلال می‌دانستند: ﴿﴿وَقَالُواْ مَا فِي بُطُونِ هَذِهِ الأَنْعَامِ خَالِصَةٌ لِّذُكُورِنَا وَمُحَرَّمٌ عَلَى أَزْوَاجِنَا وَإِن يَكُن مَّيْتَةً فَهُمْ فِيهِ شُرَكَاء سَيَجْزِيهِمْ وَصْفَهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ [۹۵] و نیز‌ ﴿﴿ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ مِّنَ الضَّأْنِ اثْنَيْنِ وَمِنَ الْمَعْزِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الأُنثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الأُنثَيَيْنِ نَبِّؤُونِي بِعِلْمٍ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ وَمِنَ الإِبِلِ اثْنَيْنِ وَمِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الأُنثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الأُنثَيَيْنِ أَمْ كُنتُمْ شُهَدَاء إِذْ وَصَّاكُمُ اللَّهُ بِهَذَا فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۹۶][۹۷]
  4. تذکیه نکردن برخی حیوانات: از دیگر بدعتهای مشرکان، ذکر نکردن نام خدا هنگام ذبح چارپایان بود[۹۸]: ﴿﴿وَقَالُواْ هَذِهِ أَنْعَامٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لاَّ يَطْعَمُهَا إِلاَّ مَن نَّشَاء بِزَعْمِهِمْ وَأَنْعَامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَأَنْعَامٌ لاَّ يَذْكُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا افْتِرَاء عَلَيْهِ سَيَجْزِيهِم بِمَا كَانُواْ يَفْتَرُونَ[۹۹] برخی گفته‌اند: مقصود این است که با این حیوانات به حج نمی‌رفتند یا هنگام ذبح به جای نام خدا، نام بتها را می‌بردند[۱۰۰][۱۰۱].

عوامل و انگیزه‌های بدعت

  1. شیطان: شیطان که دشمن اصلی انسان است همواره می‌کوشد وی را به ارتکاب انواع گناه از جمله بدعت‌گذاری در دین بکشاند:﴿﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِي الأَرْضِ حَلالاً طَيِّبًا وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاء وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ [۱۰۲]، ازاین‌رو در این آیه و نیز آیه‌ ﴿﴿وَمِنَ الأَنْعَامِ حَمُولَةً وَفَرْشًا كُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ[۱۰۳] که در پی آن از بدعتهای مشرکان سخن به میان آمده، مؤمنان از پیروی کردن شیطان منع شده‌اند[۱۰۴].
  2. دنیاطلبی: از نگاه قرآن کریم، رسیدن به مال و مقام دنیایی از انگیزه‌های بدعت‌گذاران در دین است:﴿﴿فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللَّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ[۱۰۵] آیه مذکور در مورد عالمان اهل کتاب نازل شد که به انگیزه تحصیل اموالی که از عوام یهود می‌گرفتند[۱۰۶] یا استمرار ریاست خود بر آنان[۱۰۷] ویژگیهای پیامبر را در تورات تغییر می‌دادند. در آیه ۷۵ سوره آل‌عمران نیز از بدعت دیگر اهل کتاب یاد شده است که به غرض تملک امانتهای دیگران به بدعت متوسل می‌شدند و این امر را حکمی الهی می‌شمردند: ﴿﴿وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لاَّ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاَّ مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ [۱۰۸][۱۰۹]
  3. جهل: از جمله عوامل بدعت، جهل انسانها به حقایق امور یا پیامدهای بدعت است، ازاین‌رو آنگاه که بنی اسرائیل با مشاهده بت پرستان از آن حضرت خواستند تا برایشان مانند بت‌پرستان خدایانی قرار دهد آن حضرت این درخواست را ناشی از نادانی آنان برشمرد: ﴿﴿وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَّهُمْ قَالُواْ يَا مُوسَى اجْعَل لَّنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ[۱۱۰]؛ همچنین در آیاتی دیگر از برخی بدعتهای مشرکان سخن به میان آمده و نهایتاً جهل منشأ این بدعتها دانسته شده است: ﴿﴿ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ مِّنَ الضَّأْنِ اثْنَيْنِ وَمِنَ الْمَعْزِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الأُنثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الأُنثَيَيْنِ نَبِّؤُونِي بِعِلْمٍ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ وَمِنَ الإِبِلِ اثْنَيْنِ وَمِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الأُنثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الأُنثَيَيْنِ أَمْ كُنتُمْ شُهَدَاء إِذْ وَصَّاكُمُ اللَّهُ بِهَذَا فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۱۱۱] و نیز ﴿﴿ قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُواْ أَوْلادَهُمْ سَفَهًا بِغَيْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُواْ مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَاء عَلَى اللَّهِ قَدْ ضَلُّواْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ[۱۱۲] این تفسیر از آیه مبتنی بر آن است که ﴿﴿بِغَيْرِ عِلْمٍ در آیه متعلق به ﴿﴿لِيُضِلَّ باشد[۱۱۳][۱۱۴].
  4. تقلید کورکورانه و بدون تعقل: قرآن در آیه ۱۰۳ سوره مائده بدعت گذاران را کسانی دانسته که از عقل و اندیشه خود استفاده نمی‌کنند: ﴿﴿مَا جَعَلَ اللَّهُ مِن بَحِيرَةٍ وَلاَ سَائِبَةٍ وَلاَ وَصِيلَةٍ وَلاَ حَامٍ وَلَكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَأَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ[۱۱۵]؛‌همچنین در آیه بعد از تقلید کورکورانه این افراد از نیاکان خود و پافشاری بر بدعتهای آنها سخن به میان آمده است: ﴿﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُواْ حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلاَ يَهْتَدُونَ[۱۱۶][۱۱۷]

آثار و پیامدهای بدعت

  • بدعت‌گذاری در دین پیامدهای ناگوار بسیاری در دنیا و آخرت دارد که قرآن به برخی از آنها اشاره کرده است؛ از جمله:
  1. گمراهی: بدعت‌گذاری هم موجب گمراهی شخص بدعت‌گذار از راه حق می‌گردد: ﴿﴿ قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُواْ أَوْلادَهُمْ سَفَهًا بِغَيْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُواْ مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَاء عَلَى اللَّهِ قَدْ ضَلُّواْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ[۱۱۸] و نیز ﴿﴿ إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُواْ يُحِلُّونَهُ عَامًا وَيُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِّيُوَاطِؤُواْ عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّواْ مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۱۱۹] و هم به گمراه شدن دیگران می‌انجامد: ﴿﴿وَمِنَ الإِبِلِ اثْنَيْنِ وَمِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الأُنثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الأُنثَيَيْنِ أَمْ كُنتُمْ شُهَدَاء إِذْ وَصَّاكُمُ اللَّهُ بِهَذَا فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ [۱۲۰]، زیرا به گمان اینکه بدعت مزبور جزو دین است به آن ایمان آورده یا عمل می‌کنند و ناآگاهانه به انحراف کشیده می‌شوند[۱۲۱].
  2. افزایش گناه: چون بدعت گذار عامل گمراهی دیگران است افزون بر گناهکار بودن خود، در گناه دیگران نیز شریک است: ﴿﴿لِيَحْمِلُواْ أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُم بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلاَ سَاء مَا يَزِرُونَ[۱۲۲] بر پایه احادیث هم هرکس سنت ناپسندی را بنیان گذارد در گناه کار خود و همه کسانی که به آن سنت عمل کنند شریک خواهد بود [۱۲۳][۱۲۴]
  3. قرار گرفتن در زمره ستمگران: بدعت‌گذاری در دین، تجاوز از حدود الهی است: «لا تُحَرِّموا طَیبـتِ ما اَحَلَّ اللّهُ لَکم ولا تَعتَدوا اِنَّ اللّهَ لا‌یحِبُّ‌المُعتَدین» (مائده/۵‌،۸۷) و بدعت‌گذار با انجام دادن این کار در زمره ظالمان قرار می‌گیرد: «فَمَنِ افتَری عَلَی اللّهِ الکذِبَ مِن بَعدِ ذلِک فَاُولـئِک هُمُ الظّــلِمون» . (آل عمران/۳،۹۴ و نیز مائده/۵‌، ۸۷) حتی به تعبیر قرآن آنان از ظالم‌ترین افرادند: «فَمَن اَظلَمُ مِمَّنِ افتَری عَلَی اللّهِ کذِبـًا لِیضِلَّ النّاسَ بِغَیرِ عِلم» (انعام/۶‌،۱۴۴)، زیرا بدعت در دین در واقع نوعی دروغ بستن به خداوند است[۱۲۵] و این عمل از بالاترین گناهان به شمار می‌رود یا بدان جهت که بدعت گزاران افزون بر ظلم به خود، به دیگران نیز ستم می‌کنند[۱۲۶][۱۲۷]
  4. محرومیت از محبت و هدایت خداوند: بدعت‌گذاران در دین الهی، از محبت خداوند محروم‌اند: ﴿﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُحَرِّمُواْ طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ[۱۲۸] و از هدایت الهی بهره‌ای نخواهند برد: ﴿﴿وَمِنَ الإِبِلِ اثْنَيْنِ وَمِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الأُنثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الأُنثَيَيْنِ أَمْ كُنتُمْ شُهَدَاء إِذْ وَصَّاكُمُ اللَّهُ بِهَذَا فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ [۱۲۹][۱۳۰]
  5. خسران و کیفر الهی: آنان که در دین خدا بدعت می‌گذارند زیان خواهند دید: ﴿﴿ قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُواْ أَوْلادَهُمْ سَفَهًا بِغَيْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُواْ مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَاء عَلَى اللَّهِ قَدْ ضَلُّواْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ[۱۳۱] زیانکار بودن این افراد بدان جهت است که با حرام کردن حلال خداوند عاقبت و آخرت خود را تباه می‌کنند، ازاین‌رو قرآن در آیاتی دیگر اینان را محروم از رستگاری دانسته: ﴿﴿قوَلاَ تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلالٌ وَهَذَا حَرَامٌ لِّتَفْتَرُواْ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لاَ يُفْلِحُونَ[۱۳۲]، ﴿﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ[۱۳۳]، ﴿﴿فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ[۱۳۴] و به عذاب الهی تهدید کرده است: ﴿﴿فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللَّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ[۱۳۵]، ﴿﴿وَقَالُواْ هَذِهِ أَنْعَامٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لاَّ يَطْعَمُهَا إِلاَّ مَن نَّشَاء بِزَعْمِهِمْ وَأَنْعَامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَأَنْعَامٌ لاَّ يَذْكُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا افْتِرَاء عَلَيْهِ سَيَجْزِيهِم بِمَا كَانُواْ يَفْتَرُونَ[۱۳۶]، ﴿﴿وَقَالُواْ مَا فِي بُطُونِ هَذِهِ الأَنْعَامِ خَالِصَةٌ لِّذُكُورِنَا وَمُحَرَّمٌ عَلَى أَزْوَاجِنَا وَإِن يَكُن مَّيْتَةً فَهُمْ فِيهِ شُرَكَاء سَيَجْزِيهِمْ وَصْفَهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ [۱۳۷]؛ همچنین در آیاتی کیفر اُخروی آنان را عذابی دردناک و بزرگ شمرده است ﴿﴿قوَلاَ تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلالٌ وَهَذَا حَرَامٌ لِّتَفْتَرُواْ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لاَ يُفْلِحُونَ مَتَاعٌ قَلِيلٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۱۳۸]، ﴿﴿وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاء نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ[۱۳۹][۱۴۰].

احکام فقهی بدعت

  1. حرمت بدعت: از آیاتی که در آنها بدعت در دین تجاوز از حدود الهی ﴿﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُحَرِّمُواْ طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ[۱۴۱]، ظلم ﴿﴿فَمَنِ افْتَرَىَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ مِن بَعْدِ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۱۴۲]، افترای بر خداوند ﴿﴿وَمِنَ الإِبِلِ اثْنَيْنِ وَمِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الأُنثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الأُنثَيَيْنِ أَمْ كُنتُمْ شُهَدَاء إِذْ وَصَّاكُمُ اللَّهُ بِهَذَا فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ [۱۴۳] و گناه ﴿﴿وَالَّذِينَ كَسَبُواْ السَّيِّئَاتِ جَزَاء سَيِّئَةٍ بِمِثْلِهَا وَتَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ مَّا لَهُم مِّنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ كَأَنَّمَا أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعًا مِّنَ اللَّيْلِ مُظْلِمًا أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۱۴۴][۱۴۵]؛ ﴿﴿لِيَحْمِلُواْ أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُم بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلاَ سَاء مَا يَزِرُونَ[۱۴۶][۱۴۷] خوانده شده و بدعت‌گذاران به عذاب الهی تهدید شده‌اند ﴿﴿فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللَّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ[۱۴۸]، ﴿﴿وَقَالُواْ هَذِهِ أَنْعَامٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لاَّ يَطْعَمُهَا إِلاَّ مَن نَّشَاء بِزَعْمِهِمْ وَأَنْعَامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَأَنْعَامٌ لاَّ يَذْكُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا افْتِرَاء عَلَيْهِ سَيَجْزِيهِم بِمَا كَانُواْ يَفْتَرُونَ[۱۴۹]، ﴿﴿وَقَالُواْ مَا فِي بُطُونِ هَذِهِ الأَنْعَامِ خَالِصَةٌ لِّذُكُورِنَا وَمُحَرَّمٌ عَلَى أَزْوَاجِنَا وَإِن يَكُن مَّيْتَةً فَهُمْ فِيهِ شُرَكَاء سَيَجْزِيهِمْ وَصْفَهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ [۱۵۰]، ﴿﴿قوَلاَ تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلالٌ وَهَذَا حَرَامٌ لِّتَفْتَرُواْ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لاَ يُفْلِحُونَ مَتَاعٌ قَلِيلٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۱۵۱] می‌توان دریافت که بدعت کاری ناپسند و حرام به شمار می‌رود. افزون بر آیات فوق، برخی این حکم تکلیفی را از آیاتی دیگر نیز استفاده کرده‌اند؛ از جمله آیه ۱ سوره حجرات که مؤمنان را از پیشی گرفتن بر خدا و پیامبر(ص) منع کرده، آیه ﴿﴿وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[۱۵۲] که در آن مسلمانان از گام نهادن در راههایی جز راه راست منع شده‌اند و آیه ﴿﴿وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاء نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ[۱۵۳] که در آن پیامبر اسلام حق تبدیل و تغییر آیات الهی را از خود سلب کرده است[۱۵۴]؛ همچنین از تعبیرهای احادیث متعدد که به طور مطلق بدعت را گمراهی دانسته[۱۵۵]، بدعت‌گذاران را سگهای جهنم[۱۵۶] و بدترین مخلوقهای خداوند شمرده[۱۵۷] و تصریح کرده که توبه آنان هیچ‌گاه پذیرفته نمی‌شود[۱۵۸] می‌توان حرمت بدعت را به طور مطلق استفاده کرد، بنابراین احکام چهارگانه دیگر یعنی وجوب، استحباب، کراهت و اباحه که برخی از فقهای اهل‌ سنت برای این عمل ذکر کرده‌اند[۱۵۹] قابل تصور نیست. البته می‌توان این احکام را برای بدعت به معنای لغوی یعنی هرگونه نوآوری ثابت دانست[۱۶۰]؛ نه بدعت اصطلاحی[۱۶۱].
  2. کفر بدعت گذار: قرآن برخی از بدعتها را کفر و جعل کننده بدعت را کافر شمرده است؛ از جمله در آیه‌ ۷۲‌ سوره مائده نصارا را که قائل به الوهیت حضرت مسیح(ع) بودند. کافر دانسته است: ﴿﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ [۱۶۲]؛ همچنین‌ در آیه‌ای دیگر مسیحیانی که معتقد به تثلیث شدند کافر دانسته شده‌اند: ﴿﴿ لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِن لَّمْ يَنتَهُواْ عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۱۶۳] در آیاتی دیگر نیز قرآن به برخی از بدعتهای جاهلیت اشاره کرده و نسبت دادن این احکام را به خداوند برآمده از کفر آنان دانسته است: ﴿﴿مَا جَعَلَ اللَّهُ مِن بَحِيرَةٍ وَلاَ سَائِبَةٍ وَلاَ وَصِيلَةٍ وَلاَ حَامٍ وَلَكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَأَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ[۱۶۴] در آیه‌ای دیگر هرکس که بر اساس ﴿﴿بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ حکم نکند کافر دانسته شده: ﴿﴿إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِينَ هَادُواْ وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُواْ عَلَيْهِ شُهَدَاء فَلاَ تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلاً وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ[۱۶۵] در میان فقهای مذاهب گوناگون اسلامی درباره اینکه برخی از بدعتها موجب کفر بدعت‌گذاران می‌شود اختلاف نظری وجود ندارد؛ اما درباره مصادیق آن و اینکه چه بدعتی کفر بدعت‌گذار را در پی دارد، آرای متفاوتی ابراز شده است. برخی بدعت‌گذاری را در صورتی که مربوط به اصول دین باشد موجب کفر دانسته‌اند[۱۶۶]؛ اما گروهی دیگر در این موضوع راه افراط در پیش گرفته و حتی پایبندی به عقایدی همچون خلق قرآن را نیز بدعت و موجب کفر معتقدان دانسته‌اند[۱۶۷][۱۶۸].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. برجی، یعقوب‌علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص: ۴۰۹ - ۴۱۹.
  2. هربدعت گمراهی است و هرگمراهی در آتش است؛اصول کافی، ج ۱ ص ۵۷ ح ۱۲، ص ۷۴ باب البدع.
  3. هیچ‌کس نیست که بدعتی می‌گذارد، مگرآنکه با آن بدعت، سنّتی را ترک می‌کند؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۵۸، نهج البلاغه، خطبه ۱۴۵.
  4. از جمله ر. ک: «کشف الارتیاب»، علامه سیّد محسن امین، «سیرتنا و سنّتنا» و «الغدیر»، علامۀ امینی، «البدعة و آثارها الموبقه» جعفر سبحانی: «السنّة و البدعه» عبد اللّه محفوظ محمّد حدّاد، «البدعة» جعفر الباقری، «حقیقة التوسّل و الوسیلة علی ضوء الکتاب و السنه» موسی محمّد علی، «التبرک» علی الأحمدی، «التوسّل، او الأستغاثة بالأرواح المقدسه» جعفر سبحانی، «التبرک، انواعه و احکامه» ناصر بن عبد الرحمن الجدیع، «البدعة؛ تحدیدها و موقف الاسلام منها» عزت علی عطیه، «الزیاره» محمّد الحسّون، «السجود علی التربة الحسینیّه» سیّد محمّد مهدی موسوی الخرسان، «الإستشفاء بالتربة الحسینیّه» محمّد الکلباسی الاصفهانی، «زیارت» و «تبرک و توسّل» ترجمه جواد محدثی، «زیارت»، مرتضی جوادی آملی، «دائرة المعارف تشیّع» ج ۳ ص۱۴۵ واژۀ بدعت، «البدعة، مفهومها و حدودها» مرکز الرساله.
  5. الغدیر، ج ۲ ص ۱۰۱
  6. تشیّع علوی و تشیّع صفوی، مجموعه آثار ۹، ص ۲۱۶
  7. در این زمینه ر. ک: «الشیعة هم اهل السنة» تیجانی و ترجمه‌اش: "اهل سنّت واقعی"
  8. مانند آیه‌های: آل عمران ۱۳۷، نساء ۲۶، غافر ۸۵، احزاب ۳۸ و ۶۲، انفال ۳۸، فتح ۲۳ و... در این زمینۀ این سنت از جمله ر. ک: «جامعه و تاریخ» شهید مطهری، «سنّت» شکوری
  9. ستمگرترین مردم کسی است که سنّت‌های ظالمانه را پایه‌گذاری کند و سنّت‌های عدل را محو کند؛ قصار الجمل، ج ۱، ص ۳۲۷
  10. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص:۳۱۷.
  11. لسان العرب، ج‌۱، ص‌۳۴۲؛ مقاییس اللغه، ج‌۱، ص‌۲۰۹، «بدع».
  12. الاعتصام، ج‌۱، ص‌۲۳؛ فتح الباری، ج‌۱۳، ص‌۲۱۲.
  13. الروضة البهیه، ج‌۱، ص‌۵۸۱‌؛ غنائم الایام، ج‌۱، ص‌۲۷۷.
  14. رسائل، ج‌۲، ص‌۲۶۴؛ البحرالرائق، ج‌۱، ص‌۶۱۱‌.
  15. فتح الباری، ج‌۱۳، ص‌۲۱۲؛ مغنی المحتاج، ج‌۴، ص‌۴۳۶؛ حواشی الشروانی، ج‌۱۰، ص‌۲۳۵.
  16. حاشیة رد المحتار، ج‌۱، ص‌۶۰۳‌؛ صحیح مسلم، ج‌۶‌، ص‌۱۵۴؛ فتح الباری، ج‌۱۳، ص‌۲۱۳.
  17. الکافی، ج۱، ص۵۶‌؛ صحیح مسلم، ج‌۳، ص‌۲۳۵؛ سنن ابن‌ماجه، ج‌۱، ص‌۱۶.
  18. الکافی، ج‌۱، ص‌۵۸‌؛ مستدرک الوسائل، ج‌۱۲، ص‌۳۲۴.
  19. کنزالعمال، ج‌۱، ص‌۳۸۸؛ وسائل الشیعه، ج‌۱۶، ص‌۲۶۷.
  20. فی ظلال التوحید، ص‌۱۱۴.
  21. بحارالانوار، ج‌۳۱، ص‌۱۴.
  22. بحارالانوار، ج‌۷۱، ص‌۲۰۳؛ البدعه، باقری، ص‌۱۴۱‌ـ‌۱۴۳.
  23. فی ظلال التوحید، ص‌۱۱۳‌ـ‌۱۱۴؛ البدعه، سبحانی، ص‌۷۶.
  24. فی ظلال التوحید، ص‌۱۱۳‌ـ‌۱۱۴؛ البدعه، سبحانی، ص‌۷۶.
  25. برجی، یعقوب‌علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص: ۴۰۹ - ۴۱۹.
  26. پدیدآور آسمان‌ها و زمین است و چون (انجام) کاری را بخواهد تنها می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود؛ سوره بقره، آیه: ۱۱۷.
  27. آفریننده آسمان‌ها و زمین است، چگونه او را فرزندی تواند بود در حالی که او را همسری نیست و همه چیز را آفریده است و او به هر چیزی داناست؛ سوره انعام، آیه: ۱۰۱.
  28. بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمی‌دانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم و من جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیستم؛ سوره احقاف، آیه: ۹.
  29. سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان که سزاوار نگاهداشت آن است نگاه نداشتند آنگاه ما پاداش مؤمنانشان را ارزانی داشتیم و بسیاری از آنان بزهکارند؛ سوره حدید، آیه:۲۷.
  30. البدعه، باقری، ص‌۱۳۴؛ مجمع البحرین، ج‌۱، ص‌۱۶۳، «بدع».
  31. برجی، یعقوب‌علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص: ۴۰۹ - ۴۱۹.
  32. بی‌گمان واپس افکندن (ماه‌های حرام) افزایشی در کفر است؛ با آن، کافران به گمراهی کشیده می‌شوند، یک سال آن (ماه) را حلال و یک سال دیگر حرام می‌شمارند تا با شمار ماه‌هایی که خداوند حرام کرده است هماهنگی کنند از این رو آنچه را خداوند حرام کرده است حلال می‌گردانند؛ زشتی کارهایشان برای آنان آرایش داده شده است و خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند؛ سوره توبه، آیه:۳۷.
  33. به راستی آنان که فرزندان خویش را از بی‌خردی به نادانی کشتند و آنچه خداوند روزی آنان کرده بود با دروغ بافتن به خداوند حرام دانستند زیان کردند، بی‌گمان گمراه شدند و رهیافته نبودند؛ سوره انعام، آیه: ۱۴۰.
  34. و بر هر چه زبانتان به دروغ وصف می‌کند، نگویید: «این حلال است و آن حرام» تا بر خداوند دروغ بندید زیرا آنان که بر خداوند دروغ می‌بندند رستگار نمی‌گردند؛ سوره نحل، آیه: ۱۱۶.
  35. بنابراین، وای بر کسانی که (یک) نوشته را با دست‌های خود می‌نویسند آنگاه می‌گویند که این از سوی خداوند است تا با آن بهایی کم به دست آورند؛ و وای بر آنان از آنچه دست‌هایشان نگاشت و وای بر آنان از آنچه به دست می‌آورند؛ سوره بقره، آیه: ۷۹.
  36. و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمی‌برند می‌گویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بی‌گمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ می‌هراسم؛ سوره یونس، آیه: ۱۵.
  37. برجی، یعقوب‌علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص: ۴۰۹ - ۴۱۹.
  38. یهودیان گفتند عزیر پسر خداوند است و مسیحیان گفتند: مسیح پسر خداوند است؛ این گفتار، سر زبان آنهاست که با گفته کافران پیشین همانندی می‌کند؛ خداوندشان بکشاد! چگونه (از حقّ) باز گردانیده می‌شوند؟؛ سوره توبه، آیه:۳۰.
  39. مجمع‌البیان، ج‌۵‌، ص‌۳۶؛ تفسیر قرطبی، ج‌۸‌، ص‌۷۵؛ المیزان، ج‌۹، ص‌۲۴۳.
  40. برجی، یعقوب‌علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص: ۴۰۹ - ۴۱۹.
  41. ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست» که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید و سخن از (خدای) سه‌گانه سر مکنید، باز ایستید که برایتان بهتر است، بی‌گمان خداوند خدایی یگانه است، پاکاکه اوست از اینکه او را فرزندی باشد، آنچه در آسمان‌ها و زمین است او راست و خداوند (شما را) کارساز، بس؛ سوره نساء، آیه: ۱۷۱.
  42. به راستی آنان که گفتند خداوند یکی از سه (اقنوم) است کافر شدند و هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آنچه می‌گویند دست نکشند به یقین به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید؛ سوره مائده، آیه: ۷۳.
  43. المیزان، ج‌۶‌، ص‌۷۰.
  44. یهودیان گفتند عزیر پسر خداوند است و مسیحیان گفتند: مسیح پسر خداوند است؛ این گفتار، سر زبان آنهاست که با گفته کافران پیشین همانندی می‌کند؛ خداوندشان بکشاد! چگونه (از حقّ) باز گردانیده می‌شوند؟؛ سوره توبه، آیه:۳۰.
  45. مجمع‌البیان، ج۵‌، ص۳۶؛ النصرانیه، ص۱۴۱ـ‌۱۸۸.
  46. النصرانیه، ص‌۱۴۱ - ۱۸۸؛ عقاید الوثنیه، ص‌۱۷ - ۱۴۷.
  47. برجی، یعقوب‌علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص: ۴۰۹ - ۴۱۹.
  48. مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۲۹۳؛ تفسیر قرطبی، ج‌۲، ص‌۹.
  49. و گفتند آتش (دوزخ) جز چند روزی، به ما نمی‌رسد، بگو: آیا از خداوند پیمانی گرفته‌اید- (اگر گرفته باشید) خداوند هرگز پیمان خود را نمی‌شکند- یا اینکه چیزی را که نمی‌دانید بر خداوند می‌بندید؟؛ سوره بقره، آیه: ۸۰.
  50. برجی، یعقوب‌علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص: ۴۰۹ - ۴۱۹.
  51. الکشاف، ج۱، ص۱۵۷؛ مجمع‌البیان، ج۱، ص۲۹۲.
  52. بنابراین، وای بر کسانی که (یک) نوشته را با دست‌های خود می‌نویسند آنگاه می‌گویند که این از سوی خداوند است تا با آن بهایی کم به دست آورند؛ و وای بر آنان از آنچه دست‌هایشان نگاشت و وای بر آنان از آنچه به دست می‌آورند؛ سوره بقره، آیه: ۷۹.
  53. آیا امید دارید که (آن یهودیان) به (خاطر دعوت) شما ایمان بیاورند با آنکه دسته‌ای از آنان سخن خداوند را می‌شنیدند و آن را پس از آنکه در می‌یافتند آگاهانه دگرگون می‌کردند؟؛ سوره بقره، آیه:۷۵.
  54. و برخی از آنان گروهی هستند که به تحریف کتاب (آسمانی) زبان می‌گردانند تا آن را از کتاب بپندارید در حالی که از کتاب نیست و می‌گویند که از سوی خداوند است و از سوی خداوند نیست؛ آنان دانسته بر خداوند دروغ می‌بندند؛ سوره آل عمران، آیه:۷۸.
  55. پس، برای پیمان‌شکنی لعنتشان کردیم و دل‌هاشان را سخت گردانیدیم زیرا عبارات (کتاب آسمانی) را از جای خویش پس و پیش می‌کردند و بخشی از آنچه را بدیشان یادآور شده بودند از یاد بردند و تو پیوسته از خیانت آنان- جز شمار اندکی از ایشان- آگاهی می‌یابی؛ آنان را ببخشای و درگذر! بی‌گمان خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد؛ سوره مائده، آیه: ۱۳.
  56. جامع البیان، مج ۱، ج‌۱، ص‌۵۲۰؛ مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۲۸۵.
  57. مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۲۹۲؛ تفسیر قرطبی، ج‌۲، ص‌۹.
  58. برجی، یعقوب‌علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص: ۴۰۹ - ۴۱۹.
  59. التبیان، ج‌۲، ص‌۵۰۴‌ـ‌۵۰۵‌؛ التحریر والتنویر، ج‌۳، ص‌۲۸۵.
  60. و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس می‌دهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان می‌گویند: درباره بی‌سوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ می‌بندند با آنکه خود می‌دانند؛ سوره آل عمران، آیه:۷۵.
  61. مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۷۷؛ التحریر والتنویر، ج‌۳، ص‌۲۸۵.
  62. التبیان، ج‌۲، ص‌۵۰۴‌ـ‌۵۰۵‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۷۷.
  63. برجی، یعقوب‌علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص: ۴۰۹ - ۴۱۹.
  64. همه خوردنی‌ها برای بنی اسرائیل حلال بود جز آنچه اسرائیل (- یعقوب) پیش از آنکه تورات فرو فرستاده شود، بر خویش حرام کرده بود، بگو: اگر راست می‌گویید تورات را بیاورید و آن را بخوانید؛ سوره آل عمران، آیه: ۹۳.
  65. پس کسانی که بعد از آن بر خداوند دروغ بندند ستمکارند؛ سوره آل عمران، آیه:۹۴.
  66. تفسیر قرطبی، ج‌۴، ص‌۸۷‌؛ نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۳۶۴؛ المیزان،‌ج‌۳، ص‌۳۴۹.
  67. جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۸‌ـ‌۹؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۴‌ـ‌۷۹۵.
  68. برجی، یعقوب‌علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص: ۴۰۹ - ۴۱۹.
  69. سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان که سزاوار نگاهداشت آن است نگاه نداشتند آنگاه ما پاداش مؤمنانشان را ارزانی داشتیم و بسیاری از آنان بزهکارند؛ سوره حدید، آیه:۲۷.
  70. مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۶۵‌ـ‌۳۶۶؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۵؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۷، ص‌۱۷۰.
  71. التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۵؛ التحریر والتنویر، ج‌۲۷، ص‌۴۲۲.
  72. التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۵؛ الدر المنثور، ج‌۸‌، ص‌۶۴‌ـ‌۶۵‌.
  73. التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۶؛ نمونه، ج‌۲۳، ص‌۳۸۲.
  74. مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۶۶.
  75. تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۳۳۸؛ البدعه، سبحانی، ص‌۱۳، ۳۳.
  76. المیزان، ج‌۱۹، ص‌۱۷۳؛ المنیر، ج‌۲۷، ص‌۳۳۸.
  77. البدعه، باقری، ص‌۱۴۲‌ـ‌۱۴۳.
  78. برجی، یعقوب‌علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص: ۴۰۹ - ۴۱۹.
  79. جامع البیان، مج‌۵‌، ج‌۸‌، ص‌۲۰۱‌ـ‌۲۰۲؛ مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۶۳۳‌.
  80. و چون کاری زشت کنند گویند: پدرانمان را بر همین کار یافته‌ایم و خداوند ما را به آن فرمان داده است، بگو: بی‌گمان خداوند به کار زشت فرمان نمی‌دهد؛ آیا درباره خداوند چیزی می‌گویید که نمی‌دانید؟؛ سوره اعراف، آیه:۲۸.
  81. مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۶۳۳‌؛ المیزان، ج‌۸‌، ص‌۷۲.
  82. و چون کاری زشت کنند گویند: پدرانمان را بر همین کار یافته‌ایم و خداوند ما را به آن فرمان داده است، بگو: بی‌گمان خداوند به کار زشت فرمان نمی‌دهد؛ آیا درباره خداوند چیزی می‌گویید که نمی‌دانید؟؛ سوره اعراف، آیه: ۲۸.
  83. مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۶۳۳‌.
  84. برجی، یعقوب‌علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص: ۴۰۹ - ۴۱۹.
  85. مجمع‌البیان، ج‌۵‌، ص‌۴۵‌ـ‌۴۶؛ المیزان، ج‌۹، ص‌۲۷۲.
  86. بی‌گمان واپس افکندن (ماه‌های حرام) افزایشی در کفر است؛ با آن، کافران به گمراهی کشیده می‌شوند، یک سال آن (ماه) را حلال و یک سال دیگر حرام می‌شمارند تا با شمار ماه‌هایی که خداوند حرام کرده است هماهنگی کنند از این رو آنچه را خداوند حرام کرده است حلال می‌گردانند؛ زشتی کارهایشان برای آنان آرایش داده شده است و خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند؛ سوره توبه، آیه: ۳۷.
  87. مجمع البیان، ج‌۵‌، ص‌۴۵؛ تفسیر قرطبی، ج‌۸‌، ص‌۸۸‌.
  88. برجی، یعقوب‌علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص: ۴۰۹ - ۴۱۹.
  89. الکشاف، ج‌۱، ص‌۶۸۵‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۳۸۹ ‌ـ‌۳۹۰.
  90. خداوند هیچ (چیز ممنوعی چون) بحیره (- شتر ماده گوش بریده چند شکم زاده) و سائبه (- ماده شتر نذر بت شده) و وصیله (- میش دوگانیک نر و ماده‌زاده) و حامی (- شتر نر با ده نتاج) قرار نداده است اما کافران بر خداوند دروغ می‌بافند و بیشتر آنان خرد نمی‌ورزند؛ سوره مائده، آیه: ۱۰۳.
  91. و برای خداوند از آنچه از کشت و چهارپایان پدید آورده است بهره‌ای نهادند و به پندار خویش گفتند: این از آن خداوند است و این برای بتان ما؛ اما آنچه از آن بتان آنهاست به خداوند نمی‌رسد و اما آنچه برای خداوند است به بتان می‌رسد؛ زشت است این داوری که می‌کنند!؛ سوره انعام، آیه: ۱۳۶.
  92. و به پندار خویش گفتند که: این چارپایان و این کشتزار حرام است جز آن کس که ما بخواهیم آن را نباید بخورد و چارپایانی است که (سوار شدن بر) پشت آنها حرام است و چارپایانی است که نام خداوند را (در ذبح) بر آنها نمی‌برند؛- (همه) برای دروغ بافتن بر اوست - به زودی (خداوند) برای دروغی که می‌بافتند کیفرشان می‌دهد؛ سوره انعام، آیه:۱۳۸.
  93. المیزان، ج‌۷، ص‌۳۶۱ .
  94. روح المعانی، مج‌۵‌، ج‌۸‌، ص‌۵۱‌.
  95. و گفتند: آنچه در شکم این چارپایان است ویژه مردان ماست و بر زنان ما حرام است و اگر مرده (به دنیا آمده) باشد همه در آن شریکند؛ به زودی (خداوند) کیفر (این) وصف آنان را می‌دهد که او فرزانه‌ای داناست؛ سوره انعام، آیه:۱۳۹.
  96. هشت نر و ماده : از گوسفند دو (تا) و از بز دو (تا، بیافرید)؛ بگو آیا دو نر را حرام کرده است یا دو ماده را؟ یا آنچه را زهدان‌های آن دو ماده در بر دارد؟ (بگو) مرا از روی دانش آگاه سازید اگر راستگویید؟و از شتر دو (تا) و از گاو دو (تا)؛ بگو آیا آن دو نر را حرام کرده است یا آن دو ماده را یا آنچه را که زهدان‌های آن دو ماده دربردارد؟ آیا هنگامی که خداوند این (امر) را به شما سفارش می‌کرد حضور داشتید؟ پس ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغ می‌بندد تا با نادانی مردم را گمراه گرداند کیست؟ بی‌گمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نخواهد کرد؛ سوره انعام، آیه: ۱۴۳- ۱۴۴.
  97. برجی، یعقوب‌علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص: ۴۰۹ - ۴۱۹.
  98. الکشاف، ج۲، ص۷۱؛ مجمع‌البیان، ج۴، ص‌۵۷۴‌.
  99. و به پندار خویش گفتند که: این چارپایان و این کشتزار حرام است جز آن کس که ما بخواهیم آن را نباید بخورد و چارپایانی است که (سوار شدن بر) پشت آنها حرام است و چارپایانی است که نام خداوند را (در ذبح) بر آنها نمی‌برند؛- (همه) برای دروغ بافتن بر اوست - به زودی (خداوند) برای دروغی که می‌بافتند کیفرشان می‌دهد؛ سوره انعام، آیه:۱۳۸.
  100. جامع البیان، مج‌۵‌، ج‌۸‌، ص‌۶۲‌ـ‌۶۱‌؛ مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۵۷۴‌؛ روح المعانی، مج‌۵‌، ج‌۸‌، ص‌۵۲‌.
  101. برجی، یعقوب‌علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص: ۴۰۹ - ۴۱۹.
  102. ای مردم از آنچه در زمین حلال و پاک است بخورید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است.جز این نیست که او شما را به بدی و کار زشت وامی‌دارد و به اینکه چیزی را که نمی‌دانید، درباره خداوند، بر زبان آورید؛ سوره بقره، آیه: ۱۶۸- ۱۶۹.
  103. و از چارپایان (برخی را بزرگ) باربردار و (برخی دیگر را) کوچک (آفریده است)؛ از آنچه خداوند روزی شما کرده است بخورید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است؛ سوره انعام، آیه: ۱۴۲.
  104. برجی، یعقوب‌علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص: ۴۰۹ - ۴۱۹.
  105. بنابراین، وای بر کسانی که (یک) نوشته را با دست‌های خود می‌نویسند آنگاه می‌گویند که این از سوی خداوند است تا با آن بهایی کم به دست آورند؛ و وای بر آنان از آنچه دست‌هایشان نگاشت و وای بر آنان از آنچه به دست می‌آورند؛ سوره بقره، آیه:۷۹.
  106. مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۲۹۲؛ تفسیر قرطبی، ج‌۲، ص‌۹.
  107. تفسیر قرطبی، ج ۲، ص‌۹؛ نمونه، ج ۱، ص‌۳۱۶ .
  108. و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس می‌دهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان می‌گویند: درباره بی‌سوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ می‌بندند با آنکه خود می‌دانند؛ سوره آل عمران، آیه: ۷۵.
  109. برجی، یعقوب‌علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص: ۴۰۹ - ۴۱۹.
  110. و بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم آنگاه آنان به قومی رسیدند که به پرستش بت‌هایی که داشتند رو آورده بودند، گفتند: ای موسی! برای ما خدایی بگمار چنان که آنان خدایانی دارند، (موسی) گفت: به راستی که شما قومی نادانید؛ سوره اعراف، آیه:۱۳۸.
  111. هشت نر و ماده : از گوسفند دو (تا) و از بز دو (تا، بیافرید)؛ بگو آیا دو نر را حرام کرده است یا دو ماده را؟ یا آنچه را زهدان‌های آن دو ماده در بر دارد؟ (بگو) مرا از روی دانش آگاه سازید اگر راستگویید؟و از شتر دو (تا) و از گاو دو (تا)؛ بگو آیا آن دو نر را حرام کرده است یا آن دو ماده را یا آنچه را که زهدان‌های آن دو ماده دربردارد؟ آیا هنگامی که خداوند این (امر) را به شما سفارش می‌کرد حضور داشتید؟ پس ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغ می‌بندد تا با نادانی مردم را گمراه گرداند کیست؟ بی‌گمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نخواهد کرد؛ سوره انعام، آیه: ۱۴۳- ۱۴۴.
  112. به راستی آنان که فرزندان خویش را از بی‌خردی به نادانی کشتند و آنچه خداوند روزی آنان کرده بود با دروغ بافتن به خداوند حرام دانستند زیان کردند، بی‌گمان گمراه شدند و رهیافته نبودند؛ سوره انعام، آیه: ۱۴۰.
  113. المنیر، ج‌۸‌، ص‌۷۳؛ نمونه، ج‌۶‌، ص‌۱۱.
  114. برجی، یعقوب‌علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص: ۴۰۹ - ۴۱۹.
  115. خداوند هیچ (چیز ممنوعی چون) بحیره (- شتر ماده گوش بریده چند شکم زاده) و سائبه (- ماده شتر نذر بت شده) و وصیله (- میش دوگانیک نر و ماده‌زاده) و حامی (- شتر نر با ده نتاج) قرار نداده است اما کافران بر خداوند دروغ می‌بافند و بیشتر آنان خرد نمی‌ورزند؛ سوره مائده، آیه: ۱۰۳.
  116. و چون به آنان گویند که به آنچه خداوند فرو فرستاده است و به پیامبر روی آورید می‌گویند: آنچه نیاکان خود را بر آن یافته‌ایم ما را بسنده است؛ آیا حتی اگر نیاکانشان چیزی نمی‌دانستند و رهنمودی نیافته بودند؟؛ سوره مائده، آیه: ۱۰۴.
  117. برجی، یعقوب‌علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص: ۴۰۹ - ۴۱۹.
  118. به راستی آنان که فرزندان خویش را از بی‌خردی به نادانی کشتند و آنچه خداوند روزی آنان کرده بود با دروغ بافتن به خداوند حرام دانستند زیان کردند، بی‌گمان گمراه شدند و رهیافته نبودند؛ سوره انعام، آیه:۱۴۰.
  119. بی‌گمان واپس افکندن (ماه‌های حرام) افزایشی در کفر است؛ با آن، کافران به گمراهی کشیده می‌شوند، یک سال آن (ماه) را حلال و یک سال دیگر حرام می‌شمارند تا با شمار ماه‌هایی که خداوند حرام کرده است هماهنگی کنند از این رو آنچه را خداوند حرام کرده است حلال می‌گردانند؛ زشتی کارهایشان برای آنان آرایش داده شده است و خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند؛ سوره توبه، آیه:۳۷.
  120. و از شتر دو (تا) و از گاو دو (تا)؛ بگو آیا آن دو نر را حرام کرده است یا آن دو ماده را یا آنچه را که زهدان‌های آن دو ماده دربردارد؟ آیا هنگامی که خداوند این (امر) را به شما سفارش می‌کرد حضور داشتید؟ پس ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغ می‌بندد تا با نادانی مردم را گمراه گرداند کیست؟ بی‌گمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نخواهد کرد؛ سوره انعام، آیه: ۱۴۴.
  121. برجی، یعقوب‌علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص: ۴۰۹ - ۴۱۹.
  122. تا در روز رستخیز بارهای (گناه) خود را یکسر و بخشی از بارهای آن کسان را که نادانسته گمراهشان می‌کنند، بردارند؛ آگاه باشید! بد باری برمی‌دارند؛ سوره نحل، آیه:۲۵.
  123. مسند احمد، ج‌۵‌، ص‌۴۷۹؛ سنن ابن‌ماجه، ج‌۱، ص‌۷۴؛ بحارالانوار، ج‌۷۱، ص‌۲۰۴.
  124. برجی، یعقوب‌علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص: ۴۰۹ - ۴۱۹.
  125. المیزان، ج‌۷، ص‌۳۶۵؛ نمونه، ج‌۶‌، ص‌۱۱؛ المنیر، ج‌۸‌، ص‌۷۳.
  126. نمونه، ج‌۶‌، ص‌۱۱.
  127. برجی، یعقوب‌علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص: ۴۰۹ - ۴۱۹.
  128. ای مؤمنان! چیزهای پاکیزه‌ای را که خداوند برای شما حلال کرده است حرام مشمارید و تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد؛ سوره مائده، آیه:۸۷.
  129. و از شتر دو (تا) و از گاو دو (تا)؛ بگو آیا آن دو نر را حرام کرده است یا آن دو ماده را یا آنچه را که زهدان‌های آن دو ماده دربردارد؟ آیا هنگامی که خداوند این (امر) را به شما سفارش می‌کرد حضور داشتید؟ پس ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغ می‌بندد تا با نادانی مردم را گمراه گرداند کیست؟ بی‌گمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نخواهد کرد؛ سوره انعام، آیه: ۱۴۴.
  130. برجی، یعقوب‌علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص: ۴۰۹ - ۴۱۹.
  131. به راستی آنان که فرزندان خویش را از بی‌خردی به نادانی کشتند و آنچه خداوند روزی آنان کرده بود با دروغ بافتن به خداوند حرام دانستند زیان کردند، بی‌گمان گمراه شدند و رهیافته نبودند؛ سوره انعام، آیه: ۱۴۰.
  132. و بر هر چه زبانتان به دروغ وصف می‌کند، نگویید: «این حلال است و آن حرام» تا بر خداوند دروغ بندید زیرا آنان که بر خداوند دروغ می‌بندند رستگار نمی‌گردند؛ سوره نحل، آیه: ۱۱۶.
  133. و ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغی بندد یا آیات او را دروغ شمارد، کیست؟ بی‌گمان ستمگران رستگار نخواهند شد؛ سوره انعام، آیه: ۲۱.
  134. و ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغی بندد یا آیات او را دروغ شمارد کیست؟ بی‌گمان گناهکاران رستگار نمی‌شوند؛ سوره یونس، آیه:۱۷.
  135. بنابراین، وای بر کسانی که (یک) نوشته را با دست‌های خود می‌نویسند آنگاه می‌گویند که این از سوی خداوند است تا با آن بهایی کم به دست آورند؛ و وای بر آنان از آنچه دست‌هایشان نگاشت و وای بر آنان از آنچه به دست می‌آورند؛ سوره بقره، آیه: ۷۹.
  136. و به پندار خویش گفتند که: این چارپایان و این کشتزار حرام است جز آن کس که ما بخواهیم آن را نباید بخورد و چارپایانی است که (سوار شدن بر) پشت آنها حرام است و چارپایانی است که نام خداوند را (در ذبح) بر آنها نمی‌برند؛- (همه) برای دروغ بافتن بر اوست - به زودی (خداوند) برای دروغی که می‌بافتند کیفرشان می‌دهد؛ سوره انعام، آیه: ۱۳۸.
  137. و گفتند: آنچه در شکم این چارپایان است ویژه مردان ماست و بر زنان ما حرام است و اگر مرده (به دنیا آمده) باشد همه در آن شریکند؛ به زودی (خداوند) کیفر (این) وصف آنان را می‌دهد که او فرزانه‌ای داناست؛ سوره انعام، آیه: ۱۳۹.
  138. و بر هر چه زبانتان به دروغ وصف می‌کند، نگویید: «این حلال است و آن حرام» تا بر خداوند دروغ بندید زیرا آنان که بر خداوند دروغ می‌بندند رستگار نمی‌گردند؛ سوره نحل، آیه: ۱۱۶ - ۱۱۷.
  139. و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمی‌برند می‌گویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بی‌گمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ می‌هراسم؛ سوره یونس، آیه: ۱۵.
  140. برجی، یعقوب‌علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص: ۴۰۹ - ۴۱۹.
  141. ای مؤمنان! چیزهای پاکیزه‌ای را که خداوند برای شما حلال کرده است حرام مشمارید و تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد؛ سوره مائده، آیه:۸۷.
  142. پس کسانی که بعد از آن بر خداوند دروغ بندند ستمکارند ؛ سوره آل عمران، آیه: ۹۴.
  143. و از شتر دو (تا) و از گاو دو (تا)؛ بگو آیا آن دو نر را حرام کرده است یا آن دو ماده را یا آنچه را که زهدان‌های آن دو ماده دربردارد؟ آیا هنگامی که خداوند این (امر) را به شما سفارش می‌کرد حضور داشتید؟ پس ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغ می‌بندد تا با نادانی مردم را گمراه گرداند کیست؟ بی‌گمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نخواهد کرد؛ سوره انعام، آیه: ۱۴۴.
  144. و کیفر هر بدی (برای) آنان که بدی کنند، همانند آنست و (غبار) خواری (چهره) آنها را می‌پوشاند؛ در برابر خداوند هیچ پناهی ندارند گویی چهره‌های آنان را با پاره‌هایی از شب تاریک پوشانده‌اند، آنان دوزخیند، آنها در آن جاودانند؛ سوره یونس، آیه: ۲۷.
  145. تفسیر قمی، ج‌۱، ص‌۳۴۰؛ الصافی، ج‌۲، ص‌۴۰۰؛ وسائل‌الشیعه، ج‌۲۷، ص‌۱۷۲.
  146. تا در روز رستخیز بارهای (گناه) خود را یکسر و بخشی از بارهای آن کسان را که نادانسته گمراهشان می‌کنند، بردارند؛ آگاه باشید! بد باری برمی‌دارند؛ سوره نحل، آیه: ۲۵.
  147. تفسیر قمی، ج‌۱، ص‌۴۱۵؛ بحارالانوار، ج‌۳۲، ص‌۴۲؛ نورالثقلین، ج‌۳، ص‌۴۹.
  148. بنابراین، وای بر کسانی که (یک) نوشته را با دست‌های خود می‌نویسند آنگاه می‌گویند که این از سوی خداوند است تا با آن بهایی کم به دست آورند؛ و وای بر آنان از آنچه دست‌هایشان نگاشت و وای بر آنان از آنچه به دست می‌آورند؛ سوره بقره، آیه:۷۹.
  149. و به پندار خویش گفتند که: این چارپایان و این کشتزار حرام است جز آن کس که ما بخواهیم آن را نباید بخورد و چارپایانی است که (سوار شدن بر) پشت آنها حرام است و چارپایانی است که نام خداوند را (در ذبح) بر آنها نمی‌برند؛- (همه) برای دروغ بافتن بر اوست - به زودی (خداوند) برای دروغی که می‌بافتند کیفرشان می‌دهد؛ سوره انعام، آیه: ۱۳۸.
  150. و گفتند: آنچه در شکم این چارپایان است ویژه مردان ماست و بر زنان ما حرام است و اگر مرده (به دنیا آمده) باشد همه در آن شریکند؛ به زودی (خداوند) کیفر (این) وصف آنان را می‌دهد که او فرزانه‌ای داناست؛ سوره انعام، آیه: ۱۳۹.
  151. و بر هر چه زبانتان به دروغ وصف می‌کند، نگویید: «این حلال است و آن حرام» تا بر خداوند دروغ بندید زیرا آنان که بر خداوند دروغ می‌بندند رستگار نمی‌گردند؛ سوره نحل، آیه: ۱۱۶ - ۱۱۷.
  152. و (دیگر) این که این راه راست من است از آن پیروی کنید و از راه‌ها (ی دیگر) پیروی نکنید که شما را از راه او پراکنده گرداند، این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پرهیزگاری ورزید؛ سوره انعام، آیه:۱۵۳.
  153. و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمی‌برند می‌گویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بی‌گمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ می‌هراسم؛ سوره یونس، آیه: ۱۵.
  154. فی ظل اصول الاسلام، ص‌۴۲‌ـ‌۴۳.
  155. الکافی، ج۱، ص۵۶‌؛ مسند احمد، ج‌۵‌، ص‌۱۰۹؛ سنن الدارمی، ج‌۱، ص‌۴۵.
  156. الجامع الصغیر، ج‌۱، ص‌۱۶۳؛ کنزالعمال، ج‌۱، ص‌۲۱۸، ۲۲۳؛ میزان الحکمه، ج‌۱، ص‌۲۳۶.
  157. المعجم الاوسط، ج‌۴، ص‌۱۹۶؛ الجامع الصغیر، ج‌۱، ص‌۴۲۲؛ کنز العمال، ج‌۱، ص‌۲۱۸ .
  158. المعجم الاوسط، ج‌۴، ص‌۲۸۱؛ کنزالعمال، ج‌۱، ص‌۲۲۰.
  159. المجموع، ج‌۴، ص‌۵۱۹‌؛ حاشیه رد المحتار، ج‌۱، ص‌۶۰۳‌؛ صحیح مسلم، ج‌۶‌، ص‌۱۵۴.
  160. فی ظلال التوحید، ص‌۱۱۴.
  161. برجی، یعقوب‌علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص: ۴۰۹ - ۴۱۹.
  162. به راستی آنان که گفتند: خداوند همان مسیح پسر مریم است کافر شدند؛ سوره مائده، آیه:۷۲ .
  163. به راستی آنان که گفتند خداوند یکی از سه (اقنوم) است کافر شدند و هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آنچه می‌گویند دست نکشند به یقین به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید؛ سوره مائده، آیه: ۷۳.
  164. خداوند هیچ (چیز ممنوعی چون) بحیره (- شتر ماده گوش بریده چند شکم زاده) و سائبه (- ماده شتر نذر بت شده) و وصیله (- میش دوگانیک نر و ماده‌زاده) و حامی (- شتر نر با ده نتاج) قرار نداده است اما کافران بر خداوند دروغ می‌بافند و بیشتر آنان خرد نمی‌ورزند؛ سوره مائده، آیه: ۱۰۳.
  165. ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود، فرو فرستادیم؛ پیامبران که تسلیم (خداوند) بودند و (نیز) دانشوران ربّانی و دانشمندان (تورات‌شناس) بنابر آنچه از کتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند برای یهودیان داوری می‌کردند؛ پس، از مردم نهراسید و از من بهراسید و آیات مرا ارزان مفروشید؛ و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند؛ سوره مائده، آیه: ۴۴.
  166. فقه‌الصادق(ع)، ج‌۱۴، ص‌۲۹۶؛ منهاج‌الفقاهه، ج‌۱، ص‌۳۷۸.
  167. فتح‌العزیز، ج۴، ص۳۳۱؛ المجموع، ج‌۴، ص‌۲۵۴؛ روضة الطالبین، ج‌۱، ص‌۳۵۲.
  168. برجی، یعقوب‌علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص: ۴۰۹ - ۴۱۹.