نیاز به حجت الهی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۵ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۰۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

انسان برای رسیدن به کمال بشری، حقایق دینی، صراط مستقیم و عمل صحیح به شریعت الهی نیازمند الگو و معیار و راهنماست. انبیای الهی و پیشوایان معصوم، حجت‌های پروردگارند. هم شناخت آنها ضروری است، هم تبعیت از آنان[۱].

قرار دادن حجت برای بشر، از سنت‌های الهی است و هرقومی هدایتگری لازم دارد ﴿وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ[۲] امام، حجت شناخته‌شدۀ پروردگار است و جعل امامت، نصب حجت‌ها و نشانه‌ها و آیات برای آن است که انسان "راه" را گم نکند و با هدایت امام به "مقصد" برسد. مناظرۀ هشام بن حکم با عمرو بن عبید و تمثیلی که به جایگاه قلب برای هدایت اعضا زد و افزود که خدایی که برای اعضا و جوارح، امامی قرار داده است، چگونه انسان‌ها را بدون پیشوای هادی رها می‌کند، معروف است[۳]. آنکه از سوی خدا حجت قرار داده می‌شود، باید از جهت علم، عصمت، عدالت، تقوا، آگاهی، فکر و قدرت هدایتگری برتر از همه باشد و اینها اوصاف و شرایطی است که در امام عادل است. زمین هرگز خالی از حجت نمی‌ماند. خدا بندگان را بی‌حجّت وانمی‌گذارد. بدون وجود امام، حجت خدا بر مردم تمام نیست. اگر در روی زمین دو نفر هم باشند، یکی حجت بر دیگری است. اگر حجّت نباشد، زمین مردم را در کام خود فرو می‌برد. اینها مضمون احادیثی است که نیاز انسان به حجت را می‌رساند. امام صادق(ع) می‌فرماید: کسی که بداند پروردگاری دارد، سزاوار است که موارد خشم و رضای آن پروردگار را هم بشناسد. خشم و رضای خدا هم جز با وحی یا گفتۀ پیامبر شناخته نمی‌شود. پس اگر به کسی وحی نشود، باید درپی رسولان خدا برود و چون آنان را دیدار کند، در می‌یابد که ایشان حجّت خدایند و اطاعتشان واجب است. پیامبر خدا(ص) حجّت بر مردم بود، پس از او نیز قرآن و علی(ع) حجت الهی بر مردم بودند...[۴] در کتب حدیث، عنوانی خاص نیاز بشر به حجت دیده می‌شود باب الإضطرار إلی الحجّة که اهمیت این موضوع را می‌رساند[۵][۶]

منابع

پانویس

  1. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۸۷.
  2. سوره رعد آیه ۷
  3. بحارالأنوار، ج ۲۳ ص۷ و اصول کافی، ج ۱ ص۱۶۹
  4. اصول کافی، ج ۱ ص۱۶۸ ح ۲
  5. اصول کافی ج ۱ ص۱۶۸ و بحارالأنوار، ج ۲۳ ص۱ تا ۵۶
  6. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۸۷.