لیبرالیسم
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل لیبرالیسم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- لیبرالیسم، خواهان درجاتی از آزادی در برابر تسلط یا هدایت دولت و یا هر مؤسسه دیگر است که تهدیدکننده آزادی بشر باشد[۱]. لیبرالیسم، که خود از مؤلفههای مدرنیسم است، در نظر و عمل از پروتستانتیسم- نهضت اصلاح دینی- در قرن ۱۶ میلادی بسیار مدد گرفته است[۲][۳].
تقسیمات
- لیبرالیسم را میتوان به دو قسم فرهنگی و اقتصادی تقسیم کرد؛ لیکن ما فقط به بررسی لیبرالیسم فرهنگی میپردازیم. لیبرالیسم فرهنگی نیز خود به سه شاخه سیاسی، اخلاقی و الهیاتی تقسیم میشود. نقطه اشتراک این سه شاخه، جانبداری از آزادیهای فردی و اجتماعی به شکل افراطی، ترویج تساهل و تسامح به گونه اباحهگری و مقید نبودن به امر مطلق است[۴].
مبانی فکری
- عناصر اصلی تفکر لیبرالیستی عبارتاند از: تکیه بر عقل بدون در نظر گرفتن وحی؛ آزادی مبتنی بر فردگرایی (اومانیسم)؛ تساهل و تسامح با رویکرد نسبیتگرایی مدرن. لیبرالیستها درباره آزادی معتقدند که وحدت دین برای تنظیم مصالح جامعه ضروری نیست و قانون باید عهدهدار آزادی عقیده باشد[۵]. آزادیخواهی لیبرالیستها تا جایی پیش میرود که مرزهای دین را درنوردیده، انسان مدرن را برای تکلیفگریزی و بیقیدی نسبت به آموزههای دینی محق میپندارد. از این رو، لیبرالیسم، حاکمیت الهی را در جهان نمیپذیرد[۶][۷].
معنای آزادی از نظرگاه دینی
- قرآن میگوید، انسان موجودی مختار و آزاد است و سرنوشتش به دست خود او است. هر کس میخواهد ایمان آورد و هر کس میخواهد کافر شود[۸]؛ ولی در برابر راهی که برمیگزیند، مسئول است. این دیدگاه مطابق با حکمت الهی در کسب پاداش اخروی است. از این رو، آزاد بودن انسان در اعمال و رفتار، نقطه قوت آفرینش او است. بنابر این، اصل آزادی در اسلام پذیرفته شده است هر چند مؤمنان، آزادی خود را در چارچوب حدود و قوانین الهی جای میدهند. از نظرگاه اسلامی، انسان برای تکامل و رشد آزاد است تا بتواند سعادتمند شود. در این راه باید به آموزههای دینی پایبندی کند. آزادی حیوانی- یعنی آزادی مطلق شهوت و هوا و هوس و دنیاپرستی- مورد تأیید اسلام نیست[۹].
حدود آزادی در اسلام
- آزادی عقیده: از نظرگاه اسلامی، انتخاب عقیده، اجبارپذیر نیست[۱۰] و انسان به لحاظ تکوینی آزاد است و در گزینش هیچ دینی مجبور نیست؛ ولی به لحاظ تشریعی باید دین حق را بپذیرد، و چون میپذیرد، باید طبق آن رفتار کند[۱۱].
- آزادی اندیشه: اسلام اندیشه مفید و روشمند را میپذیرد؛ اندیشهای که انسان را به شناخت حیات معقول و ویژه خود راه نماید.
- آزادی بیان: در دیدگاه اسلامی نه تنها بیان حقیقت روا و آزاد است، بلکه کسانی که از نیروی بیان و تبلیغ حقایق برخوردارند، موظفاند بدین کار همت گمارند[۱۲]. البته آزادی بیان نباید موجب تضییع حقوق مادی و معنوی افراد و جامعه شود.
- آزادی رفتار: آیین اسلام، انسان را در رفتارهایش آزاد میداند؛ اما برای اینکه به خود و دیگران آسیب نرساند، قیدها و محدودیتهایی برای آن برنهاده است؛ بدین صورت که هر کس باید در رفتارهای خصوصی و جمعیاش، به ارزشهای دینی، اخلاقی و انسانی، پایبندی کند.
- رهایی از هر نوع بردگی: دین اسلام با هر گونه بندگی غیر خدا مخالف است و در آموزههای عملی و نظری خود میکوشد تا این پدیده را از میان بردارد[۱۳][۱۴].
نتیجه
- آنکه، از نظرگاه اسلامی، بشر آزاد است تا بتواند به خوشبختی و رفاه دنیوی و اخروی برسد. از این رو، چارهای نیست مگر به آموزههای دینی پایبندی کند. اسلام، رهایی مطلق شهوات و هوا و هوس و تجاوز به آزادی دیگران را نمیپذیرد[۱۵].
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ فرهنگ علوم سیاسی، ۱/ ۶۹۴.
- ↑ لیبرالیسم، مهدی براتعلیپور/ ص ۱۷- ۱۵.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 394.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 394-395.
- ↑ فرهنگ فلسفی، ۳۰۹ و ۳۱۰.
- ↑ لیبرالیسم، راین هارد کونل/ ۲۳- ۱۹.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 395.
- ↑ ﴿وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاء فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاء كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا ﴾؛ سوره کهف، آیه ۲۹.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 395.
- ↑ ﴿لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴾؛ سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ فلسفه حقوق بشر، ۱۹۰.
- ↑ ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ﴾؛ سوره آل عمران، آیه ۷۱؛ اصول کافی، ۱/ ۱۱۷.
- ↑ گفتارهای معنوی، ۱۵- ۱۲.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 395-396.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 396.