عبیدة بن حارث

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۴ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۲۲:۱۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

عبیده بن حارث بن مطلب بن عبدمناف، پسر عموی پیامبر گرامی اسلام(ص) است. کنیه وی أبا‌الحارث است و أبا‌معاویه نیز گفته شده است. عبیده ده سال از پیامبر(ص) بزرگ‌تر بود و حضرت را بسیار گرامی می‌داشت و او نیز نزد آن حضرت مقامی بس بزرگ داشت. عبیده از پیش قدمان در پذیرش اسلام بود و قبل از گرد آمدن تازه مسلمانان به خانه ار قم، ایمان آورد. او و دو برادرش، طفیل و حصین، به همراه مسطح بن اثاثه به مدینه مهاجرت کردند و به خانه عبدالله بن سلمه وارد شدند[۱].

اسلام آوردن عبیده، أبو سلمة بن عبد اسدی، أرقم بن الأرقم مخزومی و عثمان ابن مظعون در یک زمان بود[۲]. پیامبر(ص) میان او و بلال برادری قرار داد [۳]. همسر عبیده، زینب، دختر خزیمه بود که قبل از ازدواج با رسول خدا(ص) دو بار ازدواج کرده بود که اولی آنها پسر عمویش جهم بن عمرو بن حارث و دومی ایشان عبیدة بن حارث بود.

بعد از شهادت عبیده، قبیصة بن عمرو هلالی او را به همسری رسول خدا(ص) در آورد و آن حضرت چهار صد درهم را مهر او قرار داد. وی زنی بود که او را به سبب مهربانی با فقرا "ام المساکین"، مادر بیچارگان نامیده بودند[۴].[۵]

سریه عبیدة بن حارث

عبیدة بن حارث در جنگ بدر

عبیدة بن حارث و یاد کردن پیامبر(ص) و امام علی(ع) از او

در حدیثی آمده است که پیامبر(ص) هنگام مبارزه علی(ع)با عمر بن عبدود دست‌ها و سرش را به سوی آسمان بلند و این گونه با خدایش راز و نیاز فرمود: خدایا! عبیده را در روز بدر و حمزه را در روز احد از من گرفتی، امروز علی را حفظ فرما[۶] . سپس این آیه از قرآن مجید را تلاوت فرمود: وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ[۷][۸].

همچنین نقل شده در هنگام جنگ صفین، معاویه نامه‌ای به امام علی(ع) نوشت و آن را به ابومسلم خولانی داد تا به آن حضرت برساند. امام(ع) در جوابی که به این نام نوشتند، از عبیده نیز یاد کردند. در قسمتی از نامه امام(ع) چنین آمده است: "بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ[۹]. از بنده خدا علی امیر مؤمنان به معاویة بن ابی سفیان. اما بعد؛ آن مرد خولانی نامه تو را آورد که در آن از محمد(ص) یاد کرده و از نعمتی که خداوند، از هدایت و وحی بدو بخشیده، سخن گفته بودی. سپاس خدای را که وعده او را برآورده ساخت و پیروزی را برایش به کمال رساند و دستش را بر کشورها گشود و بر دشمنان و بدگویان چیره‌اش کرد. او را بر کسانی از قوم خودش که بر او تاختند و نسبت به او کینه ورزیدند و دروغگویش خواندند و نسبت به او دشمنی‌ها نشان دادند و بر بیرون راندن او و یاران و خویشانش هم دست شدند و عرب را بر ضدش بر انگیختند و برای پیکار با او بسیج کردند و در دشمنی با او با نهایت سرسختی پای فشردند و عرصه را بر او تنگ ساختند، پیروز فرمود و امر خدا، مردم در تحریک بر ضد او همان خاندان خود وی بودند و از قوم او آنکه بدو نزدیک‌تر بود، بیشتر لجاجت می‌کرد مگر آن کس که خداوند نگه داشته بود... همانا وقتی محمد(ص) مردم را به ایمان به خدا و یکتاپرستی خواند، ما به اهل بیت – نخستین کسانی بودیم که به او ایمان آوردیم و آنچه آورده بود پذیرفتیم و سال‌ها بر همان اعتقاد بودیم، در صورتی که در این بخش زمین هیچ یک از اعراب، جز ما ایمان نیاورده بودند، پس قوم (قریش) خواستند پیامبر‌مان را بکشند و ریشه ما را بر کنند و بار اندوه‌ها را بر دلمان نهند، پس کارهای ناروا با ما کردند و ما را از خوراکی گوارا و نوشیدن جرعه‌ای زلال باز داشتند و ترس را به ما ارزانی داشتند و بر ما دیده‌بانان و جاسوسان گماشتند و ما را به رفتن بر کوهساری سخت و ناهموار ناگزیر کردند و آتش جنگ را بر (ضد) ما برافروختند و میان خود پیمانی نوشتند که با ما نخورند و نیاشامند و رابطه ازدواج و خرید و فروش نداشته باشند و دست به دست مان نسایند و امان‌مان ندهند مگر آنکه پیامبر را به ایشان سپاریم تا او را بکشند و بدو مثل زنند (که عبرت دیگران باشد) و ما از ایشان جز از موسم حجی تا موسمی دیگر امان نداشتیم (و امان فقط در ایام حج بود).

پس خداوند ما را بر حمایت از او و دفاع از حریم او، با شمشیر‌های خود، در تمام ساعات هولناک شبانه روز مصمم داشت؛ مؤمن ما از این پایمردی امید ثواب داشت و کافرمان نیز به سبب خویشی و ریشه دودمانی خود از او حمایت می‌کرد. اما دیگر قریشیان که اسلام آورده بودند چنان بیم و هراسی که ما داشتیم، نداشتند، زیرا یا به سبب هم پیمانی، ریختن خون شان بر (کفار) ممنوع بود یا عشیره و قومشان از آنان دفاع می‌کردند. و به هیچ کس چنان گزندی که از سوی قوم‌مان متوجه ما بود، نرسید، چه آنان از کشته شدن نجات یافته و در امان بودند. این امری بود که خدا خواسته بود چنان باشد. سپس به پیامبر خود فرمان هجرت داد و از آن پس به وی اجازه داد با مشرکان بجنگد. چون نبرد سخت می‌شد و تکاوران را به میدان می‌‌خواندند، اهل بیت او به پا می‌خاستند و وی ایشان را جلو می‌انداخت و دیگر یاران خود را، در پناه ایشان که سپر بلا شده بودند، در برابر تندی پیکان‌ها و تیزی شمشیر‌ها حمایت می‌کرد. پس عبیده در جنگ بدر، و حمزه در جنگ احد و جعفر و زید در جنگ مؤته کشته شدند و کسی که اگر می‌خواستم نامش را می‌گفتم آرزومند شهادت در راه خدا بود، همچون شهادتی که ایشان در رکاب پیامبر(ص) چندین بار پذیرا بودند و بدان رسیدند، جز آنکه مهلت آنان زودتر فرا رسید و مرگ این یک (که نامش را نمی‌برم) به تأخیر افتاد. و خدا ایشان را در احسان خویش جای داد و به سبب اعمال صالحی که از پیش فرستادند، بر ایشان منت نهاد. و هرگز نشنیدم و ندیدم که در میان آنان کسی خدا را در فرمانبرداری از پیامبر او، نیکخواه‌تر، و پیامبرش را در فرمانبرداری از خدا گوش به فرمان تر، و در محنت و سختی و به گاه شدت خطر، بردبارتر، و در جایگاه‌های ناگوار به همراهی با پیامبر(ص) از آنان که برای تو نام بردم، شکیباتر بوده باشد"[۱۰].[۱۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۰۲۰. و نیز ر.ک: اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۴۴۹؛ الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۳۵۲-۳۵۳. به نقل از ابن اثیر مادرش سخیله دختر خزاعی بن حویرث ثقفی بود. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۴۴۹.
  2. اسدالغابه، ابن اثیر، ج۵، ص۱۵۲.
  3. المحبر، محمد بن حبیب بغدادی، ص۷۱.
  4. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۶۴۷.
  5. عسکری، عبدالرضا، مقاله «عبیدة بن حارث»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۶، ص۲۱۹-۲۲۰.
  6. « اَللَّهُمَّ إِنَّكَ أَخَذْتَ مِنِّي عُبَيْدَةَ يَوْمَ بَدْرٍ وَ حَمْزَةَ يَوْمَ أُحُدٍ فَاحْفَظْ عَلَيَّ اَلْيَوْمَ عَلِيّاً »
  7. «و زکریّا را (یاد کن) آنگاه که پروردگارش را خواند: پروردگارا! مرا تنها مگذار که تو بهترین بازماندگانی!» سوره انبیاء، آیه ۸۹.
  8. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۹، ص۶۱.
  9. «به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.
  10. وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۸۵-۹۱.
  11. عسکری، عبدالرضا، مقاله «عبیدة بن حارث»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۶، ص۲۲۴-۲۲۶.