خباب بن الارت در نهج البلاغه
مقدمه
خباب بن ارت از قبیله بنیتمیم، به بیان امیرالمؤمنین (ع) اولین زن از نژاد نبط در سرزمین عراق است که به پیامبر ایمان آورد[۱].
خباب اگر چه اهل عراق بوده، ولی در جاهلیت به اسارت رفت و در مکّه بهعنوان برده به فروش رسید و در نزد آهنگری به شاگردی مشغول شد. چون پیامبر (ص) در مکه مبعوث شد او ششمین نفری بود که به پیامبر ایمان آورد و در برابر این ایمان آوردن تاوانی بسیار سنگین پرداخت کرد، بهگونهای که او را بر آتش و آهن گداخته کشاندند و آثارش تا پایان عمر بر پشتش باقی بود! وقتی در مدینه به او گفته شد که از اهل مکه چه کشیدی؟ گفت: پشت مرا نگاه کنید! آنها برای من آتشی میافروختند و مرا با پشت بر آن میافکندند و چربی و آب گوشتهای پشت من، آن آتش را خاموش میکرد.
امام در نهج البلاغه به این دو، یعنی اسلام او و زجر و شکنجهاش اشاره دارد و میفرماید: "او از روی میل و رغبت، بدون هیچ اکراه و اجبار یا طمع و تشویقی به جدّ، اسلام را پذیرفت[۲] و در این راه به گرفتاریهایی در بدنش مبتلا شد"[۳]. خباب نه از روی ترس و خستگی و وادادگی، که از روی اطاعت و فرمانبری به امر پیامبر اکرم گردن نهاد و همراه مقداد، صحابی بزرگ پیامبر، به مدینه هجرت کرد. این دو صحابی مدّتها در کنار هم در خانه یکی از انصار، زندگی میکردند. او در جنگ بدر و سایر جنگها در رکاب پیامبر اکرم شرکت داشت و در سالهای آخر عمرش به کوفه آمد و ر جنگهای امام علی (ع) نیز شرکت کرد. او در آخرین پیکار امام علی (ع) بهدلیل بیماری شرکت نداشت و در غیاب علی (ع) در سن ۷۳ سالگی در سال ۳۷ ق در کوفه دار فانی را وداع گفت و وصیّت کرد که خارج از کوفه او را دفن کنند. امام در برگشت از صفین بر سر مزار او حاضر شد و در مدح او فرمود: خدا رحمت کند خبّاب را که از صمیم دل اسلام آورد، هجرتش از روی اطاعت بود، بهقدر حاجت قناعت میکرد، از خداوند خشنود بود و زندگی او با جهاد [در راه خدا] گذشت[۴]»[۵].