معصوم چگونه عالم به غیب می‌شود؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۳ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۲۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

الگو:پرسش غیرنهایی

معصوم چگونه عالم به غیب می‌شود؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

معصوم چگونه عالم به غیب می‌شود؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

فاضل لنکرانی
آیت‌الله فاضل لنکرانی و آیت‌الله اشراقی در کتاب «پاسداران وحی» در این‌باره گفته‌‌اند:
«آگاهی امامان معصوم(ع) و جانشینان پیامبر(ص)، از غیب، اگرچه بی‌واسطه و از طریق وحی نیست، اما بر اساسِ آن چه در منابع روایی ما آمده است، آن‌ها به هدایت پیامبر(ص) و در پرتو تعالیم او، به قلمرو غیب راه می‌یابند. و از آنجا که امامت در راستایِ اهداف رسالت، و امام(ع) بر اساس نصب الهی، مسئولیت تبیین و تشریح آموزه‌های وحی و حفظ و نگهداری آن‌ها را بر عهده دارد از برخورداری چنین موهبتی ناگزیر است، تا بتواند حقایق وحی را درست تبیین کند و به گونه‌ای صحیح هدف‌های رسالت را جامه عمل پوشد. به تعبیر دیگر، مناصبی که امام(ع) پس از پیامبر(ص) ، دارد، لازمه اش دانش فراوان و آگاهی از غیب است. تبیین و تفسیر وحی، که حقایقِ تُو در تُویِ آن، فراتر از دانش و خرد بشری است و همین طور، دخالت در سرنوشت انسان‌ها و هدایت آنان به راهی که نهایت آن قرب پروردگار است، جز با دانش فرابشری و آگاهی از غیب، امکان پذیر نیست. ما بر این ادّعا نیستیم که صراحت آیات مربوط به دانش غیب، حاکی از آن است که امام(ع) مانند پیامبر(ص)، تنها از طریق وحی و بی‌هیچ واسطه، از علم غیب برخوردار است؛ بلکه، با استناد به دو مقدمه ذیل، که در بررسی‌های پیشین از مضامین آیات برآمده است، پی می بریم که امام(ع)، اگرچه به طور مستقیم و از راه وحی از دانش غیب برخوردار نشده است، و امّا در پـرتو آموزه‌های نورانی نبوت و در روشنایِ تعلیم و تـربیت و هدایت پیامبر، به این موهبت الهی و فیض ربانی دست یافته است. و آن دو مقدّمه عبارت اند از:
  1. به استناد مفادِ صریح آیات مربوط به رهبری امت اسلامی، پس از رسول خدا، و با تأکید و تنصیص روایات رسیده از پیامبر(ص) و ابلاغ عملی آن حضرت در مواضع مختلف، که به برخی از آن‌ها در پیش اشاره شد، امام علی بن ابی طالب(ع) و دیگر امامان شیعه(ع) یکی پس از دیگری، تا امام مهدی(ع) همگی با گزینش خداوند و ابلاغ پیامبر(ص) همه منصب‌های نبوت و رسالت را؛ از قبیل تبیین معارف و تشریح احکام عملی اسلام و مبانی اخلاق دینی و تربیت مسلمانان و تأسیس حکومت و اجرای منویات وحی و اداره همه نهادهای جامعه دینی جز دریافت وحی بر عهده دارند.
  2. تبیین معارف و همه آنچه در مقدمه یکم یاد شد، جز در پرتوِ دانش غیب و آگاهی از حقایق پوشیده و نهان و فراتر از دانش های بشری، امکان پذیر نیست.
از این رو، امام(ع)، اگرچه با واسطه پیامبر(ص) و تعالیم نبوت، مانند خود پیامبر(ص)، از دانش غیب آگاه است. و این آگاهی از غیب، حقیقت انکارناپذیری است، که هم از سوی پیامبر(ص)، و هم در روایات معصومین(ع) به تأکید، بدان پرداخته شده است.»[۱].

پاسخ‌های دیگر

 با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته می‌شود:  

{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخ‌دهنده = ۱. آیت‌الله مکارم شیرازی؛ | تصویر = مکارم شیرازی.jpg | پاسخ‌دهنده = ناصر مکارم شیرازی]]]]

آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی در کتاب «پیام قرآن» در این‌باره گفته‌اند:
«در پاره‌ای از روایات تصریح شده است که ائمه همه علوم را از ناحیه خداوند دریافت می‌دارند مثلاً: (۱): امام رضا (ع) درباره امامت فرمود: هنگامی که خداوند کسی را برای مردم بر می‌گزیند چشمه‌های حکمت را در دلش قرار می‌دهد و علم را به وی الهام می‌کند تا برای جواب از هیچ سؤالی درنمانده و در تشخیص حق سرگردان نشود. (۲): امام صادق(ع) فرموده‌اند: کسی که گمان کند خدا بنده‌ای را حجت خویش در زمین قرار داده، سپس تمام آنچه را او به آن نیاز دارد از وی پنهان می‌کند بر خدا افتراء زده است. ملاحظه می‌فرمائید که در روایت اول تصریح دارد بگونه‌ای علم به امامان(ع) الهام می‌شود که از هیچ سؤالی درنمانند و در روایت دوم ظاهر می‌شود هر کس بگوید که خداوند همه علوم مورد نیاز امام را به او نداده به خدا افتراء زده، بنابراین نیازی به اکتساب نیست»[۲].

|}

{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخ‌دهنده = ۲. آیت‌الله مصباح یزدی؛ | تصویر = 11196.jpg | پاسخ‌دهنده = محمد تقی مصباح یزدی]]]]

آیت‌الله مصباح یزدی در کتاب «آموزش عقاید» در این‌باره گفته‌ است:
«علوم ائمه اهل بیت (ع) منحصر به آنچه از پیامبر اکرم (ص) بی‌واسطه یا باواسطه شنیده بودند نبوده است بلکه ایشان از نوعی علوم غیرعادی نیز بهره‌مند بوده‌اند که به‌صورت الهام و تحدیث[۳] به ایشان افاضه می‌شده است؛ نظیر: الهامی که به خضر و ذوالقرنین[۴] و حضرت مریم و مادر موسی (ع) شده[۵] و بعضاً در قرآن کریم، تعبیر به وحی گردیده که البته منظور از آن، وحی نبوت نیست، و با چنین علمی بوده که بعضی از ائمه اطهار (ع) که در سنین طفولیت به مقام امامت می‌رسیدند از همه چیز آگاه بودند و نیازی به تعلّم و فراگیری از دیگران نداشتند»[۶].

|}

{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخ‌دهنده = ۳. حجت الاسلام و المسلمین نجفی یزدی؛ | تصویر = Pic1419.jpg | پاسخ‌دهنده = سید محمد نجفی یزدی|نجفی یزدی]]]]

حجت الاسلام و المسلمین نجفی یزدی در کتاب «پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌» در این‌باره گفته‌ است:
«ابن عباس گوید: روزی عمر بن خطاب به امیرالمؤمنین با اعتراض گفت: ای اباالحسن وقتی از تو سؤالی می‌کنند چرا شما در نظر دادن شتاب می‌کنی؟ یعنی چرا با درنگ و تفکر پاسخ نمی‌دهی حضرت علی(ع) در پاسخ او، دست خود را باز کرده، فرمود: این چند تاست؟ عمر گفت: پنج‌تا، فرمود: چرا در نظر دادن عجله کردی؟ عمر گفت: این مسأله جزیی بر من پوشیده نیست یعنی نیاز به درنگ ندارد حضرت فرمود: من در اموری که بر من پوشیده نیست پر شتاب‌ترم[۷] یعنی علوم در نزد من همچون این مسأله ساده است و نیاز به درنگ و تفکر ندارد»[۸].

|}

{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخ‌دهنده = ۴. حجت الاسلام و المسلمین سجادی؛ | تصویر = 11003232.jpg|تپس|100px|right|بندانگشتی|سجادی]] حجت الاسلام و المسلمین سجادی در کتاب «پرچم‌داران هدایت» در این‌باره گفته‌است:

«باید توجه داشت که عالم به اسرار و علوم غیب، فقط خداوند است و او به پیامبران و رسولان خود غیب را می‌آموزد و امامان از طریق پیامبر اکرم (ص) بر علوم غیبی اطلاع می‌یابند. چون آنان در تبلیغ شریک پیامبر می‌باشند. (...) پیامبر (ص) نیز به امام علی(ع) فرمودند: «‌أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی»[۹] پس همانگونه که امام علی(ع) شریک و وزیر پیامبر و واقف بر علوم غیبی است؛ ائمه معصومین(ع) نیز مقام وزارت رسول خدا را دارا بوده و عالم به غیب می‌باشند».[۱۰].

|}

{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخ‌دهنده = ۵. حجت الاسلام و المسلمین رضایی اصفهانی؛ | تصویر = 11538.jpg|تپس|100px|right|بندانگشتی|رضایی اصفهانی]]

حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد علی رضایی اصفهانی در کتاب «پرسش‌های قرآنی جوانان» در این‌باره گفته‌ است:
«آگاهی پیامبران و پیشوایان معصوم بر غیب بر دو گونه تصور می‌شود:
  1. بدون تعلیم الهی، آگاه باشند؛
  2. خدای آگاه، به پیامبران تعلیم کرده باشند و امامان نیز هر کدام از امام قبل و سرانجام از پیامبر آموخته باشند و یا خداوند از راه دیگری به آنان تعلیم کرده باشد.
دانشمندان شیعه تصریح کرده‌اند (و نیز از روایات برمی‌آید) که آگاهی پیامبر و امام از غیب، ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست و به گونه دوم یعنی به تعلیم الهی از راه وحی و یا آموختن از پیامبر و امام قبل است. چنان که حضرت علی(ع) در خطبه ۱٢۸ نهج البلاغه به این معنی اشاره کرده است که وقتی حضرت علی از حوادث آینده خبر می‌داد (و حمله مغول به کشورهای اسلامی را پیش‌بینی کرد) یکی از یارانش عرض کرد: ای امیرمؤمنان! آیا دارای علم غیب هستی؟ حضرت خندید و فرمود: این علم غیب نیست این علمی است که از صاحب علمی (پیامبر) آموخته‌ام. در روایتی است که یحیی بن عبدالله بن الحسن به امام هفتم گفت فدایت شوم اینان (گروهی از مردم) عقیده دارند که شما علم غیب دارید. حضرت در پاسخ او فرمود: ... نه به خدا سوگند آنچه ما می‌دانیم از پیامبر خدا به ما رسیده است و از آن حضرت آموخته‌ایم. مفسر عالیقدر شیعه مرحوم شیخ طبرسی می‌نویسد: به عقیده شیعه کسی را می‌توان با جمله عالم به غیب توصیف کرد که همه غیب‌ها را بداند و علم او ذاتی باشد و هیچ کس جز خدا این چنین نیست و اما خبرهای غیبی فراوانی که دانشمندان شیعه و سنی از حضرت علی و سایر امامان نقل کرده‌اند همه از رسول خدا(ص) به آنان رسیده و رسول خدا نیز از خدا آموخته است»[۱۱].

|}

{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخ‌دهنده = ۶. حجت الاسلام و المسلمین حسینی؛ | تصویر = 9030760879.jpg | پاسخ‌دهنده = سید جواد حسینی]]]]

حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید جواد حسینی - با نام مستعار حسین تربتی - در مقاله «خبرهای غیبی در نهج البلاغه» در این‌باره گفته‌ است:
«خبرهای غیبی نهج البلاغه، حاکی از این مطلب است که امیرالمؤمنین(ع) علاوه بر آگاهی‌های حسی و عقلی، از منبع سومی نیز بهره‌مند می‌شدند و کسب آگاهی می‌کردند که آن آگاهی‌ها را هرگز نمی‌توان از طریق حس و عقل کشف کرد. گزارش از غیب، فقط مخصوص انبیاء و رسولان نیست که نتوانیم آن را به امام(ع) نسبت دهیم، بلکه نشانه صفای روح و ذهن و تأیید الهی است و حاکی از آنکه انسانی به چنان مقام و درجه‌ای رسیده باشد که بتواند مرزهای زمان را در هم شکند و حوادث و رویدادها را پیش از وقوع، درک و احساس کند و یا مکان و حجاب داده را در هم بکوبد و با حوادث دور از محیط خود ارتباط برقرار سازد و آن را لمس نماید. از نظر قوانین مادی، انسانی که در میان حجاب ماده و حصار تنگ زمان و مکان گرفتار است نمی‌تواند حوادث و اتفاقاتی را که با او هم زمان و هم مکان نیستند لمس کند. اما بعد معنوی انسان و ارتباط ضمیر پاک انسان‌های بزرگ فراتر از قوانین محدود این جهان مادی است و آنجا که انسان با زیر پا گذاشتن نفس سرکش، قلب خویش را با خدای لایزال پیوند می‌زند، خداوند نیز او را از خزانه غیب پشتیبانی می‌کند.
آگاهی پیامبران و پیشوایان از غیب، بر دو گونه تقسیم می‌شود:
  1. بدون تعلیم الهی، آگاه باشند، که این پذیرفته نیست چرا که هیچ موجودی از ذات چیزی ندارد و همه نیازمند تعلیم الهی هستند.
  2. خداوند آگاه، به پیامبران آموخته باشد و پیامبر به امام و هر امامی به امام پس از خود آموخته باشد.
دانشمندان شیعه همگی تصریح کرده‌اند که آگاهی پیامبر و امامان از غیب، بدون تعلیم الهی نیست و همان طریق دوم قابل قبول است. علامه طباطبایی در کتاب شریف المیزان فرموده‌اند: خداوند ذاتاً از غیب آگاه است و هر کس جز او از غیب آگاه باشد، به تعلیم او خواهد بود. و هر جا پیامبر(ص) آگاهی خود را از غیب انکار می‌کند و می‌گوید علم غیب ندارم، معنای آن این است که مستقلاً و ذاتاً عالم به غیب نیستم و هر چه می‌دانم از جانب خدا به من آموخته شده است»[۱۲].

|}

{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخ‌دهنده = ۷. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛ | تصویر = 120129.jpg|تپس|100px|right|بندانگشتی|موسوی]] حجت الاسلام و المسلمین موسوی، در کتاب «گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی» در این‌باره گفته‌ است:

«انبیا و ائمه(ع) از دو نوع علم برخوردارند، یکی علمی است که از راه‌های غیرعادی و غیر متعارف به دست می‌آید که آن‌ها با این علم به حقایق و جهان هستی در هرگونه شرایطی وجود داشته باشند، به اذن خداوند آگاه هستند، اعم از آن‌ها که تحت حس قرار دارند و آن‌ها که بیرون از دایره حس می‌باشند. این گونه علم موهبتی قابل هیچ گونه تخلّفی نیست و تغییر نمی‌پذیرد؛ به اصطلاح علمی است به آن‌چه در لوح محفوظ ثبت شده و آگاهی است از آن چه قضای حتمی خداوندی به آن تعلق گرفته است. لازمه این مطلب این است که هیچ گونه تکلیفی به متعلق این گونه علم از آن جهت که متعلق این گونه علم است و حتمی‌الوقوع می‌باشد، تعلق نمی‌گیرد و هم‌چنین قصد و طلبی از انسان با او ارتباط پیدا نمی‌کند، زیرا تکلیف همواره از راه امکان به فعل تعلق می‌گیرد و از راه این که فعل و ترک هر دو در اختیار مکلف‌اند فعل یا ترک خواسته می‌شود و اما از جهت ضروری‌الوقوع متعلق قضای حتمی بودن آن، محال است که مورد تکلیف قرار گیرد[۱۳].
بنابراین، پیامبر(ص) و امام(ع) در پرتو ولایت، حوادث و پیش‌آمدها را از افق بالا می‌بینند و بر اثر علم و آگاهی ماورای طبیعی از علل و انگیزه‌ها، از جریان‌ها و رویدادها مطلع و باخبر هستند، ولی در عین حال روی مصالحی از این علم و آگاهی در کار شخصی و امور مربوط به اجتماع استفاده نمی‌کردند، مگر در مواردی که خداوند به آن‌ها اجازه می‌داد، که از علوم غیرعادی برای اعجاز و اثبات حق بودن دعوت و یا دعوی استفاده می‌کردند. پس استفاده از علوم غیرعادی به اذن خاص الهی بستگی داشت، نه به اراده خودشان، چرا که آن ذوات نورانی در تمام ابعاد علمی و عملی معصوم و مصون بودند و اراده آنان تابع اراده الهی بود، لذا هرگز در استفاده از علوم غیرعادی، از امر خداوند سرپیچی نمی‌کردند.
دیگری علمی که از راه‌های عادی به دست می‌آید. با توجه به این که دنیا نشئه تکلیف است و انبیا و ائمه(ع) نیز همانند مردم، مکلّف به تکلیف الهی بودند، باید طبق علم عادی رفتار می‌کردند، حتی در قضا نیز مأمور بودند که به علم عادی عمل کنند، به همین سبب پیغمبر اکرم(ص) فرمود: هرگز به قضای من مغرور نشوید و نگویید چون پیغمبر(ص) در این نزاع به نفع ما داوری کرد، پس حق با ماست، زیرا من نیز در بین شما با شهادت و قسم حکم می‌کنم، در حالی که برخی از شما در اقامه دلیلِ محکمه پسند، قوی‌تر و خوش‌بیان‌تر از طرف مقابل خود است. پس هر کس که به نفع او حکم کردم، ولی حق با طرف مقابل بود، بداند که قضای من چیزی را تغییر نمی‌دهد، بلکه او قطعه‌ای آتش را به خانه خود خواهد برد:«إِنَّمَا أَقْضِی بَینَکمْ بِالْبَيِّینَاتِ وَ اَلْأَیمَانِ وَ بَعْضُککمْ أَلْحَنُ بِحُجَّتِهِ مِنْ بَعْضٍ، فَأَيُّیمَا رَجُلٍ قَطَعْتُ لَهُ مِنْ مَالِ أَخِیهِ شَیئاً فَإِنَّمَا قَطَعْتُ لَهُ بِهِ قِطْعَةً مِنَ اَلنَّارِ»[۱۴].
بنابراین، آگاهی ائمه(ع) از سرنوشت غیبی خودشان تکلیف‌آور نبود، از این جهت از آن علم استفاده نمی‌کردند، مگر در مواردی خاص که از سوی خداوند متعال مأمور استفاده از آن می‌شدند، وگرنه معیار تکلیف، علم عادی بود، نه علم غیر عادی»[۱۵].

|}

{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخ‌دهنده = ۸. پژوهشگران وبگاه پرسمان؛ | تصویر = 9030760879.jpg|تپس|100px|right|بندانگشتی|]]

پژوهشگران «وبگاه پرسمان» وابسته به «نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‌ها» در پاسخ به این پرسش آورده اند:
  • «علم امامان نسبت به امور غیبى متکى به علم و اراده پروردگار است. آنجا که خدا بخواهد آنها مى‌دانند،[۱۶] به تعبیر دیگر، علم غیب به طور ذاتى و استقلالى اختصاص به خدا دارد و غیر از او هیچ‌کس مستقلاً هیچ گونه آگاهى از غیب ندارد و ائمه(ع) هر چند دارند از ناحیه خداست. و با الطاف و عنایت اوست»[۱۷].
  • «امام با لطف و اذن خدا به مرتبه اعلاى کمال و علو وجودى مى‌رسد و با منبع علم الهى تماس مى‌یابد، در اوج مقام فنا در ذات حق است»[۱۸].

|}

{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخ‌دهنده = ۹. پژوهشگران وبگاه بیان معرفت؛ | تصویر = 9030760879.jpg|تپس|100px|right|بندانگشتی|]] پژوهشگران وبگاه بیان معرفت، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«علومی که امامان معصوم(ع) از آنها برخوردارند می‌توان به دو دسته تقسیم نمود به این بیان که از دو منبع سرچشمه می‌گیرند:
  1. تعلیم پیامبر (ص) به ائمه (ع): بی‌شک اهل بیت بیش از سایر مردم از علوم پیامبر اکرم بهره‌مند بودند، چنان که درباره آنها فرموده است: به آنها چیزی نیاموزید زیرا آنها از شما داناترند. خصوصاً آنکه شخص امیرالمؤمنین (ع) از دوران کودکی در دامان رسول خدا پرورش یافته و تا آخرین لحظات عمر آن حضرت ملازم وی، و همواره در صدد فراگرفتن علوم و حقایق از پیامبر اکرم بود و پیامبر درباره وی فرمود: "من شهر علمم و علی در آن است" و از خود امیرالمؤمنین نقل شده که فرمود: رسول خدا هزار باب علم به من آموخت که هر بابی هزار باب دیگر می‌گشاید و مجموعاً می‌شود هزار هزار باب تا آنجا که از هر چه بوده و تا روز قیامت خواهد بود آگاه شدم و علم منایا و بلایا مرگ‌ها و مصیبت‌ها و فصل الخطاب داوری به حق را فرا گرفتم.
  2. الهام و تحدیث: امام رضا(ع) در ضمن حدیثی مفصل درباره امامت فرمود: هنگامی که خداوند متعال کسی را به عنوان امام برای مردم برمی گزیند به او سعه صدر، عطا می‌کند چشمه‌های حکمت را در دلش قرار می‌دهد و علم را به وی الهام می‌کند تا برای جواب از هیچ سؤالی در نماند و در تشخیص حق، سرگردان نشود پس او معصوم و مورد تأیید و توفیق الهی بوده از خطاها و لغزش‌ها در امان خواهد بود و خدای متعال، این خصلت‌ها را به او می‌دهد تا حجت بر بندگان و شاهد بر آفریدگانش باشد. و این بخشش الهی است که به هر کس بخواهد می‌دهد. از حسین بن یحیی مدائنی نقل شده که از امام صادق(ع) پرسیدم: هنگامی که سؤالی از امام می‌شود چگونه و با چه علمی جواب می‌دهد؟ فرمود: گاهی به او الهام می‌شود و گاهی از فرشته می‌شنود و گاهی هر دو. از آنچه گذشت به‌دست می‌آید که علوم ائمه(ع) از دو طریق بوده است: یکی از طریق تعلیم پیامبر به امام و از آن حضرت به سایر ائمه(ع) نسل به نسل، و دیگری از طریق الهام. بنابراین علوم ائمه(ع) با علوم اکتسابی سایر انسان‌ها تفاوت‌هایی دارند به این بیان که آن بزرگواران علاوه بر علم معمولی با اذن پروردگار از علم غیب نیز برخوردارند و از همه چیز آگاهی دارند و گذشته و آینده را می‌دانند. البته علم غیب ذاتاً مخصوص خدای متعال است و هیچ کس غیر از او عالم به چنین علمی نیست و لکن علم غیب که ائمه(ع) از آن برخوردار است ذاتی نیست بلکه عرضی و خدادادی است و فقط با اذن خدا از چنین آگاهی برخوردارند»[۱۹].

|}

{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۰. پژوهشگران مرکز ملی پاسخ‌گویی به سؤالات دینی؛ | تصویر = 9030760879.jpg|تپس|100px|right|بندانگشتی|]] پژوهشگران مرکز ملی پاسخ‌گویی به سؤالات دینی، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«در عین حال، قطع شدن وحی، به معنای قطع رابطه خداوند با انسان کامل مانند امام و پیشوای معصوم نیست. آنها به طریق دیگر به منبع غیب اتصال دارند و حقایق را از منبع پرفیض الهی دریافت می‌کنند. آنها به جهت این که پیشوا و امام هستند، علم و دانش‌های خویش را از طرف خداوند دریافت می‌کنند و دارای علم لدنی الهی هستند. این دریافت حقایق و علوم و دانش و اطلاع بر اسرار غیب را، وحی نمی‌گویند؛ بلکه به آن الهام می‌گویند. بنابراین، اگر چه وحی قطع شده است، اما الهام الهی که نوع دیگری از وحی می‌باشد، برای امامان وجود دارد. بر اساس روایات، امامان دست آموز الهام غیبی‌اند و صدای غیب را می‌شنوند؛ اما بر طبق عقیده برخی از بزرگان، فرشته را نمی‌بینند؛ به خلاف پیامبر که سخن فرشته را می‌شنود و گاه خود ملک را نیز می‌بیند. این الهام، نظیر الهامی است که به حضرت خضر، ذوالقرنین، حضرت مریم و مادر موسی شده است. گاهی در قرآن کریم، از این معنا تعبیر به وحی گردیده که البته منظور از آن، وحی نبوت نیست. حضرت رضا(ع) در ضمن حدیث مفصلی درباره امامت فرمود: هنگامی که خدای متعال کسی را به عنوان امام برای مردم برمی‌گزیند، به او سعه صدر عطا می‌کند و چشمه‌های حکمت را در دلش قرار می‌دهد و علم را به وی الهام می‌کند تا در پاسخ به هیچ سؤالی درنماند و در تشخیص حق، سرگردان نشود. پس او معصوم و مورد تأیید و توفیق و تسدید الهی بوده، از خطاها و لغزش‌ها در امان خواهد بود. باید توجه داشت امام کسی است که از وجودی برتر در عصر خود برخوردار بوده، در نقطه اوج و قلّه هرم هستی قرار دارد. از این رو، باطن امام نیز همانند باطن پیامبر، با نور ولایت حق روشن بوده، با عالم حقایق و معانی غیبی ارتباط دارد. امام نیز همانند پیامبر، واسطه فیض میان خلق و حق، عامل ارتباط خلق با حق و حافظ حریم وحی و شریعت است؛ امّا پیامبر نیست؛ یعنی مقام و شأن و مسؤلیت نبوی و رسالت را به او نداده اند»[۲۰].
«آگاهی معصومان از امور غیبی به خواست و اراده آنان باشد. یعنی می‌توان دانش غیبی را به نامه‌ای در بسته همانند دانست که برای آگهی از محتوا، باید در نامه را گشود. که این خواستن و دانستن، وابسته به وجود مصلحت و حکمت است و چه بسا امام نخواهد و در نتیجه نداند. اما همواره آن چه حجت پروردگار را از دیگران جدا می‌سازد و او را در جایگاهی برتر از همه می‌نشاند، این است که اگر او بخواهد از چیزی آگاه شود، می‌تواند»[۲۱].

|}

{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۱. پژوهشگران وبگاه رهروان ولایت؛ | تصویر = 9030760879.jpg|تپس|100px|right|بندانگشتی|]] پژوهشگران رهروان ولایت، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«از موضوعات مربوط به علم غیب امام که اندیشمندان بسیاری را به خود مشغول داشته و رازش برای بسیاری کسان هم چنان پوشیده مانده است، فعلی یا ارادی بودن و به تعبیر دیگر مطلق یا مشروط بودن این گونه آگاهی است. بررسی این مسأله، نیازمند توضیح برخی اصطلاحات و واژه‌هاست که مختصراً از نظر می‌گذرانیم:
علم فعلی: مقصود از علم فعلی در این جا وضوح و انکشاف بالفعل معلومات نزد عالم است. به این معنا که شخصی همواره و در همه حال از چنین علمی برخوردار بوده و نیازی به تأمل، توجه، اراده و امثال اینها ندارد. بنابر این علم فعلی (بالفعل) در برابر علم ارادی (بالقوه) است نه علم فعلی در مقابل علم انفعالی که در مورد ذات حق تعالی مطرح شده و منشأ فیضان در خارج است.
علم ارادی: مقصود از علم ارادی، علمی است که منوط به خواست و اراده شخص باشد که در برابر علم فعلی به کار می‌رود.
درباره کیفیت علم غیب امام دو نظریه مطرح است که دلایل و شواهد هر یک در پی می‌آید. نکته قابل ذکر آن است که تمامی علما و اندیشمندان بر بالفعل بودن دانش غیبی امام در بعد تشریع اتفاق نظر دارند، چرا که به عقیده آنها این علوم لازمه مقام امامت و ضروری آن است و امام باید همیشه و در همه حال از چنین علمی برخوردار باشد. بنابر این اختلاف نظر در این مسأله بر سر علوم غیبی فراتر از بعد تشریع است که آیا اطلاع امام از آنها فعلی است یا ارادی؟
علم وابسته به مشیت و اراده: این دیدگاه، آگاهی معصومان را از امور غیبی به خواست و اراده آنان پیوند می‌زند. بدین سان می‌توان دانش غیبی را به نامه‌ای در بسته همانند دانست که برای آگهی از محتوا، باید در نامه را گشود (...)؛ پیروان این نظریه برای اثبات مدعای خویش، به روایاتی از این دست تمسک جسته‌اند:
  1. دسته‌ای از احادیث که صریحاً آگاهی معصومان را وابسته به خواست و اراده آنان می‌داند.
  2. روایاتی که درباره علم امام تعبیر قبض و بسط به کار برده است.
  3. دسته‌ای از احادیث که از افزایش تدریجی علوم ائمه (ع) سخن می‌گوید.
  4. روایاتی که خاستگاه علوم غیبی ائمه را اموری هم چون الهام و القای روح القدس می‌داند.
  5. سیره عملی امامان که در موارد متعددی از علم به برخی امور اظهار بی اطلاعی کرده‌اند.
تمامی این موارد شاهد و گواهی است بر این که بندگان برگزیده الهی همیشه و در همه حال از دانش غیبی بالفعل برخوردار نبوده، بلکه این امر منوط به خواست و اراده آنهاست (...).
علم فعلی و مطلق: در مقابل دیدگاه نخست، برخی از علما و بزرگان دین بر این باورند که بندگان برگزیده الهی، همواره از همه امور مربوط به گذشته، حال و آینده آگاهند و چیزی از رویدادهای جهان بر آنان پوشیده نمی‌ماند. از نظر این گروه احادیث فراوانی که ناظر به آگاهی امام از "علم ما کان و ما یکون" می‌باشد و گستره علم غیب امام را بیان می‌دارد(...)؛ این دیدگاه غالباً از سوی فلاسفه و عرفا مطرح شده صدر المتألهین شیرازی، با توجه به مشرب خاص خود به بررسی این مسأله پرداخته است به عقیده وی انبیا و اولیا صاحب نفوس قدسیه‌اند و صاحب چنین نفسی به خاطر شدت نورانیت و تمامیت استعداد، جهانی عقلی است که همه موجودات عقلی و معانی در درون او موجودند بر این اساس، نفس پاک نبی و ولی به علت صفاء باطن اگر بخواهد از غیب خبر دهد، درون خویش را مشاهده نموده و خبر از غیب عالم می‌دهد. چرا که هر آن چه در عالم عقل به وجود عقلی موجود است در درون آن نفس قدسیه نیز به وجود عقلی موجود است، بدون کم و زیاد(...)
با بررسی در دیدگاه و ارزیابی آنها، ارائه نظری واحد و رأیی ثابت در این زمینه دشوار است، چرا که اوّلاً در لسان روایات گاه تعارضاتی دیده می‌شود ثانیاً حقیقت وجودی و منزلت شهودی امام که صاحب مقام ولایت کلیه الهیه می‌باشد، امری نیست که با عقول بشری بتوان به معرفت آن نایل آمد. امّا با این وجود، شاید بتوان طریق جمعی میان روایات به ظاهر متعارض بیان نموده و نظری واحد در این باره ارائه کرد. اساس این نظر، بر تبیین مقام نورانیت ائمه استوار است. بنا به اخبار فراوانی که به دست ما رسیده است، یکی از مقامات بسیار بلند و عظیم ائمه مقام نورانیت آن بزرگواران است، حقیقت این مقام برای همه کس مکشوف نیست و نخواهد شد. در تبیین این مقام، آن چه از احادیث بر می‌آید، این است که نور این چهارده معصوم قبل از خلقت تمام موجودات آفریده شده است و پس از خلقت این نور، موجودات دیگر بواسطه آن قدم در پهنه هستی گذاشته‌اند (...)، بر این اساس ذات باری تعالی که مستجمع صفات کمال و نامتناهی است، علت العلل و مفیض وجودات امکانی است و صادر اوّل مطابق روایات و قول تحقیق در فلسفه، وجود نورانی پیامبر و ائمه اطهار می‌باشد و وجود و خلقت سایر ممکنات، تابع و طفیل وجودات نورانی، آنان است. با این بیان، چون نور پاک و مقدس ذوات معصومین پس از واجب الوجود، سر سلسله علل و معالیل هستی محسوب می‌شود، بنابر این نسبت به تمام مخلوقات عالم آفرینش علم حضوری خواهد داشت، چرا که در فلسفه مبرهن شده است که وجود معلول طور و پرتوی از وجود علت است، لذا علت همیشه بر معلول خود احاطه و علم حضوری دارد. پس از آن جا که نور قدسی ائمه طاهرین(ع) در سلسله علل متقدم بر عالم طبیعت قرار دارد، از این حیث بر وقایع عالم طبیعت، علم حضوری خواهد داشت. بنابراین می‌توان گفت که وجود ائمه معصومین وجودی است دارای مراتب و شؤون مختلف طولی که مرتبه ضعیف آن مرتبه جسمانیت و وجود عنصری و مرتبه اعلی آن، همان مرتبه ای است که در روایات از آن به نورانیت تعبیر شده است و به حسب هر یک از این مراتب مختلف، احکام و امور خاصّی به آنان نسبت داده می‌شود و هرگز این به معنای تناقض و تنافی نیست، چرا که هر یک از این امور اگر چه ظاهراً با یکدیگر ناسازگار به نظر می‌رسند به لحاظ و حیثیت خاصی است. با ملاحظه همین نکته است که بسیاری از اشکالات و شبهات پیرامون موضوعات مختلف هم چون کیفیت علم امام ـ علیه السلام ـ تا حدی قابل حل است. بر این اساس بالفعل بودن علم امام مربوط به مقام نورانیت ایشان است و بالقوه بودن و وابسته به مشیت و اراده بودن آن، مربوط به مقام عنصری و جسمانی آن بزرگواران(...)»[۲۲].

|}

{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۲. پژوهشگران وبگاه راسخون. | تصویر = 9030760879.jpg|تپس|100px|right|بندانگشتی|]] پژوهشگران وبگاه راسخون، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«اصالتا علم غیب مخصوص خداست و انبیاء و اولیاء هم که این ویژگی را پیدا می‌کردند مآخوذ از خداوند بود. دو تفاوت بین علم معصومین(ع) و خداوند وجود دارد. یکی اصیل بودن علم خداوند است که غیر از او هیچ کس این علم را به آن معنا نمی‌داند و تفاوت بعدی این است که علم غیب خداوند حاضر است در حالی که در ارتباط با معصومین(ع) گفته شده است این‌ها اگر بخواهند فوری امر بر آنها مکشوف می‌شود»[۲۳].

|}

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم

پانویس

  1. پاسداران وحی، ص ۱۶۶.
  2. پیام قرآن، ج۹، ص۱۱۹ تا ۱۲۶
  3. اصول کافی، کتاب الحجة، ص ۲۶۴ و ص ۲۷۰.
  4. اصول کافی، کتاب الحجة، ص ۲۶۸.
  5. ر. ک: سوره کهف: آیه ۶۵-۹۸، سوره آل عمران: آیه ۱۷-۲۱، سوره طه: آیه ۳۸، سوره قصص: آیه ۷.
  6. آموزش عقاید.
  7. بحارالانوار، ج۴۰، ص۱۴۷.
  8. پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌
  9. ای علی تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی.
  10. پرچم‌داران هدایت، ص۱۴۱.
  11. پرسش‌های قرآنی جوانان
  12. خبرهای غیبی، مجله مبلغان، شماره ۹۵
  13. تهذیب الاحکام، محمد طوسی، ج۶، ص۲۲۹، ح۳.
  14. تهذیب الاحکام، محمد طوسی، ج۶، ص۲۲۹، ح۳.
  15. گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۲۸۱.
  16. تفسیر نمونه، ج ۱۰، ص ۷۳.
  17. وبگاه پرسمان.
  18. وبگاه پرسمان.
  19. وبگاه بیان معرفت
  20. مرکز ملی پاسخ‌گویی به سؤالات دینی
  21. مرکز ملی پاسخ‌گویی به سؤالات دینی
  22. رهروان ولایت
  23. وبگاه راسخون