بحث:تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (کتاب)
تفسیری با این عنوان در یک مجلد چاپ شده و در دسترس است[۱] و بر مقدمهای در فضیلت قرآن و دانش قرآنی و تفسیر سوره حمد و ۱۴۸ آیه از سورۀ بقره[۲] مشتمل است. در آغاز با سندی به صورت ذیل[۳]، ضمن بیان حکایتی از دو شیعه به نام «ابو یعقوب»، یوسف بن محمد بن زیاد و «ابو الحسن»، علی بن محمد بن سیار نقل شده که «روزی امام حسن عسکری(ع) وعده دادند که تفسیری از قرآن را مشتمل بر بعضی از اخبار آل محمد(ع) برای ما بیان فرمایند. ما خوشحال شدیم و گفتیم: پس در این صورت به همۀ علوم و معانی قرآن راه مییابیم؟ فرمود: نه، آنچه میخواهم به شما بیاموزم، امام صادق(ع) نیز به یکی از اصحابش آموخت. آن شخص خوشحال شد و از امام صادق پرسید: یابن رسول الله، آیا همۀ علم قرآن را فراگرفتهام؟ فرمود: خیر فراوانی بهدست آوردهای و فضیلت گستردهای به تو دادهاند، ولی آنچه فرا گرفتهای مقدار کمی از دانش قرآن است. خدای عزّ و جلّ میفرماید: ﴿قُلْ لَوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا﴾[۴].
هنگامی که موعد فرا رسید، فرمود: هرروز قسمتی از آن را برای شما تعیین میکنم تا بنویسید؛ پس ملازم من باشید و مرتب حاضر شوید تا خدای متعال بهرۀ شما را از سعادت بسیار سازد. اولین چیزیکه بر ما املا کرد، احادیثی دربارۀ فضیلت قرآن و اهل آن بود. بعد از آن تفسیر را بر ما املا فرمود و در مدت اقامت ما در نزد آن حضرت که هفت سال بود، آن را نگاشتیم و هرروز به مقداری که نشاط داشتیم، جزئی از آن را مینوشتیم»[۵].
از این خبر بهدست میآید که این تفسیر به املای امام حسن عسکری(ع) و نوشتن آن به دست ابو یعقوب و ابو الحسن و به فرمان خود امام بوده و در مدت هفت سال - هرروز به مقداری که نشاط داشتهاند - نوشتن آن ادامه داشته است؛ بنابراین، میتوان گفت آن تفسیر بیش از مقدار موجود بوده است؛ زیرا مقدار موجود در حدی نیست که نوشتن آن هفت سال مداوم طول بکشد، ولی بههرحال این خبر دلالت دارد که این تفسیر موجود درسهای تفسیر امام عسکری(ع) برای دو نفر از شیعیانش بوده است و در نتیجه، این تفسیر بخشی از آثار تفسیری عصر حضور میباشد.
کتابشناس معروف شیعه - آقا بزرگ تهرانی - نیز از این تفسیر با عناوین تفسیر الامام العسکری و تفسیر العسکری یاد کرده و در توصیف آن فرموده است: آن را امام ابو محمد حسن بن علی عسکری متولد ۲۳۲ بهپا دارندۀ امر امامت در سال ۲۵۴ و متوفای ۱۲۶۰ املا کرده است[۶].
البته دانشمندان در اعتبار این تفسیر و استناد آن به امام حسن عسکری(ع) اختلاف دارند؛ جمعی آن را ساختگی و نسبت داده شده به امام میدانند و عدهای بر آن اعتماد کرده و استناد آن را به امام تقویت میکنند.
محمد جواد بلاغی در آلاء الرحمن[۷]، محمد تقی شوشتری در الاخبار الدخیلة[۸]، آیتالله خویی در شرح حال علی بن محمد بن سیار[۹] و محمد هادی معرفت در معرفی تفسیر برهان[۱۰] به ساختگی بودن این تفسیر تصریح کردهاند.
در مقابل، محمد تقی مجلسی درباره این تفسیر فرموده است: «کسی که با کلام ائمه(ع) سروکار داشته باشد، میداند که این تفسیر گفتار آنان است. شیخ ما شهید ثانی بر آن اعتماد و روایات فراوانی از آن را در کتابهایش نقل کرده و اعتماد شاگردی مثل صدوق کافی است»[۱۱].
محمد باقر مجلسی فرموده است: «کتاب تفسیر امام از کتابهای معروف است و صدوق به آن اعتماد کرده و از آن روایت نقل کرده است، گرچه برخی محدّثان آن را رد کردهاند، ولی صدوق به آن آشناتر و زمانش به آن نزدیکتر است از کسی که آن را رد کرده است و بیشتر علما از آن روایت کردهاند، بدون اینکه بر آن اشکالی کرده باشند»[۱۲].
شیخ حر عاملی در وسائل الشیعة فرموده است: تفسیر امام حسن بن علی عسکری(ع) را با سند خود از شیخ ابو جعفر طوسی از مفید از صدوق از محمد بن قاسم- مفسر استرآبادی - از یوسف بن محمد بن زیاد و علی بن محمد بن سیار - که صدوق و طبرسی فرمودهاند از شیعۀ امامیه بودهاند - از پدرشان از امام روایت میکنیم. این تفسیر آن تفسیری نیست که برخی از علمای رجال رد کردهاند؛ زیرا آن کتاب از ابو الحسن سوم روایت میشود و این تفسیر از ابو محمد(ع) روایت شده است و آن را سهل دیباجی از پدرش روایت میکند و هیچیک از آن دو نفر در سند این تفسیر نیامدهاند. در آن کتاب روایاتی از غیر معروفها وجود دارد، ولی این تفسیر از این قسم روایات خالی است. رئیس محدّثان، ابن بابویه، بر آن اعتماد کرده و احادیث فراوانی از آن را در کتاب من لا یحضره الفقیه و سایر کتابهایش نقل کرده است. همچنین طبرسی و علمای دیگر ما از آن روایت کردهاند»[۱۳].
محدث نوری نیز در مستدرک روایات فراوانی از این تفسیر نقل[۱۴] و در خاتمه مستدرک در تأیید استناد آن به امام عسکری(ع) و رفع اشکال از آن کوشش بسیار کرده است[۱۵].
جمعی مانند طبرسی در احتجاج[۱۶] و شهید ثانی در منیة المرید[۱۷] و فیض کاشانی در صافی[۱۸] و سید هاشم بحرانی در تفسیر برهان[۱۹] و ابو الحسن شریف در مرآة الانوار[۲۰] و شبّر در تسلیة الفؤاد[۲۱] از این تفسیر روایت نقل کردهاند و تمام آن به صورت پراکنده در بحار الانوار نقل شده است[۲۲].
دلایل و مستندات هردو دسته را در مکاتب تفسیری بررسی کردهام[۲۳] و از تحقیقی که در آنجا به عمل آمد، معلوم شد دلیل معتبری بر ساختگی بودن و افترای این تفسیر به امام(ع) وجود ندارد و از سوی دیگر، دلیل قطعی یا معتبری بر صدور همه مطالب آن از امام نیز وجود ندارد و نمیتوان قاطعانه این تفسیر را مستند به امام دانست؛ زیرا استناد هر کتابی به مؤلف یا املاکننده آن، یا باید براساس تواتر قطعی یا خبر همراه با قراین و شواهد قطعی باشد، یا سند معتبری بین ما و مؤلف و املاکنندۀ آن وجود داشته باشد که در مورد استناد این تفسیر به امام(ع) هیچیک از این امور وجود ندارد؛ نه تواتر قطعی یا خبر محفوف به شواهد و قراین قطعی بر استناد آن به امام دلالت دارد و نه سندی معتبر بین ما و آن حضرت موجود میباشد و آنچه هست، سندی است که در اول این تفسیر آمده و آن سند از جهاتی دچار اشکال است؛
اولاً: واسطههای بین ما و نخستین شخصی که در سند ذکر شده، نامعلوم است.
ثانیاً: در آن سند محمد بن قاسم هست که وثاقتش ثابت نیست.
ثالثاً: ابو یعقوب و ابو الحسن که خبر دادهاند امام حسن عسکری(ع) این تفسیر را بر ما املا فرموده است، افرادی ناشناخته و مجهولالحالاند، مگر اینکه کسی از اعتماد صدوق به روایتهایی که در سند آنها محمد بن قاسم استرآبادی و ابو یعقوب یوسف بن محمد بن زیاد و ابو الحسن علی بن محمد بن سیار میباشند، به موثق بودن آنها اطمینان پیدا کند و نیز از طریق سندی که شیخ حرّ عاملی با آن سند از این تفسیر روایت کرده است[۲۴]، مشکل واسطۀ بین خود تا شیخ صدوق را حل کند و مطابقت تفسیر موجود با تفسیری که در نزد شیخ حرّ بوده بدون کموزیاد ثابت شود[۲۵] و از این طریق سند معتبر نسبت به این تفسیر حاصل نماید. در غیر این صورت، سند معتبری برای صدور این تفسیر از امام در دست نیست و همۀ مطالب این کتاب با قطعنظر از قراین در حکم روایتی است که سند آن مجهول و از طریق راویان ناشناخته از امام نقل شده باشد؛ اما با نظر به قراین، میتوان گفت روایات این کتاب سه دسته است:
- روایات محفوف به قراینی که باتوجه به آن قراین به صدور آنها از امام(ع) اطمینان پیدا میشود. از این دسته روایات بهعنوان دلیل میتوان استفاده کرد[۲۶]
- روایاتی که بر اثر اشتمال آنها بر مطالب غریب و دور از ذهن یا مخالفت آنها با تاریخ مشهور و مانند آن، احتمال صدور آنها از امام ضعیف است.
- روایات بدون قرینه که هیچ قرینهای بر تقویت یا تضعیف صدور آن وجود ندارد که در تفسیر آیات از این دسته روایات - که شاید بیشتر روایات این کتاب چنین باشد - بهعنوان مؤیّد میتوان بهره گرفت.
گفتنی است که در این تفسیر روایاتی وجود دارد که روایات ناسازگار با مقام منیع انبیا، اوصیا و فرشتگان را که در برخی تفاسیر روایی آمده است، نفی میکند و این از امتیازات این تفسیر است؛ برای نمونه در تفسیر آیه ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا﴾[۲۷] در ضمن روایتی طولانی به نقل از امام باقر(ع)، روایتی را که گفته است: «بعوضه علی(ع) و مافوق آن رسول خدا(ص) است» نفی کرده و منشأ این تأویل باطل و تطبیق نابهجا را توضیح داده است[۲۸].
همچنین در ذیل آیه ﴿وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ ﴾[۲۹] قضیۀ فریفته شدن هاروت و ماروت به زنی به نام زهره و اراده زنا با وی و ارتکاب شرب خمر و قتل نفس از جانب آنان و معذّب بودن آن دو در بابل که در برخی از تفاسیر روایی نقل شده، با تعبیر «فَقَالَ الْإِمَامُ(ع) مَعَاذَ اللَّهِ مِنْ ذَلِكَ إِنَّ مَلَائِكَةَ اللَّهِ مَعْصُومُونَ مَحْفُوظُونَ مِنَ الْكُفْرِ وَ الْقَبَائِحِ بِأَلْطَافِ اللَّهِ» و با استناد به آیات دال بر عصمت ملائکه بهشدت رد شده است[۳۰].
آقا بزرگ تهرانی از کتابهای متعددی که در ترجمۀ این تفسیر یا در تصحیح سند و اعتبار آن تألیف شده، خبر داده است که برای آگاهی از آنها، نام و مؤلف آنها را ذکر میکنم:
- آثار حیدری فی ترجمة تفسیر العسکری (به زبان اردو)، «علی صاحبه السلام»، ترجمۀ سید شریف حسین صاحب هندی؛ این کتاب در هند چاپ شده است[۳۱].
- «جواهر الایمان فی ترجمة التفسیر القرآن» (به زبان فارسی) ترجمۀ شیخ محمد باقر یزدی سیرجانی کرمانی؛ این کتاب در سال ۱۳۲۰ چاپ شده است[۳۲].
- ترجمه تفسیر العسکری(ع) (به زبان فارسی) با ترجمۀ میرزا ابو القاسم حسینی ذهبی شیرازی مشهور به میرزا بابا[۳۳].
- ترجمه تفسیر العسکری(ع) (به زبان فارسی) با ترجمه عبدالله بن نجمالدین مشهور به فاضل قندهاری، متوفای ۱۳۱۱[۳۴].
- ترجمه تفسیر العسکری(ع) (به زبان فارسی) با ترجمۀ علی بن حسن زواری، شاگرد محقق کرکی[۳۵].
- تصحیح سند تفسیر العسکری، تألیف میرزا محمد حسین بن میرزا علی اصغر قاضی طباطبائی تبریزی، متوفای ۱۲۹۴[۳۶]. این کتاب با عنوان «رسالة فی تفسیر العسکری» و اعتباره نیز در الذریعه آمده است[۳۷].
- رسالة فی تفسیر العسکری»، تألیف میرزا ابو المعالی بن مولی محمد ابراهیم کلباسی[۳۸].
- رسالة فی تفسیر العسکری، تألیف شیخ محمد جواد بلاغی نجفی، متوفای ۱۳۵۲[۳۹].
- «الدر الثمین فی جملة من المصنفات و المصنفین»، تألیف میرزا ابی الهدی بن میرزا ابو المعالی متوفای ۱۳۵۶. این کتاب نیز درباره این تفسیر بحثی دارد[۴۰].
آقای استادی جزوهای با عنوان بحث حول هذا التفسیر در بیان وضعیت این تفسیر تألیف کرده که همراه با برخی چاپهای این تفسیر منتشر شده است. کتاب دیگری به تازگی با نام تفسیر فاتحة الکتاب از امام حسن عسکری(ع) و پژوهشی پیرامون آن تألیف و ترجمه قدرت الله حسینی شاهمرادی، در سال ۱۴۰۴ ه. ق چاپ و منتشر شده است. این کتاب ترجمۀ تفسیر فاتحة الکتاب از این تفسیر را دربر دارد و در پایان آن بر اعتبار و استناد این تفسیر به امام(ع) استدلال و پافشاری شده است که ضعف آن باتوجه به آنچه در مکاتب تفسیری بیان شده[۴۱]، آشکار است.[۴۲]
- ↑ این تفسیر بارها چاپ شده است. نسخه مورد استفاده ما در این نوشتار نسخهای است که مدرسة الامام - المهدی(ع) در قم در سال ۱۴۰۹ ه. ق چاپ و منتشر کرده است. آقا بزرگ تهرانی خبر داده است که این تفسیر نخست در سال ۱۲۶۸ در تهران به چاپ رسیده و بار دوم در سال ۱۳۱۳ و بار سوم در سال ۱۳۱۵ در حاشیه تفسیر قمی چاپ آن تکرار شده است (ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۸۵، رقم ۱۲۹۵). در سال ۱۴۲۱ ه. ق نیز با تحقیق سید علی عاشور و با عنوان تفسیر الامام ابی محمد الحسن بن علی العسکری(ع) در بیروت به همت دار احیاء التراث العربی تجدید چاپ شده است.
- ↑ آیه ۱-۱۱۴، آیۀ ۱۵۸-۱۷۹، آیۀ ۱۹۸-۲۱۰ و آیۀ ۲۸۲
- ↑ قال محمد بن علی بن محمد بن جعفر بن دقّاق حدثنی الشیخان الفقیهان ابو الحسن محمد بن احمد بن علی بن الحسن بن شاذان و ابو محمد جعفر بن احمد علی القمّی - رحمة الله علیه - قالا: حدّثنا الشیخ الفقیه ابو جعفر محمد بن علیّ بن الحسین بن موسی بن بابویه القمی - رحمة الله علیه - قال: اخبرنا ابو الحسین محمد بن القاسم المفسّر الاسترآبادی الخطیب، قال: حدّثنی ابو یعقوب یوسف بن محمد بن زیاد و ابو الحسن علی بن محمد بن سیّار و در بعضی نسخهها قبل از ابو جعفر بن محمد بن علی بن الحسین به این صورت است: قال الشیخ ابو الفضل شاذان بن جبرئیل بن اسماعیل القمی - ادام الله تأییده - حدثنا السید محمد بن شراهتک (سراهنک) الحسینی الجرجانی عن السید ابی جعفر مهدی بن الحارث الحسینی المرعشی عن الشیخ الصدوق ابی عبد الله جعفر بن محمد الدوریستی عن ابیه عن الشیخ الفقیه ابی جعفر محمد بن علی ر.ک: العسکری، الامام الحسن بن علی(ع)، التفسیر المنسوب الی الامام ابی محمد الحسن بن علی العسکری(ع)، تحقیق و نشر مدرسة الامام المهدی، قم المقدسة، سنه ۱۴۰۹، ص۷-۹.
- ↑ «بگو: اگر برای (نوشتن) کلمات پروردگارم دریا مرکّب میبود پیش از آنکه کلمات پروردگارم به پایان رسد آن دریا پایان مییافت هر چند دریایی همچند آن را نیز به کمک میآوردیم» سوره کهف، آیه ۱۰۹.
- ↑ ر.ک: التفسیر المنسوب الی الامام ابی محمد الحسن بن علی العسکری(ع)، ص۹-۱۳.
- ↑ ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۶۷، ذیل رقم ۱۲۲۳ و ص۱۲۸۵، رقم ۱۲۹۵.
- ↑ ر.ک: بلاغی، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۹.
- ↑ ر.ک: تستری، الاخبار الدخیلة، ج۱، ص۸۸ و ۱۵۲.
- ↑ خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۲، ص۱۴۷، رقم ۸۴۲۸.
- ↑ معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج۲، ص۳۳۱.
- ↑ التفسیر المنسوب الی الامام العسکری(ع)، ص۷۲۴ (بحث حول التفسیر) به نقل از مجلسی، محمد تقی، روضة المتقین، ج۱۴، ص۲۵۰.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ج۱، ص۲۸.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۲۰، ص۵۹.
- ↑ ر.ک: نوری، مستدرک الوسائل، ج۱، ص۱۰۱، ح۸/۹۱ و ص۱۰۲، ح۲/۹۵ و ص۲۸۸، ح۸/۶۳۰ و ص۳۲۳، ح۱۳/۷۳۱ و ج۳، ص۴۳۸، ح۵/۳۹۴۷ و ج۴، ص۱۳۶، ح۵/۴۳۱۹ و ص۲۲۸، ح۳/۴۵۶۲ و ص۲۴۶، ح۱/۴۶۱۱ و ص۲۴۸، ح۱/۴۶۱۵ و ص۲۶۱، ح۱۳/۴۶۴۷ و ص۳۳۲، ح۱۲/۴۸۱۰ و ص۴۱۰، ح۳/۵۰۳۷ و ج۵، ص۶۶، ح۳/۵۳۷۲ و ص۲۹۹، ح۲/۵۹۱۳ و ج۷، ص۱۰۷، ح۵/۷۷۷۰ و ج۷، ص۵۱۵، ح۳/۸۷۸۷ و ج۱۱، ص۲۹۵، ح۱/۱۳۰۷۶ و ج۱۲، ص۲۰۲، ح۲/۱۳۸۸۴ و ج۱۷، ص۲۶۴، ح۳۳/۲۱۲۹۷.
- ↑ ر.ک: نوری، مستدرک الوسائل، ج۳، ص۶۶۱-۶۶۴ الفائدة الخامسة من الخاتمة فی شرح مشیخة کتاب من لا یحضره الفقیه، رصد - اسناد صدوق به محمد بن قاسم استرآبادی.
- ↑ طبرسی، در مقدمه الاحتجاج، ص۴ تصریح کرده است: روایاتی را که از امام حسن عسکری(ع) در این کتاب میآورم، همه را با یک سند از روایاتی که در تفسیرش ذکر فرموده، نقل میکنم. پس میتوان او را از ناقلان روایات تفسیر منسوب به آن حضرت دانست. با توجه به ظاهر کلمه «تفسیره» در کلام وی که گویای اضافه تفسیر به امام(ع) است، میتوان گفت در نظر وی استناد این تفسیر به امام(ع) تمام بوده و از این نظر شبههای نداشته است، گرچه اشتهار روایات آن را در حد اشتهار روایات سایر کتابهایی که در احتجاج از آنها روایت کرده، نمیدانسته است؛ زیرا فرموده است: «اکثر روایاتی را که در احتجاج میآوریم، به خاطر وجود اجماع بر آن و یا موافقت آن با دلیل عقلی یا اشتهار آن در سیرهها و کتابها بین مخالف و موافق (سنی و شیعه) سند آنها را نمیآورم، جز آنچه را از ابا محمد حسن عسکری(ع) روایت کردهام؛ زیرا هرچند آن نیز شامل مثل خصوصیات مزبور است، ولی چون اشتهار آن در حد غیر آن نیست، سند آن را تنها در اولین جزء از آن ذکر کرده و در غیر آن نیاوردهام؛ زیرا همه آنچه را از آن حضرت روایت کردهام، با یک سند از مجموع روایاتی که در تفسیرش ذکر فرموده است، نقل کردهام» (الاحتجاج، ص۴).
- ↑ ر.ک: شهید ثانی، منیة المرید، ص۱۹، فصل من التفسیر المنسوب الی العسکری(ع).
- ↑ فیض کاشانی در تفسیر صافی، ج۱، ص۷۶ در مقدمه دوازدهم تصریح کرده است که در تفسیر اکثر [آیات] سوره بقره بیشترین تفسیر از تفسیر منسوب به ابی محمد العسکری(ع) اخذ نمودهام و آن تفسیر نیکویی است.
- ↑ ر.ک: بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۷۹، ۸۷ و ۹۱.
- ↑ ر.ک: عاملی، مرآة الانوار، ص۱۹۷، ۱۹۹ و ۱۲۳.
- ↑ ر.ک: شبّر، تسلیة الفؤاد، ص۱۹۸.
- ↑ آقای سید محمد باقر ابطحی در پاورقی صفحات التفسیر المنسوب الی الامام العسکری(ع) که از سوی مدرسة الامام المهدی -(ع) - منتشر شده، نشانی روایات آن را در بحار الانوار ذکر نموده است.
- ↑ ر.ک: بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۸۷-۹۷.
- ↑ ر.ک: حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۲۰، ص۵۹.
- ↑ این مطابقت در صورتی ثابت میشود که تمام این تفسیر در کتاب وسائل الشیعة حر عاملی نقل شده باشد و چنین مطلبی معلوم نیست. مواردی که در وسائل از این تفسیر نقل شده و ما به آن دست یافتهایم، از این قرار است: وسائل الشیعة، ج۱، ص۲۷۹، ح۲۰-۲۱ و ص۴۸۹، ح۲۱ و ج۴، ص۷۴۷، ح۱۰ و ص۸۴۸، ح۱ و ص۹۸۶، ح۷ و ص۱۱۴۱، ح۸ و ص۱۱۴۲، ح۱۰ و ص۱۱۹۴، ح۴ و ج۵، ص۳۹۵، ح۱۴ و ج۶، ص۱۵۴، ح۱۳ و ص۱۵۵، ح۱۴ و ص۱۵۷، ح۶ و ص۳۸۵، ح۲۰ و ج۹، ص۵۴، ح۵ و ج۱۱، ص۳۷۹، ح۸ و ص۴۰۶، ح۱۲ و ص۴۷۳-۴۷۵، ح۱-۱۳ و ج۱۲، ص۳۱۲، ح۳ و ج۱۸، ص۱۹، ح۸ و ۱۴۸، ح۶۳ و ص۱۹۸، ح۵ و ص۲۵۷، ح۱۵ و ج۱۹، ص۳۸، ح۸.
- ↑ شیخ انصاری در بحث حجیت خبر واحد پس از نقل روایتی از این تفسیر از احتجاج طبرسی که شامل جمله «فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِ أَنْ يُقَلِّدُوهُ» میباشد، فرموده است: این خبر شریف که آثار صدق از آن آشکار است... (انصاری، فرائد الاصول، ص۸۶) گویا ایشان از قوّت متن حدیث و حکیمانه بودن مطالب آن وثوق به صدق آن پیدا کرده است؛ بنابراین، میتوان گفت در نظر شیخ این روایت مصداقی از روایاتی است که با نظر به قراین به صدور آنها وثوق پیدا میشود.
- ↑ «خداوند پروا ندارد که به پشه یا فراتر از آن مثلی بزند، پس آنان که ایمان دارند میدانند این از سوی پروردگار آنها درست است اما کسانی که کافرند میگویند: «خداوند از این مثل، چه میخواهد؟»؛ با آن بسیاری را بیراه و بسیاری (دیگر) را رهیاب میکند. و جز نافرمانان را با آن بیراه نمیگرداند» سوره بقره، آیه ۲۶.
- ↑ ر.ک: التفسیر المنسوب الی الامام العسکری(ع)، ص۲۰۹ و ۲۱۰.
- ↑ «و (یهودیان) از آنچه شیطانها در فرمانروایی سلیمان (به گوش این و آن) میخواندند (که سلیمان جادوگر است)؛ پیروی کردند. و سلیمان کفر نورزید ولی شیطانها کافر شدند که به مردم جادو میآموختند و نیز آنچه را بر دو فرشته هاروت و ماروت در (سرزمین) بابل فرو فرستاده شده بود در حالی که این دو به هیچکس آموزشی نمیدادند مگر که میگفتند: ما تنها (ابزار) آزمونیم پس (با بکارگیری جادو) کافر مشو! اما (مردم) از آن دو چیزی را میآموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایی میافکنند- در حالی که جز به اذن خداوند به کسی زیان نمیرساندند- چیزی را میآموختند که به آنان زیان میرسانید و برای آنها سودی نداشت و خوب میدانستند که هر کس خریدار آن باشد در جهان واپسین بهرهای ندارد و خود را به بد چیزی فروختند، اگر میدانستند» سوره بقره، آیه ۱۰۲.
- ↑ ر.ک: التفسیر المنسوب الی الامام العسکری(ع)، ص۴۷۵.
- ↑ ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۱، ص۸، رقم ۳۱.
- ↑ ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۵، ص۲۶۴، رقم ۱۲۶۹.
- ↑ ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۸۹، رقم ۳۹۷.
- ↑ ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۸۹، رقم ۳۹۸.
- ↑ ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۹۰، رقم ۳۹۹.
- ↑ ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۱۹۵، رقم ۹۶۷.
- ↑ ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۱۱، ص۱۵۲.
- ↑ ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۱۱، ص۱۵۲.
- ↑ ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۱۱، ص۱۵۲.
- ↑ ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۸، ص۶۳ و ۶۴، رقم ۲۱۳.
- ↑ ر.ک: بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۸۸-۹۸.
- ↑ بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۲۷۱-۲۷۸.