نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط HeydariBot(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۳۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
اباحیگری به معنای پای بند نبودن به ارزشهای دینی است. اباحیگری از بیاعتقادیکافر یا سهل انگاری دیندار پدید میآید و در دو حوزه فردی و اجتماعی، نمود مییابد. این پدیده در حوزه فردی موجب میگردد تا آدمی وظایفی را که در برابر خود و خداوند دارد، ادا نکند و حرام را مباح شمارد و راه بی قیدی در پیش گیرد[۱].
زیانهای اباحیگری در حوزه اجتماعی نمودی بیشتر دارد و شخص با مباح شمردن نبایدهای اجتماعی دست به هر کاری که پسند دل است، میآلاید و هنجارهای زندگی جمعی را نادیده میانگارد. طرفداران اباحیگری معتقدند که اباحه، همانا عدم منع عقلی و شرعی از فعل یا ترک فعل است. در این مشرب فکری، اباحه به همه منهیات راه مییابد و تنها تعیین کننده منهیات و مکروهات و اصول اخلاقی و ارزشها نه شرعمقدس بلکه عقل عملی و شرایط اجتماعی است و شرعمقدس در این میان سهمی ندارد. اباحهگران قلمرو این اندیشه را به حوزههای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و حتی اقتصادی میگسترانند و حدود الهی را کنار میگذارند و همه چیز را در دایره مباحات میگنجانند و در پی بیشترین حد آزادی برای انساناند [۲].
اباحیگری سنتی: هیچ فرقهای در اسلام، خود را اهل اباحه ندانسته است. با این حال، چگونگی نگرش برخی فرقهها به دستورهای دینی، آنها را به اباحیگری لغزانید؛ چنان که "اباحیه" مبدل به یکی از لقبهای اصلی آنها گردید. اباحیگری سنتی پیرو تحولات جامعه اسلامی در قرون گذشته پیدا شد. وقوع جنگهای متعدد در بلاد اسلامی و نادیده انگاشتن نقش بنیادی امامان معصوم(ع) در هدایتجامعه، به بیثباتی حکومتهای اسلامی انجامید و در پی آن، هرج و مرجکلامی پدید آمد و فرقههای منحرفظهور یافتند. حاصل این فرقهگرایی، کژفهمی و برداشت ناصواب از آموزههای دینی بود که در پارهای موارد به اباحیگری منتهی شد و در پارهای نیز به تعصبات نا به جا. کتابهای "ملل و نحل" نام مهمترین فرقههای اباحه گرا را بر شمردهاند[۳][۴].
اباحیگری نو: این اندیشه با تفکرات غربی همچون لیبرالیسم، سکولاریسم و تساهل و تسامح همراه و سازگار است. طرفداران این نوع اباحیگری برای دفاع از اندیشه خویش از تفسیرهای التقاطی و نسبیانگار مبتنی بر قرائتهای مختلف از دین سود میجویند[۵].
برای رد اباحیگری از دو منظر میتوان گفت و گو کرد: یکی از منظر درون دینی و دیگر، برون دینی. در منظر درون دینی باید گفت که در دین اسلام بحث اباحه در دو جا به کار رفته است:
احکام تکلیفی: این احکام پنج قسماند: واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح. مراد از اباحه در احکام تکلیفی حکم شرعی تکلیفی است که در آن، راه بر مکلف باز نگاه داشته شده و به او آزادی و اختیار دادهاند که هر چه میخواهد، برگزیند و انتخاب هر یک از فعل یا ترک از نظر مولی یکسان است. خلاصه، مباح عبارت است از آنچه فعل یا ترک آن، جایز و برابر است[۶][۷].
علم اصول: هر گاه در حلال یا حرام بودن چیزی تردید کنیم، اصل اباحه را جاری میکنیم و حکم به عدم حرمت میدهیم؛ زیرا آنچه نیازمندنص است، الزامات قانونی است و عدم الزامات قانونی نیازمندنص نیست. پس، اصل در اشیا پیش از ورود شرع اباحه است. در استفاده از اصل اباحه فرض بر این است که فاقد دلیل شرعی هستیم. بنابراین عقابی در کار نیست؛ چرا که اگر عقابی در کار بود، لازم بود خداوندحکیم به ما اعلام کند[۸][۹].
اباحه در احکام تکلیفی مربوط به اعمال عبادی است؛ اما اباحه در قاعده اصالة الاباحه مربوط به اعیان خارجی است[۱۰].
عالمان دینی، مراد شارح را در مباح دانستن برخی اعمال یا برخی اشیا دو جهت میدانند:
اباحه از آن اموری قلمداد شده است که ثواب و عقابی بر آن مترتب نیست. از آنجا که تعالیمشریعت بر مدار مصلحت و خیرخواهیالهی برای نوع بشر وضع شدهاند، معلوم میشود که فعل یا ترک اباحی، حکمی است که هیچ گونه ضرر یا سود عمدهای در آن نیست[۱۱][۱۲].
علتمباح بودن برخی کارها وجود حکمتی است که ترخیص آن کار ایجاب کرده است. اگر شارع آن کار را مباح نمیکرد، مفسدهای لازم میآمد. در این نوع مباح که به آن "مباح اقتضائی" میگویند، ممکن است مصلحت یا مفسدهای در فعل و ترک آن کار باشد؛ ولی شارع به دلیلمصلحت مهمتر، که رخصت را ایجاد کرده است، حکم به اباحه فرموده و از ملاک دیگر، چشم پوشیده است. آنچه به دلیل حَرَج، مباح شده است؛ از این قبیل است. مقنن در نظر گرفته است که اگر مردم را از برخی کارها منع کند، زندگی بر آنها دشوار میشود و بدین رو، از تحریم آن چشم پوشیده است[۱۳][۱۴].
نتیجه
مفهوم اباحه در نظر عالمانمسلمان بسیار متفاوت است با آنچه طرفداران اباحیگری میپندارند. اباحه در اصطلاح عالمانمسلمان، از مفاهیمی است که موارد آن را شارع مقدس معین میکند. رویکردی که شریعت برای استفاده از اباحه دارد، از آنجا ناشی میشود که خداوند هنگام تشریع احکام، نظر به آسانی آنها داشته و ضمن مراعات تواناییانسان، تکالیف او را مطابق فطرتش وضع کرده است تا عسر و حرجی بر مکلفین پیش نیاید[۱۵]. در واقع، اصل اولی در تکالیف شرعی، آسانگیری و همچنین در استفاده از نعمتهای الهی، مباح بودن آنها است مگر آنکه امر یا نهی از طرف شارع مقدس بیان شود. بنابراین رویکرد، اباحه قسیم تکالیف دیگر (وجوب، حرمت، مستحب و مکروه) است. نگاه شرع به اباحه یک نگرش تکلیفگرا است. اما طرفداران اباحیگری ضمن نشاندن قسم (اباحه) به جای قسیم (وجوب، حرمت، مستحب و مکروه) در واقع، رویکردی تکلیفگریز وضع میکنند[۱۶].
پس اگر مراد از اباحه، مباح بودن بخشی از احکام و تکالیف و اشیای جهان هستی است، صحیح است؛ اما اگر مراد از آن، بی قیدی نسبت به کل احکام و شریعت است، مذموم و مردود است[۱۷].
از منظر بروندینی نیز بهتریندلیل بر رد اباحیگری نتایج عملی آن است. با مراجعه به آمارهای رسمی، به خوبی میتوان دریافت که دور شدن انسان از تعالیمالهی و ترویج اباحیگری، نسلبشر را روز به روز از مسیر سعادت دور میسازد[۱۸]. انحطاطاخلاقی، جرم و جنایت و تجاوز اعضای جامعه به حقوق یکدیگر، از نتایج تفکر اباحیگری است که بسیاری از روشنفکران غربی نیز وقوع چنین بحرانهایی را در کشورهای خود اعتراف کردهاند[۱۹][۲۰].