ابواسید بن علی بن مالک انصاری

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۰:۴۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

به نقل ابن منده، ابوالعباس سراج[۱]، وی را از اصحاب رسول خدا(ص) دانسته است[۲]. مؤلفان بعدی نیز به تبع گزارش ابن منده، او را در شمار صحابه آورده‌اند [۳]. ابن حجر دو روایت از ابواسید بن علی نقل کرده است که یکی از طریق ابواحمد حاکم در الکنی از طریق قتاده نقل شده و دیگری را ابن منده به سند خود نقل کرده است. روایت ابن منده از ابواسید چنین است که ابواسید گفته است: رسول خدا(ص) فرمود: زمانی که ساختمان‌ها به سلع (اسم مکانی در شام) رسید، چاره تنها در گریز است و اگر نتوانستید، بشنوید و مطیع باشید»[۴]. ابوذر وقتی در سلع ساختمان‌های بلند را دید، روایت یاد شده را از رسول خدا(ص) برای عثمان نقل کرد و از او اجازه خواست به شام رود و بر ضد معاویه فعالیت کند[۵].

اما روایت دوم که از طریق قتاده از ابواسید نقل شده، چنین است که رسول خدا(ص) ابواسید بن علی را نزد زنی بنی عامر بن صعصعه فرستاد تا او را برای حضرت عقد کند. ابواسید، پیش از اینکه حضرت زن را ببیند، او را برای ایشان عقد کرد[۶]، به نقل ابن حجر، ابن عبدالبر در تمهید[۷] و ابن سعد در طبقات[۸]، این داستان را به ابواسید ساعدی مربوط دانسته[۹] و در ادامه گفته است: چون آن زن به مرض پیسی مبتلا بود، حضرت او را طلاق داد[۱۰]، اما ابن حجر نظر آن دو را به دلیل اختلاف سیاق این دو داستان رد کرده و قصه پیش گفته را به ابواسید بن علی مربوط دانسته است [۱۱].

برخی گفته‌اند در روایت ابواسید بن علی، نام زنی که رسول خدا(ص) طلاق داد، عمره دختر یزید کلابی و از طایفه بنی عامر بود[۱۲]، اما در روایت ابواسید ساعدی، نام زن، اسماء دختر نعمان بن ابی الجون کندی و علت طلاق او، توطئه برخی زنان دیگر رسول خدا(ص) دانسته شده است[۱۳] که این مطلب، نظر ابن حجر را در الاصابه تأیید می‌کند؛ البته ابن حجر خود در کتاب دیگرش گفته است: رسول خدا(ص) ابواسید ساعدی را برای عقد زنی از بنی عامر به نام عمره دختر یزید بن عبید فرستاد[۱۴]. به نظر عده‌ای، عمره دختر یزید، همان اسماء دختر نعمان است. این داستان با تمام جزئیاتش، به هر دو اینها نسبت داده شده و تصریح گردیده که این دو یک نفر هستند[۱۵]. افزون بر این، داستان یاد شده، به زنان دیگری نیز نسبت داده شده[۱۶] که شواهد، از یکی بودن آنان خبر می‌دهد[۱۷][۱۸]

منابع

پانویس

  1. محمد بن اسحاق بن ابراهیم نیشابوری، م.۳۱۳.
  2. ابونعیم، ج۵، ص۲۸۳۲؛ ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۴.
  3. ذهبی، ج۲، ص۱۴۸؛ ابن اثیر، ج۶، ص:۱۱.
  4. «إذَا رَأيْتَ البِنَا قَدْ بَلَغَ سَلْعًا فَأتَمِرْ بِالشَّامِ، فَإنْ لَمْ تَسْتَطعْ فاسْمَعْ وَأطِعْ»؛ ابونعیم، ج۵، ص۲۸۳۲؛ ابن حجر، الاصابه، ج، ص۱۴؛ ابن اثیر، ج۶، ص۱۱؛ و با کمی اختلاف در عبارت روایت ر.ک: طبرانی، ج۴، ص۵۶.
  5. ابن عساکره، ج۱، ص۹۱ و ۹۸.
  6. ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۴.
  7. ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۵.
  8. ابن سعد، ج۸، ص۱۱۳.
  9. ر.ک: ابواسید ساعدی.
  10. ابن سعد، ج۸، ص۱۱۳.
  11. ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۵.
  12. ابن کثیر، ج۵، ص۲۳۰.
  13. ابن سعد، ج۸، ص۱۱۳؛ ابونعیم، ج۶، ص۳۲۳۹.
  14. ابن حجر، فتح الباری، ج۹، ص۲۹۴.
  15. ابن اثیر، ج۵، ص۵۱۱.
  16. حاکم، ج۴، ص۳۴؛ شامی، ج۱۱، ص۲۲۸-۹.
  17. ر.ک: اسماء بنت نعمان.
  18. محمدی، رمضان، مقاله «ابواسید بن علی بن مالک انصاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۱۲۱.