نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط HeydariBot(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۳۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
این رذیلت« رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ»[۱]، دانسته شده؛ و مراد از آن، آن است که تعلّق به دنیا برای قلبانسان ملکه گردد.
به دیگر سخن، دنیادوستی آن است که نفس آدمی به صورت ملکه به خواستنیهای دنیا بپردازد، و از غیر آن فارغ شود. قرآن کریم از این رذیلت به "تَلَهِّی" یاد کرده است: ﴿لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ﴾[۲].
و گاه نیز آن را هوا / میل شدید، خوانده و بلافاصله هواپرستان را دوزخی دانسته است: ﴿فَأَمَّا مَنْ طَغَى * وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا * فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَى﴾[۳].
و فراتر از آن، میلهای نفسانی را در شمار بتان آورده، و صاحب آن را گمراهی که دانسته پای در راه گمراهی مینهد، برشمرده است: ﴿أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ﴾[۴][۵].
در بسیاری از روایات و نیز آیات قرآن کریم، این رذیلت اخلاقی به شدّت مذمّت نازل شده است؛ بهگونهای که میتوان گفت بیشتر از یکدهم قرآن کریم، تنها در همین موضوع نازل شده است!.
ضعف اراده: اینان همواره در پی مطامع کمارزش دنیائی هستند؛ از این رو از ارادهای قوی برخوردار نیستند، تا بتوانند سر در پی اهداف بلند آن جهانی گذارند.
فراموشیفطرت: اینان چون در خواستهای نفسانی فرو رفتهاند، فطرت خود را به فراموشی سپرده از بُعد معنوی و پروردگار خود غافل شدهاند. از این رو در پایان، هیچ بهرهای بهجز جهنّم نصیب آنان نخواهد شد: ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ﴾[۱۰].
منفی بافی: اینان به مرضفراموشینعمتها، و به یاد آوردن مشکلات و نقمتها دچار میشوند. امروزه این بیماریروحی را "منفیباف" بودن مینامند: ﴿وَلَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ﴾[۱۱].
غفلت از یاد خدا:دنیا پرستان به متاع بیارزش دنیا که بهدست میآورند شادمان شده، این شادمانی آنان را از یاد خداغافل میسازد: ﴿وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئَاتُ عَنِّي إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ﴾[۱۲].
ظالم و نادان بودن: اینان هم ظالماند، و هم نادان. ظالماند چرا که به نفس خود ظلم کرده دنیای فانی را بر آخرت باقی، و ظلمت را بر نور ترجیح میدهند؛ و نادانند چرا که قدر خود را ندانسته به جای آنکه به ندای عرش پاسخ دهند. ﴿إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا﴾[۱۳].
بیوفائی: اینان چون به حضرت حق پشت کرده به دنیا روی آوردهاند، نمکنشناسند و بیوفا؛ چه صاحبنعمت را رها کرده به نعمت زودگذر او اکتفا کردهاند.
دشمنی با صالحان: اینان با هر چه در مقابل دنیای پست آنان بایستد، دشمنی میورزند. این مطلب از دشمنی با اولیاءخدا آغاز، و به دشمنی با انبیاء(ع)، و سرانجام به دشمنی با خود حضرت حق خواهد انجامید. قرآن کریم بهوضوح بر این مطلب گواهی داده است: ﴿أَوَلَمْ يَرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ﴾[۱۴]
مبتلا شدن به جهل مرکّب:دنیا پرستان به جهل مرکّب نیز دچار میشوند؛ چه دنیا را پایان همّت خود قرار داده حتّی آن را به دعا از حضرت حق طلب مینمایند: ﴿وَيَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ وَكَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا﴾[۱۵]
عجول بودن: آنان نورعقل را در خود خاموش میسازند؛ از این رو به بیماریعجلهمبتلا شده در بیشتر موارد، آنچه ناپسند است را برای خود درخواست مینمایند: ﴿ وَكَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا﴾[۱۶]
مبتلا شدن به بُخل:دنیا پرستی آنان را از مصرفاموال خود در موارد واجب و مستحب باز داشته، به بُخل دچار میشوند؛ از این رو شیطان بر آنان غلبه کرده به رذیلتاتراف دچارشان میسازد. هم بر این اساس ثروت خود را در آنچه خداوند بدان راضی نیست خرج میکنند، امّا انفاقات واجب و مستحبّ خود - که بهشت را برایشان از پی خواهد داشت-، ترک مینمایند: ﴿وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ وَظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ لَا بَارِدٍ وَلَا كَرِيمٍ إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ ﴾[۱۷].
نپذیرفتن حق: آنان به جدال با حق برخاسته از پذیرش آن سرباز میزنند: ﴿ٍ وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا﴾[۱۸].
ابتلاء به خشم خداوند: دنیاپرستان به هیچ قید شرعی و یا عقلی در دنیا تن نمیدهند، بلکه خواهان آنند که دنیا را به تمامی در برگیرند. از این رو از حکم عقل و شرع سرباز میزنند؛ و روشن است که نتیجه این عمل چیزی جز خشم خداوندی نیست!: ﴿بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ﴾[۱۹].
عرض اندام در برابر او - جلّ وعلا -:طغیان در برابر خداوند از پی خُلق پیشین ظهور میکند، و اینان به دام خویفرعونی خویش میافتند؛ از این رو در مقابل حضرت حق نیز عرض اندام مینمایند تا دنیا را بهدست آورده برای خویش نگاه دارند: ﴿كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى﴾[۲۰].
سختی و مشقّت دائمی: آنان دائماً در سختی و مشقّت بهسر میبرند، نه از آن رو که در پی جمع مالند، بلکه از آن رو که طبیعتدنیا همچون جهنّم است؛ و در پی آن بودن، آدمی را خواه ناخواه در این جهنّم نگاه میدارد: ﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ﴾[۲۱].
بازماندن از نیکیها: اینان چون دل بر دنیا نهادهاند، از انجام تمامی خیرات باز میمانند؛ چه دنیاپرستی آنان را به این گمانمبتلا میسازد، که تمامی دنیا برای آنان آفریده شده، نه آنکه آنان برای خدمت به خویشتن، خداوند و همنوع آفریده شدهاند: ﴿لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَمَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ﴾[۲۲]
زیانکاری دائمی:دنیا پرستان زیانکارند، چه همچون در آبافتادگان، دائماً دست و پا میزنند تا خود را به دنیا وصل کنند؛ و سرانجام نیز با اندوهدنیا از آن خارج میشوند: ﴿وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ ﴾[۲۳].
ترک آخرت:دنیا و آخرت هیچگاه با هم جمع نمیشوند، و دنیاپرستان یکسر آخرت را نهاده به دنیا رو میکنند؛ از این رو تمامی قبائح دنیا را طلب کرده آن را در جسم و جان خود حاصل مینمایند: ﴿مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ﴾[۲۴]
سیری ناپذیری:دنیا پرستان به صفت سیری ناپذیری- که از اوصاف جهنّم است-، مبتلا میشوند. چه هر چه سر در پی دنیا مینهند آن را بیشتر طلب میکنند، تا سرانجام خود به دوزخ تبدیل میشوند: ﴿يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ﴾[۲۵]
مخالفت صریح با پیامبران: کلمه "مَلَأ" در قرآن کریم در سی مورد بهکار رفته، و در تمامی این موارد، مراد از آن کسانی هستند که به حبّ دنیا گرفتار شده، با پیامبران(ص) به مخالفت برخاستهاند. *بررسی این موارد، نشان میدهد که هر آزار و اذیّتی که متوجّه انبیاء عظام شده است، تنها از ناحیه اینان بوده است و بس.
دنیا پرستیآدمی را به این ورطه هولناک انداخته، او را در شما ملأ قرآنی در میآورد: ﴿قَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۲۶][۲۷].
این نوزده مورد را، میتوان بخشی از نتائج دنیاپرستی دانست. حال به این نکته توجّه میکنیم که آدمیودیعهخداوند در این دنیاست؛ و او را هیچ ارزشی جز از رضای حضرت حق - که از بهشت نیز برتر است-، نیست: ﴿يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلِي فِي عِبَادِي * وَادْخُلِي جَنَّتِي﴾[۲۸]. چه او به تمامی اسماء و صفات الهیآگاه بوده مظهر آن است: ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا﴾[۲۹]. و به این واسطه، اشرف مخلوقاتحضرت حق میباشد[۳۰].
دنیادوستی نیز خود مراتبی دارد، که قبح آن بهحسب این مراتب شدید و یا کمتر میشود.
حبّ دنیا در مراتب ضعیف آن ناشایست و ناپسند است، چه به هرحال بنده را از خدای متعال باز میدارد و حجاب او از درکنور او میگردد، چه حجاب را برای وارد نشدن بیگانگان بهکار میبرند، نه آنکه آن را برای خارج کردن صاحبخانه استفاده نمایند!.
از آن ناپسندتر امّا، مراتب شدید حبّ دنیا است؛ چه در این مراتب - همانگونه که پیش از این اشاره کردیم-، قلبآدمی همچون جهنّم شده تنها و تنها سر در پی دنیا مینهد، و هر لحظه بهرهای بیشتر از آن را طلب مینماید.
این مراتب به حسب دنیا پرستی ترتیب یافته، یک یک از پس یکدیگر وارد میشود. در این میان، میتوان دنیادوستی را بهگونهای دیگر نیز مورد بررسی قرار داد؛ چه میتوان آنچه برای انسان در این دنیای مادّی محبوب میشود را، نه خود دنیا که بخشی از آن دانست؛ در این صورت نیز مراتبی از ناپسندی این صفت رذیلت اخلاقی دامنگیر انسان خواهد شد، هر چند قبح آن به اندازه دنیادوستی مطلق نخواهد بود. این مطلب را در این چند بخش میتوان خلاصه کرد[۳۱].
انواع دنیادوستی غیر مطلق
دنیادوستی برای استفاده از آن در راه خداوند متعال: در این صورت، دنیا همچون قلمی است که نویسنده با آن به نوشتن مطالب خویش میپردازد؛ چه او را هیچ هدفی از بهکارگیری قلم جز از نوشتن نیست. پر واضح است که در اینجا قلب راگرایشی به دنیا نبوده، آن را تنها برای تحصیل رضای حضرت حق بهکار میبرد و بس.
خویشتن دوستی: پیش از این، درباره این صفت رذیلتسخن داشتیم و به حجاب بودن آن نیز اشاره کردیم. این مرتبه نیز در شمار مراتب دنیادوستی است، هرچند- همانگونه که پیش از این گفتیم- حرکت برای زدودن این رذیلت از نفس، هم واجب است و هم بسیار مشکل.
علاقمندی به مقدار لازم از مادّیات دنیا برای زندگی عادیِ انسانی: این مقدار، هرچند برای حیاتآدمی ضروری است، امّا علاقهمندی به آن نیز در شمار مراتب ناشایست دنیادوستی بوده، دل نبستن به آن برای سالکان راه کمال سخت لازم است و بایسته.
علاقهمندی به مالحلال دنیائی: این مرتبه نیز هرچند برای بسیاری از افراد ناگزیر مینماید، امّا به هر حال ناپسند بوده در شمار رذائل اخلاقی به حساب میآید.
علاقمندی به مشتبهات و مکروهات دنیائی: این مرتبه، در شمار قبیحترین مراتب دنیادوستی است که زدودن آن از نفس، اوّلین گام در مسیر سلوک إلی اللّه است[۳۲].
↑«آنان را واگذار تا بخورند و بهره گیرند و آرزو سرگرمشان دارد، زودا که بدانند» سوره حجر، آیه ۳.
↑«و بیگمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم؛ (زیرا) دلهایی دارند که با آن درنمییابند و دیدگانی که با آن نمینگرند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
↑«و بیگمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم؛ (زیرا) دلهایی دارند که با آن درنمییابند و دیدگانی که با آن نمینگرند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
↑«و اگر به انسان بخشایشی از خویش بچشانیم سپس آن را از وی باز گیریم بیگمان نومید و ناسپاس خواهد شد» سوره هود، آیه ۹.
↑«و اگر پس از رنجی که به او رسیده است آسایشی به وی بچشانیم به یقین خواهد گفت بدیها از من دور شد؛ که او سخت شادمان و خویشتنستای است» سوره هود، آیه ۱۰.
↑«بیگمان او ستمکارهای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.
↑«و آیا آدمی ندیده است که ما او را از نطفهای آفریدهایم و ناگاه ستیزهجویی آشکار است؟» سوره یس، آیه ۷۷.
↑«و آدمی بدی را چنان فرا میخواند که نیکی را و آدمی شتابگر است» سوره اسراء، آیه ۱۱.
↑«و چپیان، کیانند چپیان؟ در تفبادی و آبی داغند و سایهای از دود بسیار سیاه که نه سرد است و نه خوش چرا که اینان پیش از آن، نازپرورد بودند و بر گناه بزرگ پای میفشردند» سوره واقعه، آیه ۴۱-۴۶.
↑«و آدمی از هر چیزی پرخاشگرتر است» سوره کهف، آیه ۵۴.
↑«بلکه آدمی بر آن است که در آینده خویش، (نیز) گناه ورزد» سوره قیامه، آیه ۵.