ایمان در فقه سیاسی
مقدمه
ایمان عبارت است از تصدیق[۱]، جای گرفتن اعتقاد در قلب[۲] و سخن کسی را باور کردن[۳] است. ایمان از ریشه "أمنْ" به این حقیقت اشاره دارد که مؤمن با اعتقاد قلبی خود از شک و شبهه که آفت اعتقاد است، در امان میماند.
در آیه قرآن آمده است: ﴿وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۴].
درباره حقیقت ایمان سخنان بسیاری گفته شده است؛ از جمله اینکه گفته شده، ایمان دارای سه جزء است: اعتقاد قلبی، اقرار زبانی و عمل جوارحی[۵]؛ همچنین گفتهاند، ایمان دارای مراتب است؛ زیرا تصدیق چیزی گاهی تنها به همان تصدیق ختم میشود و گاهی این تصدیق شدیدتر و مستحکمتر خواهد بود و برخی لوازم آن تصدیق نیز بر فرد مترتب خواهد شد و گاهی فرد تصدیقکننده بر همه لوازم اعتقاد خود ملتزم میگردد[۶]؛ نمیتوان ایمان را از قبیل علم محض دانست؛ زیرا علم با کفر جمع شدنی است؛ بسیاری علم به آیات الهی پیدا میکنند، ولی آن را تکذیب میکنند و نیز نمیتوان ایمان را از قبیل عمل محض دانست؛ زیرا عمل محض با نفاق جمع شدنی است[۷].[۸]
منابع
پانویس
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۸، ص۳۸۹.
- ↑ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۴۵.
- ↑ بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژهنامه، ص۷۲۵.
- ↑ «و هر کس به خداوند ایمان آورد (خداوند) دلش را راهنمایی میکند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره تغابن، آیه ۱۱.
- ↑ احمد بن یوسف سمین حلبی، عمدة الحفاظ، ج۱، ص۱۳۹. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۹۱.
- ↑ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۴۵.
- ↑ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۸، ص۲۵۹-۲۶۰.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۱۳۵.