امیرالمؤمنین در فقه سیاسی
مقدمه
امیرالمؤمنین لقب وصی و جانشین رسول خدا(ص) است. به اعتقاد شیعه، لقب امیرالمؤمنین اختصاص به حضرت علی(ع) دارد و ملقّب ساختن دیگران حتی سایر ائمه(ع) به این لقب جایز نیست.
عنوان امیر المؤمنین در عصر خلیفه دوم شیوع یافت و در اوائل خلافت وی، یکی از مسلمانان تازه وارد، خلیفه را به این عنوان مخاطب قرارداد و خلیفه دوم آن را موافق طبع خود دید و از آن پس به جای عنوان خلیفة المسلمین، لقب امیرالمؤمنین شایع شد.
به اعتقاد شیعه نمیتوان جز امام معصوم(ع) کسی را به این عنوان نامید و در میان ائمه معصومین(ع) تنها علی(ع) به این عنوان نامیده شده است. امام صادق (ع) در روایتی فرمود: "چون امر ولایت علی بن ابی طالب نازل شد، پیامبر (ص) فرمود: "با لقب "امیرالمؤمنین" به علی سلام کنید"[۱].
عنوان امیرالمؤمنین بر بالاترین فرمانروای سیاسی، دینی و دنیوی جهان اسلام اطلاق میشد و با دو عنوان دیگر، یعنی «خلیفه» و «امام» همطراز بود، اما هر یک از این عنوانها بر جنبه خاصی تأکید دارند. عنوان خلیفه بر جنبه ارتباط شخص حاکم با پیامبر و امام بر جنبه ارتباط او با دین، و امیرالمؤمنین بر ارتباط با مؤمنین مسلمانان تأکید بیشتری دارند.
بر پایه منابع عنوان امیرالمؤمنین نخستینبار بر خلیفه دوم عمر بن الخطاب اطلاق شده است؛ اما اینکه چه کسی این عنوان را اولینبار درباره عمر به کار برد، روشن نیست. برخی عبداللّه بن جحش، برخی دیگر عمرو بن عاص و عدهای نیز مغیرة بن شعبه را نخستین کسی دانستهاند که این لقب را درباره خلیفه دوم به کار بردهاند[۲]. اما میدانیم که عبداللّه بن جحش در سال سوم قمری در جنگ احد به شهادت رسید و هم از اینرو نمیتوانسته است در دوره خلافت عمر حضور داشته باشد.
در پارهای منابع از عبداللّه بن جحش و سعد بن ابیوقاص به عنوان نخستین کسانی که لقب امیر المؤمنین یافتند، یاد شده است. اینان فرماندهان جنگی اسلام بودند و این موضوع مؤید برداشت آن دسته از پژوهشگرانی است که معتقدند واژۀ «امیر» بر فرماندهان نظامی اطلاق میشد و لقب «امیرالمؤمنین» به استناد آنکه «مؤمنین» سربازان اسلام بودند، کاربرد یافت.
کاربرد این عنوان پس از عمر از سوی خلفای اموی و عباسی ادامه یافت و تمامی حاکمان قلمرو اسلام میباید مشروعیت حاکمیت خود را از راه «امیرالمؤمنین» کسب میکردند. از اینرو، نخستین علامت استقلالخواهی حاکمان ولایات از خلافت عباسی، برگزیدن عنوان امیر المؤمنین برای خود بود. بررسی سکههای حکومتهای اسلامی دوران خلافت عباسی نشان میدهد که کدام حکومتها خود را تابع خلیفه عباسی دانسته، و کدامیک خود را از خلافت مستقل میدانستهاند.
گفتهاند که لقب امیر المؤمنین نخستینبار در دوران هارون الرشید بر سکههای او ضرب شد، اما شواهد حاکی از آن است که بسیار پیش از این زمان، یعنی در دوران عبدالملک بن مروان عنوان امیرالمؤمنین بر روی سکههای او ضرب شده بود. افزون بر این، بر برخی از سکههای دوران معاویه با حروف پهلوی عبارت «معاویه امیر اوروشنکان» ضرب شده است، که به معنای معاویه امیر المؤمنین است.
سلاطین سلسلههای موحدون ـ البته پس از بیعت عامه ـ به خود عنوان امیر المؤمنین داده بودند. همچنین بنی حفص پس از القاب شیخ، امیر و خلیفه لقب امیر المؤمنین را بر خود اطلاق کردند. شواهد کاربرد این عنوان در میان امویان اندلس و خلفای فاطمی نیز وجود دارد. بعدها نیز گاه سلسلههایی با انتساب خود به خلفای عباسی سلاطین و فرمانروایان خود را امیر المؤمنین مینامیدند. برای مثال سلاطین یمن در پایان سده ۱۱ قمری (۱۷م) که خود را از اعقاب متوکل دانستهاند و سلطان سلیم این عنوان را درباره خود به کار بردهاند[۳].[۴]
منابع
پانویس
- ↑ اصول کافی، ج۲، ص۵۲؛ اثبات الهداة، ج۶، ص۳۶۵؛ بحار الانوار، ج۳۷، ص۳۳۱.
- ↑ المنتظم فی تاریخ الامم والملوک، ج۴، ص۱۳۵؛ نهج البلاغه، نامههای ۴۵ و ۴۷؛ صبح الاعشی، ج۵، ص۴۷۵.
- ↑ فقه سیاسی، ج۷، ص۴۶۹.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۳۶۵؛ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۵۲.