احمر مولی امسلمه
مقدمه
لقب وی «سفینه»[۱] و از موالیان رسول خدا (ص)[۲] یا أم سلمه، همسر آن حضرت است [۳]. سپس ام سلمه او را آزاد کرد به شرطی که در خدمت رسول خدا (ص) باشد[۴].
برای او بیش از بیست نام گفتهاند که برخی از آنها عبارتاند از: «مهران»، «رومان رومی»، «عبس»[۵]، «طهمان»، «مروان»، «نجران»، «ذکوان»، «کیسان»، «سلیمان»، «سنه»[۶]، «ایمن»، «مرقنه»، احمد، رباح، «مفلح»، عمیر، «معتب»، قیس و عیسی[۷] به همین مناسبت برخی صحابهنگاران شرح حال او را ذیل مدخل احمر، سفینه و رومان آوردهاند[۸]. «ابوعبدالرحمان» کنیه مشهور اوست[۹] و ابوالبختری هم گفتهاند[۱۰].
درباره منشأ و نژادش چند قول است: یکی آنکه وی در میان اعراب به دنیا آمد و در بطن نخله[۱۱] ساکن بود[۱۲]. قول دیگر آنکه وی از فرزندان فارس (عجم) و نامش سقیة بن مارفنّه بود[۱۳] که شاید سفینه، تصحیف همین نام باشد. ابن منده او را از اسیران بلخ دانسته که به روم نسبت داده شده است؛ در حالی که بلخ و روم در زمان رسول خدا (ص) فتح نشده بود[۱۴].
درباره نام سفینه چند وجه تسمیه گفته شده است:
- سفینه گوید: رسول خدا (ص) نام من را سفینه گذاشت؛ زیرا در سفری که با آن حضرت بودم، بعضی از افراد درمانده شده بودند و شمشیر، سپر و نیزه آنان را من حمل کردم. از این رو آن حضرت فرمود: «انت سفینة»؛ و این اسم بر من باقی ماند[۱۵].
- وزن باری که او میتوانست حمل کند یک یا دو یا سه یا چهار تا هفت شتر شمردهاند [۱۶]. گرچه احتمال مبالغه در این گزارشها وجود دارد، ولی گویای قدرت بدنی او بوده است.
- در گزارشی دیگر آمده است که او در جنگها کنار رسول خدا (ص) بود و در بیابان یا نهری که میگذشتند، مردم را به آن طرف رود میبرد و حضرت فرمود: تو سفینهای[۱۷] همچنین حضرت برای او دعا کرد تا فرزندانش از شر شیطان محفوظ بمانند[۱۸].
طبرانی[۱۹]، ابونعیم[۲۰] و اصبهانی[۲۱] گزارش دیگری درباره برخورد او با شیر نقل کردهاند که احتمال ساختگی بودن آن است. وی روایاتی از رسول خدا (ص) نقل کرده است[۲۲] از جمله: حدیث «طیر مشوی» که از فضایل امیرمؤمنان علی (ع)است، توسط او روایت شده است. سفینه گوید: برای رسول خدا (ص) پرندگانی هدیه آوردند و من بعضی از آنها را بریان کردم و صبح برای آن حضرت بردم. فرمود: اینها از کجا آمده است. گفتم: کسی که دیشب نزد شما آمده بود، آنها را آورده است. آن حضرت فرمود: مگر نگفتم غذا را برای فردا ذخیره نکن که برای هر روز، روزیای است. سپس حضرت دعا کرد: خدایا! دوست داشتنیترین خلقت را نزد من وارد کن که با او طعام بخورم. در این هنگام حضرت علی (ع)وارد شد[۲۳].
وی از رسول خدا (ص) روایاتی درباره مقدار آب برای غسل کردن و وضو گرفتن، حجامت کردن[۲۴] و دعای بعد از نماز[۲۵] نقل کرده است. همو حدیث «الْخِلَافَةَ فِي أُمَّتِي ثَلَاثُونَ سَنَةً ثُمَّ مَلَكٍ بَعْدَ ذَلِكَ»؛ را روایت کرده است[۲۶] که مجموع خلافت ابوبکر، عمر، عثمان و علی (ع) سی سال بود. این روایت را تنها او نقل کرده است. گفته شده که بنی امیه گمان دارند خلافت میان آنان است. سفینه گفت: فرزندان بنوزرقاء دورغ میگویند و آنان پادشاهان فاسدی هستند[۲۷]. همو نقل کرده است که رسول خدا (ص) نشسته بود. در این حال مردی بر او عبور کرد که سوار بر شتر بود در حالی که قائدی افسار شترش را میکشید و کسی هم از عقب آن را میراند. آن حضرت قائد و سائق و راکب را لعنت کرد[۲۸] که مقصود آن حضرت ابوسفیان، معاویه و یزید بود[۲۹].
او از ام سلمه و علی (ع) روایت کرده است، و دو فرزندش «عبدالرحمان» و«عمر»، سالم بن عبدالله بن عمر، ابو ریحانه، حسن بصری، سعید بن جمهان و دیگران از او روایت کردهاند[۳۰]. وی به سال هفتاد درگذشت[۳۱][۳۲]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ بخاری، ج۴، ص۲۰۹؛ ابن حبان، ص۷۱؛ خلیفة بن خیاط، ص۳۲۴؛ ابونعیم، ج۳، ص۱۳۹۱؛ ذهبی، ج۳، ص۱۷۳.
- ↑ ابن ابی حاتم، ج۴، ص۳۲۰؛ ابن اثیر، ج۱، ص۱۷۶ و ج۲، ص۲۹۶.
- ↑ طبرانی، ج۲۳، ص۳۰۵؛ ابن اثیر، ج۲، ص۵۰۳.
- ↑ ابن اثیر، ج۲، ص۵۰۴؛ مزی، ج۱۱، ص۲۰۴؛ ابن حجر، ج۳، ص۱۱۱.
- ↑ ابونعیم، ج۳، ص۱۳۹۱؛ ابن اثیر، ج۲، ص۵۰۳؛ ابن عبدالبر، ج۲، ص۸۷.
- ↑ یا شنبه: مزی، ج۱۱، ص۲۰۵.
- ↑ ابن حجر، ج۳، ص۱۱۱.
- ↑ ابن اثیر، ج۱، ص۵۳ و ج۲، ص۱۹۰، ۳۲۴؛ ابن حجر، ج۱، ص۱۸۷ و ج۳، ص۱۱۱ و ج۲، ص۴۱۵.
- ↑ ابن حبان، ص۷۱؛ ابن معین، ج۱، ص۳۸؛ ابن ابی حاتم، ج۴، ص۳۲۰؛ ابن اثیر، ج۲، ص۵۰۳.
- ↑ ابن اثیر، ج۲، ص۵۰۳.
- ↑ در ناحیه مکه به نام بستان عامر: یاقوت حموی، ج۵، ص۱۲۵.
- ↑ ابن عساکر، ج۴، ص۲۶۶؛ ابن اثیر، ج۲، ص۵۰۴؛ ابن حجر، ج۳، ص۱۱۱.
- ↑ ابن اثیر، ج۲، ص۵۰۴.
- ↑ ابن اثیر، ج۲، ص۲۹۶.
- ↑ ابونعیم، ج۳، ص۱۳۹۲؛ ابن اثیر، ج۲، ص۵۰۳.
- ↑ ذهبی، ج۳، ص۱۷۳.
- ↑ ابن اثیر، ج۱، ص۱۷۶؛ ابن حجر، ج۱، ص۱۸۷.
- ↑ ابونعیم، ج۳، ص۱۳۹۳.
- ↑ طبرانی، ج۷، ص۸۱.
- ↑ ابونعیم، ج۳، ص۱۳۹۲.
- ↑ اصبهانی، ص۱۶۳.
- ↑ احمد بن حنبل، ج۵، ص۳۰.
- ↑ طبرانی، ج۷، ص۸۲؛ هیثمی، ج۹، ص۱۲۶.
- ↑ ابونعیم، ج۳، ص۱۳۹۳.
- ↑ طبرانی، ج۷، ص۸۳ و ج۲۳، ص۳۰۵.
- ↑ طبرانی، ج۱، ص۸۹؛ ذهبی، ج۳، ص۱۵۷.
- ↑ ابن اثیر، ج۲، ص۵۰۳.
- ↑ هیثمی، ج۱، ص۱۱۳.
- ↑ طبری، ج۱۰، ص۵۸.
- ↑ مزی، ج۱۱، ص۲۰۵؛ ابن حجر، ج۳، ص۱۱۱.
- ↑ ذهبی، ج۳، ص۱۷۳.
- ↑ مرادینسب، حسین، مقاله «احمر مولی امسلمه»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۱۵.