حسن بن علی شعیری لؤلؤی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Ali (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۹ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۳۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

آشنایی اجمالی

الحسن بن علی اللؤلؤی[۱]، در یک سند تفسیر کنز الدقائق از تفسیر القمی گزارش شده است:

«حدثنا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ اللُّؤْلُؤِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ صَالِحٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: قُلْتُ ﴿هَذَا كِتَابُنَا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِّ[۲]قَالَ لَهُ: إِنَّ الْكِتَابَ لَمْ يَنْطِقْ وَ لَا يَنْطِقُ وَ لَكِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) هُوَ النَّاطِقُ بِالْكِتَابِ قَالَ اللَّهُ ﴿هَذَا كِتَابُنَا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِّ فَقُلْتُ إِنَّا لَا نَقْرَؤُهَا هَكَذَا فَقَالَ هَكَذَا وَ اللَّهِ نَزَلَ بِهَا جَبْرَئِيلُ(ع) عَلَى مُحَمَّدٍ(ص) وَ لَكِنَّهُ فِيمَا حُرِّفَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ»[۳].[۴]

شرح حال راوی

الحسن بن علی اللؤلؤی کنیه‌اش «ابومحمد» و ملقّب به «الشعیری» است.

شیخ طوسی از الحسن بن علی اللؤلؤی به عنوان یکی از راویان دارای کتاب یاد کرده و نوشته است: الحسن بن علی اللؤلؤی، له کتاب. أخبرنا به الحسین بن عبید الله، عن أحمد بن محمد بن یحیی، عن أبیه، عن محمد بن علی بن محبوب، عنه[۵]. ابن شهر آشوب نیز نام راوی را در کتاب خود چنین ذکر کرده: الحسن بن علی اللؤلؤی، له کتاب[۶].

همچنین این راوی در طریق سندی شیخ طوسی به کتاب چهار تن از راویان دارای اثر قلمی دیده می‌شود:

  1. غیاث بن ابراهیم: له كتاب. أخبرنا جماعة، عن أحمد بن محمد بن الحسن، عن أبيه، عن الصفار، عن محمد بن الحسين، عن محمد بن يحيي الخزاز، عن غياث ابن إبراهيم و رواه حميد، عن الحسن بن علي اللؤلؤي، عنه[۷].
  2. محمد بن فضیل له کتاب؛ محمد بن رائد الخزاز له کتاب، رویناهما عن حمید بالإسناد الأول، عن الحسن بن علی اللؤلؤی الشعیری، عنهما[۸].
  3. موسی بن سابق، له کتاب. أخبرنا جماعة، عن أبی المفضل، عن حمید، عن أبی محمد الحسن بن علی السعدی اللؤلؤی، عن موسی بن سابق[۹].
  4. جناب نجاشی به شرح احوال الحسن بن علی اللؤلؤی و ترجمه آن نپرداخته؛ ولی همانند شیخ طوسی نام وی را در طریق سندی خود به موسی بن سابق یاد کرده و نوشته است: موسى بن سابق، كوفي، له كتاب، أخبرنا الحسين قال: حدثنا أحمد بن جعفر قال: حدثنا حميد قال: حدثنا الحسن بن علي اللؤلؤيي عن موسي بكتابه[۱۰].

بر این اساس، راوی از لؤلؤی در شش سند پیشین، دو تن هستند:

  1. شیخ القمیین محمد بن علی بن محبوب که در طریق شیخ طوسی به حسن بن علی لؤلؤی قرار دارد.
  2. روایتگر بسیاری از اصول نگاشته شیعه، حمید بن زیاد الدهقان.[۱۱]

راوی در منابع اهل تسنّن

نام راوی در برخی منابع اهل تسنّن نیز دیده می‌شود؛ برای نمونه، ابن عساکر عالِم و مورخ سنّی، حدیث غدیر «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» را از این راوی چنین گزارش کرده است: «...، نا أبو العباس أحمد بن محمد بن سعيد حدثني الحسن بن علي الأشعري اللؤلؤي، حدثني غياث بن كلوب أبو المثني من كتابه، نا مطرف بن سمرة بن جندب عن أبيه قال: قال رسول الله(ص) يوم غدير خم: من كنت مولاه فعلي مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه»[۱۲].

دو نشانه بر اتحاد حسن بن علی لؤلؤی در روایت یادشده با راوی مورد گفتوگو وجود دارد:

  1. یکسانی در نام راوی.
  2. اتحاد در طبقه؛ زیرا احمد بن محمد بن سعید (ابن عقدة) همانند حمید بن زیاد از استادان حدیثی جناب کلینی است.

بر این پایه، راوی دارای چهار وصف «اللؤلؤی»، «الشعیری»، «السعدی» و «الاشعری» است.

سمعانی درباره این چهار عنوان چنین نوشته است:

  1. اللؤلؤی: نسب بهذه النسبة جماعة کانوا یبیعون اللؤلؤ[۱۳].
  2. الشعیری: بفتح الشین المعجمة، و کسر العین المهملة، و بعدها الیاء المنقوطة باثنتین من تحتها، و فی آخرها الراء، هذه النسبة إلی بیع الشعیر،...، و اما النسبة أیضاً إلی "باب الشعیر" [و هی محلة معروفة بالکرخ، من غربی بغداد][۱۴].
  3. الأشعری: بفتح الألف و سکون الشین المعجمة و فتح العین المهملة و کسر الراء، هذه النسبة إلی أشعر و هی قبیلة مشهورة من الیمن، و قال رسول الله(ص): «إنی لأعرف منزل الأشعریین باللیل لقراءتهم القرآن و الأشعر هو نبت بن أدد»، قال ابن الکلی: إنما سمی نبت بن أدد بن زید بن یشجب بن عریب بن زید بن کهلان بن سبأ الأشعر لأن أمه ولدته و هو أشعر، و الشعر علی کل شیء منه فسمی الأشعر[۱۵].
  4. السعدی: بفتح السین و سکون العین، و فی آخرها الدال، المهملات هذه النسبة إلی عدة قبائل منهم: إلی سعد بن بکر بن هوازن، و إلی سعد تمیم، و إلی سعد الأنصار، و إلی سعد جذام، و إلی سعد خولان، و إلی سعد تجیب، و إلی سعد بن أبیوقاص، و إلی سعد من بنی عبد شمس، و إلی سعد هذیم بن قضاعة[۱۶].

بی تردید، اللؤلؤی وصف راوی مورد گفتوگوست؛ زیرا هر جا نام راوی برده شده، این پسوند به عنوان نشان دهنده شغل و حرفه، آن را همراهی کرده؛ همچنین وصف الشعیری که در دو طریق از طریق‌های سندی پیشین (محمد بن فضیل و محمد بن رائد (زائد) الخزاز) همراه اللؤلؤی است و نشانه محل زندگی او در کرخ بغداد است؛ ولی از السعدی تنها در سند شیخ طوسی به موسی بن سابق یاد شده[۱۷] و گذشت که در برخی نسخه‌های قدیمی آن، به جای السعدی کلمه الشعیری ثبت شده است[۱۸]. آیت‌الله بروجردی نیز از این دوگانگی نسخه سخن گفته و عنوان راوی را چنین نوشته است: ابو محمد الحسن بن علی السعدی (الشعیری خ) اللؤلؤی[۱۹].

بر این پایه، شاید کلمه «السعدی» مصحّف «الشعیری» باشد[۲۰]، چنانکه الأشعری در سند تاریخ مدینة دمشق نیز به سبب همسانی آن با الشعیری در نگارش، تصحیفش دور از ذهن نیست.[۲۱]

یادآوری

ابن النجار بغدادی در کتاب ذیل تاریخ بغداد حدیثی گزارش کرده که یکی از روایتگران آن از نظر نام، کنیه و حرفه، همسان با راوی مورد گفتوگوست: "أنبأنا ضياء بن أحمد و عبدالله بن ذهيل قالا: أنبأنا محمد بن عبدالباقي البزاز قالا: حدثنا أبو محمد الحسن بن علي بن محمد اللؤلؤي أنبأنا أحمد بن جعفر بن حمدان، أنبأنا بشر بن موسي، حدثنا أبو نعيم، حدثنا الأعمش عن أبي صالح عن أبي هريرة قال: قال رسول الله(ص): قال الله - عز وجل-: الصوم لي و أنا أجزي [به]، يدع شهوته من أجلي و شرابه من أجلي، و الصوم جنة، و للصائم فرحتان: فرحة حين يفطر، و فرحة حين يلقي ربه، و لخلوف فم الصائم أطيب عند الله - عز و جل- من ريح المسك"[۲۲].

گفتنی است حسن بن علی بن محمد لؤلؤی در سند روایت مذکور، به علت ناهماهنگی‌اش در طبقه، با حسن بن علی لؤلؤی (عنوان راوی در تفسیر کنز الدقائق) متحد نیست؛ زیرا حسن بن علی لؤلؤی از راویان سده سوم هجری است؛ ولی الحسن بن علی بن محمد لؤلؤی که در بسیاری از اسناد با عناوینی همچون الحسن بن علی بن محمد الجوهری یا ابو محمد الجوهری از او یاد شده، از راویان سده چهارم و پنجم و تولدش در سال ۳۶۳ بوده است و درگذشتش در سال ۴۵۴[۲۳]، از این رو این دو راوی با هم متحد نیستند.[۲۴]

طبقه راوی

تاریخ تولد و درگذشت حسن بن علی لؤلؤی روشن نیست و روایات او از معصوم(ع) باواسطه است؛ نمونه:

«فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ اللُّؤْلُؤِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَرْوَانَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو حَفْصٍ الْأَعْشَى عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صسَأَلْتُ رَبِّي مُوَاخَاةَ عَلِيٍّ وَ مُؤَازَرَتَهُ وَ إِخْلَاصَ قَلْبِهِ وَ نَصِيحَتَهُ فَأَعْطَانِي قَالَ فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِهِ يَا عَجَباً لِمُحَمَّدٍ [يَقُولُ سَأَلْتُ رَبِّيَ اللَّهَ مُوَاخَاةَ عَلِيٍّ وَ مُؤَازَرَتَهُ وَ إِخْلَاصَ قَلْبِهِ فَأَعْطَانِي مَا كَانَ [بِالَّذِي] يدع يَدْعُو ابْنَ عَمِّهِ إِلَى شَيْءٍ إِلَّا أَجَابَهُ إِلَيْهِ وَ اللَّهِ لَشَنَّةٌ بَالِيَةٌ فِيهَا صَاعٌ مِنْ تَمْرٍ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا سَأَلَ مُحَمَّدٌ رَبَّهُ أَ لَا سَأَلَ مُحَمَّدٌ رَبَّهُ مَلَكاً يُعِينُهُ أَوْ كَنْزاً يدع [يَتَقَوَّى] بِهِ عَلَى عَدُوِّهِ قَالَ فَبَلَغَ ذَلِكَ النَّبِيَّ صفَضَاقَ مِنْ ذَلِكَ [ضِيقاً شَدِيداً صَدْرُهُ] قَالَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى ﴿فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ[۲۵] [إِلَى آخِرِ الْآيَةِ الْآيَةَ] قَالَ فَكَانَ النَّبِيُّ(ص) تَسَلَّى مَا بِقَلْبِهِ»[۲۶].

روایت‌گران از لؤلؤی از طبقه هشتم راویان، مانند حمید بن زیاد[۲۷] و احمد بن محمد بن سعید (ابن عقدة)[۲۸] یا از طبقه هفتم، نظیر جعفر بن محمد بن مالک الفزاری[۲۹] یا از کبار طبقه هشتم، همچون محمد بن علی بن محبوب[۳۰] شمرده شده‌اند، پس لؤلؤی در طبقه هفتم راویان قرار دارد. آیت‌الله بروجردی نیز این راوی را از طبقه هفتم شمرده است[۳۱].[۳۲]

استادان و شاگردان راوی

لؤلؤی از شماری از راویان که استادان حدیثی‌اش شمرده می‌شوند، روایت کرده است؛ مانند حسن بن ایوب، محمد بن مروان، یحیی بن مغیرة، محمد بن فضیل، محمد بن رائد الخزاز، موسی بن سابق و غیاث بن کلوب[۳۳].

گروهی نیز شاگردان حدیثی اویند، مانند: ابراهیم بن محمد ثقفی، محمد بن علی بن محبوب، احمد بن محمد بن سعید (ابن عقدة)، فرات بن ابراهیم کوفی و حمید بن زیاد[۳۴].[۳۵]

مذهب راوی

مذهب و گرایش فکری لؤلؤی به تشیع، با یادکرد دو نکته شناختنی است:

شیخ طوسی او را یکی از محدثان شیعه صاحب کتاب، در الفهرست یاد کرده است[۳۶].

روایات راوی، نشانه تشیع اویند؛ نمونه‌هایی افزون بر آنچه گذشت:

  1. «أبو العباس أحمد بن محمد بن سعيد حدثني الحسن بن علي الأشعري اللؤلؤي، حدثني غياث بن كلوب أبو المثني من كتابه، نا مطرف بن سمرة بن جندب عن أبيه قال: قال رسول الله(ص) يوم غدير خم: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ»[۳۷].
  2. «قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حُبَيْشٍ الْكَاتِبُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الزَّعْفَرَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ اللُّؤْلُؤِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ الْمُغِيرَةِ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ صَبِيحٍ الْكِنْدِيِّ عَنْ أَبِي يَحْيَى مَوْلَى مُعَاذِ بْنِ عَفْرَاءَ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: إِنَّ عُثْمَانَ بْنَ عَفَّانَ بَعَثَ إِلَى الْأَرْقَمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَ كَانَ خَازِنَ بَيْتِ مَالِ الْمُسْلِمِينَ فَقَالَ لَهُ أَسْلِفْنِي مِائَةَ أَلْفِ [أَلْفِ] دِرْهَمٍ- فَقَالَ لَهُ الْأَرْقَمُ أَكْتُبُ عَلَيْكَ بِهَا صَكّاً لِلْمُسْلِمِينَ قَالَ وَ مَا أَنْتَ وَ ذَاكَ لَا أُمَّ لَكَ إِنَّمَا أَنْتَ خَازِنٌ لَنَا قَالَ فَلَمَّا سَمِعَ الْأَرْقَمُ ذَلِكَ خَرَجَ مُبَادِراً إِلَى النَّاسِ فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ عَلَيْكُمْ بِمَالِكُمْ فَإِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي خَازِنُكُمْ وَ لَمْ أَعْلَمْ أَنِّي خَازِنُ عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ حَتَّى الْيَوْمِ وَ مَضَى فَدَخَلَ بَيْتَهُ فَبَلَغَ ذَلِكَ عُثْمَانَ فَخَرَجَ إِلَى النَّاسِ حَتَّى دَخَلَ الْمَسْجِدَ ثُمَّ رَقِيَ الْمِنْبَرَ وَ قَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَبَا بَكْرٍ كَانَ يُؤْثِرُ بَنِي تَيْمٍ عَلَى النَّاسِ وَ إِنَّ عُمَرَ كَانَ يُؤْثِرُ بَنِي عَدِيٍّ عَلَى كُلِّ النَّاسِ وَ إِنِّي أُوثِرُ وَ اللَّهِ بَنِي أُمَيَّةَ عَلَى مَنْ سِوَاهُمْ وَ لَوْ كُنْتُ جَالِساً بِبَابِ الْجَنَّةِ ثُمَّ اسْتَطَعْتُ أَنْ أُدْخِلَ بَنِي أُمَيَّةَ جَمِيعاً الْجَنَّةَ لَفَعَلْتُ وَ إِنَّ هَذَا الْمَالَ لَنَا فَإِنِ احْتَجْنَا إِلَيْهِ أَخَذْنَاهُ وَ إِنْ رَغِمَ أَنْفُ أَقْوَامٍ فَقَالَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ رَحِمَهُ اللَّهُ مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِينَ اشْهَدُوا أَنَّ ذَلِكَ مُرْغِمٌ لِي فَقَالَ عُثْمَانُ وَ أَنْتَ هَاهُنَا ثُمَّ نَزَلَ مِنَ الْمِنْبَرِ فَجَعَلَ يَتَوَطَّاهُ بِرِجْلِهِ حَتَّى غُشِيَ عَلَى عَمَّارٍ وَ احْتُمِلَ وَ هُوَ لَا يَعْقِلُ إِلَى بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ فَأَعْظَمَ النَّاسُ ذَلِكَ وَ بَقِيَ عَمَّارٌ مُغْمًى عَلَيْهِ لَمْ يُصَلِّ يَوْمَئِذٍ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ وَ الْمَغْرِبَ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَقَدِيماً أُوذِيتُ فِي اللَّهِ وَ أَنَا أَحْتَسِبُ مَا أَصَابَنِي فِي جَنْبِ اللَّهِ بَيْنِي وَ بَيْنَ عُثْمَانَ الْعَدْلُ الْكَرِيمُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ قَالَ وَ بَلَغَ عُثْمَانَ أَنَّ عَمَّاراً عِنْدَ أُمِّ سَلَمَةَ فَأَرْسَلَ إِلَيْهَا فَقَالَ مِمَّا هَذِهِ الْجَمَاعَةُ فِي بَيْتِكِ مَعَ هَذَا الْفَاجِرِ أَخْرِجِيهِمْ مِنْ عِنْدِكِ فَقَالَتْ وَ اللَّهِ مَا عِنْدَنَا مَعَ عَمَّارٍ إِلَّا بِنْتَاهُ فَاجْتَنِبْنَا يَا عُثْمَانُ وَ اجْعَلْ سَطْوَتَكَ حَيْثُ شِئْتَ وَ هَذَا صَاحِبُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) يَجُودُ بِنَفْسِهِ مِنْ فِعَالِكَ بِهِ قَالَ فَنَدِمَ عُثْمَانُ عَلَى مَا صَنَعَ فَبَعَثَ إِلَى طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرِ فَسَأَلَهُمَا أَنْ يَأْتِيَا عَمَّاراً فَيَسْأَلَاهُ أَنْ يَسْتَغْفِرَ لَهُ فَأَتَيَاهُ فَأَبَى عَلَيْهِمَا فَرَجَعَا إِلَيْهِ فَأَخْبَرَاهُ فَقَالَ عُثْمَانُ مِنْ حُكْمِ اللَّهِ يَا بَنِي أُمَيَّةَ يَا فِرَاشَ النَّارِ وَ ذُبَابَ الطَّمَعِ شَنَّعْتُمْ عَلَيَّ وَ أَلَبْتُمْ عَلَى أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) ثُمَّ إِنَّ عَمَّاراً رَحِمَهُ اللَّهُ صَلَحَ مِنْ مَرَضِهِ فَخَرَجَ إِلَى مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَبَيْنَمَا هُوَ كَذَلِكَ إِذْ دَخَلَ نَاعِي أَبِي ذَرٍّ عَلَى عُثْمَانَ مِنَ الرَّبَذَةِ فَقَالَ إِنَّ أَبَا ذَرٍّ مَاتَ بِالرَّبَذَةِ وَحِيداً- وَ دَفَنَهُ قَوْمٌ سَفْرٌ فَاسْتَرْجَعَ عُثْمَانُ وَ قَالَ رَحِمَهُ اللَّهُ فَقَالَ عَمَّارٌ رَحِمَ اللَّهُ أَبَا ذَرٍّ مِنْ كُلِّ أَنْفُسِنَا فَقَالَ لَهُ عُثْمَانُ وَ إِنَّكَ لَهُنَاكَ بَعْدُ يَا عَاضَّ أَيْرِ أَبِيهِ- أَ تَرَانِي نَدِمْتُ عَلَى تَسْيِيرِي إِيَّاهُ فَقَالَ لَهُ عَمَّارٌ لَا وَ اللَّهِ مَا أَظُنُّ ذَاكَ- قَالَ وَ أَنْتَ أَيْضاً فَالْحَقْ بِالْمَكَانِ الَّذِي كَانَ فِيهِ أَبُو ذَرٍّ فَلَا تَبْرَحْهُ مَا حَيِينَا- قَالَ عَمَّارٌ أَفْعَلُ وَ اللَّهِ لَمُجَاوَرَةُ السِّبَاعِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ مُجَاوَرَتِكَ قَالَ فَتَهَيَّأَ عَمَّارٌ لِلْخُرُوجِ وَ جَاءَتْ بَنُو مَخْزُومٍ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) فَسَأَلُوهُ أَنْ يَقُومَ مَعَهُمْ إِلَى عُثْمَانَ يَسْتَنْزِلُهُ عَنْ تَسْيِيرِ عَمَّارٍ فَقَامَ فَسَأَلَهُ فِيهِمْ وَ رَفَقَ بِهِ حَتَّى أَجَابَهُ إِلَى ذَلِكَ»[۳۸].

محقق مامقانی بر پایه یافته خود، آن دسته از راویان رجال الطوسی را که به عامی بودنشان تصریح نشده، امامی می‌داند، از این رو چنین نوشته است: ظاهره کونه إمامیا[۳۹].[۴۰]

جایگاه حدیثی راوی

حسن بن علی لؤلؤی در منابع وابسته به رجال، ارزش‌گذاری نشده و جایگاه حدیثی‌اش روشن نیست..[۴۱]

دیدگاه رجالیان

جناب مامقانی: حاله مجهول[۴۲].

آیت‌الله خویی: الحسن بن علی اللؤلؤی لم یوثق[۴۳].

شیخ موسی زنجانی: وقع في طريق الشيخ و النجاشي إلي موسي بن سابق؛ لكن الشيخ وصفه بالشعيري و كناه بأبي محمد كما تقدم و ظاهرهما الإعتماد عليه و روي عنه الثقة[۴۴]..[۴۵]

بررسی و تحقیق

لؤلؤی از نظر جایگاه، راویای مُهمل است؛ ولی می‌‌توان برای ارزشگذاری وی، سه نکته را برشمرد:

  1. بر پایه کلام علی بن ابراهیم قمی در مقدمه کتاب التفسیر، روایت‌گران این کتاب، همگی از ثقات و راویان معتبر هستند[۴۶] و لؤلؤی نیز که در سند آن قرار دارد، یکی از آنهاست.
  2. واسطه‌گری لؤلؤی در گزارش کتاب چهار تن از صاحبان اثر، به ویژه غیاث بن ابراهیم ثقة که روایات فراوانی در ابواب گوناگون فقهی و اخلاقی از خود برجای گذاشته است.
  3. گزارش برخی محدثان بزرگ و معتبر شیعه از حسن بن علی لؤلؤی که مایه اعتبار اوست، همچون احمد بن محمد بن سعید ابن عقدة که جایگاهش در شرح حال حسن بن عبید بن عبدالرحمن کندی دانسته شد؛ همچنین محمد بن علی بن محبوب قمّی که نجاشی درباره‌اش چنین نوشته است:شیخ القمیین فی زمانه، ثقة، عین، فقیه، صحیح المذهب[۴۷].

شایان ذکر است که سختگیر بودن محدثان تیزبین قمّی در غربالگری احادیث و آثار اهل بیت(ع) و روایتگران آنها، نزد اهل فن انکارنشدنی است، از اینرو گزینش کتاب لؤلؤی از سوی این فقیه و روایتگر قمی نشانه اعتبار کتاب راوی و ممدوح بودن نگارنده آن است.[۴۸]

منابع

پانویس

  1. الفهرست، طوسی، ص۱۳۳، ش۱۹۲؛ معالم العلماء، ص۳۶، ش۲۱۲؛ منهج المقال، ج۴، ص۱۲۱، ش۱۴۴۷؛ نقد الرجال، ج۲، ص۵۰، ش۱۳۳۳؛ مجمع الرجال، ج۲، ص۱۳۸؛ جامع الرواة، ج۱، ص۲۱۷، ش۱۷۰۴؛ مستدرک الوسائل، ج۲۴، ص۱۰۰، ش۱۸۶؛ تنقیح المقال، ج۲۰، ص۲۵۱، ش۵۴۹۴؛ قاموس الرجال، ج۳، ص۳۲۸، ش۱۹۸۲؛ معجم رجال الحدیث، ج۶، ص۷۶، ش۳۰۳۴؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۳، ص١٠، ش۳۸۱۳؛ أعیان الشیعه، ج۵، ص۲۱۰.
  2. این کتاب ماست که به راستی (و درستی) با شما سخن می‌گوید، ما آنچه می‌کردید باز می‌نوشتیم سوره جاثیه، آیه ۲۹.
  3. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۲، ص۱۶۰؛ تفسیر القمی، ج۲، ص۲۹۵.
  4. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 193.
  5. الفهرست، طوسی، ص۱۳۳، ش۱۹۲.
  6. معالم العلماء، ص۳۶، ش۲۱۲.
  7. الفهرست، طوسی، ص۳۵۵، ش۵۶۱.
  8. الفهرست، طوسی، ص۴۳۳، ش۶۸۳ و ۶۸۴.
  9. الفهرست، طوسی، ص۴۵۶، ش۷۲۳ و ۷۲۴. پژوهنده کتاب الفهرست در پاورقی از نسخه‌ای یاد کرده که در آن به جای عبارت السعدی کلمه الشعیری نوشته شده است.
  10. رجال النجاشی، ص۴۰۸، ش۱۰۸۵؛ الذریعة إلی تصانیف الشیعه، ج۶، ص۳۶۹، ش۲۳۰۱.
  11. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 194-195.
  12. تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۲۳۰، ش۸۷۳۲. این روایت در کتاب تخریج الأحادیث و الآثار (ج۲، ص۲۳۹) نیز یاد شده است.
  13. الأنساب، سمعانی، ج۱۱، ص۲۳۰؛ اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۳، ص۱۳۵: اللؤلؤی بضم اللامین بینهما واو ساکنة و فی آخرها واو ثانیة هذه النسبة لجماعة یبیعون اللؤلؤ.
  14. الأنساب، سمعانی، ج۸، ص۱۱۶ - ۱۱۷؛ لب اللباب فی تحریر الأنساب، ص۱۵۳: الشعیری بالفتح و الکسر إلی بیع الشعیر و باب الشعیر محلة بالکرخ. گفتنی است محله کرخ در بغداد از دیر باز محل زندگی شیعیان بوده است. حموی درباره کرخ بغداد می‌نویسد: و أهل الکرخ کلهم شیعة إمامیة لا یوجد فیهم سنّی البتة. (معجم البلدان، ج۴، ص۴۴۸)
  15. الأنساب، سمعانی، ج۱، ص۲۱۶.
  16. الأنساب، سمعانی، ج۷، ص۱۳۸-۱۳۹؛ اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۲، ص۱۱۷.
  17. الفهرست، طوسی، ص۴۵۶، ش۷۲۴.
  18. علامه سید عبدالعزیز طباطبایی در پانوشت السعدی می‌نویسد: بهامش ر عن نسخة أخری: الشعیری.
  19. الموسوعة الرجالیه، ج۶، ص۳۲۲.
  20. گفتنی است که یکی از استادان حدیثی لؤلؤی، یحیی بن المغیرة است که اهل ری بوده و ملقّب به السعدی است. همسانی استاد و شاگرد در محل زندگی و همقبیلگی، چیزی معمول و به روال شمرده می‌شود، از اینرو لقبیابی لؤلؤی به السعدی نیز شدنی و قابل پیشبینی است. (ر. ک: الجرح والتعدیل، ج۹، ص۱۹۱، ش۷۹۸؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۹، ص۹۲؛ تاریخ الإسلام، ج۱۵، ص۴۴۸).
  21. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 195-198.
  22. تاریخ بغداد، ج۱۶، ص۱۱۷ - ۱۱۸.
  23. تاریخ بغداد، ج۷، ص۴۰۴، ش۳۹۳۰. این روایت در تهذیب الکمال (ج۲۳، ص۲۱۹، ش۴۷۳۲) نیز در سیر اعلام النبلاء، (ج ۱۰، ص۱۵۲) یاد شده است.
  24. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 198-199.
  25. و مبادا تو برخی از آنچه را بر تو وحی شده است کنار نهی و دل از آن تنگ داری از آن رو که می‌گویند: چرا بر او گنجی فرو فرستاده نمی‌شود یا فرشته‌ای همراه وی نمی‌آید؟ تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و خداوند بر هر چیزی مراقب است سوره هود، آیه ۱۲.
  26. تفسیر فرات الکوفی، ص۱۸۶ - ۱۸۷، ح۲۳۶.
  27. رجال النجاشی، ص۴۰۸، ش۱۰۸۴؛ الفهرست، طوسی، ص۳۵۵، ش۵۶۱.
  28. الموسوعة الرجالیه (طبقات رجال الکافی)، ج۴، ص۵۵.
  29. الموسوعة الرجالیه (طبقات رجال الکافی)، ج۴، ص۸۹.
  30. الموسوعة الرجالیه (طبقات رجال الکافی)، ج۴، ص۳۳۸.
  31. الموسوعة الرجالیه، ج۶، ص۲۱۷.
  32. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 199-200.
  33. تفسیر القمی، ج۲، ص۲۹۵؛ تفسیر فرات الکوفی، ص۱۸۶، ح۲۳۶؛ الأمالی، مفید، ص۷۰، ح۵؛ الفهرست، طوسی، ص۴۳۳، (ش ۶۸۳ و ۶۸۴) و ۴۵۵، (ش۷۲۴)؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۲۳۰.
  34. الأمالی، مفید، ص۷۰، ح۵؛ الفهرست، طوسی، ص۱۳۳، ش۱۹۲؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۲۳۰؛ تفسیر فرات الکوفی، ص۱۸۶، ح۲۳۶؛ رجال النجاشی، ص۴۰۸، ش۱۰۸۵.
  35. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 194-195.
  36. الفهرست، طوسی، ص۱۳۳، ش۱۹۲.
  37. تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۲۳۰.
  38. الأمالی، مفید، ص۶۹ - ۷۲، ح۵.
  39. تنقیح المقال، ج۲۰، ص۲۵۱، ش۵۴۹۴.
  40. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 201-204.
  41. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 204.
  42. تنقیح المقال، ج۲۰، ص۲۵۱.
  43. معجم رجال الحدیث، ج۱۴، ص۲۵۳، ش۹۲۹۹.
  44. الجامع فی الرجال، ج۳، ص۲۲۶، ش۳۵۱۸.
  45. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 204.
  46. علی بن ابراهیم قمی در بخشی از مقدمه کتاب تفسیر القمی (ج۱، ص۴) می‌نویسد: و نحن ذاکرون و مخبرون بما ینتهی إلینا و رواه مشایخنا و ثقاتنا عن الذین فرض الله طاعتهم و أوجب ولایتهم ولا یقبل عمل إلا بهم.
  47. رجال النجاشی، ص۳۴۹، ش۹۴۰.
  48. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 205.