ادب در نهج البلاغه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۶ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۴۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

ادب به معنای تبدیل حالات بد به حالات خوب و بروز اخلاق پسندیده، از جمله برترین کمالات انسانی است و انسان در صورت کسب آن می‌تواند سرمنشأ امر خیر و نیک شود. ادب، بهترین خوی انسانی و نشانه تربیت فطری در زمینه وجودی انسان است. از این‌رو آدمی اگر مؤدب به ادب الهی شود راه رشد و کمال انسانی را در خود پدید آورده است و در غیر این صورت، کمال انسانی در او بروز نمی‌یابد و از انسانیّت فاصله می‌گیرد. امیرالمؤمنین (ع) فرمود: "هیچ میراثی چون ادب نیست"[۱].

اهمیت موضوع نزد امام (ع) به‌قدری است که در مقام دولت اسلامی، هنگامی که وظایف دولت را در ابتدای نامه ۵۳ برمی‌شمرد، به مسئله تعلیم و تربیت و اصلاح حال مردم اشاره دارد. یعنی دستگاه حکومت وظیفه دارد مقدمات اصلاح مردم را فراهم کند. این امر در دو بُعد صورت می‌پذیرد: نخست، دولت اسلامی، خود، باید به تمام و کمال آراسته به ادب اخلاقی و برای مردم الگو باشد؛ دوم، زمینه ایجاد دانش و آگاهی را برای مردمان فراهم کند تا در سایه آن همگی بتوانند به فضایل و رفتار نیکو و ادب کمالی آراسته شوند. در فرازی دیگر آن‌گاه که حق مردم را بر گردن خود به‌عنوان رئیس حکومت برمی‌شمرد، می‌فرماید: "(موظفم شما را)... تعلیم دهم تا نادان نمانید و ادب آموزم تا بدانید"[۲].

در منظر امام (ع) ادب نیکو از لوازم خردمندی است و علم و ادب موجب اصلاح عقل می‌شود. از این‌رو یکی از خصوصیات شخص خردمند را محاسبه و بررسی خصلت‌های زشت در دین، عقیده، اخلاق و ادب برمی‌شمارد تا درصدد رفع آنها برآید. در واقع، محصول و نتیجه به‌کارگیری خرد، در قالب ادب خودنمایی می‌کند.

نتیجه کسب ادب در سیمای آدمی بروز لطافت، نرمی و خوش‌خویی است. از این‌رو شخص مؤدب افزون بر اینکه راه رسیدن به کمالات انسانی را بر خود هموار کرده، در اجتماع نیز فردی عزیز و مورد احترام و از اقبال عمومی برخوردار است[۳].

منابع

پانویس

  1. نهج البلاغه، حکمت ۵۴: «لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَب‏».
  2. نهج البلاغه، خطبه ۳۴: «وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْلَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْمَا تَعْلَمُوا».
  3. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۹۶.