دجال

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۴ آوریل ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۴۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از زیرشاخه‌های نشانه‌های ظهور امام مهدی است. "دجال" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل دجال (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • "دجّال" در زبان عربی به معنای "آب طلا" و طلا اندود کردن است و به همین علت، افراد بسیار دروغ‏گو که باطل را حق جلوه می‌‏دهند "دجّال" نامیده می‌‏شوند[۱][۲].
  • از روایات استفاده می‏شود دجّال ستمکاری است که در آخر الزمان، مردم را گمراه خواهد کرد. البته در آموزه‏‌های هر سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام از آن سخن به میان آمده است. افرادی در هر سه جامعه دینی می‌‏گویند: دجّال تولد یافته و زنده است[۳][۴].
  • در روایاتی چند از خروج "دجّال" به عنوان نشانه ظهور و در برخی دیگر از آن به عنوان یکی از "اشراط الساعه" یاد شده است. این نشانه، در کتاب‌‏های اهل سنت بیشتر، یکی از نشانه‌‏های برپایی قیامت دانسته شده است[۵]؛ ولی در منابع روایی شیعه، بیشتر از آن به عنوان حادثه‌‏ای مهّم که مقارن ظهور حضرت مهدی(ع)‏ رخ خواهد داد؛ یاد شده است[۶][۷].
  • درباره دجّال، چند احتمال وجود دارد[۸]:
  1. دجّال، نام شخص معینی نیست و هرکس که با ادعاهای پوچ و بی‌‏اساس و با توسل به حیله‌‏گری و نیرنگ، در صدد فریب مردم باشد، دجّال است. این‏که در روایات، از "دجّال"‌های فراوان سخن به میان آمده است این احتمال را تقویت می‌‏کند. پیامبر اکرم(ص) فرموده است: قیامت، برپا نمی‌‏شود، تا وقتی که مهدی از فرزندانم قیام کند. مهدی قیام نمی‌‏کند، تا وقتی که شصت دروغ‏گو خروج کنند و هرکدام بگوید: من پیامبرم[۹]. در روایات، از این "دجّال"‌ها و دروغ‏گویان فراوان نام برده شده است. در بعضی دوازده، در برخی سی و برخی شصت و هفتاد دجّال آمده است[۱۰]. از میان این "دجّال"‌ها، فردی که در دروغ‏گویی، حیله‌‏گری و مردم‌‏فریبی سرآمد همه دجالان و فتنه‌‏اش از همه بزرگ‏تر است، نشانه ظهور مهدی(ع) و یا برپایی قیامت است. بر این اساس، دو نوع دجّال هست: یکی همان دجّال حقیقی و واقعی است که پس از همه "دجّال"ها می‏‌آید و دیگری گروهی شیاد و دروغ‏گویند که دست به فریب‏کاری، تحمیق و گمراهی مردم می‏زنند. پیامبر اکرم(ص) می‌‏فرماید: پیش از خروج دجّال، بیش از هفتاد دجّال خروج خواهد کرد[۱۱]. حقیقت داستان دجّال، بیانگر این واقعیت است که در آستانه هر انقلابی، افراد فریب‌کار و منافق که معتقد به نظام‌‏های پوشالی گذشته و حافظ ضد ارزش‏‌هایند، برای نگه‏داشتن فرهنگ و نظام جاهلی گذشته، همه تلاش خود را به کار می‌‏گیرند و با سوءاستفاده از زمینه‌‏های فکری و اجتماعی و احساسات مردم، دست به تزویر و حیله‌‏گری می‏زنند. در انقلاب جهانی حضرت مهدی(ع)‏، چنین خطری پیش‏بینی شده است. از آن‏جا که این انقلاب از همه انقلاب‏های تاریخ بزرگ‏تر و گسترده‌‏تر است، خطر فریبکاران دجّال صفت نیز به مراتب بیشتر و گسترده‌‏تر است. در آستانه ظهور، آنان همه تلاش خویش را به کار خواهند گرفت که مردم را فریب دهند و آن‏ها را از نتیجه آن، دلسرد و ناامید سازند و سرانجام از پیروزی حتمی آن جلوگیری کنند. البته در این احتمال می‏‌توان گفت: ممکن است یکی از آن دجّال‏ها- صفات زشت در او بیشتر از همه متبلور است- نشانه ظهور باشد[۱۲].
  2. احتمال دوم آن است که فردی معین و مشخص، به نام "دجّال" در دوره غیبت- با همان ویژگی‌‏هایی که برای وی بیان شده است- خروج می‌‏کند و مردم را به انحراف می‏‌کشاند. برخی با استناد بعضی از روایات، او را زنده می‌‏دانند؛ برای مثال گفته می‌‏شود او در زمان حضرت رسول اکرم(ص) زنده بوده و تا هنگام خروج، زنده خواهد ماند[۱۳]. برخی از کتاب‏‌ها و فیلم‌‏ها نام "دجّال" بر خود دارند. "دجّال" لقب دغل‌‏بازی است که نزد یهودیان "آرمیلوس" و نزد مسلمانان "صائد بن صید" نامیده می‌‏شود[۱۴]. اصل داستان "دجّال" در کتاب‌‏های مقدس مسیحیان نیز آمده است. در انجیل، واژه "دجّال" بارها به کار رفته و از کسانی که منکر حضرت مسیح(ع) باشند یا "پدر و پسر" را انکار کنند، "دجّال" یاد شده است: دروغ‏گو کیست، جز آن‏که مسیح بودن عیسی را انکار کند؟ آن، دجّال است که پسر و پدر را انکار کند[۱۵]. طرفداران احتمال دوم به روایتی استناد کرده‏‌اند که اصبغ بن نباته از حضرت علی(ع) پرسید: "ای امیر مؤمنان! دجّال کیست؟ آن حضرت فرمود: دجّال، صائد بن صائد (صید) است. بدبخت کسی است که او را تصدیق کند و خوشبخت آن است که او را تکذیب کند. از شهری برآید که آن را اصفهان نامند؛ از دهی که آن را یهودیه گویند[۱۶]. چشم راستش ممسوح و چشم دیگرش بر پیشانی است و مانند ستاره صبح می‏‌درخشد. در آن، نقطه علقه‌‏ای است که با خون در آمیخته است و میان دو چشمش نوشته است: "کافر" و هرخواننده و بی‌‏سواد آن را می‌‏خواند. در دریاها فرو می‏رود و آفتاب با او می‏‌گردد. مقابل او کوهی از دود و عقبش کوهی سپید است که مردم تصور می‌‏کنند طعام است. در زمان قحطی سختی خروج می‌‏کند؛ در حالی که بر الاغ سپیدی سوار است. هر گام حمارش، یک میل است و زمین، منزل به منزل زیر پایش درنوردیده شود. بر آبی نگذرد، جز آن‏که فرورود، تا روز قیامت. به آوازی که همه جن و انس و شیاطین- در شرق و غرب- عالم آن را می‌‏شنوند، فریاد کند: "ای دوستان من! نزد من آیید. منم آن‏که آفرید و تسویه کرد و تقدیر کرد و رهبری نمود. منم پروردگار شما". دشمن خدا دروغ می‏گوید. او یک چشمی است که غذا می‏خورد و در بازارها راه می‏رود. به راستی که پروردگار شما نه یک چشم است، و نه غذا می‌‏خورد، نه راه می‏رود و نه زوال دارد. و برتر است خدا از این اوصاف؛ برتری بزرگی. آگاه باشید! بیشتر پیروانش در آن روزگار، ناپاک زادگانند و صاحب پوستین‏های سبز. خداوند تعالی او را در شام بر سر گردنه‏ای که آن را افیق نامند به دست کسی که حضرت عیسی(ع) پشت سرش نماز می‌‏خواند هنگامی که سه ساعت از روز جمعه گذشته باشد، خواهد کشت. آگاه باشید پس از آن، حادثه بزرگ و قیامت کبرا باشد.
  3. برخی نیز این احتمال را مطرح کرده‌‏اند که مراد از "دجّال" همان سفیانی است که در کتاب‏های اهل سنت بیشتر با عنوان "دجّال" و در کتاب‏های شیعی با عنوان سفیانی آمده است. البته این احتمال مردود است[۱۷][۱۸].
  4. دجّال، کنایه از کفر جهانی و سیطره فرهنگ مادی بر جهان است[۱۹].
  • برخی از اهل نظر، این احتمال را تقویت کرده و همه ویژگی‌‏هایی را که برای دجّال بیان شده، با ویژگی‌‏های استکبار جهانی برابر دانسته‌‏اند. "استکبار" به معنای واقعی، دجّال است که خود را قیم ملت‏‌ها می‌‏داند و با تکیه به ثروت انبوه و قدرت عظیم، در همه جای زمین دخالت می‌‏کند و همه را به زیر سلطه خویش می‏‌آورد[۲۰][۲۱].
  • از نکات شگف‌‏آور و تأمل‏‌برانگیز در انبوه روایات شیعه و سنّی ارتباط تنگاتنگی است که بین دجّال و یهودیان مطرح شده است. در روایات بیشتر پیروان دجال یهودی معرفی شده‏‌اند[۲۲]. در منابع اهل سنت به صورت عمده، سخن از کشته شدن دجّال به دست حضرت عیسی(ع) است[۲۳][۲۴].

دجال در ادیان آسمانی

  • دجال که تجسّم کفر، فریب و گمراهی است، در آخر الزمان ظاهر شده، مردم را به پرستش خویش می‌خواند. برخی از مفسران، تفسیر آیه ﴿﴿لَخَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ[۲۵] را به ظهور دجّال ناظر دانسته‌اند که در دید مردم، عظیم‌ترین موجود جلوه می‌کند؛ [۲۶] در حالی که خداوند، او را از بسیاری مخلوقات دیگر کوچک‌تر می‌شمارد.[۲۷] سرانجام این پدیده به دست عیسی (ع) محو و نابود خواهد شد[۲۸][۲۹].

مباحث فرعی

  1. بحران معنویت؛
  2. وقوع اختلاف‌ها و درگیری‌های بسیار؛
  3. ظهور دجال؛
  4. وقوع مصائب؛
  5. ندای آسمانی؛
  6. ظهور منجی بزرگ بشر؛
  7. نزول عیسی (ع)؛
  8. خروج جنبنده‌ای از زمین؛
  9. هجوم یأجوج و مأجوج؛
  10. رجعت؛
  11. صلح و آرامش پایدار در سرتاسر جهان.

خروج دجال در موعودنامه

  • این نشانه، در کتاب‌های اهل سنت از نشانه برپایی قیامت دانسته شده است[۳۰]، ولی در منابع روایی شیعه، از نشانه‌های ظهور[۳۱]. البته هیچ اشکالی ندارد که رخدادهایی چون خروج دجّال، هم نشانه ظهور باشند و هم نشانه قیامت. دجّال فردی است که در آخر الزمان و پیش از قیام مهدی (ع) خروج می‌کند و با انجام کارهای شگفت‌انگیز جمع بسیاری از مردم را می‌فریبد و سرانجام به دست عیسی مسیح (ع) در کنار دروازه "لد" در منطقه شام، به هلاکت می‌رسد[۳۲].
  • از "نزّال بن سبره" آورده‌اند که می‌گوید: امیر مؤمنان (ع) برای ما سخن می‌گفت که: نخست سپاس خدا را به‌جا آورد و او را ستود و بر پیامبر و خاندانش (ع) درود فرستاد، انگاه سه بار فرمود: "سلونی -ایها النّاس!- قبل أن تفقدونی..." یعنی: مردم! تا مرا از دست نداده‌اید، هر آن‌چه می‌خواهید بپرسید.
  • "صعصعة بن صوحان" بپا خاست و گفت: چه زمانی "دجّال" خواهد آمد؟ علی (ع) فرمود: "بنشین! خدا سخن تو را شنید و منظورت را دانست... برای خروج "دجّال" نشانه‌ها و علایمی است که دسته‌دسته هرکدام پس از دیگری روی خواهد داد اگر می‌خواهی تو را از آن‌ها آگاه سازم‌؟" صعصعة پاسخ داد: "آری! ای امیر مؤمنان!" فرمود: پس به خاطر بسپار و حفظ‍‌ کن که این‌ها علایم و نشانه‌های آن است: هنگامی که مردم راه و رسم و فرهنگ و معنویت نماز را نابود ساختند و به پوسته آن قناعت کردند و ویژگی امانت و امانتداری را ضایع ساختند و دروغ‌پردازی را روا شمردند و رباخوارگی و ربا را مباح دانستند و رشوه دادند و گرفتند و دین به دنیا فروختند و سفیهان و کم‌خردان را به اداره امور جامعه گماشتند و قطع‌رحم کردند و هواهای دل را پیروی کردند و ریختن خون‌ها را آسان ساختند. هنگامی که بردباری، ناتوانی شمرده شد و بیدادگری، باعث افتخار گردید و زمامداران فاجر و بدکار! و وزیران، ستمکار شدند و مأموران و مجریان عدالت، خیانت پیشه ساختند و گویندگان و قاریان قرآن، به فسق و گناه روی آوردند و شهادت‌های دروغین در جامعه پدیدار شد و کارهای ناپسند و تهمت‌تراشی‌ها و گناهکاری و تجاوزگری علنی گردید، ان‌گاه که قرآن به صورت زیبایی چاپ و جلد و تزیین گردید و مسجدها آراسته شد و مناره‌ها سر به آسمان سایید و اشرار مورد تجلیل قرار گرفتند و صف‌های جماعت فشرده و دل‌ها از هم دور شد و عهدها و پیمان‌ها گسسته و آن وعده بزرگ نزدیک گردید و زنان به خاطر حرص به دنیا، در کسب و کار همسران خود شرکت کردند و به بازارها و مغازه‌ها و کارخانه‌ها سرازیر گشتند. صدای آواز فاسقان، همه‌جا پخش و به گوش‌ها رسید و هرچه گفتند و خواندند از آنان پذیرفته شد. رهبری جامعه‌ها به دست اراذل واگذاشته شد و با فاجر به خاطر ترس از شرارتش، مدارا گردید و دروغساز و دروغپرداز، تصدیق و تأیید شد و خیانتکار، امین شمرده شد.
  • هنگامی که کنیزان آوازه‌خوان و رقاصه‌ها و آلات لهو و موسیقی، به کار گرفته شد و نسل‌های آخرین به نسل‌های پیشین نفرین کردند و زنان بر زین‌ها سوار شدند و تلاش کردند خود را شبیه مردان سازند و مردان نیز خود را در ظاهر و اخلاق بسان زنان ساختند، و شاهد بی‌آن‌که از او شهادت بخواهند به دادگاه رفت و شهادت داد، و دیگری برخلاف حق و عدالت و بدون آگاهی، به خاطر رفاقت با کسی، به نفع او به دروغ گواهی کرد... آری! در این شرایط‍‌ منحطّ‍‌ و وخامت‌بارو گناه‌آلود جامعه‌ها و تمدّن‌های اسلامی و جهانی است که دجّال ظاهر می‌گردد و درآمدن شتاب می‌کند...[۳۳][۳۴].

دجال در موعودنامه

  • از نشانه‌های ظهور، خروج دجّال است. "دجال" از ریشه "دجل" به‌معنای دروغ‌گوی حیله‌گر است. در زبان عربی به‌معنای آب طلا است و به همین علّت، افراد بسیار دروغگو که باطل را حق جلوه می‌دهند، دجّال نامیده می‌شوند. در روایات دجال‌ها و دروغ‌گویان فراوانی نام برده شده است. در برخی دوازده و در برخی سی، شصت و هفتاد دجال آمده است[۳۵]. از میان این دجّال‌ها، فردی که در دروغ‌گویی و حیله‌گری سرآمد همه دجالان است و فتنه او از همه بزرگ‌تر است، نشانه ظهور مهدی (ع)[۳۶] و یا برپایی قیامت[۳۷] است. بر این اساس باید گفت دو نوع دجال داریم، یکی دجال حقیقی که پس از همه دجال‌ها می‌آید و دیگری گروهی شیاد و دروغ‌گو که به فریب مردم و گمراهی آنان دست می‌زنند.
  • دجّال در روایات اسلامی این‌چنین توصیف شده است: "او دارای قدرت و تأثیر عجیبی است، چشم راست ندارد و چشم دیگرش در وسط‍‌ پیشانی اوست و مانند ستاره صبح می‌درخشد. چیزی در چشم اوست که گویی آمیخته به خون است. داخل دریاها می‌شود و آفتاب با او می‌گردد. کوهی از طعام و نهری از آب همیشه با اوست. اسمان به دستور وی باران می‌دهد و زمین گیاه می‌رویاند. اختیار گنج‌های زمین با اوست. مرده را زنده می‌کند. با صدای بلندی که تمام جهانیان صدای او را می‌شنوند، می‌گوید: من خدای بزرگ هستم که شما را آفریده و روزی‌رسان هستم، به سوی من بشتابید"[۳۸]. وی از همه‌جا می‌گذرد و فقط‍‌ در مکه و مدینه قدم نمی‌گذارد[۳۹]. بیشتر پیروان او از یهود و زنان و عرب‌های بیابانی است. اصل او را از اصفهان یا بجستان و یا خراسان گفته‌اند[۴۰]. اصل داستان دجّال در کتاب‌های مقدس مسیحیان آمده و بارها واژه "دجال" در انجیل به کار رفته است. درباره دجال، صرف‌نظر از ویژگی‌های او، چند احتمال وجود دارد:
  1. دجّال، نام شخص معینی نیست. هرکسی که با ادعاهای پوچ و بی‌اساس و با توسّل به حیله‌گری و نیرنگ، در صدد فریب مردم باشد، دجّال است. بر این اساس دجّال‌ها خواهند بود و این‌که در روایات از دجّال‌های فراوان (دوازده، سی، شصت و هفتاد) سخن به میان آمده، این احتمال را تقویت می‌کند.
  2. فردی معین و مشخص به‌عنوان "دجّال" در دوره غیبت، با همان ویژگی‌هایی که برای وی بیان شده، خروج می‌کند و مردم را به انحراف می‌کشاند.
  3. این احتمال نیز وجود دارد که مراد از "دجّال"، همان سفیانی باشد که در کتاب‌های عامه، بیشتر به‌عنوان "دجّال" و در کتاب‌های خاصه به‌عنوان "سفیانی" آمده است[۴۱].
  4. دجّال، کنایه از کفر جهانی و سیطره فرهنگ مادّی بر همه جهان است. استکبار، به‌معنای واقعی، دجّال است. استکبار خود را قیم ملت‌ها می‌داند و با تکیه بر ثروت انبوه و قدرت عظیمی که در اختیار دارد، در همه‌جای زمین دخالت می‌کند و همه را به زیر سلطه خویش می‌آورد[۴۲]. موضوع دجّال، بیش از آن چه در روایات شیعه است، از طریق اهل سنت نقل شده است و قسمت عمده آن را "احمد بن حنبل" در کتاب مسند "ترمذی" در صحیح خود و "ابن ماجه" در سنن، و "مسلم" در صحیح، و "ابن اثیر" در نهایه از "عبدالله بن عمر" و "ابو سعید خدری" و "جابر بن عبدالله انصاری" نقل کرده‌اند[۴۳]. مرحوم صدوق در این زمینه می‌گوید: متعصّبین اهل سنت، این‌گونه اخبار را تصدیق می‌کنند و آن را درباره دجّال و غیبت وی و زنده بودنش را در این مدّت طولانی روایت نموده‌اند که در آخر الزمان خروج می‌کند، ولی درباره قائم باور نمی‌کنند که او مدت طولانی غائب می‌شود، آن‌گاه آشکار می‌گردد و جهان را پر از عدل و داد می‌کند، چنان‌که از ظلم و جور پر شده باشد، با این‌که پیامبر (ص) و امامان (ع) از این موضوع، صریحاً سخن گفته‌اند[۴۴]. همچنین موضوع دجال، اختصاص به اسلام ندارد، بلکه ریشه داستان دجال را باید در کتاب مقدس مسیحیان جست‌وجو کرد. در رساله اول یوحنا نوشته است: "دروغ‌گو کیست، جز آن‌که مسیح بودن عیسی را انکار کند، ان دجّال است که پدر و پسر را انکار می‌نماید"[۴۵][۴۶].

پرسش‌های وابسته

منابع وابسته

کتب مستقل درباره دجال

  1. 100 سؤال حول الدجال، حیدر کامل، بیروت: دارالمحجـة البیضاء، چ اول.
  2. الفتن (کتاب)، ابی علی حنبل بن اسحاق شیبانی، بیروت: دارالشائر الإسلامیه، 1419ق، چ اول.
  3. المسیح الدجال و معرکة هرمجدون، هشام محمد ابوحاکمه، عمان: دارالاسراء، 2001 م، چ اول.
  4. دجال افسانه یا واقعیت، مهناز شفائی، تهران: الف، 1374، چ اول.
  5. عصر المسیح الدجال، هشام کمال عبد الحمید، قاهره: مرکز العربیه، 1999م، چ اول.
  6. المسیح الدجال حقیقة لا خیال، عبداللطیف عاشور، قاهره: مکتبـة القرآن، [بی‌تا]، چ اول.
  7. المسیح الدجال قراءة سیاسیة فی الاصول الدیانات الکبری، سعید ایوب، قاهره: دارالفتح للأعلام العربی، 1420، چ اول.
  8. المسیح الدجال منبع الکفر و الضلال، عماد‌الدین بن اسماعیل ابن کثیر دمشقی، بیروت: مؤسسة الکتب الثقافیـة، 1419ق، چ اول.

فصول یا صفحاتی از کتاب

  1. 500 سؤال حول الإمام المهدی، ماجد ناصر الزبیدی، بیروت: دارالمحجـة البیضاء، 1425ق، چ اول، صص123-129.
  2. آخرین امام، (ولادت، زندگی و ظهور قائم آل محمد)، حمید قلندری بردسیری، تهران: آفرینه، 1379، چ اول، صص129ـ 134.
  3. ادیان و مهدویت، محمد بهشتی، تهران: مرآتی، 1361، چ اول، صص176-183.
  4. اشراط الساعة الصغری و الکبری، صلاح‌الدین محمود، بیروت: دار الغد الجدید، 2004 م، صص120-149.
  5. الإذاعةلما کان و ما یکون بین یدی الساعة، ابی الطیب محمد صدیق خان بن حسن بن علی بن لطف الله حسینی بخاری قنوجی، بیروت: دار ابن حزم، 1421ق، چ اول، صص188-197.
  6. الجفر و الفتن و أشراط الساعة، عکاشـة عبدالمنان الطیبی، بیروت: دارالیوسف، [بی‌تا]، چ اول، صص80-83.
  7. الحتمیات من علائم الظهور، فاروق الموسوی، قم: مؤسسـة السبطین العالمیـة، 1427 ق، چ اول، صص294-314.
  8. الدر المنتظم فی السر الاعظم، شیخ کمال‌الدین محمدبن طلعه شافعی، بیروت: دارالهدی، 1425ق، اول صص 67-79.
  9. الرجعة، محمد مؤمن بن دوست محمد حسینی استرآبادی، قم: دارالاعتصام، 1417ق، چ اول، صص175-181.
  10. العبقری الحسان فی أحوال مولانا صاحب الزمان، ج2، علی اکبر نهاوندی، تهران: دبستانی، [بی‌تا]، چ اول، صص43-50.
  11. العد التنازلی فی علائم ظهور المهدی، عباس تبریزیان، تهران: سیدالشهداء، 1383، چ اول، صص549-557.
  12. الفتن، ابی عبدالله نعیم بن حماد المروزی، بیروت: ‌دارالفکر للطباعـة و النشر و التوزیع، 1424ق، چ اول، صص 315-345.
  13. الفتن و الملاحم الواقعه فی آخرالزمان، ابی الفداء اسماعیل بن کثیر الشافعی الدمشقی، دمشق: دار ابن کثیر، 1414ق، چ اول، ص87-171.
  14. المسیح الموعود و المهدی المنتظر، یوسف محمد عمرو، بیروت: دارالمؤرخ العربی، 1430 ق، چ اول، صص 175-180.
  15. المفاجاة بشراک یا قدس، محمد عیسی داوود، [بی‌جا]: مدبولی الصغیر، 2001 م، چ اول، صص419-435، 552-561.
  16. الملاحم و الفتن، ابن طاووس، تهران: اسلامیه، [بی‌تا]، چ اول، صص64-68، 144-146.
  17. الملاحم یا علائم ظهور حضرت مهدی، محمد حسین همدانی طاوئی، تهران: کتابخانة صدر، [بی‌تا]، چ اول، صص30-32.
  18. الممهدون للمهدی، (دراسه فی السیاسة العصر ظهور (کتاب))، علی کورانی، قم:‌ مرکز نشر مکتب الاعلام الاسلامی، 1405ق، چ اول، صص28-30.
  19. النهایة فی الفتن و الملاحم، الجزء الاول، اسماعیل بن کثیر القرشی الدمشقی، بیروت: دارالمعرفـة، 1420ق، چ اول، صص75-141.
  20. الیوم الآخر فی ظلال القرآن، احمد فائز، بیروت: موسسـة‌الرسالـة، 1421ق، چ دوم، صص107-123.
  21. الیوم الآخر و نهایة الزمان، خالد صنادیقی، دمشق، دار علاء الدین، 2001 م، چ اول، صص100-113.
  22. جهان در سیطرة صاحب‌الزمان، محمد رضا قاسمی، مشهد: الف، [بی‌تا]، چ اول، صص141-166.
  23. چشم به راه مهدی، جمعی از نویسندگان مجلة حوزه، قم: حوزة علمیة قم، 1378، چ دوم، صص289-296.
  24. چهرة درخشان امام زمان، جلد دوم و سوم، علی حائری یزدی، مترجم: محمد جواد مرعشی نجفی، قم: فراهانی، 1401ق، چ اول، صص184 ـ 200.
  25. حضرت مهدی از ظهور تا پیروزی، حسین تقوی، قم: نورالاصفیاء، 1381، اول، صص316-327.
  26. حضرت مهدی فروغ تابان ولایت، محمد محمدی اشتهاردی، قم: جمکران، 1380، چ ششم، صص102-106.
  27. حکومت جهانی مهدی، ناصر مکارم شیرازی، قم: نسل جوان، 1380، چ11، صص171-180.
  28. حکومت عدل‌گستر در دست مهدی منتظر، حسین حیدری کاشانی، تهران: اندیشه، 1362، چ اول، صص172-175.
  29. حیاة الامام المحمد المهدی، باقر شریف القرشی، نجف:‌ فرزند مؤلف، 1471 ق، چ اول، صص263-271.
  30. خصائص المهدی یا ویژگی‌های حضرت مهدی، محمد راجی قمی، تهران: مؤلف،1381، اول، 290-292.
  31. دادگستر جهان، ابراهیم امینی، تهران: دارالفکر 1352، چ چهارم، صص343-350.
  32. دارالسلام در احوالات حضرت مهدی و علایم ظهور، محمود عراقی میثمی، قم: ‌ایران رنگین، 1380، چ اول، صص633-642.
  33. در انتظار خورشید ولایت، عبدالرحمن انصاری، قم: انصار المهدی(ع)، 1373، دوم،‌ صص112-117.
  34. در مسیر نور تا خورشید، رجبعلی مظلومی، [بی‌جا]: مکتب امام(ع) 1366، چ اول، صص513-521.
  35. دولة الامام المهدی و عصر الظهور، شیخ کاظم المصباح، بیروت: دارالکاتب العربی، 2008 م، صص142-151.
  36. دولة المهدی یا حکومت امام زمان، محمد حسینی بهارانچی، اصفهان: مؤلف، 1381، چ اول، صص 403-412.
  37. رخسار آفتاب، مجتبی غیوری، قم: مهدیه، 1380، چ اول، صص79-82.
  38. روزگار رهایی، ج2، کامل سلیمان، مترجم: ‌علی اکبر مهدی پور، تهران: آفاق، 1371، چ دوم، صص1142-1159.
  39. زندگانی خاتم اوصیاء امام مهدی، باقر شریف القرشی، مترجم:‌ ابوالفضل اسلامی، قم: مؤسسة نشر فقاهت، 1377، چ دوم، صص 298-306.
  40. صحیح اشراط الساعة، مصطفی ابونصر شبلی، بیروت: مکتبـة السوادی للتوزیع، 1423ق، چ دوم، صص201-242.
  41. طلوع آفتاب مهدی، جمعی از نویسندگان، تهران: الغدیر، 1401ق، چ اول، صص206-212، 220-223، 760-764
  42. عبر امة الاسلام و تنبؤات نهایة العالم، بیروت، دارالیوسف، 2002 م، چ اول، صص65-74.
  43. عدل منتظر، تهران: ستاد برگزاری جشن‌های میلاد حضرت مهدی(ع)، 1304، چ اول، صص183-190.
  44. عقد الدرر فی اخبار المنتظر، یوسف بن علی بن عبدالعزیز مقدسی شافعی، بیروت: دارالکتب عربی، 1418ق، چ اول، صص 179-208.
  45. علامات القیامة الکبری من بعثه النبی حتی نزول عیسی، عبدالله حجاج، قاهره: مکتبـة التراث الاسلامی، 1407ق، چ اول، صص93-130.
  46. علامات قیامت به روایت اهل سنت، عاشق الهی بلند شهری؛ غلام محمد سربازی، زاهدان: صدیقی، 1381، چ اول، صص79-94.
  47. علامات یوم القیامه، الحافظ القرطبی، [بی‌جا]:‌ المکتبـة التوفیقیـة، [بی‌تا]، چ اول، صص54-84.
  48. علائم آخرالزمان در ادیان و ملل مختلف، مریم امجدی، تهران:‌ امیر، 1382، چ اول، صص66-70.
  49. فتن فی عصر الظهور الشریف، عبدالحلیم الغزی، بیروت: مکتبـة الفردوس، 1424 ق، چ اول، صص352-359، 463-476.
  50. فرهنگ موعود، حسین کریمشاهی بیدگلی، قم:‌ ناصر، 1367، چ اول، ذیل موضوعات، دجال، صائدبن صید، کناسه و یهودیه.
  51. فرهنگ نامة مهدویت، خدامراد سیلیمان، تهران: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی(ع)، 1383، چ اول، ذیل موضوعات: خروج دجال، دجال و صائدبن صید.
  52. قصة النهایة و علامات الساعة الصغری و الکبری، محمد عمار، کویت: مکتبـة ابن کثیر، 1423ق، چ اول، صص158-175.
  53. کتاب الرجعه، احمدبن زین الدین الاحسایی، بیروت: الدار العالمیـ[، 1414 ق، چ اول، صص62-72.
  54. کشف الحق،(اربعین خاتون آبادی (کتاب))، محمد صادق خاتون آبادی، تهران: مؤسسـة الامام المهدی (بنیاد بعثت)، 1361، چ اول، صص190-201.
  55. کمال‌الدین و تمام النعمه، ج 2، شیخ صدوق، مترجم: آیت‌الله کمره‌ای، تهران: کتابفروشی اسلامیه، 1397 ق، چ2، صص205-212.
  56. ما قبل نهایة التاریخ ظهور المهدی المنتظر، جعفر عتریسی، بیروت: دارالمحجة البیضاء، 1423 ق، چ اول، صص311-365.
  57. مژدة ظهور، ج2، سلیمان مدنی تنکابنی، قم: مؤلف، 1383، چ اول، صص70-72، 162-164.
  58. مصلح جهانی و مهدی موعود از دیدگاه اهل سنت، هادی خسروشاهی، تهران: اطلاعات، 1374، چ2، صص205-213.
  59. مصلح غیبی، حسن ابطحی، قم: بطحا، 1380، چ1، صص258-261.
  60. مع المهدی المنتظر فی دراسة مقارنة بین الفکر الشیعی و السنی، مهدی حمد الفتلاوی، بیروت: الدار الاسلامیـ[، 1421، چ2، صص104-109.
  61. معجم احادیث الامام المهدی، ج1، 2، 3 و4:‌ احادیث النبی(ص)، زیر نظر: علی کورانی، قم: مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1411ق، چ اول، صص33، 88-92.
  62. معجم الملاحم و الفتن، الجز الثانی، محمود بن سید مهدی الموسوی الده سرخی الاصفهانی، [بی‌جا]:‌ مؤلف، 1420 ق، چ اول، صص196-239.
  63. ملاقات با طاووس بهشت حضرت مهدی، رحمت‌الله ابراهیمی، قم، مشهور، 1381، چ اول، صص84-85، 110-118.
  64. منتخب‌الأثر فی الإمام الثانی عشر، ج3، لطف‌الله صافی گلپایگانی، قم: سلمان فارسی،1422ق، چ اول، صص103-112، 162-164، 276-305.
  65. منقذ البشریة، ابراهیم امینی، بیروت: دارالهادی، 1413ق، اول، صص210-215.
  66. مه عاشق‌کش، (حضرت مهدی در آینة پرسش و پاسخ (کتاب))، علی دژاکام، تهران: معارف، 1383، چ اول، صص133-135.
  67. مهدی انقلابی بزرگ، ناصر مکارم شیرازی، قم: ‌هدف، 1398 ق، چ اول، صص192-202.
  68. مهدی تجسم امید و نجات، عزیزالله حیدری شاهرودی، قم: جمکران، 1380، چ اول، صص89-93، 251.
  69. مهدی موعود، (ترجمة‌ جلد سیزدهم بحارالانوار)، محمد باقر مجلسی، مترجم: علی دوانی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1380ق، چ چهاردهم، صص964-977.
  70. مهدی موعود صاحب‌الزمان و مخالفان، هاشم دل خوشنواز، تهران: رشیدی، 2536 شاهنشاهی، چ اول، صص129-133.
  71. مهدی موعود قرآن، علیرضا رجالی تهرانی، قم: خادم الرضا، 1383، چ ششم، صص121-125.
  72. موسوعة احادیث امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، (ماروی عنه حول الامام المهدی)، قم: الهیئة العلمیة فی مؤسسة نهج البلاغه، 1416ق، چ اول، صص231-239.
  73. موعودنامه، مجتبی تونه‌ای، قم: مشهور، 1383، چ اول، ذیل موضوعات: خروج دجال، دجال، صائدبن صید، عذاب دجال.
  74. نورالانوار، علی اصغر بروجردی، تهران، چاپخانة برادران کتابچی، 1347، چ اول، صص120-134.
  75. یوسف زهرا یا مهدی صاحب‌الزمان، ابوطالب احسانی، قم: دارالکتاب، 1381، چ اول، صص263-267.

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر. ک: ابن منظور، لسان العرب، ج ۴، ص ۲۹۴
  2. سلیمیان، خدامراد،فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۰۱ - ۲۰۵.
  3. ر. ک: متقی هندی، کنز العمال، ج ۱۴، ص ۳۲۳- ۲۸۲
  4. سلیمیان، خدامراد،فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۰۱ - ۲۰۵.
  5. مسلم، صحیح، باب فی الآیات التی تکون قبل الساعة، ح ۱؛ ترمذی، سنن، ج ۴، ص ۵۰۷؛ ابو داوود، سنن، ج ۴، ص ۱۱۵
  6. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۲۵۰
  7. سلیمیان، خدامراد،فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۰۱ - ۲۰۵.
  8. سلیمیان، خدامراد،فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۰۱ - ۲۰۵.
  9. " لَا تَقُومُ‏ السَّاعَةُ حَتَّى‏ يَخْرُجَ‏ الْمَهْدِيُ‏ مِنْ‏ وُلْدِي‏ وَ لَا يَخْرُجُ‏ الْمَهْدِيُ‏ حَتَّى‏ يَخْرُجَ‏ سِتُّونَ‏ كَذَّاباً كُلُّهُمْ‏ يَقُولُ‏ أَنَا نَبِيٌ‏‏ ‏‏"، شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۳۷۱
  10. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۹؛ متقی هندی، کنز العمال، ج ۱۴، ص ۱۹۸- ۲۰۰
  11. متقی هندی، کنز العمال، ج ۱۴، ص ۲۰۰
  12. سلیمیان، خدامراد،فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۰۱ - ۲۰۵.
  13. ر. ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۱۳، ح ۸۶
  14. حسین توفیقی، هزاره‏گرایی در فلسفه تاریخ مسیحیت، ص ۲۶
  15. رساله یوحنا، باب ۲،: ۱۸ و ۲۲
  16. در پاره‏ای روایات محل خروج او سجستان ذکر شده است؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۲۵۰
  17. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۲۷، ح ۱؛( با فرض پذیرش روایت، بعید نیست بسیاری از آنچه ذکر شده است، معنایی کنایی داشته باشد).
  18. سلیمیان، خدامراد،فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۰۱ - ۲۰۵.
  19. سلیمیان، خدامراد،فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۰۱ - ۲۰۵.
  20. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۴۶۳
  21. سلیمیان، خدامراد،فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۰۱ - ۲۰۵.
  22. ر. ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۲۸، ح ۲؛ ابن ابی شیبه، المصنف، ج ۸، ص ۶۶۱
  23. تفسیر طبری، ج ۳، ص ۲۹۰، تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۵۷۹
  24. سلیمیان، خدامراد،فرهنگ‌نامه مهدویت، ص:۲۰۱ - ۲۰۵.
  25. به یقین آفرینش آسمان‌ها و زمین بزرگ‌تر از آفرینش مردم است؛ سوره غافر، آیه ۵۷.
  26. تاریخ مابعدالظهور، ص۱۳۹ ـ ۱۴۲؛ علائم آخرالزمان، ص‌۳۰۳ ـ ۳۱۶.
  27. کشف‌الأسرار، ج‌۸‌، ص‌۴۸۲ ـ ۴۸۴.
  28. کشف‌الأسرار، ج۲، ص۱۴۱ ـ ۱۴۳؛ الدر المنثور، ج۵، ص۶۷۴ و ۶۷۵‌.
  29. دائرة المعارف قرآن کریم: ج۱، ص ۱۱۹-۱۲۰
  30. سنن ترمذی، ج ۴، ص ۵۰۷؛ صحیح مسلم، ج ۱۸، ص ۴۶ و ۸۱.
  31. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۳؛ کمال الدین، ص ۵۲۵.
  32. برترین‌های فرهنگ مهدویت در مطبوعات، ص ۲۳۳.
  33. کمال الدین، ج ۲، ص ۵۲۵ و ۵۲۶.
  34. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص:۲۹۲.
  35. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۹؛ کنز العمال، ج ۱۴، ص ۱۹۸.
  36. طبق کتب شیعه.
  37. طبق کتب اهل تسنن.
  38. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۴ (به نقل از آخرین امید، داود الهامی، ص ۳۲۲).
  39. الزام الناصب، ص ۷۴.
  40. آخرین امید، داود الهامی، ص ۳۲۳.
  41. غیبة طوسی، ص ۴۶۳.
  42. برترین‌های فرهنگ مهدویت در مطبوعات، ص ۲۳۹.
  43. آخرین امید، داود الهامی، ص ۳۲۳.
  44. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۰.
  45. رساله یوحنا، باب ۲، آیه ۲۲.
  46. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص:۳۱۸.

پیوند به بیرون