خسف سفیانی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۷ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۰۰:۴۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

خسف سفیانی

منظور از خسف سفیانی این است، پس از آنکه سپاه سفیانی به قصد ترور امام مهدی عازم مکه می‌شود، میانه راه و در منطقه بیداء، منادی آسمانی ندا داده و به زمین، دستور فرو بلعیدن لشکر سفیانی را می‌دهد. این لشکر در زمین فرو می‌رود و به جز دو یا سه نفر کسی از آنها زنده نمی‌ماند.[۱۰] و این در زمان ظهور یا قبل از ظهور قائم(ع) است.[۱۱] این رخداد حادثه‌ای اعجازآمیز است که با ارادۀ خداوندی و دخالت نیروهای غیبی انجام می‌پذیرد.[۱۲]

خسف دجال

منظور از خسف دجال نیز این است، دجال وقتی می‌فهمد امام مهدی(ع) خروج کرده و در مکه است، قصد مکه می‌کند، در روز خروج امام(ع)، حضرت عیسی(ع) نیز از آسمان فرود می‌آید. امام(ع)، در مسجد الحرام به ایشان تکلیف می‌کند که پیش بایست تا به تو اقتدا کنم، و حضرت عیسی(ع) نیز می‌گوید: «من امت جد تو و تابع شما هستم، شما پیش بایستید» پس حضرت پیش می‌ایستد و ایشان به امام(ع)، اقتدا می‌کند و اهل مکه همه (جمعی با میل و جمعی با کراهت) با امام(ع) بیعت می‌کنند؛ بعد امام(ع) به طرف مدینه می‌رود، و دجال نیز در نزدیکی مدینه منوره به امام(ع) می‌رسد و در همان ذات الجیش، دعوی الوهیت می‌کند. امام(ع) حضرت عیسی (ع) را که پیش قراولِ لشکر آن حضرت ‌است به نزد دجال می‌فرستد و او را به اسلام می‌خواند؛ امّا دجال قبول نمی‌کند؛ لذا حضرت او را به قتل می‌رساند. و زمین بیداء که دو فرسخ است و قبلاً لشکر سفیانی را فرو برده؛ جسد دجال و مرکب و لشکرش را نیز فرو می‌برد.[۱۳]

روایات

  • برخی از روایاتی که در آنها ماجرای خسف بیداء آمده، عبارتند از:
  1. امام باقر (ع) فرمودند:[۱۴] «سفیانی گروهی را به مدینه روانه می‌کند و مهدی از آنجا به مکه رخت بر می‌بندد. خبر به فرمانده سپاه سفیانی می‌رسد که مهدی به سوی مکه بیرون رفته است. او لشکری از پی آن حضرت روانه کند؛ ولی او را نمی‌یابد تا این که مهدی ، با حالت ترس و نگرانی بدان سنت که موسی بن عمران داشت، داخل مکه شود. فرمانده سپاه سفیانی در صحرا فرود می‌آید. منادی از آسمان ندا می‌کند: ای دشت! آن قوم را نابود ساز"؛ پس آن نیز ایشان را به درون خود می‌برد و هیچ یک از آنان نجات نمی‌یابد، مگر سه نفر... .» [۱۵]
  2. همچنین حضرت فرمودند:[۱۶] «چون به بیداء برسد سپاه سفیانی به سویش روانه می‌شود. پس خداوند به زمین دستور می‌دهد و زمین آن‌ها را می‌گیرد»[۱۷]
  1. ر.ک. مهدی‌پور، علی اکبر، در آستانه ظهور، ص؟؟؟؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص ۲۹۸؛ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج۳، ص ۱۳۰
  2. ر.ک. سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۱۱ ـ ۲۱۲؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص ۲۹۸
  3. ابن منظور، لسان العرب، ج ۱، ص ۵۴۸
  4. ر.ک. مهدی‌پور، علی اکبر، در آستانه ظهور، ص؟؟؟
  5. ابن منظور، لسان العرب، ماده خسف و بیداء
  6. ر.ک. سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۱۱ ـ ۲۱۲؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص ۲۹۸
  7. ر.ک. طبسی، نجم‌الدین، سفیانی، ص۱۰۹ـ۱۱۱
  8. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 3، ص 389: «الصَّلَاةُ تُكْرَهُ فِي‏ ثَلَاثَةِ مَوَاطِنَ مِنَ الطَّرِيقِ الْبَيْدَاءِ وَ هِيَ ذَاتُ الْجَيْشِ وَ ذَاتِ الصَّلَاصِلِ وَ ضَجْنَان‏»
  9. ر.ک. طبسی، نجم‌الدین، سفیانی، ص۱۰۹ـ۱۱۱
  10. ر.ک. آیتی، نصرت الله، تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور، ص۲۱۱ ـ ۲۱۳
  11. ر.ک. طبسی، نجم‌الدین، سفیانی، ص۱۰۹ـ۱۱۱
  12. ر.ک. آیتی، نصرت الله، تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور، ص۲۱۱ ـ ۲۱۳
  13. ر.ک. طبسی، نجم‌الدین، سفیانی، ص۱۰۹ـ۱۱۱
  14. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص۲۷۹، ب۱۴، ح۶۷: ِ... وَ يَبْعَثُ السُّفْيَانِيُّ بَعْثاً إِلَى الْمَدِينَةِ فَيَنْفَرُ الْمَهْدِيُّ مِنْهَا إِلَى مَكَّةَ فَيَبْلُغُ أَمِيرَ جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ أَنَّ الْمَهْدِيَّ قَدْ خَرَجَ إِلَى مَكَّةَ فَيَبْعَثُ جَيْشاً عَلَى أَثَرِهِ فَلَا يُدْرِكُهُ حَتَّى يَدْخُلَ مَكَّةَ خائِفاً يَتَرَقَّبُ‏ عَلَى سُنَّةِ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ(ع) قَالَ فَيَنْزِلُ أَمِيرُ جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ الْبَيْدَاءَ فَيُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ يَا بَيْدَاءُ أَبِيدِي الْقَوْمَ‏ «7» فَيَخْسِفُ بِهِمْ فَلَا يُفْلِتُ مِنْهُمْ إِلَّا ثَلَاثَةُ نَفَر ... .»
  15. ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج۳، ص ۱۳۰ ـ ۱۳۱؛ آیتی، نصرت الله، تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور، ص۲۱۱ ـ ۲۱۳
  16. تفسیر قمی، ج۲، ص۲۰۵: «فَإِذَا جَاءَ إِلَى الْبَيْدَاءِ يَخْرُجُ إِلَيْهِ جَيْشُ السُّفْيَانِيِّ فَيَأْمُرُ اللَّهُ الْأَرْضَ فَتَأْخُذُ أَقْدَامَهُمْ»
  17. ر.ک. آیتی، نصرت الله، تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور، ص۲۱۱ ـ ۲۱۳