نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Msadeq(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۴ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۴:۵۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۴ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۴:۵۸ توسط Msadeq(بحث | مشارکتها)
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل فمینیسم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
فمینیسم از مفاهیم غربی است که بر اندیشههای اومانیستی (انسانمحوری) استوار است. بنابر دیدگاه فمینیستی، زنان باید در همه جنبههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و غیره، به فرصتها و امتیازات برابر با مردان دست یابند[۱]. فمینیست کسی است که معتقد است زنان به دلیل جنسیت خود دچار تبعیض هستند و نیازهای مشخصی دارند که نادیده گرفته شدهاند و لازمه برآوردن این نیازها، تغییر اساسی در نظامهای جامعه- همچون نظام حقوقی، نظام سیاسی و نظامفرهنگی- است[۲]. هر چند آرا و گرایشهای فکری فمینیستی یکسان نیستند، همه آنها بر دو اصل پای میفشارند:
زنان تحت ستم و تبعیضاند و این، ناشی از جنسیت آنها است؛
ستم و تبعیضی که به زنان روا میشود، اصالت ندارد و باید از میان برود[۳][۴].
تفکر فمینیستی در موج دوم روی به افراط نهاد و شعارهایی همانند زنان بدون مردان، تحسین تجرد و تقبیح ازدواج را برگزید که عملًا اخلاق فردی و اجتماعی را به چالش میکشاندند. پایفشاری فمینیسم در این دوره بیشتر بر ایفای نقش اجتماعی برای زنان بود. فمینیستها معتقد بودند ستمی که بر زنان میشود، تنها در وضع قوانین نیست؛ بلکه همه حوزههای حیات انسانی را در بر میگیرد و از این رو، لازم است تغییراتی اساسی انجام پذیرد و همه تمایزات میان موجود مؤنث و مذکر از میان برود. کار تا جایی پیش رفت که فمینیستها، به نوعی برترانگاری زناناعتقاد یافتند[۶][۷].
موج سوم فمنیسم، به میانهروی گرایید؛ ولی همچنان بر این باور ماند که با فرهنگ مردسالاری باید جنگید و راه جنگیدن با آن، قطع وابستگیزن از شوهر، پدر و برادر است و زنان باید زبان و شیوههای تفکر جدیدی برای هویت خویش بیابند و خویشتن را از زیر بار معانی ستمگرانه تحمیلی مردان، رها سازند[۸][۹].
فمنیستها برای رسیدن به اهداف خویش و رفع تبعیض از زنان، راهبردهایی عملی پیش کشیدهاند. برخی راهبرد مذکرمحورانه را برگزیدهاند به این معنا که زنان را تشویق میکنند صفاتی را در خویش بپرورانند که به گونه سنتی به مردان منسوب میشوند. برخی دیگر، راهبرد مذکر- مؤنث را برساختهاند. بر اساس آن، باید صفات منسوب به زنان و مردان، فارغ از تبعیض و سلسله مراتب، در هم آمیخته شوند. راهبرد سوم، مؤنثمحورانه است که صفات منسوب به زنان را برتر میداند و زنان را تشویق به حفظ آنها میکند. در واپسین راهبرد، برخی پای میفشارند که هر چند زنان و مردان با یکدیگر متفاوتاند، تفاوت آنها گونهای حُسن است و نباید در پی انکار آن برآمد و این دو موجود با هم برابرند[۱۰][۱۱].
ملاک برتری در آیین اسلام، تنها پرهیزگاری است[۱۴].زن از نظر شرافت و حیثیت انسانی با مرد برابر است؛ اما از نظر طبیعت و خلقت تفاوتهایی با او دارد. این تفاوتها موجب میشود که تکالیف، حقوق و برخی مسائل مربوط به او متفاوت گردند. البته تفاوت میان زن و مرد، تفاوت به نقص و کمال نیست[۱۵].
خداوند از گذر این تفاوت، مرد و زن را برای زندگی با یکدیگر آماده ساخته است[۱۶]. فمنیستها بر خلاف جریان فطرت و طبیعت، خواهان برقراری تشابه و یکنواختی حقوق و مسائل زن و مردند و از این رو، نه تنها توفیق نیافتهاند ستمی را از زنان دفع کنند، بلکه خود بر آنان ستم روا داشتهاند؛ زیرا خواسته یا ناخواسته باری را بر دوش زنان نهادهاند که آنان از نظر طبیعی توانایی برداشتن آن را ندارند[۱۷]. اسلام بر آن است که عدالتراستین در حقزن، آن گاه برقرار خواهد شد که طبق سرشت و خلقتش با او رفتار کنند و چیزی بیشتر از تواناییها و ظرفیتهایش از او نخواهند[۱۸].