بحث:فمینیسم

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نویسنده: آقای ظرافتی

پاسخ تفصیلی

چیستی فمینیسم

  • "فمینیسم"، از ریشۀ "femin"، به معنای "زنانه"، لغتی است فرانسوی و در منابع به معنای زن و جنس مؤنث است و همچنین بر حالات و کیفیات زنانه اطلاق می‌‌شود. این لغت، از اوایل قرن نوزدهم به عنوان اصطلاحی عام برای آنچه در اروپا و آمریکا تحت عنوان جنبش زنان اطلاق شد، به کار رفت. فرانسوی بودن این لغت، بدین جهت بود که انقلاب آزادی زنان، از کشور فرانسه آغاز شد و سپس به انگلستان، آمریکا و دیگر کشورهای اروپایی راه یافت[۱].
  • در تعریف اصطلاحیِ فمینیسم، باید گفت، منابع مربوط تعریف واحدی از آن ارائه نمی‌دهند و حتی به خاطر تنوع گرایش‌های فمینیسمی، برخی به جای این کلمه، از عبارت "فمینیسم‌ها" استفاده می‌‌کنند؛ اما از آنجا که رفع ظلم و تبعیض نسبت به زنان، یکی از محوری‌ترین شعارها و علت رویش و پیدایش مجموعۀ نگرش‌های فمنیستی بوده، همین جنبه را می‌‌توان وجه مشترک همۀ رویکردهای آن دانست[۲].
  • همچنین می‌‌توان گفت فمینیسم نظریه‌ای است که معتقد است زنان باید به فرصت‌ها و امکانات مساوی با مردان در تمام جنبه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دست پیدا کنند. معادل آن در فارسی، واژه‌هایی مانند زن‌گرایی، زن‌باوری و زنانه‌نگری است و به عنوان جنبش اجتماعی، معادل فارسی آن می‌‌تواند "نهضت زنان" یا "نهضت آزادی زنان" باشد[۳].

امواج فمینیسم

  • آغاز تا پایان فمینیسم، دو قرن به طول انجامید که در قالب امواج سه‌گانه با خواسته‌هایی متفاوت سر برآورد. تقسیم بندی امواج سه‌گانه از نظر جامعه‌شناسان است و محور و ویژگی‌های این تقسیم، تاریخی بودن آن است که هرکدام از این سه موج، مقطع تاریخی خاصی را دربرمی گیرد. البته هر موج شامل گرایش‌ها و نظریات متعدد فمینیستی است.
  1. موج اول: جنبش حق رأی (۱۹۲۰ م ـ ۱۸۰۰ م): این موج از جوامع مسیحی برخاست که نگاه سخت‌گیرانه و تحقیرآمیزی به حقوق زنان ـ از جمله حقوق مالی و سیاسی ـ داشتند. این موج که بر لیبرالیسم مبتنی بود، معتقد بودند زنان باید از حقوق و آزادی‌های مردان، به خصوص امتیازات سیاسی برخوردار باشند. درعین‌ حال، در این مرحله، برخی انگیزه‌های چالش‌برانگیز، مانند ستیز با نقش‌های مادری و همسری کمتر به چشم می‌‌خورد؛ حتی در عین باور به تساوی زن و مرد، به این نقش‌ها اعتقاد داشتند. اینها، مهم‌ترین انگیزه‌های پیدایش موج اول بود که از نتایج آن، می‌‌توان به دست یافتن حق رأی زنان در برخی از کشورهای غربی اشاره کرد. در آمریکا نیز به زنان در سال ۱۹۲۰ م، پس از کشورهایی مانند نیوزیلند، فنلاند و انگلستان حق رأی اعطا شد[۴].
  2. موج دوم: تساوی شغلی(۱۹۷۰ م ـ ۱۹۶۰ م): این موج که در فضای فمینیسم رادیکال سربرآورد، با شعار برابری کامل زن و مرد در تمام زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی بود. در این مرحله، زنان به برخی اهداف در حوزۀ استقلال مالی و کاری خود دست یافتند. در این موج تفکر فمینیستی روی به افراط نهاد و شعارهایی همانند زنان بدون مردان، تحسین تجرد و تقبیح ازدواج را برگزید که عملًا اخلاق فردی و اجتماعی را به چالش می‌کشاندند. پافشاری فمینیسم در این دوره بیش‌تر بر ایفای نقش اجتماعی برای زنان بود. فمینیست‌ها معتقد بودند ستمی که بر زنان می‌شود، تنها در وضع قوانین نیست؛ بلکه همۀ حوزه‌های حیات انسانی را در بر می‌گیرد و از این رو لازم است تغییراتی اساسی انجام پذیرد و همۀ تمایزات میان موجود مؤنث و مذکر از میان برود. کار تا جایی پیش رفت که فمینیست‌ها، به نوعی برترانگاری زنان اعتقاد یافتند[۵].
  3. موج سوم: مخالفت با مدرنیته (۱۹۹۰ م ـ ۱۹۷۰ م): در این موج فمنیسم به میانه‌روی‌گرایید؛ ولی همچنان بر این باور ماند که با فرهنگ مردسالاری باید جنگید و راه جنگیدن با آن، قطع وابستگی زن از شوهر، پدر و برادر است و زنان باید زبان و شیوه‌های تفکر جدیدی برای هویت خویش بیابند و خویشتن را از زیر بار معانی ستمگرانۀ تحمیلی مردان، رها سازند. پیدایش این موج در فضای پست‌مدرن و در مخالفت با نظریه‌پردازی عام‌گرایانۀ مدرنیسم و با مبنای نسبی‌گرایی اخلاقی و معرفتی که خاص این دوران است، به وجود آمد. ازاین‌رو، جهت فهم درست موج سوم لازم است از فمینیسمِ پست‌مدرن، تبیین صحیح و منطقی صورت گیرد[۶].

گرایش‌های فمینیسم

  • "پست‌مدرن" با ارائۀ هرگونه دیدگاه‌های مطلق‌انگاری و عام مدرنیته دربارۀ زنان مخالف است؛ معتقد است به تعداد زنان جهان، فمینیسم وجود دارد و اساس ستم‌های وارد شده بر زنان از فرهنگ مردسالاری است و برای نجات از این فرهنگ، باید با نگاه زنان به جهان نگریسته و تفسیری زنانه از آن ارائه گردد، ازاین‌رو گرایش‌های خاص فمینیسمی مانند فمینیسم سیاه، فمینیسم صلح‌طلب، اکوفمینیسم، و فمینیسم اسلامی به وجود آمد[۷].
  • فمینیسم پست‌مدرن، باعث افول فمینیسم در اواخر قرن بیستم شد؛ چون فروکاستن این نظریه به گسترۀ وسیعی از نگرش‌های زنانه، بدون یک محور بنیادی و اساسی به شکست تدریجی تفکر فراگیر فمینیسم انجامید[۸].
  • "فمینیسم" نوعی جریان و رویکرد است؛ اما با توجه به زمان، جغرافیا و فرهنگ پیدایش و تفاوت‌ در مبانی فکری، دارای تشتت و تکثر آشکاری است تا جایی که برخی به جای واژه "فمینیسم"، از عبارت "فمینیسم‌ها" استفاده کردند و تا امروز *پنج گرایش فمینیسمی سر برآورده است[۹]:
  1. فمینیسم لیبرال: تفکر "فمینیسم لیبرال"، بر این اساس پدید آمد که زنان به علت جنسیت، گرفتار تبعیض‌اند. از چهره‌های برجسته این نوع بینش می‌‌توان به "استوارت میل"، نویسندۀ کتاب انقیاد زنان، "ماری ولستن کرافت"، نویسندۀ کتاب استیفای حقوق زنان و "بتی فریدان"، نویسندۀ کتاب راز و رمز زنانگی و بنیان‌گذار سازمان ملی زنان (NOW)، بزرگ‌ترین و فعال‌ترین سازمان بین‌المللی زنان اشاره کرد[۱۰].
  2. فمینیسم مارکسیستی: ترکیبی از تفکرات فمینیسم و مارکسیست و با نگاه نفی سرمایه‌داری در رسیدن به اهداف فمینیسمی سر برآورد؛ زیرا به نظر "فردریش انگلس"، از بنیان‌گذاران این نظریه، جامعۀ طبقاتی موجب ستم بر زنان است. از شخصیت‌های آنان "رزالو گزامبورگ" از رهبران جنبش زنان کارگر لهستانی و از بنیانگذاران آن "کارل مارکس" و "فردریش انگلس" را که در قرن نوزدهم بودند، می‌‌توان نام برد. انگلس در آن عصر، با نوشتن کتاب منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت به تحلیل علت فرودستی زنان در جوامع سرمایه‌داری پرداخت[۱۱].
  3. فمینیسم رادیکال: این نظریه براساس نفی جنسیتی و مردسالاری شکل گرفته است. "سیمون دوبوار" دراین‌باره می‌‌گوید: "طبیعت، زن و مرد ندارد و هیچ انسانی زن یا مرد متولد نشده است؛ بلکه هویت زنانه و مردانه را در طول تاریخ کسب می‌‌کنند. ازاین‌رو، تقسیم وظایف به زنانه و مردانه معنا ندارد". آرمان بنیان‌گذاران آن، تحقق جامعۀ فاقد جنسیت است. از نظریه‌پردازان سرشناس این رویکرد، سیمون دوبوار، بنیان‌گذار موج دوم و "شولامیت فایرستون" نویسنده کتاب دیالکتیک جنسیت را می‌‌توان نام برد[۱۲].
  4. سوسیال فمینیسم: این گرایش مرکب از دو دیدگاه مارکسیسم و رادیکال فمینیسم به وجود آمده است؛ یعنی سردمداران آن بر این عقیده بودند که هم نظام اقتصادی سرمایه‌داری و هم جنسیتی پدرسالارانه علت ستم و سرکوب زنان است. از نظر آنها، تا زمانی که زنان برابری اجتماعی به دست نیاورند، کسب حقوق برابر بی‌معناست. از نظریه‌پردازان آنها، هایدی هارتمن و جولیت میچل انگلیسی، نویسندۀ کتاب جایگاه طبقاتی زن است که هر دو، مردان و سرمایه‌داران را سوداگران ظلم به زنان می‌‌داند[۱۳].
  5. فمینیسم اسلامی: بر اساس قرائت پست‌مدرن و راهی میان شریعت‌مداری و فمینیسم غربی است. این گرایش، از فمینیسم در کشورهای اسلامی، به ویژه در میان دگراندیشان ایران پدید آمد که حدود دو دهه از عمر آن می‌‌گذرد. این جریان که بر مبنای تفکرات سکولاریستی شکل گرفت، اسلام فقاهتی را با توجه به اینکه مراجع همه مرد بودند، "اسلام مردسالارانه" می‌‌خوانند و معتقدند باید پیرایه‌های مردسالارانه را از شیوه‌های اجتهادی بزداییم. از نظر آنها، دین‌داری الزاماً به معنای حاکمیت دین در شئون اجتماعی بشر نیست و سکولاریسم جایگزین شایسته‌ای برای دین‌داری است. ازاین‌رو، دفاع از حقوق زنان، از هیچ الگوی ثابتی تأثیر نمی‌پذیرد[۱۴].

اصول جهان‌بینی فمینیسم

  1. سکولاریسم: بر مبنای دنیازدگی، دین‌زدایی و نفی حکومت دینی است که نتیجه آن، جمله معروف انجیل است که "مال قیصر را به قیصر واگذارید و مال خدا را به خدا". این تفکر باعث پیدایش رویکردهای زیر شد مانند:
    1. کنار رفتن اصول اخلاقی مربوط به مادری و همسری؛
    2. مخالفت با حقوق و تکالیف اختصاصی زنان، مانند ارث و دیه.
  2. اومانیسم: که در حقیقت مبنایی‌ترین تفکر در دنیای غرب است، انسان مادی و زمینی را معیار و مقیاس همه چیز می‌‌داند که لازمۀ آن پیدایش این تفکرات است:
    1. عدم توجه به حقیقت علوی و روحانی انسان، به عنوان موجودی خدایی و آسمانی؛
    2. مبنا بودن لذت‌گرایی جنسی و هدف قرار دادن شادمانی و عدم حرمت هر نوع روابط زن و مرد
    3. تلاش برای کسب موافقت دین با خواسته‌ها و هوای نفسانی و حیوانی انسان.
  3. لیبرالیسم: مبنای این نظریه، آزادی و اصالت فرد است که نتایجی را در پی خواهد داشت مانند:
    1. پیدایش رویکرد تساهل، تسامح و حاکمیت امیال؛
    2. آزادی‌بخشی بی‌مبنا به زنان، از نظر مدیریت اجتماعی
    3. حاکمیت ارادۀ شخصی و انتخاب بی‌قید و شرط.
  4. نسبی‌گرایی اخلاقی: در این نگرش، هیچ اصل و قانون اخلاقی مطلق و ثابتی که در همه زمان‌ها و مکان‌ها و بین همۀ افراد و جوامع قابل تمسک باشد، وجود ندارد. نتایج فمینیسمی آن عبارت است از:
    1. فردگرایی و عدم توجه به حقوق دیگران، مانند حق حیات برای جنین؛
    2. اصالت دادن به صفات مردانه، در حالی که ویژگی مردان خود متغیر و غیرثابت است؛
    3. بی‌توجهی به اصول ثابت اخلاقی و الهی غیر متغیر.
  • بی‌اعتنایی به اخلاق الهی و اینکه اصل بر روابط آزاد زن و مرد است و صحبت از عفاف و حیا میان زن و مرد با روح فمینیسم ناسازگار است[۱۵].

دیدگاه اسلام

  • بنابر آموزه‌های دین اسلام، زن و مرد در آفرینش از یک گوهرند و مردان از این لحاظ هیچ مزیتی بر زنان ندارند و ملاک برتری، تنها پرهیزگاری است[۱۶]. زن از نظر شرافت و حیثیت انسانی با مرد برابر است؛ اما از نظر طبیعت و خلقت تفاوت‌هایی با او دارد. این تفاوت‌ها موجب می‌شود تکالیف، حقوق و برخی مسائل مربوط به او متفاوت گردند. البته تفاوت میان زن و مرد، تفاوت به نقص و کمال نیست[۱۷].
  • خداوند از گذر این تفاوت، مرد و زن را برای زندگی با یکدیگر آماده ساخته است. فمنیست‌ها برخلاف جریان فطرت و طبیعت، خواهان برقراری تشابه و یکنواختی حقوق و مسائل زن و مردند و از این رو، نه تنها توفیق نیافته‌اند ستمی را از زنان دفع کنند، بلکه خود بر آنان ستم روا داشته‌اند؛ زیرا خواسته یا ناخواسته باری را بر دوش زنان نهاده‌اند که آنان از نظر طبیعی توانایی برداشتن آن را ندارند. اسلام بر آن است که عدالت راستین در حق زن، آنگاه برقرار خواهد شد که طبق سرشت و خلقتش با او رفتار کنند و چیزی بیش‌تر از توانایی‌ها و ظرفیت‌هایش از او نخواهند[۱۸].






مقدمه

  1. زنان تحت ستم و تبعیض‌اند و این، ناشی از جنسیت آنها است؛
  2. ستم و تبعیضی که به زنان روا می‌شود، اصالت ندارد و باید از میان برود[۲۱][۲۲].
  • موج نخست فمینیسم از جوامع مسیحی برخاست که نگاه سخت‌گیرانه و تحقیرآمیزی به حقوق زنان- از جمله حقوق مالی و سیاسی- داشتند[۲۳].
  • تفکر فمینیستی در موج دوم روی به افراط نهاد و شعارهایی همانند زنان بدون مردان، تحسین تجرد و تقبیح ازدواج را برگزید که عملًا اخلاق فردی و اجتماعی را به چالش می‌کشاندند. پای‌فشاری فمینیسم در این دوره بیش‌تر بر ایفای نقش اجتماعی برای زنان بود. فمینیست‌ها معتقد بودند ستمی که بر زنان می‌شود، تنها در وضع قوانین نیست؛ بلکه همه حوزه‌های حیات انسانی را در بر می‌گیرد و از این رو، لازم است تغییراتی اساسی انجام پذیرد و همه تمایزات میان موجود مؤنث و مذکر از میان برود. کار تا جایی پیش رفت که فمینیست‌ها، به نوعی برترانگاری زنان اعتقاد یافتند[۲۴][۲۵].
  • موج سوم فمنیسم، به میانه‌روی گرایید؛ ولی همچنان بر این باور ماند که با فرهنگ مردسالاری باید جنگید و راه جنگیدن با آن، قطع وابستگی زن از شوهر، پدر و برادر است و زنان باید زبان و شیوه‌های تفکر جدیدی برای هویت خویش بیابند و خویشتن را از زیر بار معانی ستمگرانه تحمیلی مردان، رها سازند[۲۶][۲۷].
  • فمنیست‌ها برای رسیدن به اهداف خویش و رفع تبعیض از زنان، راهبردهایی عملی پیش کشیده‌اند. برخی راهبرد مذکرمحورانه را برگزیده‌اند به این معنا که زنان را تشویق می‌کنند صفاتی را در خویش بپرورانند که به گونه سنتی به مردان منسوب می‌شوند. برخی دیگر، راهبرد مذکر- مؤنث را برساخته‌اند. بر اساس آن، باید صفات منسوب به زنان و مردان، فارغ از تبعیض و سلسله مراتب، در هم آمیخته شوند. راهبرد سوم، مؤنث‌محورانه است که صفات منسوب به زنان را برتر می‌داند و زنان را تشویق به حفظ آنها می‌کند. در واپسین راهبرد، برخی پای می‌فشارند که هر چند زنان و مردان با یکدیگر متفاوت‌اند، تفاوت آنها گونه‌ای حُسن است و نباید در پی انکار آن برآمد و این دو موجود با هم برابرند[۲۸][۲۹].

دیدگاه اسلام

فمینیسم در فرهنگ اصطلاحات علم کلام

  • "فمینیسم"، از ریشه "femin"، به معنای "زنانه"، لغتی است فرانسوی و در منابع به معنای زن و جنس مؤنث است و همچنین بر حالات و کیفیات زنانه اطلاق می‌‌شود.
  • این لغت، از اوایل قرن نوزدهم به عنوان اصطلاحی عام برای آنچه در اروپا و آمریکا تحت عنوان جنبش زنان اطلاق شد، به کار رفت[۳۷].
  • فرانسوی بودن این لغت، همان‌گونه که خواهد آمد، باید بدین‌جهت باشد که انقلاب آزادی زنان، از کشور فرانسه آغاز شد و سپس به انگلستان، آمریکا و دیگر کشورهای اروپایی راه یافت.
  • در تعریف اصطلاحی فمینیسم، باید گفت، منابع مربوط تعریف واحدی از آن ارائه نمی‌دهند و حتی به خاطر تنوع گرایش‌های فمینیسمی، برخی به جای این کلمه، از عبارت "فمینیسم‌ها" استفاده می‌‌کنند؛ اما از آنجا که رفع ظلم و تبعیض نسبت به زنان، یکی از محوری‌ترین شعارها و علت رویش و پیدایش مجموعه نگرش‌های فمنیستی بوده، همین جنبه را می‌‌توان وجه مشترک همه رویکردهای آن دانست[۳۸].
  • همچنین می‌‌توان گفت فمینیسم نظریه‌ای است که معتقد است زنان باید به فرصت‌ها و امکانات مساوی با مردان در تمام جنبه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دست پیدا کنند. معادل آن در فارسی، واژه‌هایی مانند زن‌گرایی، زن‌باوری و زنانه‌نگری است و به عنوان جنبش اجتماعی، معادل فارسی آن می‌‌تواند "نهضت زنان" یا "نهضت آزادی زنان" باشد[۳۹][۴۰].

امواج فمینیسم

  • آغاز تا پایان فمینیسم، دو قرن به طول انجامید که در قالب امواج[۴۱] سه‌گانه[۴۲] با خواسته‌هایی متفاوت سر برآورد[۴۳]. تقسیم بندی امواج سه‌گانه از نظر جامعه‌شناسان است و محور و ویژگی‌های این تقسیم، تاریخی بودن آن است که هرکدام از این سه موج، مقطع تاریخی خاصی را دربرمی گیرد. البته هر موج شامل گرایش‌ها و نظریات متعدد فمینیستی است[۴۴].
  • موج اول: جنبش حق رأی ۱۹۲۰ م. - ۱۸۰۰ م: این موج که بر لیبرالیسم مبتنی بود، معتقد بودند زنان باید از حقوق و آزادی‌های مردان، به خصوص امتیازات سیاسی برخوردار باشند. درعین‌ حال، در این مرحله، برخی انگیزه‌های چالش‌برانگیز، مانند ستیز با نقش‌های مادری و همسری کمتر به چشم می‌‌خورد؛ حتی در عین باور به تساوی زن و مرد، به این نقش‌ها اعتقاد داشتند[۴۵]. اینها، مهم‌ترین انگیزه‌های پیدایش موج اول بود که از نتایج آن، می‌‌توان به دست یافتن به حق رأی زنان در برخی از کشورهای غربی اشاره کرد. در آمریکا نیز به زنان در سال ۱۹۲۰ م.، پس از کشورهایی مانند نیوزیلند، فنلاند و انگلستان حق رأی اعطا شد[۴۶]. در این مرحله، کسانی همچون فرانسیس ویلارد، در زمینه حق رأی و مبارزه با الکل[۴۷] کوشش فراوان کردند[۴۸].
  • موج دوم: تساوی شغلی ۱۹۷۰ م. - ۱۹۶۰ م: این موج که در فضای فمینیسم رادیکال سربرآورد، با شعار برابری کامل زن و مرد در تمام زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی بود. در این مرحله، زنان به برخی اهداف در حوزه استقلال مالی و کاری خود دست یافتند.
  • موج سوم: مخالفت با مدرنیته ۱۹۹۰ م. - ۱۹۷۰ م: پیدایش این موج در فضای پست‌مدرن و در مخالفت با نظریه‌پردازی عام‌گرایانه مدرنیسم و با مبنای نسبی‌گرایی اخلاقی و معرفتی که خاص این دوران است، به وجود آمد. ازاین‌رو، جهت فهم درست موج سوم[۴۹] لازم است از فمینیسم پست‌مدرن تبیین صحیح و منطقی صورت گیرد[۵۰].

فمینیسم پست‌مدرن

  • از آنجا که "پست‌مدرن"، با ارائه هرگونه دیدگاه‌های مطلق‌انگاری و عام مدرنیته، درباره زنان مخالف است؛ معتقد است به تعداد زنان، جهان فمینیسم وجود دارد[۵۱].
  • در این مرحله، از آنجا که فمنیست‌ها اساس ستم‌های واردشده بر زنان را از ناحیه وجود فرهنگ مردسالاری می‌‌دانستند و عقیده آنها این بود که برای نجات از این فرهنگ، باید با نگاه زنان به جهان نگریسته شود و از جهان، تفسیری زنانه ارائه گردد، ازاین‌رو بود که مطالعه و تحقیقات، با رویکرد فمینیسمی آغاز شد و پیدایش گرایش‌های خاص فمینیسمی مانند فمینیسم سیاه، فمینیسم صلح‌طلب، اکوفمینیسم، و فمینیسم اسلامی را باعث شد.
  • فمینیسم پست‌مدرن، باعث افول فمینیسم در اواخر قرن بیستم شد[۵۲]؛ چه آنکه فروکاستن این نظریه به گستره وسیعی از نگرش‌های زنانه، بدون یک[۵۳] محور بنیادی و اساسی به شکست تدریجی تفکر فراگیر فمینیسم انجامید[۵۴].

گرایش‌های فمینیسم

  • "فمینیسم"، در کلیت خود، نوعی جریان و رویکرد است؛ اما با توجه به زمان، جغرافیا و فرهنگ پیدایش و تفاوت‌هایی که در مبانی فکری آنها دیده می‌‌شود، دارای تشتت و تکثر آشکاری است تا جایی که برخی به جای واژه "فمینیسم"، از عبارت "فمینیسم‌ها" استفاده کردند.
  • با وجود همه اختلافاتی که در گرایش‌های متعدد فمینیسمی به چشم می‌‌خورد، آنان دو سؤال مشترک دارند: نخست آنکه چرا زنان در تاریخ فروتر از مردان بوده‌اند و دیگر آنکه راه‌کار نجات از این وضعیت چیست؟ آنان با تمام توان درصدد جواب این دو سؤال هستند.
  • جواب پرسش اول در اندیشه‌های فمینیستی این است که زن‌ها به خاطر جنسیت به تبعیض گرفتار شده‌اند و در جواب به سؤال دوم معتقدند که با اصلاح نظام اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، باید این فروتری را از بین برد[۵۵]. در حقیقت، تمام گرایش‌های برآمده از دل فمینیسم، با وجود تمام اختلافات، در این دو اصل اشتراک دارند یا به عبارتی، همه در این دو راه‌حل، هم عقیده‌اند.
  • تا امروز پنج گرایش فمینیسمی[۵۶]، سر برآورده که اگر فمینیسم اسلامی را هم به عنوان رویکردی مستقل بدانیم، به شش گرایش می‌‌رسند:
  1. فمینیسم لیبرال: تفکر "فمینیسم لیبرال"، بر این اساس پدید آمد که زنان به علت جنسیت گرفتار تبعیض اند[۵۷]. از چهره‌های برجسته این نوع بینش می‌‌توان به "استوارت میل"، نویسنده کتاب انقیاد زنان، "ماری ولستن کرافت"، نویسنده کتاب استیفای حقوق زنان و "بتی فریدان"، نویسنده کتاب راز و رمز زنانگی و بنیان‌گذار سازمان ملی زنان (NOW)، بزرگ‌ترین و فعال‌ترین سازمان بین‌المللی زنان اشاره کرد.
  2. فمینیسم مارکسیستی: ترکیبی از تفکرات فمینیسم و مارکسیست و با نگاه نفی سرمایه‌داری در رسیدن به اهداف فمینیسمی سر برآورد؛ زیرا به نظر "فردریش انگلس"، از بنیان‌گذاران این نظریه، جامعه طبقاتی موجب ستم بر زنان است[۵۸]. از شخصیت‌های آنان "رزالو گزامبورگ" از رهبران جنبش زنان کارگر لهستانی و از بنیانگذاران آن "کارل مارکس" و "فردریش انگلس" را که در قرن نوزدهم بودند، می‌‌توان نام برد. انگلس در آن عصر، با نوشتن کتاب منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت به تحلیل علت فرودستی زنان در جوامع سرمایه‌داری پرداخت[۵۹].
  3. فمینیسم رادیکال: این نظریه، براساس نفی جنسیتی و مردسالاری شکل گرفته است. "سیمون دوبوار" دراین‌باره می‌‌گوید: "طبیعت، زن و مرد ندارد و هیچ انسانی زن یا مرد متولد نشده است؛ بلکه هویت زنانه و مردانه را در طول تاریخ کسب می‌‌کنند. ازاین‌رو، تقسیم وظایف به زنانه و مردانه معنا ندارد"[۶۰]. آرمان بنیان‌گذاران آن، تحقق جامعه فاقد جنسیت است[۶۱]. از نظریه‌پردازان سرشناس این رویکرد، سیمون دوبوار، بنیان‌گذار موج دوم و "شولا میت فایرستون" نویسنده کتاب دیالکتیک جنسیت را می‌‌توان نام برد.
  4. سوسیال فمینیسم: این گرایش مرکب از دو دیدگاه مارکسیسم و رادیکال فمینیسم به وجود آمده است؛ یعنی سردمداران آن بر این عقیده بودند که هم نظام اقتصادی سرمایه‌داری و هم جنسیتی پدرسالارانه علت ستم و سرکوب زنان است. از نظر آنها، تا زمانی که زنان برابری اجتماعی به دست نیاورند، کسب حقوق برابر بی‌معناست[۶۲].
  1. فمینیسم اسلامی: بر اساس قرائت پست‌مدرن و راهی میان شریعت‌مداری و فمینیسم غربی است. این گرایش، از فمینیسم در کشورهای اسلامی، به ویژه در میان دگراندیشان ایران پدید آمد که حدود دو دهه از عمر آن می‌‌گذرد.

مبانی فمینیسم

  • اصول جهان‌بینی و معرفت‌شناسی فمینیسم، منشأ پیدایش و پیامدهای چالش‌برانگیزی بوده است. ازاین‌رو، در این قسمت در مقام نقد و تحلیل به اهم بن‌مایه‌های فکری فمینیسم پرداخته خواهد شد.
  1. سکولاریسم: بر مبنای دنیازدگی، دین‌زدایی و نفی حکومت دینی است که نتیجه آن، جمله معروف انجیل است که "مال قیصر را به قیصر واگذارید و مال خدا را به خدا" باعث پیدایش رویکردهای زیر شد:
    1. کنار رفتن اصول اخلاقی مربوط به مادری و همسری؛
    2. مخالفت با حقوق و تکالیف اختصاصی زنان، مانند ارث و دیه.
  2. اومانیسم: که در حقیقت مبنایی‌ترین تفکر در دنیای غرب است، انسان مادی و زمینی را معیار و مقیاس همه چیز می‌‌داند که لازمه آن پیدایش این تفکرات است:
    1. عدم توجه به حقیقت علوی و روحانی انسان، به عنوان موجودی خدایی و آسمانی؛
    2. مبنا بودن لذت‌گرایی جنسی و هدف قرار دادن شادمانی و عدم حرمت هر نوع روابط زن و مرد؛
    3. تلاش برای کسب موافقت دین با خواسته‌ها و هوای نفسانی و حیوانی انسان.
  3. لیبرالیسم: مبنای این نظریه، آزادی و اصالت فرد است که نتایج زیر را خواهد داشت:
    1. پیدایش رویکرد تساهل، تسامح و حاکمیت امیال؛
    2. آزادی‌بخشی بی‌مبنا به زنان، از نظر مدیریت اجتماعی؛
    3. حاکمیت اراده شخصی و انتخاب بی‌قید و شرط.
  4. نسبی‌گرایی اخلاقی: در این نگرش، هیچ اصل و قانون اخلاقی مطلق و ثابتی که در همه زمان‌ها و مکان‌ها و بین همه افراد و جوامع قابل تمسک باشد، وجود ندارد. نتایج فمینیسمی آن عبارت است از:
    1. فردگرایی و عدم توجه به حقوق دیگران، مانند حق حیات برای جنین؛
    2. اصالت دادن به صفات مردانه، در حالی که ویژگی مردان خود متغیر و غیرثابت است؛
    3. بی‌توجهی به اصول ثابت اخلاقی و الهی غیر متغیر؛
    4. بی‌اعتنایی به اخلاق الهی و اینکه اصل بر روابط آزاد زن و مرد است و صحبت از عفاف و حیا میان زن و مرد با روح فمینیسم ناسازگار است[۶۵].

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۶.
  2. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۶؛ فرهنگ شیعه، ص ۳۶۷.
  3. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۶.
  4. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۷؛ فرهنگ شیعه، ص ۳۶۸.
  5. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۸؛ فرهنگ شیعه، ص ۳۶۸.
  6. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۸؛ فرهنگ شیعه، ص ۳۶۸.
  7. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۸.
  8. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۸.
  9. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۸.
  10. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۹.
  11. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۹.
  12. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۹.
  13. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۹.
  14. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۹.
  15. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۹.
  16. ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ«ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.
  17. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۶۹.
  18. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۶۹.
  19. فرهنگ واژه‌ها، ۴۲۳.
  20. مسئله زن‌، اسلام و فمینیسم‌، ۲۴۷.
  21. فرهنگ واژه‌ها، ۴۲۴.
  22. فرهنگ شیعه، ص 367.
  23. فرهنگ شیعه، ص 368.
  24. کتاب نقد، ۱۷/ ۱۵۷؛ مسئله زن، اسلام و فمنیسم‌، ۲۵۴.
  25. فرهنگ شیعه، ص 368.
  26. مسئله زن، اسلام و فمنیسم‌، ۲۵۶.
  27. فرهنگ شیعه، ص 368.
  28. ایدئولوژی سیاسی‌، ۳۴۸.
  29. فرهنگ شیعه، ص 368.
  30. زن در آیینه جلال و جمال‌، ۳۶.
  31. فرهنگ شیعه، ص 369.
  32. ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ ؛ سوره حجرات، آیه ۱۳.
  33. فرهنگ شیعه، ص 369.
  34. نظام حقوق زن در اسلام‌، ۱۲۶- ۱۰۹؛ ۱۶۹، ۱۷۰.
  35. کتاب نقد، ۱۷/ ۱۵۲ و ۱۵۳.
  36. فرهنگ شیعه، ص ۳۶۹.
  37. جگر، چهار تلقی از فمینیسم، ص۲۰.
  38. ویلفورد نیز همین نگاه را عام‌ترین و مبنایی‌ترین تعریف از نظر گروه‌های مختلف فمینیستی ارائه می‌دهد. (ویلفورد، فمینیسم، مقدمه‌ای بر ایدئولوژی‌های سیاسی، ص۳۴۶)
  39. کرمی، «فمینیسم»، مجموعه مقالات فرهنگ واژه ها، ص۴۲۳.
  40. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۶.
  41. Waves feminism.
  42. استفاده از تعبیر موج برای اشاره به جزر و مدهایی است که در تاریخ فمینیسم پدید آمده است. (علاسوند، زن در اسلام، ج۱، ص۱۵۷)
  43. معمولاً فمینیسم را به دو قالب موج‌ها و گرایش‌ها تقسیم می‌‌کنند که اولی بیشتر به دوره زمانی و دیگری به مبانی فکری آنها ناظر است.
  44. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۷.
  45. جگر، چهار تلقی از فمینیسم، ص۲۰.
  46. حق شرکت در انتخابات در نیوزیلند در سال ۱۸۹۳ م.، فنلاند ۱۹۰۶ م. و انگلستان ۱۹۱۸ م. داده شد. (جیمز، فمینیسم و دانش‌های فمینیستی، ص۸۲)
  47. زیرا آنها یکی از علل اصلی خشونت علیه زنان را استفاده از الکل توسط مردان می‌‌دانستند. (بنگرید به: پاسنو، فمینیسم، راه با بیراه، ص۲۲)
  48. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۷.
  49. اگر بتوان آن را یک موج و نظریه مستقل نامید.
  50. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۸.
  51. مکنزی، مقدمه‌ای بر ایدئولوژی‌های سیاسی، ص۳۸۳.
  52. ازاین‌رو، فمینیسم پست مدرن با واکنش منفی دیگر گرایش‌های فمینیستی مواجه شد.
  53. هر چند فمینیسم در قالب‌های دیگری مانند کنوانسیون محو اشکال تبعیض علیه زنان ادامه حیات داد.
  54. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۸.
  55. مکنزی و دیگران، مقدمه‌ای بر ایدئولوژی‌های سیاسی، ص۳۴۶.
  56. این تعداد گرایش با احتساب فمینیسم پست‌مدرن است که در موج‌های سه‌گانه از آن بحث شد.
  57. مکنزی و دیگران، مقدمه‌ای بر ایدئولوژی‌های سیاسی، ص۳۴۶.
  58. جگر، چهار تلقی از فمینیسم، مجله زنان، ش۲۸، ص۵۱.
  59. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۹.
  60. دوبوار، جنس دوم، ص۶۵.
  61. مکنزی، مقدمه‌ای بر ایدئوژی‌های سیاسی، ص۳۷۱.
  62. مکنزی، مقدمه‌ای بر ایدئوژی‌های سیاسی، ص۳۷۴.
  63. توحیدی، فمینیسم اسلامی، ص۱۰۶ و ۱۰۸.
  64. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۵۰-۲۵۱.
  65. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۵۱-۲۵۲.