نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Msadeq(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۴ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۴۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۴ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۴۸ توسط Msadeq(بحث | مشارکتها)
به نقل از ابن عبّاس: هنگامی که آیه: ﴿وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ ﴾[۲] نازل شد، پیامبر خدا(ص) بیرون آمد و از کوه صفا بالا رفت و ندا داد: "بشتابید که خطر نزدیک است!". مردم گفتند: این کیست و چه خبر شده است؟ و به گرد او جمع شدند. پیامبر(ص) فرمود: "آیا اگر به شما خبر بدهم که سوارانی از دامنه این کوه، گذشتهاند و به سوی شما میآیند، تصدیقم میکنید؟". گفتند: ما دروغی از تو سراغ نداریم!. پیامبر(ص) فرمود: "من به شما هشدار میدهم که عذابی سخت پیشرو دارید"[۳].
پیامبر خدا(ص) پس از نزولآیه﴿وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ ﴾[۴] فرمود: ای مردم! بلدِ راه، به کسان خود، دروغ نمیگوید و من، اگر هم دروغگو بودم، دستِ کم به شما دروغ نمیگفتم. سوگند به خداوندی که هیچ معبودی جز او نیست، من فرستاده به حقّخدا به سوی شما خصوصاً و به سوی همه مردم عموماً هستم. به خداسوگند، همانگونه که میخوابید، میمیرید و همانگونه که بیدار میشوید، برانگیخته خواهید شد و مطابق کردارتان، حسابرسی خواهید شد و در برابر نیکی، پاداش نیک خواهید دید و در برابر بدی، کیفر بد خواهید چشید. بهشت جاویدان و دوزخ همیشگی، در کار است[۵].
امام علی(ع) میفرماید: ابو جهل به پیامبر(ص) گفت: ما تو را دروغزن نمیشماریم؛ بلکه آنچه را آوردهای، دروغ میدانیم! پس خداوند، این آیه را فرو فرستاد: ﴿ قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لاَ يُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ﴾[۸][۹].
نضر بن حارث به قریش گفت: محمّد، نوجوانی تازهسال میان شما بوده است. او پسندیدهترین مردم میان شما، راستگوترین شما و امانتدارترین فرد شما بوده است[۱۳].
امام صادق(ع) میفرماید: هنگامی که وفاتابوطالب فرا رسید، سرشناسان قریش را گرد آورد و به آنها وصیّت کرد و گفت:... من شما را به نیکی به محمّد سفارش میکنم که او میان قریش، فرمانروا و میان عرب، راستگوست[۱۶].
در حدیثی که پیامبر(ص) خویشانش را به اسلامدعوت کرد... سپس ابوطالب گفت: هیچ کس برنخیزد. همه نشستند. سپس به پیامبر(ص) گفت: ای سَرور من! برخیز و آنچه را دوست داری، بگو و پیام پروردگارت را برسان، که تو راستگو و تصدیق شدهای. پیامبر(ص) به آنان گفت: "آیا چنین میبینید که اگر به شما میگفتم: پشت این کوه، لشکری است که میخواهد بر شما بتازد، آیا تصدیقم میکردید؟". همه گفتند: آری، بیگمان، تو امین و راستگویی. پیامبر(ص) به آنان فرمود: "پس خداوندجبّار را یگانه بشمارید و خالصانه و بیشریک، تنها او را بپرستید و این شریکان پلید آلوده را کنار بگذارید و اقرار کنید و گواهی دهید که من، فرستاده خداوند به سوی شما و مردم هستم؛ چرا که من عزّتدنیا و آخرت را برایتان آوردهام". آنها برخاستند و همگی رفتند و گویی که اندرز در آنها کارگر افتاد[۱۷].
به نقل از ابو طالب، درباره پیامبر خدا(ص): بیگمان، تو را به راستگویی شناختهام، بی آن که خطایی کنی. همواره و از همان طفولیت، درست سخن گفتهای. و نیز این شعر از اوست: و ترازوی راستی است، بی آن که دانه کوچک جوی خطا کند. و ترازوی عدل، بی آن که وزنش بیشتر باشد و اجحافی کند[۱۹].
به نقل از عبد الله بن عامر: روزی پیامبر خدا(ص) در خانه ما نشسته بود. مادرم مرا صدا زد و گفت: بیا به تو چیزی بدهم: پیامبر خدا(ص) به او فرمود: "میخواهی چه به او بدهی؟". گفت: میخواهم خرمایی به او بدهم: پیامبر خدا(ص) به مادرم فرمود: "بدان که اگر چیزی به او ندهی، یک دروغ برایت نوشته میشود"[۳۱].
روایت شده است که مردی به پیامبر خدا(ص) گفت: ای پیامبر خدا! چهار کار، خوشایند من است:زنا، شرابخواری، دزدی، و دروغ؛ اما یکی از آنها را اگر بفرمایی، به خاطر شما ترک میکنم. فرمود: "دروغ را رها کن". مرد رفت و زمانی تصمیم گرفت زنا کند؛ اما با خودش گفت: پیامبر(ص) از من میپرسد که: زنا کردهای یا نه؟. اگر انکار کنم، قولی را که به ایشان دادهام، شکستهام و اگر اقرار کنم، حد میخورم. سپس تصمیم گرفت دزدی کند و سپس تصمیم گرفت شراب بخورد؛ امّا هر بار، با خود، همین فکر را کرد. از این رو، نزد پیامبر خدا(ص) باز گشت و گفت: شما راه را به کلّی بر من بستی! من همه این کارها را رها کردم[۳۲].
به نقل از عایشه: نزد پیامبر خدا(ص)، چیزی منفورتر از دروغ نبود و از هر کس دروغی، هر چند کوچک میشنید، مِهرِ او را از دل خود بیرون میکرد، تا زمانی که آن فرد از آن، توبه میکرد[۳۳].
به نقل از عایشه: پیامبر(ص) هر گاه میفهمید یکی از اعضای خانوادهاش دروغی گفته است، از او دوری میکرد تا توبه کند[۳۴].
امام علی(ع) میفرماید: هر گاه کسی نزد پیامبر خدا(ص) دروغی میگفت، پیامبر(ص) لبخندی میزد و میفرمود: "او یک حرفی میزند!"[۳۵][۳۶].
با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل میشوید:
↑ بگو اگر خداوند میخواست آن را برای شما نمیخواندم و او شما را از آن آگاه نمیکرد؛ پیش از آن (هم) من در میان شما روزگاری دراز زیستهام پس آیا خرد نمیورزید؟؛ سوره یونس، آیه:۱۶.
↑ و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!؛ سوره شعراء، آیه:۲۱۴.
↑ ما خوب میدانیم که آنچه میگویند تو را اندوهناک میگرداند؛ (امّا) به راستی آنان تو را دروغزن نمیشمارند بلکه این ستمگران آیات خداوند را انکار میکنند ؛ سوره انعام، آیه:۳۳.
↑«الامام علی(ع): انّ أبا جهل قال للنبيّ (ص): انّا لا نكذّبك و لكن نكذّب بما جئت به، فأنزل الله: ﴿فَإِنَّهُمْ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ﴾ »؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۲۶۱، ح۳۰۶۴، عن ناجیة بن کعب؛ تهذیب الکمال، ج۲۹، ص۲۵۹، الرقم ۶۳۵۲ و فیه صدره إلی "جئت به"؛ تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۲۴۵؛ تفسیر القرطبی، ج۶ ، ص۴۱۶؛ الشفاء، ص۱۳۴، عن ناجیة بن کعب من دون إسناد إلی الإمام علی(ع)؛ کنز العمّال، ج۲، ص۴۰۹، ح۴۳۷۴؛ بحارالأنوار، ج۹، ص۸۶.
↑ابو حکم، کنیه اصلی "ابو جهل" بود؛ ولی مسلمانان او را به خاطر دشمنی شدید و آزارها و جهالتش “ابو جهل" نامیدند.
↑قصیّ بن کلاب بن مرة بن کعب جدّ چهارم پیامبر(ص) و پیشوای قریش در مکّه بود.
↑قال النضر بن الحارث لقریش: قد کان محمد فیکم غلاما حدثا، أرضاکم فیکم، وَ أَصْدَقَكُمْ حَدِيثاً وَ أَعْظَمَكُمْ أَمَانَةً؛ السیرة النّبویّة لابن هشام، ج۱، ص۳۲۰؛ تاریخ الإسلام للذّهبی، ج۱، ص۱۵۷؛ الشّفاء ص۱۳۵؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۲، ص۳۴۵؛ امتاع الأسماع، ج۴، ص۳۴۹.
↑عن أبي سفيان في حديثه مع هرقل ملك الروم حول النبي(ص)، قال هرقل: ... فهل كنتم تتهمونه بالكذب قبل أن يقول ما قال؟ قلت: لا؛ صحیح البخاری، ج۴، ص۱۶۵۷، ح۴۲۷۸؛ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۳۹۴، ح۷۴؛ السنن الکبری للنسائی، ج۶، ص۳۱۰، ح۱۱۰۶۴؛ مسند ابن حنبل، ج۱، ص۵۶۴، ح۲۳۷۰؛ الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۳۱، ح۲۱۷، عن دحیة الکلبی، بحارالأنوار، ج۲، ص۳۷۹، ح۳.
↑«الْإِمَامُ عَلِيٌّ(ع): سَمِعْتُ أَبَا طَالِبٍ يَقُولُ حَدَّثَنِي مُحَمَّدٌ ابْنُ أَخِي وَ كَانَ وَ اللَّهِ صَدُوقاً ...»؛ تاریخ دمشق، ج۶۶، ص۳۰۷؛ عن الإمام الکاظم عن آبائه(ع)؛ الإصابه، ج۷، ص۲۰۳؛ الرقم ۱۰۱۷۵، عن الإمام الکاظم عن آبائه عن الإمام الحسین(ع)؛ الطرائف، ص۳۰۴، ح۳۹۰؛ بحار الأنوار، ج۳۵، ص۱۵۱.
↑«عن أبی طالب فی رسول الله(ص):فلقد عرفتك صادقا بالقول لا تتفندما زلت تنطق بالصواب و أنت طفل أمرد؛ و عنه أیضاً: و ميزان صدق لا يخيس شعيرة و ميزان عدل وزنه غير عائل»؛ التوحید، ص۱۵۸، ح۴؛ مجمعالبیان، ج۷، ص۲۶۶ و لیس فیه البیت الأخیر؛ بحار الأنوار، ج۳۵، ص۱۶۶؛ تفسیر الطبری، ج۳، الجزء ۴، ص۲۴۰؛ تاریخ الإسلام للذهبی، ج۱، ص۵۳؛ تفسیر القرطبی، ج۵، ص۲۱ و فیها البیت الأخیر فقط نحوه و راجع؛ الصراط المستقیم: ج۲، ص۴۲ و شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید: ج۱۴، ص۷۷ و ۷۹.
↑«سنن ابن ماجه عن عبدالله بن سلام: لما قدم رَسُولُ اللَّهِ(ص) المدینه انجفل الناس إلیه، و قیل: قدم رَسُولُ اللَّهِ(ص). فجئت فی الناس لأنظر إلیه، فلمّا استبنت وجه رَسُولِ اللَّهِ(ص) عرفت أنّ وجهه لیس بوجه کذاب. فکان أول شیءٍ تکلم به أن قال: یَا أَيُّهَا النَّاسُ أَفْشُوا السَّلَامَ وَ صِلُوا الْأَرْحَامَ وَ أَطْعِمُوا الطَّعَامَ وَ صَلُّوا بِاللَّيْلِ وَ النَّاسُ نِيَامٌ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ بِسَلَامٍ»؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۲۳، ح۱۳۳۴؛ مسند ابن حنبل، ج۹، ص۲۰۴، ح۲۳۸۴۵؛ مسند الشهاب، ج۱، ص۴۱۸، ح۷۱۹، کلاهما نحوه؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴، ح۴۲۸۳؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۵.
↑عن عائشه: ما کان خلق أبغض إلی رسول الله(ص) من الکذب، و لقد کان الرجل یحدث عند النبی(ص) بالکذبه فما یزال فی نفسه حتی یعلم أنه قد أحدث منها توبه؛ سنن الترمذی، ج۴، ص۳۴۸، ح۱۹۷۳؛ مسند ابن حنبل، ج۹، ص۴۹۱، ح۲۵۲۳۸؛ صحیح ابن حبّان، ج۱۳، ص۴۵، ح۵۷۳۶؛ السنن الکبری، ج۱۰، ص۳۳۱، ح۲۰۸۲۱؛ مسند إسحاق بن راهویه، ج۳، ص۶۵۴، ح۱۲۴۵؛ مجمع الزوائد، ج۱، ص۳۶۱، ح۶۱۰.
↑عن عبدالله بن عامر: دعتني أمي يوماَ و رسول الله(ص) قاعد في بيتنا، فقالت، ها تعال اُعطيكَ. فقال لها رسول الله(ص): و ما اردت أن تعطيه؟ قالت: اُعطيه تمراً. فقال لها رسول الله(ص): أما إنك لو لم تعطيه شيئاً كتبت عليك كذبه؛ سنن أبی داود، ج۴، ص۲۹۸، ح۴۹۹۱؛ مسند ابن حنبل، ج۵، ص۳۲۸، ح۱۵۷۰۲؛ السنن الکبری، ج۱۰، ص۳۳۵، ح۳۰۸۳۹؛ الطبقات الکبری، ج۵، ص۹؛ المصنّف لابن أبی شیبه، ج۶،ص۱۲۴، ح۱۱، کلها نحوه، کنزالعمّال، ج۳، ص۶۲۸، ح۸۲۴۳.
↑عن عائشه: ما کان شئءٌ أبغض إلی رسول الله(ص) من الکذب، و ما جرّبه رسول الله(ص) من أحدٍ- و إن قَلَّ- فیخرج له من نفسه حتی یجدد له توبه؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۱۱۰، ح۷۰۴۴؛ السنن الکبری، ج۱۰، ص۳۳۱، ح۲۰۸۲۲؛ التمهید لابن عبد البرّ، ج۱۶، ص۲۵۸؛ کلاهما نحوه.
↑عن عائشه: کان رسول الله(ص) إِذَا اطَّلَعَ عَلَيَ أَحَدٍ مِنْ أهْلِ بَیْتِهِ یَکْذِبُ، لم یزل معرضا عنه حتی یحدث لله توبه؛ التمهید لابن عبدالبرّ، ج۱، ص۶۹، کنز العمّال، ج۷، ص۱۳۷، ح۱۸۳۸۱، نقلاً عن مسند ابن حنبل و المستدرک علی الصحیحین.
↑«الْإِمَامُ عَلِيٌّ(ع): کَانَ رَسُولُ اللهِ(ص) إِذَا کَذَبَ عِنْدَهُ الرَّجُلُ تَبَسَّمَ، وَ قَالَ: إِنَّهُ لَیَقُولُ قَوْلَاً»؛ الجعفریّات، ص۱۶۹ عن الإمام الکاظم عن آبائه(ع).