نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Heydari(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۷ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۲۲:۵۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۷ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۲۲:۵۸ توسط Heydari(بحث | مشارکتها)
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل هدایت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
قرآن کریم همه موجودات را در نظام تکوین، "هدایت" یافته میداند و به مسئله هدایت همه موجودات، تصریح میکند: ﴿رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى﴾[۱]. بنابراین، خدای متعال هر موجودی را نسبت به هدف و کمال آن موجود، راهنمایی کرد[۲].
اصل هدایت به نباتات، حیوانات و انسان اختصاص ندارد، بلکه خداوند ساختمان هر چیز را آنگونه که باید و شاید ایجاد و آن را هدایت کرده است. پس، قرآن برای هدایت، عمومیت قائل است.
در سوره اعلی میخوانیم: ﴿الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى * وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى﴾[۳]، اینکه خداوند هر موجودی را به مقصدی از مقصدها هدایت کرده، بدان معناست که همه هستی به وسیله خدامهتدی الیه است و به سوی خدا راه یافته میشود. به همین دلیل است که قرآن، همه موجودات را دارای نوعی حیات و زندگی و برخوردار از شعور میداند. همچنین قرآن کریم، درباره اصل هدایت در همه موجودات میفرماید: ﴿وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا﴾[۴]. یعنی کاری که هر آسمان باید انجام دهد به او وحی کرده و راهش را به او نشان داده است؛ اما بشر به علتعدم آگاهی در مورد هدایت حیوانات چارهای نداشته، الا اینکه اسم مبهمی مانند "غریزه" بر آن بگذارد.
اصل تکامل، بهترین معرف اصل هدایت است. آیا سلول اول و آن ماشین بسیار منظم، به جایی رسیده که به دو نوع سلول منشعب شده است: سلول نباتی و سلول حیوانی؟ که بعد کارها و احتیاجات اینها هم ضد یکدیگر درآمدهاند، به طوری که اگر سلول نباتی را بخواهند در بدن حیوان قرار بدهند، حیوان نمیتواند زندگی کند و اگر سلول حیوانی را بخواهند در بدن نبات قرار دهند، نبات نمیتواند زندگی کند[۵].
نقطه مقابل هدایت، "اضلال" نام دارد و بر سه معنا اطلاق میشود: یکی، راهنمایی به غیر حق؛ دوم، پوشاندن حق به باطل و سوم، فعل ضلاله، البته گاهی بر هلاک و بطلان نیز اطلاق میگردد، مانند ﴿فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ﴾[۶]. دو معنای اول در باره خدا مصداق ندارد؛ زیرا او از ارتکاب فعل قبیح منزه است. برای هدایت نیز معانی سهگانهای است که همه آنها را میتوان به خدا نسبت داد[۷].
شبههای که در مسئله جبر مطرح میشود و آن این است که آیا آیاتی، مانند ﴿يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ﴾[۸]، گویای جبر در هدایت از سوی خدا نیست؟ جواب آن است که ما دو نوع هدایت داریم: هدایت عام، که شامل همه انسانها، بلکه همه موجودات میشود و دیگری هدایت خاص. این هدایت مختص کسانی است که از هدایت عمومی و اولیه استفاده کردند؛ اما کسانی که از هدایت عام بهرهمند نشده باشند، به گمراهی کشیده خواهند شد و به هدایت خاص، یعنی رسیدن به مراحل عالیه، موفق نخواهند شد. قرآن نیز ربط این دو نوع هدایت را در آیات متعددی بیان میکند؛ از جمله سورهشوراآیه ۱۳، محمدآیه ۱۷ و کهف آیه ۱۳[۹][۱۰].