قصه در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۴۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث قصه است. "قصه" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

قصّه و قصّه‌گویی در مکتب خلافت‌

دستگاه خلافت ناچار بود برای پیش برد اهداف خود، مردم را به گونه‌ای مشغول کند و خلأ روحی و روانی آنان را که ناشی از دور ساختن عالمان حقیقی از معاشرت با مردم و تربیت والا و بالا بردن سطح معلومات آنان بود، به طریقی پر سازد. هنگامی که تصمیم گرفتند، در این زمینه به اهل کتاب نقش پیشگامی واگذار کنند، حاکمان وقت به سمت ایجاد شیوه جدیدی گرایش پیدا کردند که بتواند ضمن مشغول کردن مردم و پر نمودن اوقات فراغت آنان با ارائه نوعی لذّت خیالی امّا دوست‌داشتنی و دلپذیر، یک حالت آرامش و طمأنینه در آنان به وجود آورد. از سوی دیگر مطمئن باشند که با طرح امور حسّاس، حاکمان را در تنگنا قرار ندهد.

این شیوه، واگذاری میدان برای قصه‌گویان مسلمان شده اهل کتاب و راهبان نصرانی بود که هر چه می‌خواستند از اسطوره‌ها، افسانه‌ها و ترهات در میان مردم منتشر می‌کردند و اوهام و خیالات آنان را به افق‌های دور دست و غبارآلود می‌بردند و سپس در بیابان بی‌کران رؤیاها و دریای ژرف و بی‌پایان فراموشی رها می‌کردند.

اهل کتاب در تصدّی این امر از دیگران سزاوارتر و ماهرتر و از همگان برای تحقّق اهداف مورد نظر دستگاه شایسته‌تر بودند؛ زیرا از قدیم الایام مورد احترام مردم عرب بودند و اعتماد آنان را به خود و دانش خویش جلب کرده بودند. اسلام نیز به رغم تلاش فراوان نتوانست این دیدگاه بی‌پایه و اساس را از دل‌های بیمار و ضعیف مردم بزداید. دانشمندان اهل کتاب به خوبی از عهده این مأموریت برآمدند و همه اهداف حکومت و حاکمان را تحقق بخشیدند. اگر پیش‌تر پنهانی و مخفیانه فعالیت می‌کردند، اینک آشکارا و با خواست و حمایت نظام حاکم به قصّه‌گویی پرداختند.[۱].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس