اهداف حکومت اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از اهداف حکومت)

همه نظام‌های سیاسی و نظام سیاسی اسلام، دارای اهدافی هستند و با هر روشی نیز نمی‌توان به یک هدف دست یافت. هدف اصلی در نظام سیاسی اسلام، توسعه بستر تقرب الهی است. در جامعه اسلامی، همه چیز در خدمت تعالی انسان قرار می‌گیرد. این تعالی با تقرب به خداوند حاصل می‌شود و حکومت نیز زمینه‌ساز این تقرب تعالی‌بخش است. اهداف فرعی که در واقع ابزار رسیدن به هدف اصلی هستند، به نوبه خود، هدف دسته‌ای از عملکردهای نظام سیاسی قرار می‌گیرند. این اهداف عبارت‌اند از: اقامه قسط و عدل؛ اجرای احکام شریعت؛ برقراری نظم و امنیت؛ توسعه معنویات؛ ارتقای فرهنگی؛ تأمین رفاه عمومی.

مقدمه

هر حرکت در نظام هستی و به طور مسلّم، هر رفتاری در انسان‌ها، برای رسیدن به هدفی انجام می‌گیرد و با هر روشی نیز نمی‌توان به یک هدف دست یافت؛ بنابراین روند حرکت برای دستیابی به مقصد خاص، باید پیرو تناسب‌ها و ضوابط خاص باشد. همه نظام‌های سیاسی و نیز نظام سیاسی اسلام، به مثابه یک مجموعه حقیقی (عینی) از این قاعده مستثنی نیستند و در نتیجه دارای هدفی خاص و اصول یا مقررات حاکم بر حرکت هستند که هر کدام تحت عنوانی جداگانه، مورد بررسی قرار می‌گیرد.

جریان حرکت هر مجموعه، در جهت وصول به هدف اصلی و واحد آن، سامان و وحدت می‌یابد؛ اما رسیدن به آن، با تحقق اهداف جزئی ممکن می‌گردد؛ بنابراین پس از بیان هدف اصلی نظام سیاسی اسلام که مقصود و منظور نهایی حرکت را بیان می‌کند، می‌توان به طرح اهداف فرعی پرداخت که زمینه‌ساز تحقق هدف اصلی هستند[۱].

غایت نهایی نظام سیاسی اسلام

هدف اصلی در نظام سیاسی اسلام، توسعه بستر تقرب الهی است که تنها انسان به عنوان جزئی از نظام هستی و اشرف مخلوقات، مسیر از او إِنَّا لِلَّهِ[۲] و به سوی او إِلَيْهِ رَاجِعُونَ[۳] را طی می‌کند و منزلگاه نهایی‌اش، بار یافتن در جوار قرب الهی خواهد بود. “قرآن کریم، در بیان این حقیقت می‌فرماید: إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ * فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ[۴].

کمال این منزلت و موقعیت، مرتبه‌ای است که انسان، محبوب خدا قرار گرفته و عمل او، خدائی می‌شود. خدای متعال در حدیث قدسی، خطاب به رسول گرامی اسلام می‌فرماید: «مَا تَقَرَّبَ‏ إِلَيَ‏ عَبْدٌ بِشَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا»[۵]؛ هیچ بنده‌ای به چیزی محبوب‌تر از فرائض، به من نزدیکی پیدا نمی‌کند و با عمل کردن به مستحبات (نوافل) تا آنجا به من نزدیک می‌شود که محبوب من قرار می‌گیرد؛ چون محبوب من شد، من گوش او می‌شوم که با آن می‌شنود و چشم او می‌شوم که با آن می‌بیند و زبان او می‌شوم که با آن سخن می‌گوید و دست او می‌شوم که با آن اِعمال قدرت می‌نماید.

در جامعه اسلامی، همه چیز در خدمت تعالی انسان قرار می‌گیرد. این تعالی با تقرب به خداوند حاصل می‌شود و حکومت نیز زمینه‌ساز این تقرب تعالی‌بخش است. البته تحقق این مهم به این معنا نیست که اختیار و آزادی انسان‌ها سلب می‌شود و جبر و زور حکومتی، همگان را به سمت و سوئی معین می‌کشاند که اساساً در این صورت؛ قربی حاصل نمی‌شود؛ زیرا تقرب در انسان و پذیرش اختیاری قرب، بیش از آنکه جسمی و فکری باشد، روحی است. نزدیکی با دوستی حاصل می‌شود و این، رفتاری قلبی و پیرو اراده و اختیار انسان است؛ بنابراین حکومت دینی با گسترش ساز و کارها و شرایط انتخاب مطلوب و تضییق و محدودسازی زمینه‌های آلوده‌ساز، بستر اراده خیر و انتخاب شایسته را که منجر به تقرب به خداوند می‌شود، توسعه می‌بخشد.

در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است: “هدف از حکومت، رشد دادن انسان در حرکت به سوی نظام الهی است (والی الله المصیر) تا زمینه بروز و شکوفایی استعدادها، به منظور تجلی ابعاد خدا گونگی انسان، فراهم آید”. اما چگونه این هدف مهم، واقع می‌شود؟ پاسخ را باید با گذر از مسیر تحقق اهداف فرعی ذیل، جستجو کرد[۶].

اهداف نظام سیاسی اسلام

اهداف دیگری که در واقع ابزار رسیدن به غایت اصلی هستند، به نوبه خود، هدف دسته‌ای از عملکردهای نظام سیاسی قرار می‌گیرند. این اهداف عبارت‌اند از:

نخست: اقامه قسط و عدل (عدالت اجتماعی)

برقراری عدل و داد یکی از خواسته‌های الهی است که در آیاتی از قرآن کریم به آن تصریح شده است: اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى [۷]. عدل به معنای نهادن هر چیزی در جای خود؛ شامل همه وظایف فردی، اجتماعی و سیاسی افراد جامعه بشری است. یکی از وظایف و اهداف مهمّ بعثت پیامبران دعوت بندگان الهی به عدل و داد است. آنان از مردم می‌خواهند عدل را در میان خود به خوبی برقرار کنند. امّا از آنجا که برقراری عدل به شناخت کافی همه شئون و ویژگی‌های ظاهری و باطنی اشخاص نیاز دارد و این امر بدون ارتباط با خدای تعالی برای هیچ کدام از انسان‌ها امکان ندارد؛ بنابراین لازم است خدای سبحان زمینه‌ها و مقدّمات قیام به عدل را برای بندگانش مهیّا کند؛ یکی از این مقدّمات معرفت و آگاهی کامل است[۸].

دوم: اجرای احکام شریعت

از جمله شئونی که از گذشته کانون نزاع میان مسلمانان بوده، شأن رهبری اجتماعی و سیاسی است. این شأن در حقیقت متکفل اجرای دین در جامعه است. اصل لزوم وجود یک رهبر و امام برای اداره جامعه مورد پذیرش اغلب اندیشمندان مسلمان بوده و اختلاف ایشان، بیشتر درباره ویژگی‌های امام، راه انتخاب او و نیز مصداق آن بوده است[۹]. روایاتی پرشمار در متون معتبر روایی شیعه وجود دارند که یکی از شئون امام را رهبری سیاسی ایشان می‌دانند؛ به‌گونه‌ای که در صدور این روایات از معصوم تردیدی نیست.

متصدی این منصب، وظایفی برعهده دارد. برخی از این وظایف عبارت‌اند از: ایجاد نظم و انضباط در کشور؛ نگه‌داری از مرزهای کشور اسلامی؛ حفظ نظام اجتماعی مسلمانان؛ قضاوت؛ اجرای حدود و ...[۱۰].

سوم: برقراری نظم و امنیت

نظم و امنیت اجتماعی هرچند دو مقوله مجزا از یکدیگرند؛ ولی در سنخیت به هم نزدیکند و از وسیله‌های ضروری آرامش و هنجار یک جامعه محسوب می‌شوند. عنصر نظم، جامعه را به صورت یک سیستم، با اجزای به هم مرتبط، سامان می‌دهد و حیطه وظایف هر عضو را معین می‌نماید. امنیت، جلوی اخلال در نظم و تجاوز به حقوق فردی و اجتماعی را سد می‌کند و کارکرد حکومت، بیشتر به ایجاد فضای امن و مطمئن متمرکز است تا برقراری نظم؛ زیرا مجری قانونمندی‌ها و هنجارها، مردم و جامعه هستند و حکومت نقش حراست از نظلم مورد قبول را بر عهده دارد.

در اسلام امنیت و آرامش اجتماعی، بدون توجه به نوع نظام سیاسی و اقسام آن، مورد توجه و احترام است و اخلال در نظم اجتماعی و امنیت جامعه از محرمات مورد اتفاق فقها است[۱۱].

چهارم: توسعه معنویات

با توجه به اینکه اسلام با هدف تأمین سعادت انسان‌ها به بشر عرضه شده و عمده‌ترین سعادت انسان‌ها در گرو عمل به معنویات و گرایش به مسائل الهی است، لذا حکومت اسلامی نیز از اساس با هدف تأمین سعادت انسان‌ها در بُعد مادی و معنوی تشکیل شده و هدف بعثت پیامبران و رسولان الهی به عنوان اساسی‌ترین هدف حکومت ارزیابی شده است[۱۲].

ششم: تزکیه و رشد فرهنگی

یک از اهدافی که حکومت اسلامی تعقیب می‌کند، رشد و تعالی فرهنگی فرد و جامعه است. مقوله فرهنگ، ادراکات، تمایلات، علم و اخلاق را شامل می‌شود. احیای ارزش‌های اخلاقی و تزکیه نفوس از اساسی‌ترین آرمان‌هایی است که رسول خدا (ص) هدف بعثت خویش را ترویج و تحکیم آنها معرفی می‌کند؛ چنانچه می‌فرماید: «بُعِثْتُ‏ لِأُتَمِّمَ‏ مَكَارِمَ‏ الْأَخْلَاقِ‏»؛ به رسالت برانگیخته شدم تا فضایل اخلاقی را به کمال برسانم[۱۳]. نظام سیاسی اسلام، الهام گرفته از رسالت پیامبر و موظف به ارتقای جهت‌گیری اخلاقی و ارزشی، هماهنگی و انطباق مقررات فردی و اجتماعی با احکام الهی و رشد عقلانیت بشر است[۱۴].

هفتم: تأمین رفاه عمومی

تلاش برای تأمین رفاه عمومی و پاسخ‌گویی به نیازهای مادی که زمینه‌ساز ارضای سایر نیازهای اجتماعی هستند، جهت دستیابی به سعادت و آرامش واقعی، به صورت هدفی مهم، پیوسته مورد عنایت اسلام و نظام دینی بوده است. توجه به این مطلب را می‌توان از خلال احکام اقتصادی اسلام و تمهیداتی که برای توزیع عادلانه ثروت و امکانات بین همگان و رفع گرفتاری‌ها و رنج‌های مردم، پیش‌بینی شده است، مشاهده کرد؛ احکام زکاة، خمس، صدقه، هدیه، قرض‌الحسنه و انفاق نمونه‌های از قوانین اسلام در این زمینه است[۱۵].

پرسش مستقیم

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۵٨.
  2. «ما از آن خداوندیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.
  3. «و به سوی او باز می‌گردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.
  4. «بی‌گمان پرهیزگاران در بوستان‌ها و (کنار) جویبارانند * در جایگاهی راستین نزد فرمانفرمایی توانمند» سوره قمر، آیه ۵۴-۴۵.
  5. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۳۵۲.
  6. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۵۹.
  7. دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیک‌تر است؛ سوره مائده، آیه۸.
  8. محمد بیابانی اسکوئی، نبوت، ص۹۹ - ۱۰۲.
  9. برای نمونه به چند منبع از فرقه‌های معتزله، اشاعره و زیدیه اشاره می‌کنیم: ر. ک: عبدالجبار معتزلی، المغنی فی ابواب التوحيد والعدل، ج۲۰، ص۱۶-۵۵؛ محمد بن عمر فخر رازی، الاربعين فی اصول الدين، ج۲، ص۲۵۵؛ قاسم بن محمد بن علی زیدی، الاساس لعقائد الاكياس، ص۱۴۴.
  10. ر. ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۲۵۵ تا ۲۸۰.
  11. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۶۳.
  12. ایزدهی، سید سجاد، فقه سیاسی امام خمینی، ص ۱۸۸.
  13. طبرسی، مکارم الاخلاق، ج۱، ص۳۶.
  14. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۶۴.
  15. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۵۸ و ۱۶۵.