بکاء راهب

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Ali (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۵ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۰۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

ابن حجر[۱] ذیل مدخل ابان بن سعید، نام این راهب را «بُکاء» ثبت کرده است. وی شامی است و هرچند نزد رسول خدا(ص) نیامد، اسلام را پذیرفت؛ از این رو، صحابه نیست. خبر او را هیثم بن عدی این گونه نقل کرده است: سعید بن عاصی گوید: زمانی که پدرم در جنگ بدر کشته شد. من نزد عمویم ابان بن سعید بن عاص بودم. او پیوسته به بدگویی از پیامبر مشغول بود. تا اینکه برای تجارت به شام رفت و یک سال در آنجا ماند و بازگشت و نخستین سؤال او درباره پیامبر بود. عمویم عبدالله به او گفت: به خدا سوگند کار او بالا گرفته و عزیزتر از گذشته شده است. ابان مدتی سکوت کرد و همانند گذشته به رسول خدا(ص) دشنام نداد. آنگاه سفره‌ای انداخت و بزرگان بنی امیه را جمع کرد و گفت: زمانی که من در شام بودم، راهبی در قریه با مردی[۲] بود که او را بکاء می‌‌گفتند و چهل سال بود از صومعه‌اش پایین نیامده بود. یک روز پایین آمد و مردم به دیدارش رفتند. من نیز رفتم و پس از مدتی چون با او خلوت کردم، خود را معرفی کردم و از او پرسیدم که مردی از ما مدعی شده که پیامبر خداست. راهب پرسید: نامش چیست؟ گفتم: محمد. گفت: چه مدت است؟ گفتم: حدود بیست سالی می‌شود. گفت: آیا می‌خواهی اوصاف او را بگویم. سپس بدون هیچ اشتباهی اوصاف محمد(ص) را گفت و اینکه او بر دشمنانش پیروز خواهد شد و افزود: به خدا سوگند او همان پیامبر این امت است که دین او غالب آید، پس وارد صومعه خود شد و گفت: به او سلام برسان. این جریان در سال حدیبیه اتفاق افتاده است[۳].[۴]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن حجر، ج۱، ص۱۶۹.
  2. از دهات بلیخ در دیار مضر، میان رقه و حران در جزیره، ر.ک: یاقوت حموی، ج۱، ص۳۳۰.
  3. ابن عساکر، ج۶، ص۱۲۹؛ با اندکی تفصیل ابن اثیر، ج۱، ص۱۴۹؛ ابن حجر، ج۱، ص۴۷۳.
  4. هدایت‌پناه، محمد رضا، مقاله «بکاء راهب»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۲۵۸-۲۵۹.