ابوسروعه نوفلی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۱ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۰:۰۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

نام او عقبة بن حارث بن عامر بن نوفل بن عبد مناف قرشی نوفلی[۱] و از اهالی مکه است. در اینکه ابوسروعه کنیه کیست، اختلاف است[۲]. برخی ابو سروعه را برادر عقبة بن حارث دانسته‌اند که این قول نسب‌شناسان است[۳] و به نقل ابن حجر[۴] ابواحمد عسکری نیز همین نظر را صحیح دانسته است. برخی مانند مصعب زبیری، ابوسروعه را برادر مادری عقبة بن حارث دانسته‌اند[۵]، اما اهل حدیث[۶] و بیشتر کسانی که از ابوسروعه نام برده‌اند، او را کنیة عقبة بن حارث بن عامر می‌دانند[۷]. ابن عبدالبر[۸] با استناد به قول جابر بن عبدالله انصاری که گفته است: خبیب را، ابوسروعه عقبة بن حارث بن عامر بن نوفل به قتل رساند، صحیح‌ترین اقوال را در نام ابوسروعه، عقبة بن حارث دانسته است. نام مادر ابوسروعه، خدیجه یا اُمامه، دختر عیاض بن رافع است که از تیره خزاعه قبیله اسلم بود[۹]. پدرش حارث، جزو اطعام کنندگان مشرکان در روز بدر به شمار می‌آمد[۱۰] که همان روز کشته شد[۱۱]. حجیر بن ابی اهاب تمیمی، دایی و پسر عموی ابوسروه، خبیب بن عدی را که در حادثه رجیع - سال سوم هجری به اسارت قبایل عضل و قاره درآمده بود، به هشتاد مثقال طلا یا پنجاه شتر[۱۲] خرید و ابوسروعه او را به ازای خون پدرش که در بدر کشته شده بود، کشت[۱۳]. ابواهاب - دایی ابوسروعه. و حارث، پدر ابوسروعه، در جاهلیت به دزدیدن اموال کعبه متهم بودند[۱۴]. ابو سروعه از مسلمانان فتح مکه - مسلمة الفتح - است[۱۵].

عقبة بن حارث. یعنی همان ابوسروعه. می‌گوید: ام یحیی دختر ابواهاب را به زنی گرفتم. پس از مدتی زن سیاه پوستی نزد ما آمد و چنین می‌پنداشت که من و همسرم را در کودکی شیر داده است. موضوع را خدمت رسول خدا (ص) عرض کردم، آن حضرت مطلبی نفرمود. دوباره خدمت آن حضرت عرض کردم: آن زن دروغ می‌گوید. رسول خدا (ص) فرمود: "از کجا می‌دانی دروغ می‌گوید، مطلبی را مدعی شده، رهایش کن"[۱۶].

عقبة بن حارث می‌گوید: روزی رسول خدا (ص) بعد از خواندن نماز عصر با شتاب از مسجد بیرون رفت. مردم از این کار آن حضرت در شگفت شدند. وقتی رسول خدا (ص) بازگشت، متوجه شگفتی مردم شد، فرمود: "در خانه مقداری طلا بود، دوست نداشتم شب در خانه‌ام باشد، رفتم آن را پخش کردم و بازگشتم"[۱۷]. این روایت را ابن ابی ملیکه از عقبة بن حارث نقل کرده، ولی ابن ابی‌حاتم[۱۸] به نقل از ایوب گفته است: ابن ابی ملیکه، عقبة بن حارث را درک نکرده، و روایت عقبه را عبید بن ابی مریم برای ابن ابی ملیکه نقل کرده است، بنابراین، راوی این روایت باید غیر از ابوسروعه باشد؛ در حالی که بخاری و برخی دیگر از صاحبان مجامیع روایی، روایت ابوسروعه را از طریق ابن ابی ملیکه نقل کرده‌اند[۱۹].

تمام آنچه از او در ایام خلافت ابوبکر و عمر گزارش شده، دو روایت زیر است که روایت اول را خود ابوسروعه از زمان ابوبکر، و روایت دوم را عبدالله بن عمر درباره او نقل کرده است. ابوسروعه می‌گوید: ابوبکر بعد از تمام شدن نماز عصر همراه علی بن ابی طالب (ع) به راه افتاد. در بین راه سلاله رسول خدا (ص)، حسن بن علی (ع) را دید که در حال بازی با کودکان بود. پس او را بر گردن خود سوار کرد و در نوازش او می‌گفت: "بأَبِي شَبِيهٌ بالنبيِّ، ليسَ شَبِيهٌ بعَلِيٍّ "؛ و امام علی (ع) از شنیدن این سخنان می‌خندید[۲۰].

عبدالله بن عمر می‌گوید: برادرم عبدالرحمان در روزگار خلافت پدرم، همراه ابوسروعه در مصر شراب خوردند و پس از درآمدن از مستی، خود را به والی مصر، عمرو بن عاص معرفی کردند و از او خواستند تا با زدن حد بر ایشان، آنان را پاک کند، ولی عمرو بن عاص که خود شراب خورده و مست بود، متوجه نشد. عبدالله بن عمر می‌گوید: من سر برادرم و ابوسروعه را تراشیدم و در آن زمان همراه حد، سر را نیز می‌تراشیدند. و عمرو بن عاص آنان را حد زد، اما عمر قانع نشد و بار دوم بر پسرش عبدالرحمان حد جاری کرد[۲۱]، این در حالی است که هیچ کدام از فرق اسلامی، جاری کردن دوباره حد را بر یک جرم جایز نمی‌دانند. از این‌رو، برخی از منابع اهل سنت درصدد برآمده‌اند حد زدن دوباره عمر را بر فرزندش توجیه کنند[۲۲]. ابوسروعه در زمان خلافت عبدالله بن زبیر درگذشت[۲۳]. او از ابوبکر روایت دارد و عبدالرحمان بن عوف و عبید بن ابی مریم مکی از او روایت نقل کرده‌اند[۲۴][۲۵]

منابع

پانویس

  1. طبرانی، ج۱۷، ص۳۵۱؛ حاکم نیشابوری، ج۳، ص۴۳۲.
  2. ابن حجر، ج۲، ص۲۲۶.
  3. ابن عبد البر، ج۳، ص۱۸۲.
  4. ج۴، ص۴۲۷ابن حجر، ج۴، ص۴۲۷.
  5. ابن حجر، ج۴، ص۴۲۷؛ ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۲۷۹.
  6. ابن عبد البر، ج۳، ص۱۸۲؛ ابن حجر، ج۴، ص۴۲۷.
  7. عبد الرزاق صنعانی، ج۹، ص۲۳۲؛ بخاری، ج۶، ص۴۳۰؛ ابن حبان، مشاهیر، ص۶۴.
  8. ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۸۲.
  9. ابن سعد، ج۶، ص۶.
  10. ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۲۷۹.
  11. ابن سعد، ج۲، ص۱۳.
  12. واقدی، ج۱، ص۳۵۷.
  13. ابن هشام، ج۳، ص۱۸۰؛ ابن سعد، ج۲، ص۴۳؛ طبری، ج۲، ص۵۳۹.
  14. طبری، ج۲، ص۲۸۶.
  15. ابن عبدالبر، ج۲، ص۱۸۲؛ مزی، ج۲۰، ص۱۹۲.
  16. ابن سعد، ج۶، ص۶؛ ابونعیم، ج۴، ص۲۱۵۴.
  17. ابن سعد، ج۲، ص۱۸۳.
  18. ابن ابی‌حاتم، ج۶، ص۳۰۹.
  19. احمد بن حنبل، ج۴، ص۷؛ بخاری، ج۶، ص۱۲۶؛ ترمذی، ج۲، ص۳۱.
  20. ابن بطرین، ص۴۰۰.
  21. عبدالرزاق صنعانی، ج۹، ص۲۳۲؛ بیهقی، ج۸، ص۳۱۲؛ خطیب بغدادی، ج۳، ص۷۵.
  22. خطیب بغدادی، ج۳، ص۷۵؛ ابن عساکر، ج۴۴، ص۳۲۴.
  23. ابن حجر، ج۴، ص۴۲۷.
  24. ابن حجر، ج۴، ص۴۲۷.
  25. محمدی، رمضان، مقاله «ابوسروعه نوفلی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۳۳۰-۳۳۱.