انفاق در سیره پیامبر خاتم
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل انفاق (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- رسول اکرم(ص) سخیترین و بخشندهترین مردم بود[۱] و میفرمود: "من، تربیتشده خدایم... خدای من، مرا به سخاوت و نیکی، امر و از بخل و ستم نهی کرده است؛ آنچه مبغوض خداست، بخل است..."[۲][۳].
- هرگز شبی نمیگذشت که درهم و دیناری نزد ایشان بماند و اگر چیزی زیاد میآمد تا شب کسی را نمییافت که آن را به وی ببخشد، به خانه نمیرفت تا آن را به اهل آن برساند؛ از آنچه خدا روزی ایشان کرده بود، بیش از آذوقه همان سال بر نمیداشت، آن هم از سادهترین چیزی که مییافت؛ یعنی از خرما و جو، و بقیه را در راه خدا انفاق میکرد و هر چه از او میخواستند، عطا میکرد و آنگاه سراغ آذوقه سال خود میرفت و از آن هم ایثار میکرد؛ و چه بسا پیش از تمام شدن سال، اگر چیزی به دستش نمیرسید، خود، به آذوقه نیازمند میشد[۴][۵].
- ملک و املاکی ذخیره نداشت و با آنچه از سهم غنایم که به او میرسید و آنچه از غذایش اضافه میآمد، ملک و املاک میخرید و صدقه میداد[۶]. ایشان باغهایی خرید و صدقه داد که تاکنون معروفاند[۷][۸].
- بخشش ایشان به گونهای بود که هرگز از تنگدستی نمیهراسید و آنچنان به نیازمندان کمک میکرد که سابقه نداشت. ابن عباس میگوید: "پیامبر(ص) از همه بخشندهتر بود و در ماه رمضان، از نسیم وزان هم بخشندهتر میشد"[۹]. وی همچون باد تند و سریع، داراییهایش را انفاق میکرد تا اینکه ماه تمام میشد[۱۰].
- هرگز در جواب کسی که از او چیزی میخواست، نه نمیگفت[۱۱]. هر که با او همنشین میشد، خواستهای نداشت؛ مگر اینکه برآورده میشد. بخششهایش پایان نداشت و مسلمان و غیر مسلمان، همه از مرحمتهایش بهرهمند میشدند. حماد بن سلمه از انس بن مالک - خادم آن حضرت - نقل کرده است که روزی مردی از آن حضرت گوسفندانش را خواست و حضرت هم تمام آنها را به او بخشید. پس وی میان قومش رفت و گفت: "ای مردم، اسلام بیاورید، به خدا که محمد(ص) عطا میکند به حدی که از فقر نمیترسد"[۱۲][۱۳].
- نقل شده است، روزی زنی، لباس یا عبایی را که به دست خود دوخته و بر آن حاشیه زده و آن را تزیین کرده بود، به آن حضرت تقدیم کرد. پس آن حضرت عبا را گرفت؛ در حالی که برای پوشش خود به شدت بدان نیاز داشت. در این هنگام، مردی از اصحاب، جلو آمد و گفت: "چه لباس زیبایی؛ آن را به من میدهید تا بپوشم؟" رسول خدا(ص) فرمود: "بله"؛ و آن حضرت، لباس را مرتب کرد و آن را به آن مرد بخشید...[۱۴]. ابن شهاب نیز نقل کرده است که آن حضرت پس از فتح مکه، همراه تازهمسلمانان مکه برای جنگ به حنین رفتند. در این جنگ، قوای اسلام پیروز شد؛ پس، آن حضرت به صفوان بن امیه، دشمن سرسخت و به ظاهر مسلمان خود، صد رأس دام بخشید و سپس صد رأس دیگر هم به وی عطا کرد[۱۵]؛ ابن شهاب از سعید بن مسیب و او از صفوان نقل کرده است که: "به خدا! پیامبر اکرم(ص) به من عطا کرد، در حالی که منفورترین مردم نزد من بود؛ پس آن قدر به من عطا کرد تا اینکه محبوبترین مردم نزد من شد"[۱۶][۱۷].
- سائلی نزد رسول خدا(ص) نمیآمد، مگر اینکه ایشان چیزی به او عطا میکرد[۱۸]. آن حضرت هر چه داشت، میبخشید و اگر چیزی نداشت که انفاق کند، به سائل میفرمود: خدا به تو عطا کند!"[۱۹] روایت شده است که رسول خدا(ص) تنها در غزوه هوازن، حدود پنج میلیون درهم بخشید؛ غنایمی که شش هزار اسیر، ۲۴ هزار نفر شتر، چهارصد هزار رأس گوسفند و چهار هزار اوقیه نقره بود و پیامبر(ص) همه آنها را بخشید[۲۰] و سپس فرمود: "آنقدر شتر و گوسفند به شما دادم که چیزی از آن برای من نماند. آیا چیزی از من خواستید و من بخل ورزیدم؟ به خدا قسم! من بخیل و ترسو و کذاب نیستم"[۲۱][۲۲].
- از امام صادق(ع) درباره انفاق آن حضرت پرسیده شد؛ فرمود: "روزی نزد آن حضرت یک اوقیه (=هفت مثقال) طلا بود و آن حضرت از اینکه ذرهای از این طلا نزدش بماند، بهشدت کراهت داشت. پس شبانه، همه آنها را صدقه داد و چون صبح شد، چیزی نداشت تا به سائلی که نزدش آمد، بدهد"[۲۳][۲۴].
- رسول خدا(ص) بهشدت، مشتاق و شیفته بخشش بود؛ به حدی که خداوند با نزول آیه ۲۹ اسراء، ایشان را از افراط در بخشش، منع و آن حضرت را موظف کرد، در بخششهای خود میانه رو باشد. درباره شأن نزول این آیه روایت شده است که روزی زنی پسرش را نزد رسول خدا(ص) فرستاد و گفت: "نزد رسول خدا(ص) برو و از او کمک بخواه؛ اگر گفت چیزی نزدم نیست، بگو پیراهنت را به من بده!" آن پسر آمد و چنین کرد. پس آن حضرت، لباسش را از تن در آورد و به او داد و چون لباس نداشت، نتوانست برای نماز به مسجد برود؛ سپس این آیه نازل شد: ﴿وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا﴾[۲۵].[۲۶][۲۷].
- رسول خدا(ص) بخشنده و بزرگ هر قوم و طایفهای را بزرگ میشمرد[۲۸] و دیگران را نیز بدین کار سفارش میکرد و میفرمود: « إِذَا أَتَاكُمْ كَرِيمُ قَوْمٍ فَأَكْرِمُوهُ»[۲۹] و در حدیثی دیگر فرمود: "هرگاه بخشندهای نزدتان آمد، به او احترام کنید، اگر چه مخالفتان باشد"[۳۰][۳۱].
منابع
پانویس
- ↑ مسلم نیشابوری، صحیح، ج۷، ص۷۲؛ البخاری، صحیح، ج۷، ص۸۱؛ حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ج۱، ص۱۷؛ ابوسعید خرگوشی، شرف المصطفی، ج ۴، ص ۳۵۱؛ المتقی الهندی، کنزالعمال، ج۷، ص۱۷۶ و ابن ابی الشیبه گوفی، المصنّف، ج۷، ص۴۴۶.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص۱۷ و محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۷، ص ۳۲ - ۳۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۶۷.
- ↑ تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع، ج۲، ص۱۸۷؛ حسین دیاربکری، تاریخ الخمیس، ج۱، ص۲۱۱؛ نویری، نهایة الإرب، ج۱۸، ص۲۵۴ و ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص۳۲.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۶۷-۱۶۸.
- ↑ ابوحاتم رازی، اعلام النبوه، ص۷۷.
- ↑ ابوحاتم رازی، اعلام النبوه، ص۷۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۶۷.
- ↑ صحیح مسلم، ج۷، ص۷۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۷؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص۲۴-۲۵ و احمد بن حنبل، مسنداحمد، ج۱، ص۲۳۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۶۸.
- ↑ ملا محسن کاشانی، المحجة البیضاء، ج۴، ص۱۶۱؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۷۴؛صحیح بخاری، ج ۷، ص ۸۲؛ مسند احمد، ج۳، ص۳۰۷ و ابن حبان، صحیح، ج۱۴، ص۲۹۱-۲۹۲.
- ↑ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۷۴؛ امتاع الاسماع، ج ۲، ص ۲۱۰؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۱۰۸ و البیهقی، السنن الکبری، ج۷، ص۱۹.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۶۸.
- ↑ صحیح بخاری، ص ۸۲ و تاریخ مدینه دمشق، ص ۳۳.
- ↑ صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۰۸؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۲، ص ۲۴۲؛ الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۱۶ و محمد بن جریر واقدی، المغازی، ج ۳، ص ۹۴۶.
- ↑ امتاع الاسماع، ص ۲۱۱؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۴۰۱؛ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۷۵ و الطبرانی، المعجم الکبیر، ج۸، ص۵۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۶۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۵ ش، ج ۴، ص ۵۵ - ۵۶؛ صحیح ابن حبان، ج ۱۱، ص ۱۶۷ و عبداللّه بن بهرام الدارمی، سنن، ج ۱، ص ۳۴.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۱۵ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۱، ص ۴۱۸.
- ↑ ماوردی، اعلام النبوه، ص ۲۳۱.
- ↑ تاریخ مدینه دمشق، ص ۳۱ و صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص ۵۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۶۹.
- ↑ الکافی، ج ۵، ص ۶۷ - ۶۸ و سید هاشم بحرانی، حلیة الابرار، ص ۲۹۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۷۰.
- ↑ «و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹.
- ↑ زمخشری، الکشاف، ج ۲، ص ۶۶۲ و فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۶، ص ۶۳۴ - ۶۳۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۷۰.
- ↑ ابوحاتم تمیمی، السیرة النبویه و اخبار الخلفاء، ج ۱، ص ۴۱۳.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۶۵۹؛ مکارم الاخلاق، ص ۲۴؛ علی بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار، ص ۱۷۶ و محمد بن محمد کوفی، الجعفریات، ص ۱۶۸.
- ↑ « إِذَا أَتَاكُمْ كَرِيمُ قَوْمٍ فَأَكْرِمُوهُ وَ إِنْ خَالَفَكُمْ»؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۱۳۲ و ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۴۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۷۰.