بحث:عاد در قرآن
مقدمه
نام قبیله عاد بیست و سه بار در قرآن مجید مذکور است: در سوره نجم بنام «عادالاولی» خوانده شده و در سوره فجر عاد با عبارت ﴿إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ﴾[۱] وصف شده است بعضی از مفسرین، عاد ارم را به اضافه قرائت کردهاند.
مورخین عرب عاد را «عاد بن ارم بن اوس بن سام» ذکر کردهاند. میگویند سام چهار پسر داشته که اولی پدر جرهم و دومی پدر عاد و سومی پدر ثمود و پسر چهارم پدر طسم و جدیس بوده است. مسکن قوم عاد را قرآن مجید احقاف تعیین کرده و احقاف جمع حقف به معنی تپههای ریگی است. مورخین عرب میگفتند مراد از احقاف فاصله میان عمان و حضرموت است (رجوع شود به مقاله احقاف) بعضی قوم عاد را به قبائل آرام منسوب داشتهاند و برخی از مستشرقین، مسکن عاد را در شمال عربستان نشان دادهاند.
بموجب قرآن مجید پیغمبری بنام هود بر قبیله عاد مبعوث میگردد و آنان را به پرستش خدای یگانه دعوت مینماید. فقط عده کمی به او میگروند و باقی سر از فرمان هود باز میزنند.
در قرآن مجید مسطور است که قوم عاد از نیروی جسمانی و طول عمر متمتع بودهاند و قصور و ابنیة محکم بنیان داشتهاند. خداوند بواسطه نافرمانی آنان را دچار عذاب میسازد. هفت روز باد صرصر بر ایشان میوزد و همه افراد قبیله عاد جز هود و پیروانش هلاک میشوند. یکی از مستشرقینSprengel»» وجود قوم عاد را منکر شده است و چون در بعضی از آثار با لفظ العاد مواجه شده عاد را اسم عام پنداشته و مرادف با عهد باستانی تصور کرده است. پیداست که این پندار، اصلی ندارد زیرا با فرض اینکه لفظ العاد در برخی از آثار موجود باشد با علمیت عاد منافی نیست چه بسیاری از اعاظم در عربی با الف و لام همراه است. عدهای از خاورشناسان عاد و ثمود را بر ادمه و صبوئیم که در کتاب هوشع باب ۱۱ شماره ۸ مذکور است منطبق میسازند.
بعضی دیگر از مستشرقین پنداشتهاند که قوم عاد در حدود برهوت ساکن بودهاند و آتش فشانی بر هوت عدهای از این قوم را هلاک کرده و بقایای ایشان را متفرق ساخته است. این دانشمندان احتمال میدهند که نام هود مأخود از برهوت باشد.
ارباب قصص نوشتهاند که قوم عاد سه سال به قحط و خشکسالی دچار شدند. عدهای مأمور گردیدند که برای استسقاء و درخواست باران به مکه روند. پس از آنکه چند روز آینده در مکه اقامت داشتند قطعات ابر قرمز و سفید و سیاه در آسمان ظاهر شد. نمایندگان عاد مخیر شدند تا هر کدام قطعة ابری را که بخواهند انتخاب کنند. ایشان به طمع باران زیاد ابر سیاه را برگزیدند که از آن طوفان زاد و طوفان هم قوم عاد را به باد فنا سپرد. بادی که موجب هلاک قوم عاد شد در قرآن به وصف صرصر موصوف است و چون خالی از باران بوده آن را قرآن ﴿الرِّيحَ الْعَقِيمَ﴾[۲] نامیده است.
گروهی از مورخین و ارباب قصص عرب نوشتهاند که بقایای قوم عاد تحت حکومت لقمان بن عاد سالیان متمادی در نزدیکی یمن ماندند و لقمان سد مآرب را بنا کرد. بالاخره در هفتصد و پنجاه سال قبل از میلاد یا در دورانی قدیمتر یعرب بن قحطان بر ایشان غلبه یافت و آنان به نواحی دیگر عربستان مهاجرت کردند. بعضی به استناد «عادالاولی» که در قرآن مسطور است به وجود دو عاد قائل شدهاند. اما حق این است که «اولی» مشعر بر قدمت زمان ایشان است چه قوم عاد از اعراب بائده هستند.
آنچه مسلم است قصه عاد در زمان جاهلیت مشهور بوده و شعرای پیش از اسلام هم از قوم هود سخن گفته و قبل از اسلام هم مردم ابنیه بلند و محکم را به عاد نسبت میدادند. همین اندازه توجه عمومی کافی است که قرآن مجید داستان قوم عاد را برای عبرت و تنبیه مردم متذکر شود و ایشان را پند دهد که به اوامر خداوندی و وحدت کلمه بگرایند تا به آنچه قوم عاد و قبائل دیگر عرب دچار شدند مبتلی نگردند.[۳]
پانویس
- ↑ «با (مردم شهر) «ارم» که دارای ستونهای بزرگ بود،» سوره فجر، آیه ۷.
- ↑ «و در عاد، هنگامی که بر آنها (تند) بادی سترون فرستادیم» سوره ذاریات، آیه ۴۱.
- ↑ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص 426-428.