تلعکبری

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۵۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

آشنایی اجمالی

ابومحمد هارون بن موسی بن احمد بن سعید تلعکبری شیبانی از علما و محدثان بزرگ، گرانمایه، بلند مرتبه، موثق و دارای روایات فراوان امامیه است. [۱] وی از قبیله بنی شیبان[۲] و از مردمان تلعکبری، مکانی در نزدیکی عکبرا، شهرکی از نواحی «دُجیل» در ده فرسخی بغداد بود؛ [۳] ولی به سبب مرکزیت علمی بغداد، در این شهر می‌‌زیست. بااین حال از گزارش‌های موجود چنین بر می‌‌آید که او در پی علم و دانش و بهره‌گیری از استادان گوناگون و نیز دستیابی به احادیث فراوان، به کوفه و مصر سفر کرده و از دانشمندان بسیاری اجازه روایت گرفته است. نخستین اجازه او در سال ۳۱۳ هجری بوده که پدرش آن را از محمد بن محمد بن اشعث کوفی برای فرزندش گرفته است. [۴] برخی از استادان روایی تلعکبری عبارت‌اند از: ثقه الاسلام کلینی، [۵] محمد بن همام بن سهیل اسکافی[۶] ابوغالب زراری احمد بن محمد بن سلیمان در سال ۳۴۰ هجری، شیخ صدوق، ابن عقده احمد بن محمد بن سعید همدانی، احمد بن نصر بن سعید باهلی مشهور به ابوهوذه و ابن ابی هراسه که در سال ۳۳۱ هجری اجازه روایت گرفته، جعفر بن محمد موسوی حسینی، ابوعلی احمد بن علی بن مهدی بن صدقه رقی انصاری که در سال ۳۴۰ هجری در مصر از این دو روایت کرده، عبیداللّه بن محمد بن فضل طایی که در سال ۳۴۱ هجری در مصر روایت کرده، علی بن محمد بن محمد شیبانی که در کوفه و بغداد از وی روایت آموخته و علی بن حسن بن حجاج کوفی که در سال ۳۳۳ هجری در مسجد جامع کوفه از وی حدیث فرا گرفته است. [۷]

شمار مشایخ تلعکبری و کسانی که وی از آنان اجازه روایت داشته، بسیارند؛ ازاین رو کمال الدین حیدر موسوی عاملی ۱۵۰ تن از استادان او را در کتابی مستقل به نام مشیخه التلعکبری گرد آورده است. [۸]

ابومحمد پس از سال‌ها دانش اندوزی، جایگاه والایی یافت و بسیاری از دانشمندان و محدثان شیعه از مجالس درس او بهره بردند و اجازه روایت گرفتند. ابوالعباس نجاشی که در نوجوانی به خاطر دوستی با پسرش محمد، به خانه هارون رفت وآمد داشت، از برگزاری جلسات درس تلعکبری و حضور جویندگان علم در خانه او خبر می‌‌دهد. [۹] به سبب استادی وی در حدیث، در این مجالس، برخی کتاب‌ها را برای آگاهی از درستی محتوای آنها نزد او می‌‌خواندند. کتاب‌های سلیمان بن صالح جصاص کوفی و ابومحمد عبداللّه بن حماد انصاری که در سال ۳۷۶ هجری بر وی خوانده شد، از آن جمله است. [۱۰]

برخی از فقیهان و محدثان بزرگ که از شاگردان و راویان تلعکبری به شمار می‌‌روند، عبارت‌اند از: شیخ مفید، حسین بن عبیدالله غضائری، احمد بن عبدون، [۱۱] سیدرضی، [۱۲] ابن قولویه[۱۳] و ابوالحسن محمد بن حسن بن حسین بن ایوب قمی که در ۲۷ ذی قعده سال ۳۷۴ هجری در موصل از هارون بن موسی برخی از اصول شیعه، همانند اصل درست بن ابی منصور را فراگرفته است. [۱۴]

چنان که گفته شد، تلعکبری نزد شیعه جایگاه علمی و حدیثی والایی دارد؛ اما برخی از اهل سنّت در صدد تضعیف او برآمده و با رافضی خواندن هارون، روایاتش را منکر شده و راویان از وی را اندک شمرده‌اند. [۱۵] این داوری درباره او، غیر منصفانه و متعصبانه است. به این دلیل که افزون بر انبوه اخبار و روایات نقل شده از او در منابع شیعه، به گفته شیخ طوسی، تلعکبری راوی همه اصول و تصنیفات دانشمندان شیعه است[۱۶] و نجاشی تصریح دارد که وی ثقه و مورد اعتماد است و هیچ طعنی بر او وارد نیست. [۱۷] ابومحمد تلعکبری بر اساس همان آثار شیعه، کتاب‌هایی نوشته بود که تنها از کتاب المجموع فی علوم الدین یاد شده است. [۱۸] مجلسی در یادکرد از مصادر خود، از برخی قراین احتمال داده یکی از اصول مورد استفاده او تألیف هارون بن موسی باشد. [۱۹] اگر همچنین باشد، نمی‌توان آن را کتابی جدا از المجموع پنداشت. برخی به اشتباه کتاب مجموع الدعوات را نیز به وی نسبت داده‌اند. [۲۰] اما این اثر از آن پسر وی ابوالحسین محمد بن هارون تلعکبری است که او نیز از دانشمندان برجسته شیعه بود. مجلسی این کتاب را داشته و بارها از آن استفاده کرده است.[۲۱]

تلعکبری پس از عمری تلاش در راه آموختن معارف اهل بیت(ع) و انتقال آن به نسل‌های آینده، سرانجام در ربیع الآخر سال ۳۸۵ هجری در بغداد از دنیا رفت[۲۲].[۲۳]

منابع

پانویس

  1. رجال (الطوسی)، ص۵۱۶؛ رجال (النجاشی)، ج ۲، ص۴۰۷.
  2. رجال (النجاشی)، ج۲، ص۴۰۸.
  3. الانساب، ج۱، ص۴۷۴؛ معجم البلدان، ج۴، ص۱۴۲.
  4. رجال (الطوسی)، ص۵۰۱ ـ ۵۰۲.
  5. کفایه الاثر، ص۶۱.
  6. رجال (النجاشی)، ج۲، ص۲۹۶.
  7. رجال (الطوسی)، ص۴۸۳.
  8. الاعلام، ج۸، ص۶۳.
  9. رجال (النجاشی)، ج ۲، ص۴۰۸.
  10. کتابخانه ابن طاووس، ص۲۰۱ و ۳۶۰.
  11. رجال (الطوسی)، ص۴۶۹.
  12. خصایص الائمه، ص۵۷.
  13. کامل الزیارات، ص۳۴۴.
  14. الاصول الستة عشر، ص۱۶۹.
  15. میزان الاعتدال، ج ۴، ص۲۸۷؛ لسان المیزان، ج ۶، ص۱۸۲.
  16. رجال (الطوسی)، ص۵۱۶.
  17. رجال (النجاشی)، ج ۲، ص۴۰۸.
  18. رجال (النجاشی)، ج ۲، ص۴۰۸.
  19. بحارالانوار، ج ۱، ص۷.
  20. مستدرک الوسائل، ج ۶، ص۸۶.
  21. بحارالانوار، ج ۱، ص۳۳، ج ۷۷، ص۱۹۶ و ج ۸۰، ص۱۴۹.
  22. رجال (الطوسی)، ص۵۱۶.
  23. فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی، ج۲، ص۴۷۱ - ۴۷۲.