رافضه
مقدمه
رفض به معنای ترککردن و ردّکردن است. مراد کسانی که نام «رافضه» و «رافضی» را بهکار میبرند، «مذهب شیعه» است.
در مباحث کلامی رافضیه به شیعه اطلاق شده است، آن هم از سوی اهل سنت و به قصد طعن و نکوهش. اهل سنت و دشمنان شیعه با بهکار بردن این تعبیر، قصد اهانت و تحقیر داشتند و اثبات اینکه شیعیان مسلمان نیستند! از دید آنان اسلام در رویّه و سیرۀ شیخین (ابو بکر و عمر) متبلور است و چون شیعه سنّت آن دو را قبول ندارد و مردود میشمرد به عنوان رافضی از آنان یاد میشود. شیعه، چون خلافت را منوط به نصّ پیامبر خدا(ص) میداند و قائل به مشروعیت خلافت آن سه نفر پیش از علی(ع) نیست و علی(ع) را افضل از خلفای پیشین میداند، به این تعبیر از آنان یاد میکنند و در کتب کلامی و شناخت فرقههای اسلامی مقصودشان از رافضیّ، معتقدان به امامت و خلافت بلافصل امیر المؤمنین(ع) است. رافضه در عصر ائمه به کسانی هم که با حکومت وقت مخالف بودند گفته میشد، ولی دربارۀ شیعه دلیل خاصّ داشت. اطلاق اصطلاح رافضه در مورد شیعیان اوّلا به صورت عام بهکار رفته و همۀ گروهها و فرقههای شیعی را دربر میگیرد و اختصاص به گروه خاصّی ندارد، ثانیا: اطلاق این اصطلاح در مورد شیعیان از جانب حکومتهای جابر و مستبد وقت و بعضی از بزرگان اهل سنت انجام میگرفته تا دستشان در مورد شکنجه و آزار آنان باز باشد... وقتی شیعیان را به این لقب میخواندند، منظورشان آن بوده است که شیعیان عموما از دین اسلام خارج هستند و افکار و عقاید انحرافی دارند. ازاینرو میبینیم در کتابهای ملل و نحل و منابع تاریخی اهل سنت آشکارا عقاید شیعیان و افکار و اندیشههای آنان را با اندیشهها و افکار باطل غالیان، خوارج و مخالفان اسلام درهمآمیختهاند و سپس به عنوان اعتقادات شیعه به خود مسلمانان عرضه کردهاند[۱]. البته جز این، دلیلهای دیگری نیز بر این عنوانگذاری ذکر شده است[۲]. بار فکری و محتوایی این تعبیر از دید شیعه، مثبت است و از افتخارات پیروان مکتب اهل بیت به شمار میرود که چیزی را جز قرآن و عترت و خلافتی را جز خلافت امامان معصوم(ع) پس از پیامبر خدا(ص) مشروع ندانستند. گاهی هم در تاریخ، دوستداران اهل بیت را به عنوان "روافض" و "رفضه" مورد نکوهش قرار میدادند و در مقابل، متّهمین به این علاقه و محبت به آن افتخار میکردند، مثل آنچه دربارۀ امام شافعی نقل شده است که چنین سروده است: به من گفتند: تو رافضی شدهای، گفتم: نه، رفض دین و اعتقادم نیست، لکن من بیشک بهترین امام و هادی را به دوستی برگزیدهام، اگر محبّت وصیّ رفض باشد، پس من رافضیترین بندگانم. از روایات شیعه برمیآید که از این لقب به توصیۀ امامان استقبال میکردند. امام صادق(ع) به یکی از شیعیان به نام عیینه فرمود: به خدا قسم خوب نامی را خداوند به شما بخشیده است، تا وقتیکه به سخنان ما پایبندید و بر ما دروغ نمیبندید. این را وقتی امام به او فرمود که وی به آن حضرت خبر داد که شخصی به من گفت: مبادا رافضی باشی![۳] در مورد دیگری وقتی در حضور امام باقر(ع) گفته شد که به فلانی نام "رافضه" نهادهاند، حضرت سهبار فرمود: من نیز از رافضیانم و او از من است.[۴] ابو بصیر نیز میگوید: به امام باقر(ع) گفتم: فدایت شوم نامی بر ما نهادهاند که به سبب آن، حاکمان خون و مال ما و شکنجۀ ما را حلال میشمرند، امام پرسید: چه نامی؟ گفت: رافضه، حضرت فرمود: هفتاد مرد از لشکر فرعون، فرعون را رفض و ترک کردند و نزد حضرت موسی(ع) آمدند. در قوم موسی کسی همانند آنان کوشاتر و علاقهمندتر به حضرت هارون نبود. قوم موسی آن گروه را "رافضه" نامیدند. خداوند به موسی وحی کرد: این نام را بر آنان ثابت بگردان که من آن را بر ایشان دادهام. این نامی است که خدا به شما عطا کرده است[۵]. این نشان میدهد که ائمه نیز از این عنوان ناخرسند نبودند. روزی عمّار دهنی از شیعیان امام صادق(ع)، نزد قاضی کوفه شهادتی داد و شهادت او را به خاطر اینکه رافضی است نپذیرفتند. عمار دهنی نگران و ناراحت و با حالت گریه برخاست. قاضی که ابن ابی لیلی بود به او گفت: تو مردی دانشمند و اهل حدیثی، اگر از اینکه به تو رافضی گفته شود ناراحتی، از رافضیان تبرّی بجوی تا از برادران ما باشی، عمار گفت: گریهام بر این است که مرا به مرتبه و درجۀ والایی نسبت دادی که شایستۀ آن نیستم. امام صادق(ع) به من فرموده است: اولین گروهی که به رافضه نامیده شدند، ساحران دربار فرعون بودند که با دیدن معجزۀ حضرت موسی(ع) به او ایمان آورده و پیرو او شدند و آیین و قدرت فرعونی را رها کردند و در برابر هر سختی که بر آنان وارد شود تسلیم گشتند، فرعون هم به آنان رافضه گفت. پس رافضی هرکسی است که کارهای ناپسندیدۀ از سوی خدا را ترک کند: "فالرّافضیّ کلّ من رفض جمیع ما کره اللّه و فعل ما أمره اللّه"، اکنون مگر چنین کسی پیدا میشود؟ وقتی این ماجرا به گوش امام صادق(ع) رسید، فرمود: گناهان عمّار هرچند هم بسیار باشد، به خاطر این سخنانش آمرزیده شد و حسناتش نزد خدا افزوده گشت[۶]. آن حضرت در سخنی دیگر فرمود: آیا از شما عیبجویی میکنند و میگویند رافضی هستید؟ آری به خدا، شما دروغ را ردّ کرده و پیرو حق شدهاید: "یقولون: ألرّافضة؟ نعم و اللّه رفضتم الکذب و اتّبعتم الحقّ..."[۷]. در داستان حضرت ادریس نیز آمده است که یارانی داشت که حاکم جبّار زمان خود را ترک کرده و دور ادریس نبی گرد آمده بودند کان لإدریس أصحاب من الرّافضة مؤمنون یجتمعون إلیه فی مجلس له[۸]، پس برای پیروان اهل بیت، افتخار است که رفضکنندۀ قدرت جور و فکر باطل و حکومت نامشروع باشند. امام صادق(ع) در دلداری دادن به شیعیان به اینکه از این نام و لقب ناراحت نباشند، میفرمود: اینها این نام را بر شما ننهادهاند، بلکه خداوند در تورات و انجیل به زبان موسی و عیسی شما را به این نام نامیده است. آنگاه داستان گروه جداشده از فرعون و پیوسته به موسی را نقل میکند و میفرماید: فرفضتم الشّرّ و استقمتم مع أهل بیت نبیّکم فذهبتم حیث ذهب نبیّکم و اخترتم ما اختار اللّه و رسوله...[۹]، شما شرّ را ترک کردید و همراه خاندان پیامبرتان بر راه درست استوار ماندید و به راهی رفتید که پیامبرتان رفت و چیزی را برگزیدید که خدا و پیامبرش برگزید[۱۰].
منابع
پانویس
- ↑ دائرة المعارف تشیّع، ج ۸ ص۱۰۴.
- ↑ دائرة المعارف تشیّع، ج ۸ ص۱۰۴ مدخل رافضی.
- ↑ المحاسن، برقی، ص۱۱۱.
- ↑ المحاسن، برقی، ص۱۱۱ ح ۹۱.
- ↑ المحاسن، برقی، ص۱۱۱ ح ۹۲؛ بحار الأنوار، ج ۶۵ ص۴۹ و ۹۷ و ج ۴۷ ص۳۹۱.
- ↑ بحار الأنوار، ج ۶۵ ص۱۵۷.
- ↑ بحار الأنوار، ج ۲۶ ص۳۶ ح۶۶.
- ↑ بحار الأنوار، ج ۱۱ ص۲۷۳.
- ↑ همان، ج ۶۵ ص۹۷. نیز عنوان «باب فضل الرافضة و مدح التسمیة بها» و احادیث آن را بنگرید، ص۹۶.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۷۵.