آزادی اندیشه
آزادی فکر و آزادی ایمان به معنی اینکه هر کس باید ایمان خودش را از روی تحقیق و فکر به دست بیاورد[۱][۲]
مقدمه
- اسلام، دین اندیشه است و در آموزههای پیامبر (ص) آزادی اندیشه و بیان اهمیت والایی دارد. خداوند در قرآن در این باره میفرماید: کسانی که از نعمت عقل و حواسشان بهره نمیگیرند و در حکمت آفرینش انسان و جهان تدبر نمیکنند، از دیدگاه قرآن کریم، گمراهتر از چارپایان هستند[۳]. هم چنین از پیامبر اسلام نقل شده است: یک ساعت تفکر، بهتر از یک سال عبادت است[۴] [۵].
- در سال چهارم هجرت که یهودیان بنی نضیر به سبب خیانت به پیامبر (ص) و مسلمانان، به ترک وطن مجبور شدند، انصار میخواستند به اجبار، پسران و برادران خود را به پذیرش اسلام مجبور کنند و مانع رفتن آنها بشوند و به آنها میگفتند: "باید بمانید و مسلمان شوید؛ اما آنها نمیپذیرفتند و میخواستند با آنها بروند. در این هنگام، این آیه نازل شد که در پذیرش اسلام و ایمان اجباری نیست؛ چون آنها به رشد رسیده، هدایت را از ضلالت تشخیص میدهند". پس پیامبر (ص) به انصار فرمود: پسران و برادران شما آزادند که یا شما را برگزینند، که در این صورت از شما هستند و یا آنها را انتخاب کنند، که در این صورت از یهودیان هستند؛ ولی آنان اسلام را نپذیرفتند و همراه یهودیان، مدینه را ترک گفتند[۶] [۷].
- در سیره پیامبر (ص) هیچ گونه اجباری در پذیرش اسلام وجود نداشت و آن حضرت با شیوه تبلیغ آگاهانه دین با منطق موعظه و گفتگو و حسن خلق، مردم را به اسلام فرا میخواند.
- روزی شخصی به نام صفوان نزد رسول خدا (ص) آمد و خواست که ایشان اجازه دهد که دو ماه در مکه بماند و درباره اسلام تحقیق کند تا حقیقت و درستی این دین برایش روشن شود و ایمان آورد. پیامبر (ص) فرمود: من چهار ماه به تو فرصت میدهم که آزادانه راه خود را انتخاب کنی[۸] [۹].
- سیره پیامبر (ص) این گونه بود که برای افکار و آرای دیگران احترام قائل بود و در عهدنامهای که در سال دوم هجرت برای مسیحیان نوشت، چنین آمده است: "من عهد میکنم کشیش و راهب شما را تغییر ندهم و از آنها کسی را که تارک دنیا است، از صومعه نرانم و هیچ تحقیری و تحمیلی بر آنها نخواهد شد و همچنین لشکریان ما زمینهای آنها را اشغال نخواهند کرد و آنهایی که عدالت بخواهند، به آنها اعطا خواهد شد..."[۱۰] [۱۱].
آیات
- ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ﴾[۱۲]. اکراه و اجبار در دین نیست و وظیفه پیامبر آشکار ساختن راه رشد از بیراهه است.
- پیامبر با اکراه و اجبار نمیخواهد که دیگران مؤمن شوند: ﴿أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ﴾[۱۳].
- لازمه شنیدن و مقایسه کردن، فراهم شدن فرصت طرح عقاید و شنیدن دیدگاهها است: ﴿فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ﴾[۱۴].
- خداوند پیامبر حفیظ و وکیل مردم قرار نداده است: ﴿وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ﴾[۱۵].
- در جامعه دینی باید چنان امنیت فکری و اعتقادی باشد که اگر مخالف و ملحدی هم از آن طرف خواست تحقیق کند، باز بتواند با امنیت خاطر در فراغت بال، کلام الهی را بشنود: ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱۶].
- پیامبر کتاب خدا را ابلاغ میکند تا مردم بتوانند تدبر و تفکر در آن کنند: ﴿كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ﴾[۱۷].
نتیجه
- از این آیات این نکتهها استفاده میشود:
- پیامبر: نمیتواند کسی را به فکر و اندیشهای اکراه کند، چون در دین که مهمترین و برجستهترین آزموزهاش توحید و رهایی از بتپرستی است، مبارزه با طاغوت است که مظهر ایستادگی در برابر استبداد است از سوی پیامبران تعلیم داده شده است، همچنین گفته شده این دین اجبار شدنی نیست: ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ﴾[۱۸].
- وقتی که پیامبر حق ندارد کسی را اکراه کند تا مؤمن شود، حق ندارد بر اندیشهای اجبار کند ﴿أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ﴾[۱۹].
- خداوند به پیامبر دستور میدهد که بشارت به کسانی که سخن را میشنوند و بهترین را انتخاب میکنند و این در صورتی است که پیامبر زمینه طرح آراء و عقائد گوناگون را فراهم کرده، تا زمینه شنیدن و انتخاب کردن فراهم شده است، وگرنه در فضای استبداد جائی برای طرح گفتهها و اندیشههای مخالف به وجود نمیآید: ﴿فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ﴾[۲۰].
- خداوند پیامبر را حفیظ و وکیل مردم قرار نداده است: «﴿وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ﴾[۲۱].
- در جامعه دینی باید چنان امنیت فکری و اعتقادی باشد که اگر مخالف و ملحدی هم از آن طرف خواست تحقیق کند، باز بتواند با امنیت خاطر در فراغت بال، کلام الهی را بشنود، و احساس ظلم و محدودیت نکند و این محدودیت باعث موضعگیری شود و برای مشرکین هم باید فضای امن ایجاد گردد که به توانند بدون ترس سخن حق را بشنوند «﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۲۲].
- پیامبر کتاب خدا را ابلاغ میکند تا مردم بتوانند تدبر و تفکر در آن کنند و لازمه تفکر و تدبر داشتن آزادی اندیشه است «﴿كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ﴾[۲۳][۲۴].
آزادی اندیشه
- آزادی اندیشه به معنای آزادی تعقل است، و آزاد اندیشی و تعقل، زیربنای گزینش درست هدف، مسیر و شیوه زندگی[۲۵] و شرط برخورداری از هدایت الهی است.
- قرآن، در بیش از سیصد آیه، همگان را به تعقل، تفکر، تدبر و باز کردن چشم عقل و بصیرت[۲۶] و آزادی اندیشه دعوت کرده[۲۷]: ﴿كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ﴾[۲۸] و با دعوت به ارتباط میان انسانها و دادوستد فرهنگها ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[۲۹] بهترین تشویق از آزادی اندیشه را به عمل آورده است[۳۰] و اساس دعوت حق پرستان را بر بصیرت و برهان میداند[۳۱] و از کسانی که بدون اندیشه عمل میکنند، سخت انتقاد میکند: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا﴾[۳۲]
- قرآن، موضوعها و منابعی را نیز برای اندیشیدن معرفی فرموده که عبارتند از:
- آفاق ﴿أَفَلَمْ يَنظُرُوا إِلَى السَّمَاء فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِن فُرُوجٍ وَالأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ ﴾[۳۳] ازآن جمله قرآن ﴿ وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُواْ وَمَا يَزِيدُهُمْ إِلاَّ نُفُورًا ﴾[۳۴] و تاریخ گذشتگان ﴿أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّأُولِي النُّهَى﴾[۳۵].
- انفس ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾[۳۶] و در این زمینه، آدمی را از گرفتار آمدن در دام موانع درونی و برونی آزادی اندیشه، نظیر تقلید بی جا[۳۷] از گذشتگان ﴿ وَقَالُواْ لَن يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَن كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴾[۳۸]، تعصبهای غلط و جمود فکری به نام ارث مقدس پدران[۳۹] ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلاَ يَهْتَدُونَ﴾[۴۰]، پیروی بی دلیل از شخصیتهای اجتماعی ﴿وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلا﴾[۴۱] و... برحذر میدارد؛
- بنابراین، قرآن، بر اهمیت و لزوم آزاداندیشی تأکید[۴۲] و بر رد کامل سخنان بی دلیل، به صورت قاعده مسلم قرآنی اصرار میورزد[۴۳] و ضمن تبیین و مشخص کردن نیکوترین گفتار که دعوت به سوی خدا است: ﴿وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ﴾[۴۴] میفرماید: هدایت یافتن و خردمندی، ویژه بندگانی است که به سوی خدا میروند و از پرستش طاغوت گریزانند و با اندیشیدن در گفتارهای گوناگون به گزینش نیکوترین میپردازند: ﴿وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ﴾[۴۵] بر این اساس، دستیابی به زندگی پاک و آرمانی بشر که در پرتو هدایت الهی حاصل میشود، به صورت انحصاری، از آزاداندیشی فرد وانتخاب نیکوترین سخنان برمیخیزد؛ لذا قرآن با طرح شبهات ملحدان و مخالفان و بحث و مناظره پیامبران با آنان ﴿ قُلْ أَتُحَاجُّونَنَا فِي اللَّهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ وَلَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ ﴾[۴۶]؛ ﴿ وَقَالُواْ لَن يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَن كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴾[۴۷]؛ ﴿وَقَالُواْ كُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۴۸]؛ ﴿فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُل لِّلَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ وَالأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُواْ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَّإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ﴾[۴۹]؛ ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾[۵۰]؛ ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ﴾[۵۱]؛ ﴿وَلا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنزِلَ إِلَيْنَا وَأُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ﴾[۵۲] همگان را به آزادی اندیشه تشویق میکند[۵۳]؛ بدین سان، اهمیت و لزوم آزادی اندیشه برای برخورداری از هدایت الهی آشکارتر و منطق آزاداندیشی، به صورت منطق مکتب نیرومند اسلام مشخص میشود[۵۴]. قابل توجه است که این نوع آزادی در صورت قدرت تشخیص و انتخاب، محدودیتی ندارد و آن چه به صورت نهی از تفکر و اندیشه در ذات خدا نقل شده، ارشادی است؛ یعنی با اندیشه در ذات خدا به جایی نمیرسید[۵۵][۵۶].
پرسش وابسته
منابع
پانویس
- ↑ سیری در سیره نبوی، ص۲۵۲.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۴۴.
- ↑ سوره اعراف، آیه۱۷۹ و سوره انفال، آیه۲۲.
- ↑ ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج ۲، ص ۵۶؛ امام صادق (ع)، مصالح الشریعه، ص ۱۷۱ و محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۲، ص ۱۰۵.
- ↑ اکبری، هادی و پهلوانپور، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۹۰-۹۱.
- ↑ محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۲، ص ۳۴۷؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج ۳، ص ۱۰؛ ابن ابی الحاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج ۲، ص ۴۹۳ و عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل، ج ۱، ص ۱۵۵.
- ↑ اکبری، هادی و پهلوانپور، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۹۱.
- ↑ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۶۳، السیرة النبویه (ابن هشام، ج ۲، ص ۴۱۸، المغازی، ج ۲، ص ۸۵۴ و عیون الاثر، ج ۲، ص ۲۲۸.
- ↑ اکبری، هادی و پهلوانپور، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۹۱.
- ↑ فتوح البلدان، ص۷۲
- ↑ اکبری، هادی و پهلوانپور، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۹۱-۹۲.
- ↑ «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ «آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.
- ↑ «پس به بندگان من مژده بده! * کسانی که گفتار را میشنوند آنگاه از بهترین آن پیروی میکنند» سوره زمر، آیه ۱۷-۱۸.
- ↑ «و ما تو را بر آنان نگهبان نگماردهایم و تو گمارده بر آنها نیستی» سوره انعام، آیه ۱۰۷.
- ↑ «و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند» سوره توبه، آیه ۶.
- ↑ «(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستادهایم تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹.
- ↑ «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ «آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.
- ↑ «پس به بندگان من مژده بده! * کسانی که گفتار را میشنوند آنگاه از بهترین آن پیروی میکنند» سوره زمر، آیه ۱۷-۱۸.
- ↑ «و ما تو را بر آنان نگهبان نگماردهایم و تو گمارده بر آنها نیستی» سوره انعام، آیه ۱۰۷.
- ↑ «و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند» سوره توبه، آیه ۶.
- ↑ «(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستادهایم تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۳۹-۴۰.
- ↑ من وحی القرآن، ج ۱۱، ص ۳۷۹.
- ↑ یادداشتهای استاد مطهری، ج ۱، ص ۱۲۱.
- ↑ المیزان، ج ۵، ص ۲۵۵ و ج ۴، ص ۱۳۰؛ المنیر، ج ۲۲، ص ۱۸۱؛ راهنما، ج ۲، ص ۴۷۸.
- ↑ «از تو درباره شراب و قمار میپرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگتر است و از تو میپرسند چه چیزی را ببخشند؟ بگو افزون بر نیاز (سالانه) را؛ اینگونه خداوند برای شما آیات (خود) را روشن میگوید ب» سوره بقره، آیه ۲۱۹.
- ↑ ای مؤمنان! شکیبایی ورزید و یکدیگر را به شکیب فرا خوانید و از مرزها نگهبانی کنید و از خداوند پروا بدارید باشد که رستگار شوید؛ سوره آل عمران، آیه: 200.
- ↑ ولایت فقیه، ص ۳۹.
- ↑ المنار، ج ۱، ص ۴۲۴ و ۴۲۵ و ج ۱۲، ص ۲۳۲.
- ↑ «آیا در قرآن نیک نمیاندیشند یا بر دلها، کلون زدهاند؟» سوره محمد، آیه ۲۴.
- ↑ آیا در آسمان بر فراز سرشان ننگریستهاند که چگونه آن را ساختیم و آراستیم و هیچ رخنهای ندارد؟ و زمین را گستردیم و در آن کوهسارهایی گماردیم و در آن از هر گونه زیبا گیاهی رویاندیم؛ سوره ق، آیه: 6-7.
- ↑ و ما در این قرآن آیات گوناگون آوردهایم تا در یاد گیرند در حالی که جز بر رمیدنشان نمیافزاید؛ سوره اسراء، آیه: 41.
- ↑ آیا برای آنان راهگشا نبوده است که پیش از آنها چه بسیار نسلها را از میان بردیم که (اینان اکنون) در خانههای آنان راه میروند؟ بیگمان در این، نشانههایی برای (پندگیری) خردمندان است؛ سوره طه، آیه: 128.
- ↑ به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟؛ سوره فصلت، آیه: 53.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۵۶ و ج ۳، ص ۳۹۶؛ المنار، ج ۱، ص۴۲۵؛ المنیر، ج ۲، ص ۷۳ و ج ۹، ص ۱۸۷.
- ↑ و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمیآید، این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست میگویید هر برهانی دارید بیاورید؛ سوره بقره، آیه: 111.
- ↑ من وحی القرآن، ج ۲، ص ۱۷۲ و ۱۷۳.
- ↑ و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید میگویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمییافته و راه به جایی نمیبردهاند، (باز از پدرانشان پیروی میکنند؟)؛ سوره بقره، آیه: 170.
- ↑ و میگویند: پروردگارا! ما از سرکردگان و بزرگانمان فرمان بردیم و آنان ما را از راه به در بردند؛ سوره احزاب، آیه: 67.
- ↑ المیزان، ج ۴، ص ۱۳۰.
- ↑ المنار، ج ۱، ص ۴۲۴؛ الکاشف، ج ۳، ص ۱۶۱.
- ↑ و نکوگفتارتر از کسی که به سوی خداوند فرا خواند و کاری شایسته کند و گوید: من از مسلمانانم کیست؟؛ سوره فصلت، آیه: 33.
- ↑ «و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیدهاند و به درگاه خداوند بازگشتهاند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده! کسانی که گفتار را میشنوند آنگاه از بهترین آن پیروی میکنند، آنانند که خداوند راهنماییشان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۷-۱۸.
- ↑ بگو: آیا درباره خداوند با ما چون و چرا میکنید با آنکه او پروردگار ما و پروردگار شماست و کردارهای ما از آن ما و کردارهای شما از آن شماست و ما برای او یکرنگیم؛ سوره بقره، آیه: 139.
- ↑ و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمیآید، این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست میگویید هر برهانی دارید بیاورید؛ سوره بقره، آیه: 111.
- ↑ و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درستآیین هستیم و او از مشرکان نبود؛ سوره بقره، آیه: 135.
- ↑ پس اگر با تو، به چون و چرا برخاستند بگو: من روی تسلیم به خداوند آوردهام و (نیز) هر کس از من پیروی کرده است (چنین است) و به اهل کتاب و درس ناخواندگان (مشرک) بگو: آیا اسلام میآورید؟ آنگاه اگر اسلام آوردند که رهیاب شدهاند و اگر رو گرداندند، بیگمان بر تو جز پیامرسانی نیست و خداوند به (حال) بندگان بیناست؛ سوره آل عمران، آیه: 20.
- ↑ بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم؛ سوره آل عمران، آیه: 61.
- ↑ مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بیگمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است؛ سوره نحل، آیه: 125.
- ↑ و با اهل کتاب جز به بهترین شیوه چالش مکنید مگر با ستمکاران از ایشان و بگویید: ما به آنچه بر ما و بر شما فرو فرستادهاند ایمان آوردهایم و خدای ما و خدای شما یکی است و ما فرمانپذیر اوییم؛ سوره عنکبوت، آیه: 46.
- ↑ ولایت فقیه، ص ۳۸.
- ↑ نمونه، ج ۱۹، ص ۴۱۶.
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص ۵۳.
- ↑ رضایی بیرجندی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 188-189.