جعفر بن علی بن نجیح

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۱۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

مقدمه

جعفر بن علی بن نجیح[۱]؛ در یک سند روایت تفسیر کنز الدقائق نام برده شده که به گزارش از تأویل الآیات الظاهرة است:

«وَ قَالَ أَيْضاً حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْوَرَّاقُ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ نَجِيحٍ عَنْ حَسَنِ بْنِ حُسَيْنٍ عَنْ أَبِي حَفْصٍ الصَّائِغِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(ع)فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ[۲] قَالَ نَحْنُ النَّعِيمُ»[۳].[۴]

شرح حال راوی

نام راوی در کتب رجالی شیعه و سنی عنوان نشده؛ ولی در اسناد بعضی روایات قرار گرفته و روایت کرده که در بعضی موارد با وصف «الکندی» [۵] آمده است[۶]، از این رو در برخی کتب متأخر رجالی، مانند تنقیح المقال و مستدرکات علم رجال الحدیث، از وی یاد شده است[۷].[۸]

طبقه راوی

تاریخ ولادت و وفات جعفر بن علی بن نجیح روشن نیست؛ لیکن ابن عقده[۹] و فرات الکوفی از وی روایت کرده، بنابراین ایشان در اواخر قرن سوم هجری می‌زیسته است.

آیت‌الله بروجردی از ابن عقده در طبقات هشتم[۱۰] و نهم[۱۱] یاد کرده است، از این رو استاد حدیثی ایشان، یعنی جعفر بن علی بن نجیح، در طبقه هفتم و یا هشتم راویان قرار می‌گیرد.[۱۲]

استادان و شاگردان راوی

در اسناد روایات، کسانی همچون احمد بن محمد بن سعید (معروف به ابن عقدهفرات بن ابراهیم الکوفی، محمد بن قاسم المحاربی، ابو عبدالله جعفر بن شاذان، احمد بن محمد الوراق، عبدالله بن محمد بن زیاد و محمد بن عمار العطار [۱۳] از جعفر بن علی بن نجیح روایت کرده‌اند که از شاگردان حدیثی ایشان شمرده می‌شوند؛ همچنین جعفر بن علی بن نجیح از راویانی همچون الحسن بن الحسین، اسماعیل بن صبیح، ابراهیم بن محمد بن میمون و ابو عبدالرحمن المسعودی [۱۴] روایت کرده که از اساتید حدیثی وی به شمار می‌روند.[۱۵]

مذهب راوی

اطلاع دقیقی از مذهب و گرایش فکری و اعتقادی جعفر بن علی بن نجیح در دست نیست؛ لیکن از مضامین روایاتش برداشت می‌شود که وی از راویان شیعه مذهب است؛ نمونه‌ها:

  1. «ابن عقدة، حدثنا جعفر بن علی بن نجیح الکندی، حدثنا إسماعیل بن صبیح، عن سفیان بن إبراهیم الحریری، عن عبد المؤمن بن القاسم، عن جابر، عن أبی جعفر، عَنْ أَبِي مَسْعُودٍ الْأَنْصَارِيِّ عَنِ النَّبِيِّ(ص) قَالَ: مَنْ صَلَّى صَلَاةً لَمْ يُصَلِّ فِيهَا عَلَيَّ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِي لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ»[۱۶].
  2. «قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ نَجِيحٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ سَعِيدِ بْنِ حَمَّادٍ الْحَارِثِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ ﴿وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ[۱۷] قَالَ النَّبِيُّ(ص) يَا عَلِيُّ أَنْتَ صَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ»[۱۸].
  3. «فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ نَجِيحٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ يَعْنِي ابْنَ الْحُسَيْنِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ زِيَادٍ السُّلَمِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ [ع] قَالَ: مَا نَزَلَ فِي الْقُرْآنِ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِلَّا وَ عَلِيٌّ أَمِيرُهَا وَ شَرِيفُهَا»[۱۹].
  4. «أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ نَجِيحٍ الْكِنْدِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا حَسَنُ بْنُ حُسَيْنٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو حَفْصٍ الصَّائِغُ،- قَالَ أَبُو الْعَبَّاسِ: هُوَ عُمَرُ بْنُ رَاشِدٍ، أَبُو سُلَيْمَانَ- عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ) فِي قَوْلِهِ ﴿ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ[۲۰] قَالَ: نَحْنُ مِنَ النَّعِيمِ»[۲۱].
  5. أحمد بن محمد بن محمد بن سعيد الهمداني قال: حدثني جعفر بن علي بن نجيح قال: حدثنا أبو عبدالرحمن المسعودي، عن أبي داوود الطهوي، عن أبي الزعل المرادي قال: قام علي بن أبي طالب فتطهر للصلاة؛ ثم نزع خفه فانساب فيه أفعي، فلما عاد ليلبسه انقضت عقاب فأخذته فحلقت به ثم ألقته فخرج الأفعي منه. وقد روي مثل هذا لرسول الله(ص)[۲۲].
  6. ابن عقدة، قال: حدثنا جعفر بن علي بن نجيح، قال: حدثنا حسن بن حسين العذلي، قال: حدثنا أبو حفص الصايغ، قال: سمعت جعفر الصادق(ع) في قوله - تعالى -: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا[۲۳] قال: نحن حبل الله[۲۴].
  7. « أَنْبَأَنَا أَبُو الْغَنَائِمِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَيْمُونٍ أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ الْحَسَنِيِّ أَنَا مُحَمَّدُ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ غَزَالُ نا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ الْعَطَّارِ نا جَعْفَرِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ نَجِيحٍ نا حَسَنِ بْنِ حُسَيْنٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْقَاسِمِ، عَنْ صَبَّاحٍ بْنِ يَحْيَى الْمُزَنِيِّ، عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ عَنْ عَلِيِّ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ : سَمِعْتُ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلَامُ يَقُولُ: إِذَا قَامَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ جَمَعَ اللَّهُ لَهُ أَهْلِ الشَّرْقِ وَ أَهْلِ الْغَرْبِ فَيَجْتَمِعُونَ كَمَا يَجْتَمِعُ قَزَعُ الْخَرِيفِ »[۲۵].[۲۶]

جایگاه حدیثی راوی

گزارشی از جایگاه حدیثی راوی به جهت عدم ذکر نام وی در کتب رجالی نرسیده، پس از راویان مهمل شمرده می‌گردد؛ ولی به قرینه روایت ابن عقده [۲۷] از وی، می‌‌توان وثاقت یا دست کم حسن حالش را استظهار کرد. افزون بر این، مضامین روایاتش از اتقان و سداد برخوردارند.[۲۸]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: تنقیح المقال، ج۱۵، ص۲۴۰، ش۳۹۳۴؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۱۷۴، ش۲۶۶۷.
  2. آنگاه در آن روز از نعمت (ناسپاسی شده) بازخواست خواهید شد سوره تکاثر، آیه ۸.
  3. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۴، ص۴۲۴ به گزارش از تأویل الآیات الظاهره، ص۸۱۵.
  4. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 457.
  5. الکندی بکسر الکاف و سکون النون و فی آخرها الدال المهملة، هذه النسبة إلی کندة، و هی قبیلة مشهورة من الیمن تفرقت فی البلاد. (الأنساب (سمعانی)، ج۵، ص۱۰۴).
  6. ر.ک: الأمالی (الطوسی)، ص۲۷۲، ح۵۱۰؛ تفسیر فرات الکوفی، ص۲۸: ... عن جعفر بن علی بن نجیح الکندی. بر این پایه، وی به قبیله‌ای یمنی موسوم به الکنده انتساب دارد.
  7. ر.ک: تنقیح المقال، ج۱۵، ص۲۴۰، ش۳۹۳۴؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۱۷۴، ش۲۶۶۷.
  8. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 457-458.
  9. ر.ک رجال النجاشی، ص۹۵، ش۲۳۳.
  10. الموسوعة الرجالیه، طبقات رجال الکافی، ص۵۵.
  11. الموسوعة الرجالیه، طبقات رجال من لا یحضره الفقیه، ص۱۹۲.
  12. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 458.
  13. ر.ک: فضائل أمیرالمؤمنین(ع)، ص۱۸۵، ح۱۸۲؛ تفسیر فرات الکوفی، ص۴۸۹، ح۶۳۴؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۱۹، ح۴۴۵؛ قصص الأنبیاء (راوندی)، ص۳۱۴، ح۳۹۲؛ تأویل الآیات الظاهره، ص۸۱۵؛ بحار الأنوار، ج۳۵، ص۴۲۶، ذیل ح۹؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۱، ص۲۹۷.
  14. ر.ک: تفسیر فرات الکوفی، ص۴۹، ح۶؛ فضائل أمیرالمؤمنین(ع)، ص۲۱۳، ح۲۲۳؛ قصص الأنبیاء (راوندی)، ص۳۱۴، ح۳۹۲؛ الأغانی، ج۷، ص۱۸۷.
  15. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 458-459.
  16. فضائل أمیرالمؤمنین(ع)، ص۲۱۳، ح۲۲۳.
  17. اگر شما دو زن به درگاه خداوند توبه کنید (بسی شایسته است)؛ چراکه به راستی دلتان برگشته است و اگر از هم در برابر پیامبر پشتیبانی کنید بی‌گمان خداوند و جبرئیل و (آن) مؤمن شایسته، یار اویند و فرشتگان هم پس از آن پشتیبان وی‌اند سوره تحریم، آیه ۴.
  18. تفسیر فرات الکوفی، ص۴۸۹، ح۶۳۴.
  19. تفسیر فرات الکوفی، ص۴۹، ح۶.
  20. آنگاه در آن روز از نعمت (ناسپاسی شده) بازخواست خواهید شد سوره تکاثر، آیه ۸.
  21. الأمالی (الطوسی)، ص۲۷۲، ح۵۱۰.
  22. الأغانی، ج۷، ص۱۸۷.
  23. و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
  24. فضائل أمیر المؤمنین (ابن عقده)، ص۱۸۵، ح۱۰۳؛ تأویل الآیات الظاهره، ص۸۵۰، ح۳.
  25. شرح إحقاق الحق، ج۱۳، ص۲۱۴.
  26. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 459-461.
  27. نجاشی: هذا رجل جلیل فی أصحاب الحدیث، مشهور بالحفظ، و الحکایات تختلف عنه فی الحفظ و عظمه، و کان کوفیا زیدیا جارودیا علی ذلک حتی مات، و ذکره أصحابنا لاختلاطه بهم و مداخلته إیاهم و عظم محله و ثقته و أمانته. (رجال النجاشی، ص۹۴، ش۲۳۳). شیخ طوسی: جلیل القدر، عظیم المنزلة، له تصانیف کثیره، ذکرناها فی کتاب الفهرست، و کان زیدیا جارودیا، إلا أنه روی جمیع کتب أصحابنا و صنف لهم و ذکر أصولهم، و کان حفظة، سمعت جماعة یحکون أنه قال: احفظ مائة و عشرین ألف حدیث بأسانیدها و أذاکر بثلاثمائة ألف حدیث، روی عنه التلعکبری من شیوخنا. (رجال الطوسی، ص۴۰۹، ش۵۹۴۹).
  28. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 461.