بحث:ثمود در قرآن

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۱۹ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

ثمود یکی از قبایل عرب است که در ردیف «عاد» و «جدیس» و «طسم» نام ایشان را تاریخ ثبت کرده و در اشعار «اعشی» و «امیة بن أبی الصلت» نام ایشان ذکر گردیده و قرآن مجید بیست و شش بار از این قوم یاد کرده است.

در کتیبه سارگن دوم، پادشاه آشور که ۷۱۵ سال پیش از میلاد می‌زیسته نام این قبیله مذکور است و به موجب این کتیبه قوم ثمود یکی از قبایل وحشی عرب به شمار رفته‌اند که مطیع دولت آشور بوده‌اند و در شمال و مشرق به چادرنشینی روزگار به سر می‌برده‌اند.

«اراتستن» و «پلین» مسکن ثمودان یا سمودین را «هگرا، ودماسا» که همان «حجر» و «دومیة الجندل» باشد معرفی کرده‌اند.

حجر در شمال حجاز است و در مشرق کوه «العلا» قرار دارد در کتیبه‌هائی که از این کوه به‌ دست آمده نام ثمود و لحیان دیده شده است از این‌رو یکی از مستشرقین معتقد است لحیانی‌ها که تا ششصد بعد از میلاد روی کار بوده‌اند از اعقاب ثمود باشند. قرآن مجید قصه ثمود را به اختصار یاد کرده: به موجب قرآن، خداوند بر ثمود که قومی مغرور و متکبر بوده‌اند و در سنگ‌های کوه برای خود خانه می‌تراشیدند صالح را به نبوت مبعوث فرموده تا ایشان را به عبادت خدای یگانه دعوت کند و از فساد باز دارد و آنان را از عذاب بترساند.

قوم ثمود به صالح گفتند ما به تو امیدها داشتیم و هرگز تصور نمی‌کردیم که ما را از پرستش خدایان باز داری. اگر راست می‌گوئی و خداوند در مقابل اعمال بدی که از ما سر می‌زند ما را کیفر خواهد داد، نشان و آیتی به ما بنما.

صالح ناقه‌ای را به ایشان معرفی کرد و گفت: این ناقه خدا آیت شما خواهد بود. یک روز باید این ناقه آب بیاشامد و شما هم برای نوشیدن آب، روز معین خواهید داشت. ناقه را بگذارید در زمین خدا بچرد و به او آزار نرسانید.

در سوره شمس هم از ناقه نام برده شده است و بر ﴿نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا[۱] سقیاها معطوف است که طرز و موقع آب نوشیدن آن ممکن است باشد و در نظر برخی مراد از سقیاها فصیل ناقه است اما قول اخیر بعید می‌نماید.

قوم ثمود ناقه را پی کردند. صالح به ایشان فرمود سه روز در خانه‌های خود بمانید و منتظر باشید. در روز چهارم زلزله و صاعقه‌ای به وقوع پیوست و این قوم به کلی از میان رفتند.

می‌بایست هلاک این قوم بر اثر آتش فشانی کوه‌های آتشفشان باشد که در حوالی حجر واقع است و صخره‌های آتشفشانی که اعراب آن را حره می‌نامند در این سرزمین قسمت وسیعی از ناحیه حجر را پوشانده است.

اهل تفسیر و ارباب قصص، داستان ثمود را تفصیل کرده‌اند و برای ایشان سلسلة النسبی ترتیب داده‌اند. نسب قبیله ثمود به «ثمود بن جاثر بن سام بن نوح» می‌رسد و پیغمبر ایشان «صالح بن عبید بن اسف بن ماشح بن جاثر بن ثمود» بوده است که بر ایشان ریاست داشته.

قوم ثمود از طول عمر بهره‌مند بوده‌اند و ابنیه محکم از سنگ می‌ساختند.

چون صالح، آنان را به پرستش خدای یگانه دعوت کرد، در یکی از اعیاد از او خواستند که از سنگی برای ایشان ناقه بیرون بیاورد و گفتند اگر این حادثه اتفاق افتد، کیش پدران را رها خواهند کرد و خدای یگانه را خواهند پرستید.

به عقیده نگارنده بر آوردن ناقه از سنگ اشتباهی است که در نتیجه تقارب لفظی میان حجر بکسر حاء و سکون جیم «محل اقامت ثمود، و حجر به فتحتین که به معنی سنگ می‌باشد پیش آمده است.

به دعای صالح ناقه‌ای از سنگ برآمد و صالح قوم خود را به حفظ حرمت و رعایت حق شرب آن ناقه توصیه فرمود و گفت که جوانی سرخ موی و کبود چشم، ناقه را پی خواهد کرد.

مردم بر آن شدند که هر مو بوری که بدان نشان باشد مقتول گردد. پس از مدتی از دو شریف زاده پسری بدین نشان پیدا شد و شیوخ قبیله از کشتن نوزاد خود داری کردند و نه نفر همداستان شدند که صالح را به قتل رسانند. (بعضی از مفسرین افساد نه قبیلهشهر را که در قرآن یاد شد اشاره به اشخاص مذکور در فوق پنداشته‌اند).

آنان در کمین صالح به مغاره‌ای پناه بردند لکن مغاره بر ایشان فروریخت و همه مردند.

راجع به پی کردن ناقه گفته‌اند که شخصی به نام قدار با رفیقان خود باده می‌زد. یاران خواستند که مقداری آب با شراب بیامیزند اما چون نوبت شرب ناقه بود آب یافت نشد از این‌رو قدار با رفیقان خود همداستان شد که ناقه را بکشد. بعضی هم گفته‌اند دو زن بدکار دوجوان را به این عمل ترغیب کردند.

چون ناقه کشته شد جنایتکاران از کرده خود پشیمان شدند و به عذر خواهی پیش صالح آمدند. صالح به ایشان گفت که اگر کره شتر را دریابند شاید گناهان ایشان آمرزیده شود. اما فصیل ناقة صالح سر به کوه بر آورد و خداوند چندان کوه را بلند ساخت که مردم به کره شتر دست نیافتند.

بعضی از مفسرین نوشته‌اند که حضرت محمد چون به شهر ثمود رسید یاران خود را از نوشیدن آب و خوردن غذا در آن شهر نهی فرمود و کوهی که فصیل ناقة صالح بر فراز آن رفته بود و همچنین راهی را که ناقه برای نوشیدن آب طی می‌کرد به یاران خویش نشان داد. [۲]

پانویس

  1. «پیامبر خداوند به آنان گفت: شتر خداوند را با آبشخور آن وانهید» سوره شمس، آیه ۱۳.
  2. خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص269-271.

منابع

بازگشت به صفحهٔ «ثمود در قرآن».