معاد در لغت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۴ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

«معاد» مصدر میمی و اسم زمان یا اسم مکان از ماده «عود» به معنای بازگشت است[۱] یا هر چه به آن رجوع شود[۲] یا مصدر میمی به معنای بازگشتن است[۳]. همچنین گاهی به معنای گردیدن و صیرورت به کار می‌رود[۴].[۵]

روابط معنایی

معاد با واژگانی مانند «آخرت»، «حشر» و «قیامت» مرتبط است. آخرت به عالم پس از دنیا گفته می‌شود، به اعتبار بعدیت آن یا به اعتبار دور بودن و متأخر بودن آن از مردم[۶]؛ اما معاد به اعتبار رجوع مردم به عالمی است که از آن خارج شده‌اند[۷] و قیامت به اعتبار برخاستن مردم برای جزا و حساب است[۸] و حشر به اعتبار اخراج جماعتی از محل خود با زور و جبر است[۹].[۱۰]

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ماده «عود»،ص ۵۹۴.
  2. ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ۴/۱۸۱.
  3. زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۵/۱۳۴.
  4. ابن‌منظور، لسان العرب، ۳/۳۱۷.
  5. احمدی امیری، سید علی، مقاله «معاد»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۴۰۲–۴۱۴؛ قربانی لاهیجی، زین‌العابدین، مقاله «معاد»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۳۸۱.
  6. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱/۵۸.
  7. ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۱۱.
  8. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۶/۱۵.
  9. طباطبایی، تفسیر المیزان، ۳/۹۲.
  10. احمدی امیری، سید علی، مقاله «معاد»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۴۰۲–۴۱۴.