حق در فلسفه
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث حق است.
مقدمه
- مطلق وجود که در خارج تحقق و فعلیت دارد؛ بنابراین حق بودن هر چیزی عبارت است از نحوه وجود عینی آن [۱].
- وجود دائمی[۲] مانند وجود عقل[۳].
- وجود واجب بالذات[۴] که گاهی از آن به حق بالذات تعبیر میکنند در مقابل ممکن که باطل بالذات است و از آن به حق بالغیر نیز تعبیر مینمایند [۵].
- اعتقاد و کلام مطابق با واقع، هنگامی که گفته میشود این کلام یا این اعتقاد حق است یعنی مطابق با واقع است و بهترین اقوال از نظر صدق، قولی است که صدق آن دائمی باشد[۶].
- اختصاص: اختصاصی که به طور اجمال، قبل از تشکیل جامعه هم وجود داشته است و پس از تشکیل آن، به شکلهای گوناگون و متنوعی ظاهر میشود که یکی از آنها حق است. بدین معنی که از اختصاص اجمالی مذکور، آنچه که به عین مال مربوط میشود، ملک و آنچه که مربوط به فایده مال است، "حق" نامیده میشود. در این دیدگاه، مسئلۀ اختصاص و مالکیت، امری اعتباری دانسته شده است و این اعتبار ریشه در امری غریزی و فطری دارد[۷].
- مطابقت قول با واقع.
- موجود حقیقی نه موجود توهمی.
- تصور دور از تناقض یا تصور چیزی که عقلا ممکن باشد[۸].
- حاصل آنکه، از تعاریف بیان شده در آثار فلسفی، معنای پنجم که معنای مورد نظر علامه طباطبائی است، میتواند در حوزههای فقهی، حقوقی، اجتماعی و سیاسی مورد استفاده قرار گیرد. معانی دیگر، گرچه در فلسفه کاربرد دارد و در استعمالات فیلسوفان، امری رایج است، اما در اینجا، محل بحث نیست[۹].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ابن سینا، الشفاء (الالهیات)، ص۴۸؛ الحکمة المتعالیة، ج۱، ص۸۹.
- ↑ ابن سینا، الشفاء (الالهیات)، ص۴۸.
- ↑ الحکمة المتعالیة، ج۱، ص۸۹، پاورقی، ملاهادی سبزواری.
- ↑ ابن سینا، الشفاء (الالهیات)، ص۴۸؛ الحکمة المتعالیة، ج۱، ص۸۹.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۸، ص۲۴۸.
- ↑ ابن سینا، الشفاء (الالهیات)، ص۴۸؛ الحکمة المتعالیة، ج۱، ص۸۹.
- ↑ علامه طباطبایی، اصول فلسفه رئالیسم، ص۱۴۴-۱۴۶؛ المیزان، محمد باقر موسوی، ج۲، ص۷۶-۷۷.
- ↑ منوچهر صانعی دره بیدی، فرهنگ فلسفی، ص۳۱۶ تا ۳۱۷.
- ↑ شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۲۶- ۲۸.