حکومت در فقه سیاسی
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حکومت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
حکومت در اصطلاح علوم سیاسی
- در اصطلاح علوم سیاسی، واژۀ حکومت به معنای قوۀ اجرایی نهاد دولت به کار میرود و نهاد دولت، به معنای قدرت سیاسی برخوردار از ارادۀ برتر و برقرار کنندۀ نظم اجتماعی و حامی مصالح و منافع عمومی کشور و ملّت است. بر این اساس، نهاد دولت، شامل چهار رکن اصلی است که عبارتاند از: حکومت، حاکمیت، ملّت و سرزمین.
- در دانشنامۀ سیاسی، در تعریف مفهوم دولت چنین آمده است: "دولت، ساختِ قدرتی است که در سرزمین معین، بر مردمانی معین، تسلّط پایدار دارد و از نظر داخلی، نگهبان نظم به شمار میآید و از نظر خارجی پاسدار تمامیت زمین و منافع ملّت و یکایک شهروندان خویش. این ساخت قدرت به صورت نهادها و سازمانهای اداری، سیاسی، قضایی و نظامی فعلیت مییابد. در نظام مبتنی بر تفکیک قوا، حکومت، قوۀ اجرایی دولت را تشکیل میدهد"[۱].
- در کتاب القاموس السیاسی در تعریف حکومت و دولت، نظیر آنچه را در متن بالا آمده است میخوانیم:حکومت، هیئت حاکمهای است که تنظیم امور دولت را در داخل کشور و در حدود و چهارچوب قانون دولت به عهده میگیرد، این دولت در خارج از کشور، نمایندۀ کشور شناخته میشود و حکومت یکی از عناصر سهگانهای است که دولت بر آنها استوار است، یعنی: "ملت، کشور و قدرت حاکم".[۲].
- در تفسیری که دکتر محمد عبدالمعز نصر، دانشمند سیاستشناس مصری از مفهوم دولت ارائه میکند، برای دولت چهار رکن یا عنصر بیان میکند: "عناصر اساسی دولت عبارتند از: ملت، کشور، حاکمیت، حکومت"[۳].
- در این تفسیر همانگونه که ملاحظه میشود افزون بر سه عنصری که در متن پیش برای دولت آمده بود، عنصر "السیاده" نیز که به معنای "حاکمیت" است، افزوده شده است که در متن القاموس السیاسی، با ادغام این عنصر در عنصر "حکومت"، از این دو عنصر به واژۀ "السلطۀ الحاکمه" تعبیر شده است.
- بنابر تعریفی که در بالا از "حکومت" و نیز "دولت" آمده است، دولت، نهاد فراگیر قدرت سیاسی است که تمامیت قدرت سیاسی و اختیارات امر و نهی و تصمیمگیری دربارۀ ملت و کشور در دست اوست؛ در حالی که حکومت، بخشی از دولت و به طور خاص قوۀ اجرایی دولت است. از همین جا فرق بین مفهوم "دولت" و مفهوم "حکومت" بهدست میآید.
- دکتر محمد عبدالمعز نصر در تبیین فرق بین "دولت" و "حکومت" میگوید: "ما در گفتوگوهای معمولی دو واژۀ دولت و حکومت را یکی به جای دیگری به کار میبریم؛ لکن اندکی تأمل کافی است که بدانیم این دو واژه به یک معنا نیستند، حکومت ابزار دولت است[۴] - تا آنجا که میگوید: - حکومت بنا به گفتۀ روسو تنها یک "ابزار زنده" است. حکومت سازماندهی اجرایی دولت است که به وسیلۀ آن ادارۀ دولتی تحقق مییابد، و نماد دولت به شمار میآید و اهداف و مقاصد دولت به وسیلۀ آن تحقق مییابد[۵].
- در تبیینی روشن، فرق بین "دولت" و "حکومت" در القاموس السیاسی، چنین آمده است: "فرق میان دولت و حکومت در تفاوتی که میان رییس دولت و رییس حکومت وجود دارد و آشکار میگردد. مثال رییس دولت پادشاه است یا امپراطور و یا رییس جمهور، مثال رییس حکومت، نخستوزیر یا صدراعظم است"[۶].
- افزون بر فرقی که در بالا بین مفهوم حکومت و مفهوم دولت بیان شد، فرق دیگری بین مفهوم این دو واژه، به لحاظ کارکرد عینی وجود دارد که عبارت از پایداری "دولت" و ناپایداری "حکومت" است.
- بنابر آنچه در دانشنامه سیاسی آمده است:"دولت عبارت است از ساخت قدرتی که ملّت برای دفاع از خود و سرزمین خود و برقراری نظم و قانون در میان خود و نگهبانی نظام خود پدید میآورد و حکومت بهعنوان دستگاهی دگرگونپذیر در درون این ساخت کما بیش پایدار، انجام کارکردهای آن را به عهده دارد"[۷].
- باتوجه به مفهوم "حکومت" و "دولت" چنانکه تبیین شد مفهوم "حاکمیت" را نیز میتوان دانست. در بالا اشاره شد که "حاکمیت"، یکی از عناصر دولت، بلکه بنیادیترین عناصر شکل دهندۀ دولت است. مفهوم "حاکمیت"، نزدیکی بسیاری با معنای لغوی "حکومت یا حکم" دارد؛ زیرا در تبیین معنای لغوی "حکم و حکومت" گفته شد که در مفهوم این دو واژه، معنای فیصله دادن، رأی و نظر نهایی و پایانبخش اختلاف و تردید، نهفته است. در مفهوم "حاکمیت" نیز به نحوی همین قاطع بودن رأی و نهایی بودن قدرت تصمیمگیری ملاحظه میشود.
- در تعریف حاکمیت، چنین آمده است: "حاکمیت یا فرمانروایی: قدرت عالی دولت که قانونگذار و اجراکنندۀ قانون است و بالاتر از آن، قدرتی نیست"[۸].
- نزدیک به همین معنا نیز در تعریف "السیاده" که واژۀ عربی "حاکمیت" است، آمده است: "مقصود از "السیاده" قدرت برترین است که نمیتوان در برابر تصمیم آن به تجدید نظرخواهی پناه آورد"[۹].
- بنابر آنچه گفته شد، دولت، نهاد قدرت سیاسی است که برخوردار از حاکمیت است و بدین ترتیب، قدرت عالی و بالاترین قدرت تصمیمگیری و اجرایی یک ملت و کشور است و حکومت، بازوی اجرایی دولت و نهادی است درون دولت که اجرای تصمیمات و قوانین دولت را بر عهده دارد[۱۰].
منابع
پانویس
- ↑ داریوش آشوری، دانشنامۀ سیاسی، ص۱۶۲.
- ↑ الحكومة هي الهيئة الحاكمة التي تتولّی تنظيم شؤون الدولة في داخل إقليمها و في حدود القانون الوطني لهذه الدولة و هي التي تمثلها في خارج الإقليم، و تعتبر الحكومة أحد العناصر الثلاثة التي تقوم عليها الدولة، و هي: "الشعب، و الإقليم، و السلطة الحاكمة"؛ احمد عطیة الله، القاموس السیاسی، ص۴۷۴.
- ↑ ان العناصر الأساسية للدولة هي: السّكان، و الإقليم، و السيادة، و الحكومة؛ محمد عبدالمعز نصر، فی النظریات و النظم السیاسیه، ص۱۳.
- ↑ إننا في حديثنا العادي نستعمل مصطلحي الدولة و الحكومة كلاً مكان الآخر، و لكن تأمّل لحظة تكفي لبيان أنّهما ليسا شيئاً واحداً، فالحكومة أداة للدولة...
- ↑ فالحكومة علی حدّ تعبير روسو، ما هي إلّا “أداة حية” و هي: التنظيم العملي للدّولة الذي تشكل عن طريقة إدارة الدولة و يعبّر عنها و تتحقق، و إنّ أهداف الدّولة و أغراضها تنفّذ عن طريق الأداة الحكومية؛ محمد عبدالمعز نصر، فی النظریات و النظم السیاسیه، ص۱۳.
- ↑ والتفريق بين الدّولة والحكومة يتضح في التفريق بين رئيس الدولة و رئيس الحكومة ومثال الأول: الملك والإمبراطور و رئيس الجمهورية ومثال الثاني: رئيس الوزراء، أو المستشار؛ احمد عطیة الله، القاموس السیاسی، ص۴۷۴.
- ↑ داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، ص۱۶۳.
- ↑ داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، ص۱۲۸.
- ↑ و يقصد بالسيادة، السلطة النهائية التي لا يمكن اللجوء إلی استئناف منها؛ محمد عبدالمعز نصر، فی النظریات و النظم السیاسیه، ص۲۳.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۱، ص۶۳-۶۸.