ابن جریج مکی در علوم قرآنی

مقدمه

عبدالملک بن عبد العزیز بن جریج اموی مکی معروف به ابن جریج[۱]، در سال ۸۰ هجری متولّد شد و متوفای ۱۵۰ ه‍‌. ق[۲] است. اصل وی رومی، و پیش از اسلام نصرانی مذهب بود. ایشان یکی از مفسّران عصر حضور است.

شیخ طوسی او را با عبارت «عبد الملک بن عبد العزیز بن جریح الاموی مولاهم مکی» در شمار اصحاب امام صادق (ع) ذکر کرده است[۳].

داوودی او را در طبقات المفسرین آورده و گفته است: صاحب تألیفات از جمله «التفسیر» و غیر آن است، حجاج بن محمد مصّیصی تفسیر او را از وی روایت کرده و آن را در املا از وی شنیده است[۴].

حاج خلیفه با عنوان تفسیر ابن جریج از کتاب تفسیر وی یاد کرده[۵] و اسماعیل پاشا نیز گفته است: از تألیفات وی تفسیر القرآن است[۶][۷]

مذهب و وثاقت

کشّی، ابن داوود و علامۀ حلّی او را از رجال اهل تسنن به شمار آورده‌اند[۸]، ولی کشّی از میل و محبت شدید وی نسبت به اهل بیت پیامبر (ع) خبر داده است[۹].

گفته‌اند وحید بهبهانی از روایتی در کافی با این مضمون که امام صادق (ع) اسماعیل بن فضل هاشمی را در مسئلۀ متعه به وی ارجاع داده، شیعه بودن و وثاقت وی را استظهار و استفاده کرده است، ولی استفادۀ وی نادرست است؛ زیرا ارجاع به وی بدین‌سبب است که او دانشمندی از اهل تسنن بوده که متعه (ازدواج موقت) را جایز می‌دانسته و به آن عمل می‌کرده[۱۰] و با احکام آن آشنایی داشته است[۱۱].

ابن داوود و علامۀ حلّی او را در قسم دوم رجالشان (افراد ضعیف و غیر قابل اعتماد)[۱۲] آورده‌اند[۱۳]؛ بنابراین، نه شیعه بودن او در نزد شیعه ثابت است و نه وثاقت وی؛ اما رجال‌شناسان اهل تسنن او را توثیق کرده‌اند، ولی گفته‌اند تدلیس می‌کرده است.

ابن سعد، عجلی، یحیی بن معین و ذهبی به ثقه بودن وی گواهی داده‌اند[۱۴]. ابن حبّان و ذهبی از تدلیس کردن وی خبر داده‌اند[۱۵] و ابن حجر او را در طبقات المدلّسین آورده و از دار قطنی نقل کرده که گفته است: بدترین تدلیس، تدلیس ابن جریج است[۱۶][۱۷]

ذهبی وی را یکی از قطب‌های نشر اسرائیلیات دانسته و می‌نویسد: او محور نشر اسرائیلیات در دوره تابعان است و هرگاه آیات مرتبط به نصارا را دنبال کنیم، می‌بینیم بیشترین روایاتی که طبری درباره نصارا آورده، در محور ابن‌جریج دور می‌زند[۱۸]؛ امّا این نظریّه پنداری بی‌جا و مبتنی بر حدس است که شاهدی بر صحّت آن وجود ندارد، بلکه شاهد نادرستی این مدعا، افسانه‌هایی است که درباره مائده (سفره) آسمانی نازل بر حضرت عیسی (ع) و حواریّون در جامع البیان و الدرالمنثور آمده است که فقط دست وهب بن منبّه و کعب‌الاحبار در آنها دیده می‌شود و از ابن جریج خبری نیست؛ نیز صدها روایت اسرائیلی که ابوشهبه در کتاب الاسرائیلیات والموضوعات گرد آورده [۱۹] و در آن دسته‌ای افرادی چون: عبدالله بن سلام و تمیم داری و کعب و وهب و قرظی و ابوهریره به‌طور فراگیر دیده می‌شود، و ابن‌جریج فقط در یک مورد (هنگام نجات بنی‌اسرائیل از وادی تیه) از ابن‌عبّاس نقل می‌کند[۲۰].[۲۱]

رتبۀ علمی

ابن سعد او را کثیر الحدیث توصیف[۲۲] و ذهبی با عناوین امام، حافظ‍ و فقیه حرم از وی یاد کرده است[۲۳]. از وی نقل شده که گفته است: هجده سال ملازم عطاء بن ابی رباح] بودم[۲۴].

گفته‌اند از عطا پرسیدند بعد از تو سؤالات علمی خود را از چه کسی بپرسیم‌؟ اشاره به ابن جریج کرد و گفت: این جوان، اگر زنده بود[۲۵].

در میان اهل تسنن او و ابن عروبه نخستین کسانی بوده‌اند که کتاب تألیف کرده‌اند[۲۶]، وی افزون بر تفسیر قرآن تألیف‌های دیگری با عنوان السنن و مناسک حج داشته است[۲۷]. سفیان ثوری، سفیان بن عیینه، ابن علیّه، وکیع و عبدالرزاق صنعانی از وی روایت شنیده و استفادۀ علمی برده‌اند[۲۸][۲۹]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. نووی در تهذیب الاسماء و اللغات، ج۲، ص۲۹۷، رقم ۵۵۹ در ضبط‍ آن گفته است: بجیم مکرّرة الاولی مضمومة.
  2. ذهبی (احمد بن عثمان) از واقدی نقل کرده که گفته است: ابن جریج در اول ذی الحجة سال ۱۵۰ درگذشته است و از ابن قتیبه نقل کرده که گفته است: تولد وی در مکه در سال ۸۰ بوده است (تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۱۳۸). برخی مرگ وی را در اول دهۀ ذی الحجۀ سال ۱۵۰ در ۷۶ سالگی ذکر کرده‌اند (ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۴۹۱). نووی نیز او را از تابعین تابعین معرفی کرده و گفته است: از طاووس، عطاء بن ابی رباج و مجاهد و... حدیث شنیده است (ر. ک: نووی، تهذیب الاسماء و اللغات، ج۲، ص۲۹۷، رقم ۵۵۹).
  3. رجال الطوسی، ص۲۳۳ (اصحاب الصادق (ع)، باب العین، رقم ۱۶۲). همان‌گونه که در متن آمده شیخ، جدّ او را «جریح» ذکر کرده، ولی معروف جریج است و نووی نیز به مکرر بودن جیم آن تصریح دارد (ر. ک: تهذیب الاسماء و اللغات، ج۲، ص۲۹۷، رقم ۵۵۹).
  4. داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۳۵۲، رقم ۳۰۶.
  5. حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، ص۴۳۷.
  6. بغدادی، هدیة العارفین، ج۵، ص۶۲۳.
  7. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۲۲۹-۲۳۰.
  8. ر. ک: طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۶۸۷، رقم ۷۳۳ (شرح‌حال محمد بن اسحاق صاحب مغازی و غیر آن)؛ ابن داوود، کتاب الرجال، ص۲۵۷، رقم ۳۱۱؛ رجال العلامة الحلّی، ص۲۴۰ (الباب الرابع عبد الملک رقم ۳).
  9. ر. ک: طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۶۸۷، رقم ۷۳۳.
  10. برخی گفته‌اند با ۶۰ زن و برخی گفته‌اند با ۹۰ زن ازدواج متعه داشته است (ذهبی، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۱۲۸).
  11. ر. ک: خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۱۸ و ۱۹، رقم ۷۲۸۹.
  12. علامه کتاب رجال خود را در دو قسم ترتیب داده است؛ در قسم اول افرادی را که به روایات آنان اعتماد با پذیرفتن قول آنان رجحان داشته و در قسم دوم افرادی را که روایت از آنان را ترک و یا در روایات آنان توقف داشته است، گرد آورده است (ر. ک: رجال العلامة الحلی، ص۳). ابن داوود نیز با عبارت بدأت بالموثقین و اخّرت المجروحین به دو قسم کتاب خود اشاره کرده است (ر. ک: ابن داوود، کتاب الرجال، ص۲۵).
  13. ر. ک: رجال العلامة الحلی، ص۲۴۰، رقم ۳؛ ابن داوود، کتاب الرجال، ص۲۵۷، رقم ۳۱۱.
  14. ر. ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۴۹۱؛ عجلی، معرفة الثقات، ج۲، ص۱۰۴؛ رازی، الجرح و التعدیل، ج۵، ص۳۵۷؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۶۱۷.
  15. ر. ک: ابو حاتم، کتاب الثقات، ج۷، ص۹۳؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۶۱۷.
  16. ر. ک: ابن حجر، تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس (طبقات المدلّسین)، ص۴۱، رقم ۸۳.
  17. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۲۳۰-۲۳۱.
  18. التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۱۹۸.
  19. الاسرائیلیات، ص۱۵۹ ـ ۳۰۵.
  20. الاسرائیلیات، ص۲۰۶ ـ ۲۰۷.
  21. معرفت، محمد هادی، مقاله «اسرائیلیات»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۳.
  22. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۴۹۱.
  23. ر. ک: ذهبی، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۱۲۷ رقم ۱۶۴.
  24. ذهبی، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۱۲۸؛ عبد الرحمان رازی از وی نقل کرده که گفته است: ۱۸ یا ۱۹ سال جز چند ماه ملازم وی بودم (رازی، الجرح و التعدیل، ج۵، ص۳۵۶).
  25. ذهبی، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۱۲۸؛ مانند سخن فوق را عبد الرحمان رازی نیز نقل کرده است (الجرح و التعدیل، ج۵، ص۴۹۱).
  26. رازی، الجرح و التعدیل، ج۵، ص۴۹۱؛ از عبد الرزاق نقل شده که گفته است: اول من صنّف الکتب ابن جریج (رازی، الجرح و التعدیل، ج۵، ص۴۹۱). از احمد بن حنبل نیز نقل شده که گفته است: «هو اول من صنف الکتب» (خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۴۰۰). حاج خلیفة در اشاره به اول کسی که در اسلام کتاب تألیف کرده، گفته است: در آن اختلاف می‌باشد. به باور برخی، امام عبد الملک بن عبد العزیز بن جریج بصری متوفای ۱۵۵ نخستین فرد است. برخی گفته‌اند: ابو النضر سعید بن ابی عروبه متوفای ۱۵۶ می‌باشد و آن دو را خطیب بغدادی ذکر کرده است. برخی گفته‌اند: ربیع بن صبیح متوفای ۱۶۰ ه‍‌. ق است... (حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، المقدمة، ص۳۴). حاج خلیفة در عنوان «علم الحدیث» در بیان تاریخچه حدیث نیز به این مطلب اشاره دارد (ر. ک: حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، ص۶۳۷).
  27. ر. ک: ابن ندیم، الفهرست، ص۲۸۲؛ حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۲، ص۱۰۰۸ و ۱۸۳۱؛ کحاله، معجم المؤلفین، ج۶، ص۱۸۳.
  28. ر. ک: ذهبی، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۱۲۸.
  29. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۲۳۱.