بحث:اصحاب فیل در قرآن

ترجمه سوره فیل

سورۀ فیل که مشتمل بر پنج آیه است واقعه اصحاب الفیل را به طور خلاصه حکایت می‌کند: «مگر ندیدی که پروردگارت با اصحاب فیل چه کرد؟ مگر کید و حیله آنان را بی‌اثر نساخت؟ برایشان طیرا با بیل فرستاد که سنگ‌هائی از جنس سجیل برایشان بیارند و آنان را مانند کاه نشخوار شده یا مانند برگ‌های انجیری، که حیوانات چریده باشند گردانید».[۱]

روایات عرب راجع به قصه اصحاب فیل

راویان عرب واقعه فیل را چنین روایت کرده‌اند: «ابو مکسوم، ابرهه» ملقب به «اشرم» از طرف «نجاشی» پادشاه حبشه به نام «اسهمه» با سردار حبشی دیگر به نام «اریاط» برای فتح یمن مأمور گردید. «ابرهه لهجه حبشی ابراهیم است» حاکم یمن در این زمان «اشمقانی» نام داشته و در نقوش سد مارب نام وی «شمیفع» منقوش است و شاهزاده حمیری که به یاری انوشیروان و نیروی سپاه و هرز «سال ۵۷۰ یا ۵۷۶ میلادی» به حکومت یمن باز گردید «سیف بزن یا سیف ذی یزن» نام داشت. بعد از فتح یمن میان دو سردار حبشی اختلاف ظاهر شد و این اختلاف به قتل «اریاط» خاتمه یافت و حبشیان گرد ابرهه جمع شدند (می‌گویند چون بینی ابرهه در این جنگ شکافته شد به اشرم ملقب گردید).

نجاشی از این پیش آمد خشمگین شد و قسم یاد کرد که موی پیشانی ابرهه را خواهد کند و خاک ملک او را به حبشه خواهد برد، ابرهه که مردی بردبار و زیرک بود موی سر خود را تراشید و با انبانی خاک پیش نجاشی فرستاد تا سوگند وی تحقق یابد. به این ترتیب دل پادشاه حبشه را با خود مهربان ساخت و از طرف او بر یمن حکومت یافت. وی در صنعاء کنیسه‌ای بسیار زیبا از مرمر بنا کرد و مردم را واداشت که در آن حج بجا آورند.اکثریت مردم دعوت او را پذیرفتند لکن مردی از بنی مالک بن کنانه، شبانه آن کنیسه را ملّوث ساخت و ابرهه از این واقعه خشمگین شد و مصمم گردید که کعبه را ویران کند تا عر ب‌ها خانه مقدسی نداشته باشند و همه روی به کنیسه او آورند.

ابرهه از حبشه ساز و برگ و فیل خواست و به طرف مکه روان گردید. در میان راه با یکی دو تن از حکام محلی یمن روبرو شد و بر آنان غلبه یافت و مردم طائف هم تسلیم او شدند.

ابرهه شخصی به عنوان پیش قراول با عده‌ای به مکه فرستاد و اینان مال زیادی به غارت آوردند که دویست شتر از شتران عبدالمطلب جزء آن بود. عبدالمطلب پیش ابرهه آمد و با شفاعت یکی از سرداران او به نام انیس، اشتران خود را خواست. ابرهه گفت: هنگام ورود تو را عظیم می‌نگریستم و اینک می‌بینم به جای این که درباره خانه مقدس کعبه سخن گوئی در باب اشتران خویش با من سخن می‌گوئی از این رو در نظر من حقیر و ناچیز می‌نمائی. عبدالمطلب گفت: من صاحب این اشتران هستم و این خانه هم خود صاحبی دارد و آن را حفظ خواهد کرد. عبدالمطلب شتران خود را مسترد داشت و به مکه بازگشت واهل مکه را واداشت که در مغاره‌های کوه پنهان شوند. ابرهه که به زعم بعضی تنها خود بر فیل نجاشی سوار بود و با فیلان متعدد که عده آنها را بعضی دوازده و بعضی بیشتر نوشته‌اند وارد مکه شد لکن محمود فیل عظیم الجثه نجاشی به زمین خوابید و به جانب کعبه پیش نرفت. ناگاه پرندگانی عجیب که در نجد و تهامه بی‌سابقه بودند از طرف دریا ظاهر شدند که هر کدام دو سنگ در کف و یک سنگ در منقار داشتند. بعضی هم نوشته‌اند که هر کدام فقط یک سنگ در منقار خود می‌بردند. عده‌ای حجم سنگ‌ها را به اندازه عدس و نخود تعیین کرده‌اند. مرغان، سنگ‌ها فرو ریختند و همه آن قوم را هلاک کردند. برخی نوشته‌اند که بر هر سنگ نام شخصی که بایستی با وسیله آن کشته شود نوشته بوده و قوۀ سقوط سنگ به حدی بود که چون به یک پهلوی مضروب فرود می‌آمد از پهلوی دیگر بیرون می‌جست و در زمین فرو می‌رفت و ناپدید می‌شد. عده‌ای بدین ترتیب هلاک شدند. بعضی نوشته‌اند که فقط ابرهه با سنگ هلاک نشد و تنها به یمن فرار کرد و در اثنای راه اندام‌های او یکایک فرو ریخت و با این وضع فجیع هلاک گردید.

بعضی هم گفته‌اند که وی گریزان به حبشه رفت و سنگی بالای سر او در حرکت بود تا در حضور نجاشی بر سر او فرود آمد و او را هلاک ساخت.

گفته‌اند که پس از هلاکت این قوم، عبدالمطلب و دوست او مسعود از کشتگان به اندازه‌ای مال به دست آوردند که توانگر شدند و اهمیت عبدالمطلب از آن زمان شروع شد.[۲]

روایات تاریخی

«پروکپیوس» نیز ابرهه را حاکم حبشه بر یمن معرفی می‌کند و جنگ او را با سردار حبشی به نام اریاط شرح می‌دهد و همچنین متذکر است که ابرهه با پادشاه حبشه صلح کرده است. وی از جنگ او با ایران نیز سخن گفته، لکن بنا به روایت وی ابرههجنگ به ایران را که به عنوان همکاری با قیصر روم شروع کرده بود به زودی ترک کرده است.

بر حسب نقوش «حصن الغراب» که «ژیلر» کاشف و ناشر آن است ابرهه خود را حاکم بر «ریدان» و حضر موت و یمنات و عرب نجار و عرب سواحل از طرف حبشه معرفی کرده (امروز استعمال یمنات به صیغه جمع با «ات» معمول نیست و به موجب این نقوش سابقا معمول بوده و سپس متروک شده است). در این نقوش شرح بنای کنیسه‌ای دیده می‌شود که با کنیسه صنعا در روایات عرب مشابهت دارد و آثار تثلیث نیز در حجاری‌های آن موجود است و ممکن است به استناد آن ابرهه را مسیحی دانست. حدوث واقعه عام الفیل مسلم است لکن اگر سال ولادت پیغمبر اکرم سال ۵۷۰ باشد نمی‌توان عام الفیل را با سال ولادت پیغمبر(ص) مطابقت داد زیرا جنگ ایران و یمن پیش از سال ۵۷۰ نبوده و بنا به روایات موجوده تا زمان فتح یمن ابرهه و اولاد او بر یمن حکومت کرده‌اند.

به عقیده نگارنده ابابیل جمع آبله است و مؤید این عقیده روایتی است که به موجب آن هلاک قوم ابرهه به وسیله وباء جدری که همان آبله باشد صورت گرفته است لکن وجود کلمۀ طیر در آیه سوم از سوره فیل موجب آن شده که طیور عجیب دریائی سنگ‌ها به کف و منقار بگیرند و به جنگ ابرهه و لشکریان فیل سوار او بیایند در صورتی که ممکن است کلمۀ طیر در این آیه چنان که در کتب لغت هم مضبوط است به معنی ناگهان و سریع باشد. به عبارت ادبی طیر در این آیه، مصدر به معنی فاعل است و در معنی مجازی به عنوان حال استعمال شده است.

سجیل را اهل لغت به معنی سخت و سنگ سخت و گل پخته مثل آجر ضبط کرده‌اند و بعضی آن را مرکب از سنگ و گل دانسته‌اند.

به عقیده بعضی سجیل لغتی از سجین است و سجین که در قرآن نیز نام آن ذکر شده در که‌ای است از جهنم یا طبقه هفتم زمین است.

اگر تصویر اخیر را برای سجیل قبول کنیم و از فسحت استعارات ادبی بهره‌ور شویم با عقیده‌ای که نسبت به ابابیل در فوق ذکر گردید منافات و مباینتی به وجود نمی‌آید. لکن اگر سجیل را معرب سنگ و گل بدانیم باید معتقد شویم که آیه، ناظر به لشکر کشی ایران به یمن در سال ۵۷۰ یا ۵۷۶ است و مغلوبیت ایشان به وسیله لشکر انوشیروان، انتقام حمله و جسارت ایشان به کعبه بوده است و خداوند به وسیله انوشیروان پیروان جسور ابرهه و فرزندان او را کیفر داده است.

در صورتی که سومین آیه از سوره فیل اشاره به لشکرکشی ایرانیان باشد دور نیست که طیر با تیار یا تیاره که بر لشکریان ساسانی اطلاق می‌شده رابطه‌ای داشته باشد و در این صورت، آیه چهارم  تَرْمِيهِمْ بِحِجَارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ [۳] با نوع جنگ ایرانی آن زمان تناسب دارد؛ زیرا مسلما ایرانیان از قلل جبال یمن استفاده کرده و با منجنیق، آنان را سنگ باران کرده‌اند و یا با منجنیق و سنگ حصارهای ایشان را به تصرف آورده‌اند. مطلبی که رابطه سورۀ فیل را با جنگ ایران و یمن تأیید می‌کند نظر بعضی از مفسرین است که سورۀ  لِإِيلَافِ قُرَيْشٍ [۴] را تا آخر که فعلا در قرآن سورۀ مستقلی است جزء سورۀ فیل می‌دانند و می‌گویند  لِإِيلَافِ  متعلق به  كَيْفَ فَعَل  می‌باشد. با این بیان نتیجه می‌شود که خداوند با اصحاب فیل چنین و چنان کرد تا آسایش قریش و حرمت خانه کعبه محفوظ باشد.

چنان که می‌دانیم لشکریان انوشیروان و حکامی که وی بر یمن گماشت با قریش حسن سلوک به خرج می‌دادند و آنان را تقویت می‌کردند و کعبه را محترم می‌داشتند و بعضی بنای شادروان کعبه را به انوشیروان نسبت می‌دهند. مقتضیات سیاسی نیز ایجاب می‌کرده که انوشیروان چنین رویه‌ای را پیش گیرد؛ زیرا در مقابل مسیحیان ساکن عربستان که روابط دینی، ایشان را با روم می‌پیوست انوشیروان هم بایستی از قریش و کعبه طرفداری کند و آنان را با دولت ایران موافق ساخته برای کمک در لشکرکشی‌های او به روم یا حفظ کاروان تجارت ایران از همراهی ایشان استفاده نماید.[۵]

پانویس

  1. خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص 157.
  2. خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص156-158.
  3. «که بر آنان سنگریزه‌هایی از گلسنگ فرو می‌افکندند» سوره فیل، آیه ۴.
  4. «برای پیوستگی قریش» سوره قریش، آیه ۱.
  5. خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص158-160.

منابع

بازگشت به صفحهٔ «اصحاب فیل در قرآن».