بحث:سرگذشت زندگی امام علی

از تولد تا بعثت پیامبر

مورخان اتفاق‌نظر دارند که رسول اکرم (ص) علی (ع) را از کودکی نزد خود آورد و او را در خانه خویش تربیت کرد. گرچه برخی از مورخان علت این امر را تنها حق‌شناسی و کمک پیامبر (ص) به ابوطالب عنوان کرده‌اند، اقامت طولانی امام علی (ع) در خانه پیامبر خاتم (ص)، همراهی با ایشان در مواقع عبادت و خلوت‌ها، محبت و علاقه خاص پیامبر (ص) به امام علی (ع) می‌رساند که علت اصلی این تکفل، مناسبت‌های معنوی بوده است. حضرت رسول (ص) او را تربیت کردند تا در آینده یاور و وزیر او باشد. حضرت علی (ع) می‌فرمایند: خداوند موجود غیبی و فرشته‌ای بزرگ همراه پیامبرش کرد که او را شب و روز به فضایل و مکارم، تأیید کند و من مانند فرزندی که دنبال مادر می‌رود، همیشه او را دنبال می‌کردم. پیامبر (ص) هر چه از تأیید الهی می‌گرفت از دست دیگر به من بهره می‌رساند و امر می‌کرد در عمل به او اقتدا کنم.[۱] این‌گونه تربیت نظیر و شبیهی در عالم ندارد. امام علی (ع) می‌فرماید: من و پیامبر مانند دو درخت بودیم که یک ریشه داشتند و من برای او مانند ساعد نسبت به بازو بودم.[۲][۳]

از بعثت تا هجرت

پس از بعثت پیامبر (ص) على (ع) که نوجوانی سیزده ساله بود افتخار یافت اولین مرد مسلمان در تاریخ اسلام باشد. فاصله بین بعثت پیامبر (ص) و ایمان على (ع) تنها یک روز بود. پس از سه سال رسول خدا (ص) مأمور شد خویشاوندان خود را به اسلام فراخواند. مسؤولیت دعوت مهمانان و اداره آن جلسه مهم بر عهده على (ع) بود و همو بود که دعوت پیامبر (ص) بر یاری دین خدا را در حضور جمع لبیک گفت و رسول خدا (ص) وی را وصی و خلیفه خود معرفی کرد. یکی از حساس‌ترین و سرنوشت‌سازترین شب‌ها در تاریخ اسلام شبی بود که مشركان قصد حمله به خانه پیامبر (ص) را داشتند تا به کار او و مکتب نوپایش خاتمه دهند. آن شب على (ع) با رشادت تمام در بستر پیامبر (ص) آرمید تا جان رسول خدا (ص) و مکتب توحید در امان باشد. فداکاری و از جان‌گذشتگی این جوان، جان پیامبر (ص) را نجات داد.[۴] امانتداری پیامبر (ص) سبب شده بود قریش با همه دشمنی‌شان، امانت‌های خود را به او بسپارند. رسول خدا (ص) در هنگام هجرت باید مأموریت رساندن آنها به صاحبانشان را به فردی معتمد و امين محول می‌کرد، از این‌رو على (ع) را که نزدیک‌ترین فرد به خود بود، در شهر باقی گذاشت تا امانت‌ها را به صاحبان اصلی برساند.[۵] همچنین مسئولیت انتقال پاره تن پیامبر (ص) فاطمه زهرا (س) و تعدادی دیگر از زنان بنی‌هاشم به مدینه بر عهده على (ع) گذاشته شد.[۶]

از هجرت تا رحلت پیامبر

در این دوران على (ع) جوانی بود که دوشادوش رسول خدا (ص) برای حفظ اسلام نوپا تلاش می‌کرد. بی‌شک اگر شجاعت این جوان نبود اسلام سرنوشتی دیگر داشت. در شرایطی که دشمنان قصد ریشه‌کن کردن اسلام را داشتند، شمشیر علی (ع) عامل بقای دین بود. بدر، احد و خندق گواه روشنی بر این مدعا هستند. تنها در جنگ خندق ده‌هزار سرباز مسلح از کفار قریش مدینه را محاصره کرده و مسلمانان در بدترین شرایط نظامی قرار گرفتند. یکی از جنگجویان عرب از خندق عبور کرد و در برابر مسلمانان فریاد «هل من مبارز» سر داد. هیچ کس جز علی (ع) برای پیکار با او داوطلب نشد. اما پیامبر (ص) برای روشن شدن چهره برخی مدعیان ایمان و جهاد در طول تاریخ، به امام علی (ع) اجازه جدال ندادند و پس از سه بار، به او اذن پیکار دادند. علی (ع) که جوانی ۲۵ ساله بود توانست با شجاعت، دلاورترین قهرمان عرب را به هلاکت رسانده و از عزت و اعتبار مسلمين صیانت کند.[۷] رسول خدا در مدینه گروهی دبیر داشتند که وحی، سخنان پیامبر (ص)، عقود و معاملات مردم، پیمان‌های رسول خدا، نامه‌های آن حضرت و دفاتر صدقات و غنایم را می‌نوشتند. در تاریخ یعقوبی نام علی (ع) در شمار این دبیران آمده است.[۸] این دوره پرافتخار عمر على (ع) با انتقال علوم غیبی در واپسین لحظات عمر پیامبر (ص) پایان یافت. امام علی (ع) فرمود: پیامبر (ص) در آخرین لحظات هزار باب علم بر من گشود که از هر بابی هزار باب دیگر باز می‌شد. این انتقال علوم از راه شنیدن و گفتن نبوده، بلکه از طريق الهام و علوم حضوری بوده است.[۹]

از رحلت پیامبر (ص) تا خلافت

این دوران از سخت‌ترین دوران‌های عمر علی (ع) است. دورانی که على (ع) به امر پیامبر (ص) سکوت کرد. امام على (ع) از این سکوت به تلخی یاد می‌کند و آن را جان‌کاه و مرارت‌بار می‌خواند.[۱۰] سکوتی حساب شده، منطقی و نه صرفاً از روی اضطرار و بیچارگی. على (ع) برای پرهیز از تفرقه مسلمانان از حق خود چشم پوشید و از میان دو کار، قیام و سکوت، یکی را انتخاب کرد که شاق‌تر و فرساینده‌تر بود.[۱۱] در این دوران، على (ع) اشتباهات خلفا را نیز تصحیح می‌کرد تا جایی که خود اهل‌تسنن می‌گویند: عمر بسیار می‌گفت: لولا علي لهلك عمر.[۱۲] ایشان در کنار راهنمایی، به رفتار خلفا انتقادهای منطقی، غیر احساسی و غیر متعصبانه نیز داشتند.[۱۳] على (ع) در این دوران گرچه از خلافت دور بود ولی برای اصلاح جامعه از هیچ کاری فروگذار نبود. مثلاً در دوران خلافت عثمان که مردم ضد او شورش کردند، على (ع) نه جزء شورشیان بود و نه جزء طرفداران عثمان. بلکه میان شورشیان و عثمان میانجی‌گری کرده، می‌کوشید امور به جایی برسد که از طرفی تقاضای عادلانه شورشیان برآورده گردد و از طرف دیگر عثمان کشته نشود.[۱۴] هم عثمان را نصیحت می‌کرد و هم به او آب و آذوقه می‌رساند.[۱۵] پس از قتل عثمان و هجوم مردم برای بیعت با علی (ع) نخست به دلیل نبود یاران و کادر قوی برای اصلاح جامعه، حکومت را نپذیرفتند، ولی از سویی این اقبال مردم را فرصتی برای اصلاح و اتمام حجتی برای خود دانسته، از این‌رو به ناچار پذیرفتند.[۱۶][۱۷]

دوران خلافت

  • این دوره سخت‌ترین دوران زندگی امام علی (ع) است. ایشان در اوایل خلافت وضع آینده را مبهم و مه‌آلود توصیف کردند. یکی از علل این تعبیر قتل عثمان بود؛ چرا که فکر امام علی (ع) نه با انقلابیون سازگار بود، نه با حامیان عثمان و نه عامه مردم. از سویی سیره امام علی (ع) انعطاف‌ناپذیری در عدالت و صداقت و صراحت بود و از سوی دیگر معاویه با وجود دخالت و تأثیر در قتل عثمان، کوشش می‌کرد فتنه ناشی از قتل عثمان بالا بگیرد تا خود را خونخواه او جلوه دهد و جبهه نفاق را در برابر علی (ع) تشکیل داد.[۱۸] در کنار اینها امام على (ع) با گروهی دوازده‌هزار نفره به نام خوارج روبه‌رو بود که تقوای ظاهری آنها هر مؤمن قوی ایمانی را به تردید وا می‌داشت. مجموع این عوامل جوی تاریک و مبهم و فضایی پر از شک و دودلی را در جامعه پیش آورده بود. علی (ع) خطر این گروه را حس کرده و آنان را سرکوب کرد، کاری که هیچ کس جرأت آن را نداشت.[۱۹][۲۰]

ساعات پایانی عمر

  • شگفت‌انگیزترین دوره زندگی علی (ع) در حدود ۴۵ ساعت آخر عمر یعنی فاصله ضربت خوردن تا شهادت ایشان است. نخستین واکنش او هنگام ضربت خوردن بیان این جمله بود: "فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ"؛ "شهادت برای من رستگاری است". ایشان در بستر بیماری نیز سراغ قاتل خود را گرفته و از وضع غذای او می‌پرسید و بخشی از شیری را که برای مداوای علی (ع) آورده بودند به قاتلش عطا کرد تا گرسنه نماند. در حالی که ساعت‌به‌ساعت حال او وخیم‌تر شده و اطرافیان گریه می‌کردند، لب‌های علی (ع) خندان و شکفته شده، می‌فرمود: به خدا قسم، آنچه بر من وارد شده بر من ناپسند نیست. مَثَل من مَثَل عاشقی است که به معشوق خود رسیده باشد. در آخرین لحظات نیز به نماز، قرآن، همسایگان، انفاق و یتیمان و ... سفارش کردند.[۲۱][۲۲]

پانویس

  1. مطهری مرتضی، حکمت‌ها و اندرزها مجموعه آثار، ج ۲۲، صص ۲۵۱-۲۵۳.
  2. همان، ص ۲۵۳.
  3. محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت، ص ۱۳ تا۱۹.
  4. آشنایی با قرآن، ج ۳، صص ۲۸ و ۲۹.
  5. مطهری مرتضی، وحی و نبوت مجموعه آثار، ج ۲، ص ۲۵۳.
  6. محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت، ص ۱۳ تا۱۹.
  7. مطهری مرتضی، سیری در سیره نبوی، مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۱۸۰ و ۳۸۷.
  8. مطهری مرتضی، پیامبر امی، مجموعه آثار، ، ج ۳، ص ۲۱۵.
  9. مطهری مرتضی، معاد، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۷۶۳.
  10. مطهری مرتضی، سیری در نهج البلاغه، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۴۸۵.
  11. ممطهری مرتضی، سیری در نهج البلاغه، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۴۸۶.
  12. اگر علی نبود عمر هلاک شده بود.
  13. ر.ک: دفتر «گوهری به نام نهج البلاغه» از همین مجموعه (چلچراغ حکمت)، فصل سوم.
  14. مطهری مرتضی، صلح امام حسن، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۶۲۲.
  15. مطهری مرتضی، حماسه حسینی، مجموعه آثار، ج ۱۷، ص ۴۳۴.
  16. مطهری مرتضی، نبوت، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۹۲۹.
  17. محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت، ص ۱۳ تا۱۹.
  18. مطهری مرتضی، مشکلات علی، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۵۹۴.
  19. مطهری مرتضی، معاد، مجموعه آثار، ج ۱۶ ص ۶۹۱.
  20. محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت، ص ۱۳ تا۱۹.
  21. مطهری مرتضی، انسان کامل، مجموعه آثار، ج ۲۳، ص ۱۶۰.
  22. محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت، ص ۱۳ تا۱۹.
بازگشت به صفحهٔ «سرگذشت زندگی امام علی».