یکی از اقسام جهاد در اسلام، جهاد سیاسی است که عبارت از مبارزه سیاسی هدف‌دار در راستای ایجاد حکومت اسلامی است. جهاد سیاسی دارای پشتوانه‌ای غنی در فرهنگ اسلامی است.

مقدمه

یکی از اقسام جهاد اسلامی، جهاد سیاسی است که در منابع اسلامی بر آن تأکید شده است. منظور از این جهاد مبارزه سیاسی هدف‌دار در راستای ایجاد حکومت اسلامی است[۱]؛ به عبارتی لازمه تحقق حکومت اسلامی، جهاد سیاسی در جهت رفع موانع است. چنانکه مبارزه سیاسی عالمان در برابر ظالمان و کوتاه نیآمدن در برابر ظلم آنان، به عنوان عهدی معرفی شده که خداوند تعالی از عالمان گرفته است[۲]. امام حسین (ع) در تبیین اهداف قیام خود، به اصلاح امر امت[۳] و سکوت ننمودن در مقابل ستم‌های سلطان جائر اشاره می‌کند[۴]، ازاین رو جهاد سیاسی دارای پشتوانه‌ای غنی در فرهنگ اسلامی است. این بُعد از جهاد در سیره ائمه اطهار (ع) در مدت حضور ایشان پیوسته وجود داشته است[۵]. گرچه بر اساس مقتضیات و تعقیب اهداف کوتاه، متوسط و یا بلندمدت، نوع رویکرد ائمه به ظاهر متفاوت بوده است، اما در تمام این دوران، این خط ممتد، یعنی زمینه‌سازی جهت تشکیل حکومت اسلامی دنبال شده است به طوری که سایر تلاش‌ها و مجاهدت‌های ایشان در پرتو آن هدف تعقیب می‌شد[۶].[۷]

مبارزه سیاسی

در کنار فرهنگ‌سازی در جامعه، مبارزه سیاسی با خودکامگان نیز در سیره رسول خدا (ص) جایگاهی خاص داشت. مبارزه پیامبر (ص) با مستکبران، تنها خاص دوران پس از بعثت ایشان نبود؛ بلکه رسول خاتم (ص) سال‌ها پیش از بعثت، مبارزه با مستکبران و ظالمان را آغاز کرده بود. شرکت ایشان در پیمان "حلف الفضول" از نمونه‌های بارز مبارزه ایشان با مستکبران و پشتیبانی ایشان از ستمدیدگان است. این پیمان، در زمانی بود که مردی از قبیله بنی زبید، کالایی را به عاص بن وائل فروخت و عاص پس از گرفتن کالا از پرداخت بهای آن خودداری کرد. مرد زبیدی از مردم کمک خواست؛ در نتیجه، جمعی از قبایل مختلف دور هم جمع شده، پیمان بستند که هر ستمدیده‌ای را یاری کنند و حق مظلوم را از ظالم بگیرند و اجازه ندهند در مکه به کسی ستم شود. پیامبر اسلام (ص) نیز یکی از این افراد بود. ایشان بعدها از این پیمان یاد می‌کرد و می‌فرمود: اگر در اسلام هم به مانند آن پیمان دعوت می‌شدم، می‌پذیرفتم"[۸][۹].

از دیگر نمونه‌های مبارزه سیاسی ایشان با استکبار و مستکبران، فرستادن نامه به پادشاهان سایر کشورها بود؛ در حالی که آنان در اوج قدرتشان بودند و ایشان بدون در نظر گرفتن مقام و شوکت این پادشاهان، آنان را به پذیرفتن اسلام دعوت کرد و هشدار داد که اگر آیین اسلام را نپذیرند، گناه پیروانشان بر عهده آنان خواهد بود[۱۰].

منابع

پانویس

  1. آیت الله خامنه‌ای، ۱۸/۵/۱۳۶۳.
  2. نهج البلاغه، خطبه ۳ (۵۰).
  3. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۲۹.
  4. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۸۲.
  5. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۵۲۱؛ آیت‌الله خامنه‌ای، ۱۸/۵/۱۳۶۳.
  6. آیت الله خامنه‌ای، ۱۸/۵/۱۳۶۳.
  7. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌ ص ۴۲۵.
  8. الطبقات الکبری، ص ۱۰۳؛ السیرة الحلبیه، ج ۱، ص ۱۹۰ و شرف المصطفی، ج ۱، ص ۴۰۰.
  9. اخلاقی، معصومه فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۱۱-۱۱۲.
  10. تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۷۷؛ السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۳۴۲ و ذهبی، تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۵۰۴.