بنی‌زبید

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از بنی زبید)

قبیله بنی‌زبید از شاخه‌های قبیله مذحج است که در سرتاسر شهرهای عراق متفرق بودند. رییس این قبیله عمرو بن معدیکرب زبیدی در بسیاری از حوادث قبل و بعد از اسلام از جمله جنگ صفین، نبرد قادسیه و فتوحات اسلامی مانند فتح مصر نقش آفرینی کرد و با درگذشت او، ذکر زبید نیز در اخبار و حوادث روزگار کم رنگ و جایگاه این قبیله به حاشیه رفت. گروهی از افراد این قبیله در واقعه عاشورا حضور داشتند که برخی در لشکر شام و برخی نیز از امام حسین (ع) حمایت کردند.

مقدمه

قبیله زبید از قبایل بزرگ عرب و از شاخه‌های قبیله مذحج و در شمار قبایل کهلانی است. مردم این قبیله سال‌ها پیش از اسلام و نیز در پی فتوحات اسلامی، به تدریج در سرتاسر بلاد متفرق شدند به نحوی که امروزه علاوه بر سرزمین مادری‌شان یمن، در عراق و سوریه و اردن و فلسطین و اطراف خلیج فارس می‌‌توان افرادی از این قبایل را یافت. آنان خصوصاً در ایام ریاست عمرو بن معدیکرب زبیدی نقش آفرین بسیاری از حوادث ایام در جاهلیت و اسلام بودند تا این که با مرگ عمرو بن معدیکرب در سال ۲۱ هجری، جایگاه بلند زبید نیز، به حاشیه رفت و ذکر زبید در اخبار و حوادث روزگار کم فروغ و بی‌رمق و نقش آنان در وقایع صدر اسلام غالباً تحت شعاع عملکرد شاخه والاترشان مذحج مورد بررسی و کنکاش قرار گرفته است[۱][۲]

نسب زبید

مذحج
مرادبنی‌الحارث بن کعبنخعصداء
جنبسعدالعشیرهرهاءعنس
زبیدجعفیانس الله

زبید از بزرگترین قبایل یمنی و از فروعات قبیله بزرگ مذحج است که ریشه در مجمع القبائل کَهلان بن سبا بن یشجب بن یعرب بن قحطان دارد[۳]. مردم این قبیله، اولاد منبه بن صعب بن سعد العشیرة بن مالک بن أُدد بن زید بن یشجب بن عریب بن زید بن کهلان بن سبأ معروف به «زبید الاکبر» هستند[۴] که بین جد اعلای آنان ـ یعنی زبید الاکبر ـ و بین کهلان ـ پدر قبایل کهلانی ـ تنها هشت پدر فاصله است. این فاصله اندک نسبی موجب گردید تا برخی از علمای علم نسب و دانشمندان علم تاریخ، این قبیله را در شمار قبایل کهن ذکر کنند[۵]. از دیگر طوایف این بطن، خاندانی است بنام زبید که آن را «زبید الاصغر» نامیدند و ایشان اولاد منبه بن ربیعة بن سلمة بن مازن بن ربیعة بن منبه اکبرند[۶].

مواطن زبید

محل سکونت زبید با قبیله مادری‌شان مذحج یکی بوده و سرزمین مذحج منطقه بزرگی از یمن به نام «سرومَذحج» که امروزه «بیضاء» نامیده می‌شود، بود که از تثلیث و نجران در شمال تا مأرب و فِدَثینه را در برمی‌گرفت[۷][۸]

مهاجرت به سرزمین‌های دیگر

قبیله زبید در ایام سیل عرم و درهم شکستن سد مأرب ـ در قرن پنجم میلادی ـ از قبایل ساکن و مشهور در یمن بود[۹]. پس از شکستن سد مأرب، بسیاری از زبیدی‌ها همراه با دیگر قبایل مهاجر یمنی در اواخر قرن سوم میلادی ـ یعنی سه قرن پیش از ظهور اسلام ـ و در ایام حکومت سبأ و ذوریدان به مناطق جدید در اراضی شمالی‌تر مهاجرت کردند[۱۰].

پس از فتوحات اسلامی مردم زبید در سرزمین‌های بسیاری منتشر شدند. آنان در ابتدای فتوح اسلامی همراه با رییس خود عمرو بن معدیکرب[۱۱] به عراق وارد شدند و سپس مهاجرت‌های پی در پی و لاینقطعی را به سرزمین‌های دیگر نظیر شام و مصر و نجد و... انجام دادند[۱۲][۱۳]

نگاهی به تاریخ جاهلی قبیله

قبیله زبید در شمار قبایل جنگ ستیز عرب ـ خصوصاً در ایام جاهلیت ـ بود و چه بسا کثرت قلعه‌هایی که در بلادشان وجود داشت، شاهدی بر این مدعا باشد. از معروفترین ایام جاهلی آنان ـ که در اشعار عرب نمود یافته است ـ می‌‌توان به «یوم الأرنب» اشاره کرد. در این جنگ، زبید با پسر عموهایشان بنی الحارث بن کعب بن مرة بن سعد العشیره در مکانی به نام «أرنب» که گویا مکانی در سلسله جبال سراة بود، درگیر شدند. هر قبیله‌ای با حلفای خود همراه گردید و با هم درگیر شدند. گفته شده در ابتدای این جنگ شکست با بنی زبید بود اما در ادامه این نبرد، آنان نیز به پیروزی‌هایی دست یافتند[۱۴]. «یوم بوار» هم از دیگر ایام بنی زبید است که در شعر معدی کرب زبیدی ذکری از آن به میان آمده است[۱۵].

از دیگر وقایع معروف عهد جاهلی که نام زبید را در خود جای داده، واقعه موسوم به «حلف الفضول» است در مکه که عامل پیدایش آن را مورخان و سیره نگاران، ظلم عاص بن وائل سهمی بر یکی از افراد این قبیله عنوان کرده‌اند[۱۶][۱۷]

وفد زبید نزد پیامبر (ص)

با رسیدن اخبار مربوط به بعثت رسول خدا (ص) به طایفه‌های بنی زبید و بنی مراد در سرزمین یمن، عمرو بن معدیکرب ـ که از بزرگان و شجاعان و شاعران زُبیدی بود ـ به همراه عده‌ای از قومش به سوی مدینه حرکت کردند و هنگامی که لشکر اسلام تازه از تبوک (سال نهم هجری) بازگشته بود، به نزد پیامبر (ص) رسیدند و با شنیدن سخنان رسول خدا (ص) درباره قیامت، اسلام آوردند و سپس به سوی قبیله خود بازگشتند. عمرو بن معدیکرب برگشت، اما مرتد شد و در مسیر به قوم ابی بن عثعث شبیخون زد و آن را غارت کرد و سپس به سوی قوم خود رفت[۱۸][۱۹]

غزوه بنی‌زبید

وقتی خبر ارتداد و شبیخون عمرو بن معدیکرب را به رسول خدا (ص) خبر دادند، به امام علی (ع) دستور داد که همراه عده‌ای از مهاجران، که خالد بن سعید بن عاص اموی هم جزء آنها بود، به سوی قبیله بنی زبید حرکت کند. این قبیله با قبیله بنی جعفی هم‌پیمان بودند، به همین دلیل، رسول اکرم (ص) خالد بن ولید را همراه عده‌ای از اعراب به سوی آنها فرستاد. وقتی که قبیله بنی جعفی از آمدن لشکر اسلام باخبر شدند، عده‌ای از آنها به قبیله بنی زبید پیوستند و عده‌ای دیگر به منطقه تخوم در یمن رفتند. علی (ع) به حرکت خود ادامه داد تا اینکه در وادی کسر، از مناطق صنعای یمن، به قبیله بنی زبید رسید. دو سپاه با هم روبرو شدند پس عمرو بن معدیکرب از سپاهش خارج شد و مبارز‌ طلبید. همراه او برادر و برادرزاده‌اش نیز از لشکر خارج شده بودند و خود او شمشیر معروف صمصام را در دست داشت. علی (ع) به مبارزه او رفت و فریادی کشید و در یک لحظه برادر و برادرزاده عمرو بن معدیکرب را کشت. به دنبال آن، عمرو بن معدیکرب و بنی زبید فرار کردند و زنانشان، از جمله زن عمرو بن معدیکرب، رکانه دختر سلامه و فرزندش، اسیر شدند. علی (ع) خالد بن سعید را در میان بنی زبید باقی گذاشت تا به هر کدام از فراریان که مسلمان می‌شوند، امان دهد و زکات را گرد آورد. عمرو بن معدیکرب بازگشت و نزد خالد بن سعید رفت و دوباره اسلام آورد و از او خواست که همسر و فرزندش را به او ببخشد. خالد بن سعید آنها را به او بخشید و در مقابل، عمرو بن معدیکرب شمشیر صمصام را به خالد بن سعید بخشید[۲۰][۲۱]

اسلام بنی‌زبید

اسلام عمومی قبیله زبید در سال دهم هجری اتفاق افتاد. در ماه رمضان این سال، رسول خدا (ص) برای علی (ع) را به یمن گسیل داشت. پس علی (ع) با سیصد سوار سوی یمن رفت. علی (ع) پس از ورود به سرزمین یمن، به گروهی از مَذحِجیان برخورد. پس آنان را به اسلام دعوت کرد، ولی مذحجیان نپذیرفتند و به جنگ با ایشان پرداختند. حضرت نیز به آنان حمله برد. بیست نفر از مردم قبیله مذحج کشته شدند و بقیه گریختند. علی (ع) از تعقیب آنان دست برداشت و آنها را به اسلام دعوت کرد که بی‌درنگ پذیرفتند و چند نفر از رؤسای مَذحِج نیز با علی (ع) بیعت کردند[۲۲]. رسول خدا (ص) بعد از پذیرش اسلام توسط زبید و مراد و مذحج، فروة بن مُسیک مرادی را عامل خود بر ایشان قرار داد و خالد بن سعید بن عاص را با او همراه نمود. او در بلاد ایشان بود تا این که رسول خدا (ص) از دنیا رفت[۲۳][۲۴]

بنی‌زبید و جریان ارتداد

در ایام مقارن با حضور نبی خاتم (ص) در مدینه، عمرو بن معدیکرب همراه با بنی زبید و حلیفانش، به دلایل نامعلومی از قوم خود سعدالعشیره بریده و به قبیله مراد پیوسته بود و با آنها بود تا اینکه مسلمان شد. با ارتداد اسود عنسی در اواخر ایام حیات رسول خدا (ص) و پیوستن مذحجیان به او، عمرو با کسان خود مرتد شد و به اسود عنسی پیوست. اسود او را به مقابله با فروة بن مسیک مرادی و یارانش که بر اسلام ثابت قدم مانده بودند فرستاد. آنها یکدیگر را تحت نظر داشتند و گاه همدیگر را با اشعاری هجو می‌‌کردند. فروه نیز با ابیاتی، متقابلاً عمرو بن معدیکرب را مورد هجو قرار داد[۲۵]، تا اینکه ابوبکر سپاهی را به فرماندهی مهاجر بن أبی أمیّۀ سوی یمن گُسیل داشت. مهاجر عمرو را به اسارت گرفت و نزد ابوبکر فرستاد. وی بار دیگر به اسلام بازگشت[۲۶][۲۷]

زبید و فتوحات اسلامی

با آغاز فتوحات اسلامی، زبید در فتوحات صدر اسلام از جمله فتوحات شام و مصر و عراق تحت زعامت فرمانده‌شان ـ عمرو بن معد یکرب زبیدی ـ حضور پُر رنگ و فعالی ایفا نمودند[۲۸].

با متمرکز شدن فتوحات در عراق و ایران، بنی زبید با سواران خود در عراق حضور یافتند و همراه با دیگر مسلمانان در نبرد قادسیه در سال چهارده هجری شرکت کردند. نقل است در سپاهی که از مدینه به فرماندهی سعد بن وقاص جهت این حمله تدارک دیده شد، هزار و سیصد تن از مذحجیان حضور یافتند[۲۹]. پیش از آغاز جنگ، جمعی از مسلمین از جمله عمرو بن معد یکرب نزد رستم فرمانده سپاه ایران رفتند تا او و دیگر ایرانیان را به اسلام دعوت کنند[۳۰]. عمرو بن معدیکرب زبیدی را از کشته شدگان جنگ نهاوند گفته‌اند[۳۱] اما برخی منابع هم، از مرگ او در بازگشت از غزای ری در کرمانشاه خبر داده‌اند[۳۲].

زبیدی‌ها در فتح مصر هم مشارکت داشتند. رزمندگان قبیله زبید پس از فتح این سرزمین، چونان بسیاری دیگر از جنگجویان اسلامی به تدریج در آن سکونت اختیار کردند. زبیدی‌ها به تشیع مایل بودند و نقشی مؤثر در ادوار تاریخ سیاسی مصر ایفا نمودند[۳۳][۳۴][۳۵]

بنی‌زبید و حکومت امیرالمؤمنین (ع)

بنی‌زبید از شاخه‌های بزرگ قبیله مذحج همراه با دیگر طوایف مذحج، تحت لوای این قبیله بزرگ در سپاه مسلمین حضور یافتند و در فتوحات اسلامی از جمله قادسیه، مشارکت کردند. جایگاه عمرو در جاهلیت و اسلام، باعث عزت و ارتقاء جایگاه زبید بود و چون وی در سال ۲۱ هجری در گذشت، ذکر زبید نیز در اخبار و حوادث روزگار کم رنگ و بی‌رمق گردید[۳۶]. سبب این امر هم، انتقال زعامت مذحج به دیگر طوایف این قبیله از جمله مراد، بنی حارث و نخع بود و بر اساس قانون قبیله‌گری، بر دیگر طوایف قبیله، لازم می‌‌آمد که جز در مواقعی نادر از بزرگ خود تبعیت کنند. حضور مذحج در هر سه نبرد أمیرالمؤمنین (ع) به منزله مشارکت قبیله مذحج با تمام طوایف خود از جمله زبید در این جنگ‌هاست هر چند نامی از قبیله زبید یا دیگر قبایل همسو و هم ریشه در این حوادث ذکری به میان نیامده باشد. گفته شده که در جمل دوازده هزار تن از کوفیان به یاری امام علی (ع) برخاستند که قوم مذحج از جمله آنان بود[۳۷]. در صفین هم، زبیدی‌ها در معیت مذحجی‌ها حضور یافتند[۳۸]. به هنگام چینش سپاه در این جنگ، مذحج به فرماندهی مالک أشتر[۳۹] در جناح راست لشکر کوفه برابر قبیله عک در لشکر معاویه قرار گرفت[۴۰][۴۱][۴۲]

بنی‌زبید و وقایع پس از حکومت امام علی (ع)

پس از شهادت علی (ع) و سلطه یافتن معاویه بر کوفه، ریاست قبیله مذحج را به عمرو بن حجاج زبیدی سپردند و او را مأمور کردند تا با عشیره‌اش به جنگ سید و سالار شهیدان (ع) برود. اما جز عده‌ای معدود کسی از قبیله مذحج او را همراهی نکرد[۴۳]. گرچه ده درصد اصحاب سیدالشهداء (ع)[۴۴] را در کربلا مذحجی‌ها تشکیل داده بودند، اما اثری از نسبت زبیدی در پی نام این شهدا دیده نمی‌شود که این امر می‌‌تواند حاکی از انفعال این قبیله در مواجهه با این فاجعه عظیم باشد. اما بی‌گمان، چهره برجسته و ممتاز زبیدی‌ها در نهضت عظیم عاشورا عمرو بن حجاج زبیدی است[۴۵]، که با نوشتن نامه به امام حسین (ع)، از ایشان جهت آمدن به کوفه دعوت به عمل آورد[۴۶]، اما با آمدن عبیدالله بن زیاد به کوفه، عمرو بن حجاج به خدمت او در آمد و در کشاندن هانی بن عروه به قصر و در نتیجه اسارت و بعد شهادت او توسط عبیدالله بن زیاد، نقش ایفا کرد[۴۷]. وی همچنین در پراکنده کردن یاران مسلم بن عقیل تلاش بسیار کرد[۴۸][۴۹]

بنی‌زبید در عصر حاضر

امروزه عشایر زبید به دو شاخه «زبید الاکبر» و «زبید الاصغر» تقسیم شده‌اند و افخاذ و فروع بسیار از آنان متفرع گردیده است. در حال حاضر عشایر بزرگی در عراق خود را منتسب به این قبیله از هر دو شاخه زبید الاکبر و زبید الاصغر می‌‌دانند که از مهمترین آنها از قبیله زبید الاکبر می‌‌توان به اسامی: «آلبو سلطان» ساکن در شمال حله[۵۰]، «السعید» که مردمانش در عفک و الدغارة و المحمودیه ساکنند[۵۱]، "بنی عجیل" که در الرحمانیه، الحریه و مناطق دیگر شمال حله ساکنند[۵۲]، «المعامره» که در المحاویل و المسیب در شمال حله ساکنند[۵۳]، «العمار» ساکنان النیل در شمال حله[۵۴]، «آلبو محمد» که بهتر است عماره خطابش کنند و مردمانش ساکن در استان‌های میسان و بصره اند[۵۵] و «السواعد» که از ساکنان قلعه صالح، الکحلاء، المشرح و الزبیرند[۵۶] اشاره کرد. طوایفی از آنان هم در خوزستان ایران و در شهرهای خرمشهر، آبادان، رام هرمز، اهواز و هندیجان ساکنند[۵۷].

از معروفترین قبایل زبیدی عراق از سرشاخه زبید الاصغر هم می‌‌توان از «الجبور»[۵۸] عشیره‌ای بزرگ که در سرتاسر عراق از موصل و ربیعه در شمال تا بصره در جنوب منتشرند[۵۹]، «الجنابیون» که در بغداد و حله و تکریت ساکنند[۶۰]، «الدلیم» از عشایر بزرگ عراق که مردمانش اغلب در الأنبار ساکنند[۶۱]، «العقیدات» که مردمش ساکن در فرات أعلی و موصل‌اند[۶۲] و «العزه» که مردمانش در استان دیالی بسیارند و برخی از آنان نیز در استان‌های دیگر مانند حله، کوت، العماره، الأنبار و.... متفرق‌اند،[۶۳] یاد کرد[۶۴].

منابع

پانویس

  1. صالح أحمد العلی، الکوفة وأهلها فی صدر الإسلام، ص۲۷۵.
  2. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  3. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۴؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۲.
  4. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۲۴ و ماقبل آن؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۲.
  5. سمعانی، الانساب، ج۶، ص۲۶۳.
  6. قلقشندی، صبح الاعشی ج ۱ ص۳۲۷. نیز ر. ک. سمعانی، الانساب، ج۶، ص۲۶۳-۲۶۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۵۰؛ زبیدی، تاج العروس، ج۴، ص۴۷۲.
  7. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۸۵ و ۱۷۵ و ۲۳۷.
  8. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  9. عبدالله البری، القبائل العربیة فی مصر، ص۱۴۸.
  10. محمد عبد القادر، تاریخ الیمن القدیم، ص۱۴۴
  11. ابن سعد، البقات الکبری، ج۶، ص۵۹.
  12. عباس العزاوی، عشائر العراق، ج۱، ص۲۱۳.
  13. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  14. البکری، معجم ما استعجم، ج۱، ص۴۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۴۶.
  15. البکری، معجم ما استعجم، ج۱، ص۳۱.
  16. بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۲؛ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۱۷۹.
  17. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  18. شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۵۸-۱۶۱.
  19. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  20. شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۵۸-۱۶۱؛ حبیب عباسی، مقاله «علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم (ص)، ج۱، ص۱۷۷-۱۷۹.
  21. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  22. واقدی، المغازی، ج۲، ص۱۰۷۹. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۲۸-۱۲۹؛ منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص۷۲.
  23. احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج۱، ص۳۸.
  24. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت؛ منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص۷۲.
  25. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۳، ص۳۲۶-۳۲۷. نیز ر. ک. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۸۵؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۷۲.
  26. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۳، ص۳۲۹؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۷۷۰؛ ابن‌حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۵۷۰.
  27. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  28. بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۳۶-۱۳۷.
  29. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۳، ص۴۸۴.
  30. بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۵۳-۲۵۴.
  31. مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۳۲۴؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۲۸۹.
  32. ابن‌الفقیه، البلدان، ص۵۳۹.
  33. عبد الله البری، القبائل العربیة فی مصر، ص۲۲۱.
  34. علی کورانی عاملی، سلسلة القبائل العربیة فی العراق، ص۴۶.
  35. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  36. صالح أحمد العلی، الکوفة وأهلها فی صدر الإسلام، ص۲۷۵.
  37. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۴، ص۵۰۰؛ بلاذری، أنساب الأشراف، ج۲، ص۲۳۵.
  38. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۳، ص۵۶۶. ؛ نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۱۲۱.
  39. نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۰۶.
  40. نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۲۷.
  41. ر. ک: نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۱۷۱-۱۷۵، ۲۵۰، ۳۰۱-۳۰۲، ۳۶۳، ۴۳۰ و...
  42. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  43. أبومخنف، مقتل الحسین (ع)، ص۲۳۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۶۸؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۹۱؛ لازم به ذکر است که در این واقعه نیز چونان دیگر وقایع و حوادث پس از مرگ عمرو بن معدیکرب زبیدی به طور مستقل جر در مواردی معدود نامی از زبید و بسیاری دیگر از طوایف مذحج دیده نمی‌شود اما دور از واقع نخواهد بود که زبیدی‌ها هم چونان حوادث دیگر در سایه سار نام بزرگ این قبیله بدون آنکه نامی از آنان در جایی ثبت شود، نقش آفرین حوادث بوده باشند.
  44. بر فرض این که تعداد شهدای کربلا ۷۲ تن باشد.
  45. بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۵۴.
  46. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، ص۳۵۳؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۳۰.
  47. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، خامسه۱، ص۴۶۲؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۴۴.
  48. دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۳۸.
  49. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  50. عباس العزاوی، عشائر العراق، ج۲، ص۴۹-۵۲.
  51. عباس العزاوی، عشائر العراق، ج۲، ص۶۲-۶۵.
  52. عباس العزاوی، عشائر العراق، ج۲، ص۶۵-۶۷.
  53. عباس العزاوی، عشائر العراق، ج۲، ص۶۷-۶۸.
  54. عباس العزاوی، عشائر العراق، ج۲، ص۶۸.
  55. عباس العزاوی، عشائر العراق، ج۲، ص۷۷-۷۸.
  56. عباس العزاوی، عشائر العراق، ج۲، ص۸۷-۹۰.
  57. رؤوف السبهانی، أنساب القبائل العربیة فی خوزستان، ص۱۶۲.
  58. البته در این که از زبید الاکبر است یا زبید الاصغر اختلاف است.
  59. عباس العزاوی، عشائر العراق، ج۲، ص۹۷-۱۱۹.
  60. عباس العزاوی، عشائر العراق، ج۲، ص۱۱۹-۱۲۷.
  61. عباس العزاوی، عشائر العراق، ج۲، ص۱۲۷-۱۵۰.
  62. عباس العزاوی، عشائر العراق، ج۲، ص۱۵۴-۱۶۸.
  63. عباس العزاوی، عشائر العراق، ج۲، ص۱۹۱-۱۹۵.
  64. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت؛ منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص۷۲.